امنیت مهمترین و اصلیترین دغدغه افغانستان حداقل در نیم قرن اخیر بوده است. این که اشرف غنی در شرایط پسا 2014 حنیف اتمر را مشاور امنیت ملی قرار داد، نشاندهنده نزدیکی شراکت این دو است. حنیف اتمر آنقدر در به قدرت رساندن اشرف غنی نقش داشت که نه تنها مشاور امنیت ملی کشور شد، بلکه نشان ملی وزیر اکبر خان را هم از طرف رییسجمهور دریافت کرد. همه شاهد بودیم که تمام مسایل امنیتی و ناامنی کشور به نحوی به مشورههای حنیف اتمر و اجرائات اشرف غنی برمیگشت؛ از انفجارها تا سقوط ولایتها و یا تصفیه کابینه و تقاعد افسران ارتش.
حنیف اتمر و اشرف غنی دو بال یک پرنده بودند که بدون همدیگر نمیتوانستند کشور را به وضعیت فعلی برسانند؛ حتی میتوان گفت، بیش از داکتر عبدالله که خود را شریک قدرت غنی میداند، اتمر قدرت داشت.
اما در آستانه ثبتنام انتخابات ریاست جمهوری در یک حرکت غیرمنتظره، اتمر از غنی فاصله گرفت و به رقیب سیاسی وی تبدیل شد و ذهن هزاران تحلیلگر و صاحب نظر را با یک سوال مواجه ساخت؛ چرا حنیف اتمر استعفا داد و رقیب انتخاباتی اشرف غنی شد؟
همگی با این پرسش مواجه بودند که آیا اختلاف نظر بین اتمر و غنی دلیل درستی میتواند برای استعفای اتمر باشد؟ اصلا مگر اتمر و غنی آنقدر با هم اختلاف داشتند که اتمر مجبور به استعفا شد؟ چرا اتمر درست در آخرین ماههای دوره چهارسالهی رییسجمهور غنی استعفا داد؟ اصلا این اختلاف نظرها چرا در سه و نیم سال گذشته اینقدر برجسته نبوده؟ به نظر نمیرسد اختلاف نظرهایی که معلوم نیست سر چه بوده، دلیل اصلی استعفای اتمر بوده باشد!
از همان ابتدا برخی از آگاهان معتقد بودند که اتمر مهره سوخته بازی غنی نیست، اتمر مهرهای از بازی است که عمدا و صوری کنار زده شده تا بازی به نفع غنی ادامه پیدا کند، اما سوال بعدی این بود که چطور؟
جواب اینجاست؛ غنی و عبدالله بر سر یک حکومت 50 ـ 50 توافق کردند که در طول چهار سال هیچوقت مقدار دقیق 50 درصد هیچکدامشان معین نشد. از آنجا که سنت دو دوره ریاست جمهوری را حامد کرزی باب کرده و قبلا در کشورهای همسایه هم مد شده بود، به احتمال زیاد برنده انتخابات صوری آینده هم اشرف غنی خواهد بود. غنی با روحیه متعصب و تمامیتخواهی که داشت، در این چهار سال به اندازه کافی از 50 درصد قدرتی که به عبدالله داده بود، رنج میبرد؛ مخصوصا که عبدالله نماینده دو حزب پر قدرت جمعیت و وحدت در بدنه حکومت بود و این دو حزب، دو کاکه عیار به نامهای محمد محقق و عطامحمد نور را با خود داشت که با اندک اشارهشان، نیمی از افغانستان حاضر به شورش بودند.
خاموشی چراغ سیاست محمد محقق در دل هزارهها در شام 20 عقرب به نفع غنی تمام شد و محبوبیت عبدالله که با رأی هزارهها به قدرت نسبی و نصفی رسیده بود، بین هزارهها کاهش یافت. عطا محمد نور را هم با تمام شاخ و شانههایی که میکشید، اول در مقابل عبدالله قرار داد و از آنجا که نور بیشتر از عبدالله در کنار مردم بود، محبوبیت عبدالله در بین تاجیکها نیز کم شد؛ ولی این برای غنی کافی نبود و نور را با حیله و معامله خام و خاموش کرد. اکنون هم محقق به خاطر تاختن بر مردمش از محبوبیت افتاده و هم نور به خاطر معامله با غنی و از سوی دیگر عبدالله به خاطر سستی در سیاست و مقابله با نور.
غنی و اتمر که میدان در دستشان بود، میتوانستند ضربه خوبی بر پیکر حزب جمعیت بزنند، اما چگونه میتوانستند متفکران و نویسندگان تاجیک را که یک صدا حامی جمعیت بودند، به جان هم اندازند؟
اتمر استعفا داد و موجی از هیجان و شور و خوشحالی در بین هزارهها و تاجیکها به راه انداخت، اما خیلی زود خود را کاندید ریاست جمهوری کرد. ظاهرا شریک غنی اکنون رقیب اوست، اما در واقع هنوز شریک اند. اتمر ماموریت داشت حزب جمعیت را از هم پراکنده کند و موفق هم شد. او شایعه کرد که امریکا از نحوه حکومتداری غنی راضی نبوده و در دور بعد اتمر را حمایت میکنند. شاید دلیل کشانده شدن محقق و نور و خیلی از جمعیتیهای دیگر در کنار اتمر نیز همین مساله بود. عبدالله هم برای بار چهارم کاندید ریاست جمهوری شد. متفکران تاجیک که منتقدان حکومت بودند، عدهای پشت عبدالله درآمدند، عدهای پشت نور را گرفتند و عدهای هم لطیف پدرام و امرالله صالح را محکم گرفتند.
در میان این کش و گیرها، غنی با خیال راحت حزب جمعیت را از تکت انتخاباتی خود بیرون راند، دانش را از خلیلی جدا کرد و صالح را از دل مردم بیرون کشید و شریک انتخاباتی خود کرد.
حالا با وضعیت پیش آمده، بازهم در نزد آگاهان سه احتمال در پیش بود:
ـ یا غنی برنده است که مهره جدا شده خود یعنی اتمر را دوباره با خود خواهد داشت؛
ـ یا اتمر برنده است که غنی یار دیرین را در کنار خود به قدرت خواهد رساند؛
ـ یا باز هم جنجال 50 ـ 50 را سر میدهند و هر دو حکومت وحدت ملی تشکیل میدهند و باز هم هر دو در قدرت، در کنار هم باقی میمانند.
در هر سه احتمال، حزب وحدت و جمعیت همچنان در گوشه میماندند و این غنی و اتمر(در ظاهر دو تیم ولی در واقع یک تیم) بودند که برنده بازی میشدند. در واقع استعفای اتمر به معنی شکست سیاست غنی نبود، بلکه استعفا خود قطعهای از پازل بازی سیاسی غنی بود.
از همان ابتدا هم معلوم بود که روحیه تند و احساسی و عریانگویی محقق و عطا محمد نور با اخلاق مرموز و پنهانکارانهی اتمر سازگار نیست و این ترکیب چندان منطقی به نظر نمیرسد؛ گویا جدا کردن نور و محقق از تیم عبدالله توسط اتمر، نقشهای بوده که در خود ارگ به نفع اشرف غنی برنامهریزی شده است.
اما اکنون با گذر زمان، به انتخابات نرسیده، نتیجه مشخص شد. همیشه گفتهاند گذر زمان جواب خیلی از پرسشهاست. پروژه موفق غنی خیلی زودتر از آن چیزی که فکرش را میکردیم، عملی شد و درخت مشترک غنی و اتمر خیلی زودتر از توقع آگاهان سیاسی به ثمر نشست. غنی و اتمر حتی نخواستند نیروی انسانی و منابع مالی خود را هدر دهند و قبل از شروع کمپاینهای انتخاباتی مهر پایان بر این پروژه موفق را زدند؛ زمانی که دیگر کار از کار گذشته و فرصتی برای تشکیل تیمی جدید و ثبت آن در کمیسیون انتخابات به عنوان یک تکت انتخاباتی نیست.
اتمر با بهانه قرار دادن پست نخستوزیری که به گفته نزدیکان آقای نور، از ابتدا تصویب و فیصله شده بود، با اظهار اختلاف و به همین راحتی قطار این مجموعه را قبل از حرکت، به مقصد رساند؛ تاکتیکی که کمتر کسی پی به ظرافت آن میبرد. حال در مجال باقی مانده، بر فرض اینکه توافق صلحی با طالبان صورت نگیرد و انتخابات طبق روال پیش بینی شده برگزار شود، قانونی و نور تکت خود از جمعیت را دارند و به نحوی در بدنه آنها جای خواهند گرفت، اما تنها سری که بی کلاه میماند، محمد محقق خواهد بود؛ کسی که مدعی سالها تجربه در عرصه سیاست افغانستان است و کماکان بر طبل زعامت هزارهها میکوبد.
نویسنده: علی رضوی
حنیف اتمر و اشرف غنی دو بال یک پرنده بودند که بدون همدیگر نمیتوانستند کشور را به وضعیت فعلی برسانند؛ حتی میتوان گفت، بیش از داکتر عبدالله که خود را شریک قدرت غنی میداند، اتمر قدرت داشت.
اما در آستانه ثبتنام انتخابات ریاست جمهوری در یک حرکت غیرمنتظره، اتمر از غنی فاصله گرفت و به رقیب سیاسی وی تبدیل شد و ذهن هزاران تحلیلگر و صاحب نظر را با یک سوال مواجه ساخت؛ چرا حنیف اتمر استعفا داد و رقیب انتخاباتی اشرف غنی شد؟
همگی با این پرسش مواجه بودند که آیا اختلاف نظر بین اتمر و غنی دلیل درستی میتواند برای استعفای اتمر باشد؟ اصلا مگر اتمر و غنی آنقدر با هم اختلاف داشتند که اتمر مجبور به استعفا شد؟ چرا اتمر درست در آخرین ماههای دوره چهارسالهی رییسجمهور غنی استعفا داد؟ اصلا این اختلاف نظرها چرا در سه و نیم سال گذشته اینقدر برجسته نبوده؟ به نظر نمیرسد اختلاف نظرهایی که معلوم نیست سر چه بوده، دلیل اصلی استعفای اتمر بوده باشد!
از همان ابتدا برخی از آگاهان معتقد بودند که اتمر مهره سوخته بازی غنی نیست، اتمر مهرهای از بازی است که عمدا و صوری کنار زده شده تا بازی به نفع غنی ادامه پیدا کند، اما سوال بعدی این بود که چطور؟
جواب اینجاست؛ غنی و عبدالله بر سر یک حکومت 50 ـ 50 توافق کردند که در طول چهار سال هیچوقت مقدار دقیق 50 درصد هیچکدامشان معین نشد. از آنجا که سنت دو دوره ریاست جمهوری را حامد کرزی باب کرده و قبلا در کشورهای همسایه هم مد شده بود، به احتمال زیاد برنده انتخابات صوری آینده هم اشرف غنی خواهد بود. غنی با روحیه متعصب و تمامیتخواهی که داشت، در این چهار سال به اندازه کافی از 50 درصد قدرتی که به عبدالله داده بود، رنج میبرد؛ مخصوصا که عبدالله نماینده دو حزب پر قدرت جمعیت و وحدت در بدنه حکومت بود و این دو حزب، دو کاکه عیار به نامهای محمد محقق و عطامحمد نور را با خود داشت که با اندک اشارهشان، نیمی از افغانستان حاضر به شورش بودند.
خاموشی چراغ سیاست محمد محقق در دل هزارهها در شام 20 عقرب به نفع غنی تمام شد و محبوبیت عبدالله که با رأی هزارهها به قدرت نسبی و نصفی رسیده بود، بین هزارهها کاهش یافت. عطا محمد نور را هم با تمام شاخ و شانههایی که میکشید، اول در مقابل عبدالله قرار داد و از آنجا که نور بیشتر از عبدالله در کنار مردم بود، محبوبیت عبدالله در بین تاجیکها نیز کم شد؛ ولی این برای غنی کافی نبود و نور را با حیله و معامله خام و خاموش کرد. اکنون هم محقق به خاطر تاختن بر مردمش از محبوبیت افتاده و هم نور به خاطر معامله با غنی و از سوی دیگر عبدالله به خاطر سستی در سیاست و مقابله با نور.
غنی و اتمر که میدان در دستشان بود، میتوانستند ضربه خوبی بر پیکر حزب جمعیت بزنند، اما چگونه میتوانستند متفکران و نویسندگان تاجیک را که یک صدا حامی جمعیت بودند، به جان هم اندازند؟
اتمر استعفا داد و موجی از هیجان و شور و خوشحالی در بین هزارهها و تاجیکها به راه انداخت، اما خیلی زود خود را کاندید ریاست جمهوری کرد. ظاهرا شریک غنی اکنون رقیب اوست، اما در واقع هنوز شریک اند. اتمر ماموریت داشت حزب جمعیت را از هم پراکنده کند و موفق هم شد. او شایعه کرد که امریکا از نحوه حکومتداری غنی راضی نبوده و در دور بعد اتمر را حمایت میکنند. شاید دلیل کشانده شدن محقق و نور و خیلی از جمعیتیهای دیگر در کنار اتمر نیز همین مساله بود. عبدالله هم برای بار چهارم کاندید ریاست جمهوری شد. متفکران تاجیک که منتقدان حکومت بودند، عدهای پشت عبدالله درآمدند، عدهای پشت نور را گرفتند و عدهای هم لطیف پدرام و امرالله صالح را محکم گرفتند.
در میان این کش و گیرها، غنی با خیال راحت حزب جمعیت را از تکت انتخاباتی خود بیرون راند، دانش را از خلیلی جدا کرد و صالح را از دل مردم بیرون کشید و شریک انتخاباتی خود کرد.
حالا با وضعیت پیش آمده، بازهم در نزد آگاهان سه احتمال در پیش بود:
ـ یا غنی برنده است که مهره جدا شده خود یعنی اتمر را دوباره با خود خواهد داشت؛
ـ یا اتمر برنده است که غنی یار دیرین را در کنار خود به قدرت خواهد رساند؛
ـ یا باز هم جنجال 50 ـ 50 را سر میدهند و هر دو حکومت وحدت ملی تشکیل میدهند و باز هم هر دو در قدرت، در کنار هم باقی میمانند.
در هر سه احتمال، حزب وحدت و جمعیت همچنان در گوشه میماندند و این غنی و اتمر(در ظاهر دو تیم ولی در واقع یک تیم) بودند که برنده بازی میشدند. در واقع استعفای اتمر به معنی شکست سیاست غنی نبود، بلکه استعفا خود قطعهای از پازل بازی سیاسی غنی بود.
از همان ابتدا هم معلوم بود که روحیه تند و احساسی و عریانگویی محقق و عطا محمد نور با اخلاق مرموز و پنهانکارانهی اتمر سازگار نیست و این ترکیب چندان منطقی به نظر نمیرسد؛ گویا جدا کردن نور و محقق از تیم عبدالله توسط اتمر، نقشهای بوده که در خود ارگ به نفع اشرف غنی برنامهریزی شده است.
اما اکنون با گذر زمان، به انتخابات نرسیده، نتیجه مشخص شد. همیشه گفتهاند گذر زمان جواب خیلی از پرسشهاست. پروژه موفق غنی خیلی زودتر از آن چیزی که فکرش را میکردیم، عملی شد و درخت مشترک غنی و اتمر خیلی زودتر از توقع آگاهان سیاسی به ثمر نشست. غنی و اتمر حتی نخواستند نیروی انسانی و منابع مالی خود را هدر دهند و قبل از شروع کمپاینهای انتخاباتی مهر پایان بر این پروژه موفق را زدند؛ زمانی که دیگر کار از کار گذشته و فرصتی برای تشکیل تیمی جدید و ثبت آن در کمیسیون انتخابات به عنوان یک تکت انتخاباتی نیست.
اتمر با بهانه قرار دادن پست نخستوزیری که به گفته نزدیکان آقای نور، از ابتدا تصویب و فیصله شده بود، با اظهار اختلاف و به همین راحتی قطار این مجموعه را قبل از حرکت، به مقصد رساند؛ تاکتیکی که کمتر کسی پی به ظرافت آن میبرد. حال در مجال باقی مانده، بر فرض اینکه توافق صلحی با طالبان صورت نگیرد و انتخابات طبق روال پیش بینی شده برگزار شود، قانونی و نور تکت خود از جمعیت را دارند و به نحوی در بدنه آنها جای خواهند گرفت، اما تنها سری که بی کلاه میماند، محمد محقق خواهد بود؛ کسی که مدعی سالها تجربه در عرصه سیاست افغانستان است و کماکان بر طبل زعامت هزارهها میکوبد.
نویسنده: علی رضوی