افغانستان از جمله کشورهایی است که در آن اقوام و فرهنگهای متعدد وجود داشته و هر قوم برای حفاظت و ترویج فرهنگ خود در تلاش است. یکی از راههای انتشار فرهنگ در جوامع، ساخت مراکز فرهنگی بوده که در افغانستان نیز این مساله پررنگتر از دیگر جوامع است.
با وجود مراکز فرهنگی گسترده، گاهی اوقات پیش میآید که برخی از این مراکز وظیفه حقیقی خود را فراموش میکنند و یا اینکه با تهدید برخی از دین بیخبران، از هدف اصلیشان فاصله میگیرند. برای حل این مشکلات لازم است که وظیفه مراکز فرهنگی در فضای گفتمانی تببین شده و با هماهنگی و اتحاد به اجرا گذاشته شود تا کسی نتواند این مراکز را از برخی جهات محدود کند.
برای بیان وظایف مراکز فرهنگی لازم است بدانیم که فرهنگ چیست و چه محدودهای از مسایل را در بر میگیرد؟
تعریف و محدوده فرهنگ از اساسی ترین مباحث جامعهشناسی است و امروزه با شکلگیری برخی جریانهای ضد فرهنگی، لازم است این تعریف مشخص شود تا مراکز فرهنگی ـ که در حقیقت پاسدار و مقوی فرهنگ میباشد ـ بدانند حدود کارشان کجاست و چه مقدار میتوانند به فعالیت بپردازند تا خارج از فرهنگ، کاری انجام ندهند و وظیفه عرفی و شرعی خود را در قبال فرهنگ انجام دهند.
برای فرهنگ تعاریف زیادی بیان شده که مضمون همه در حقیقت یک چیز است.
علامه شهیر و شهید، استاد مرتضی مطهری تمدن را دارای دو جنبه مادی و معنوی میداند و فرهنگ را به عنوان بعد معنوی، ذیل تمدن قرار داده و آنرا مجموعهای از اندوختههای معنوی یک قوم که شامل عناصر فکری، عقلی، اخلاقی و اجتماعی که با روحی واحد به یک گروه خاص تعلق دارد، میداند.
حضرت امام خامنهای(حفظهالله) نیز در اینباره میفرماید: فرهنگ به معنای خاص برای یک ملت، عبارت است از ذهنیات، اندیشهها، ایمانها، باورها، سنتها، آداب و ذخیرههای فکری و ذهنی.
از این تعاریف به وضوح فهمیده میشود که فرهنگ و دین با یکدیگر رابطهای تنگاتنگ دارد؛ به حدی که نمیتوان یکی را از دیگری جدا کرد.
برخی جامعهشناسان مثل بروس کوئن، دین را زیر مجموعه فرهنگ میداند و برخی هم دین را تصفیهکننده فرهنگ معرفی میکنند.
انسان با تأمل در مباحث بالا، به راحتی میتواند محدوده کار مراکز فرهنگی را مشخص کند و وظیفه آنها را تعیین نماید. مراکز فرهنگی وظیفه دارند از فرهنگ افغانستان و اسلام که شامل سنتها، آداب، عقاید، اندیشهها و... افغانستان و اسلام است، پاسداری و حراست کنند.
یکی از وظایف اصلی مراکز فرهنگی پرداختن به مساله سیاست است؛ سیاستی که جدای از دیانت و دین نبوده و نخواهد بود.
امروز دشمن به گونهای در دستگاه حکومت نفوذ کرده که برخی افراد خواسته و عدهای هم ناخواسته در صدد این اند که مراکز فرهنگی را از وظایف اصلی که برایش ایجاد شده، دور کنند.
مثلا وزارت عدلیه افغانستان در چندین قانون مرتبط با جمعیتها متذکر میشود که جمعیتها حق فعالیت سیاسی را ندارند و در بیانیهای مستقیما مراکز فرهنگی را مورد خطاب قرار داده، میگوید: فعالیت سیاسی مراکز فرهنگی غیرقانونی بوده و باید با این مراکز برخورد شود.
حال سوال اینجاست که چرا باید در یک کشور اسلامی که اساس انتشار آن را فرهنگش بر عهده دارد، باید مساله جدایی سیاست از فرهنگ یا به تعبیر بدون پرده، جدایی دین از سیاست مطرح شود؟!
به صراحت میتوان گفت که امروز جامعه افغانستان و اخصا مراکز موثر و مهم جامعه چون مراکز فرهنگی در حال سکولاریزه شدن، آن هم توسط دشمنان حقیقی اسلام که در طول تاریخ به دنبال این جدایی بودهاند، است.
مراکز فرهنگی باید در مقابل این هجمه دست به دست هم داده و با دایر کردن گفتمانی بین وزارت عدلیه و مراکز فرهنگی، این مسأله را پیگیری کنند و مشکل وارده را حل نمایند و الا اینان بر محدودسازی خود ادامه خواهند داد.
نویسنده: سجاد عباسی
با وجود مراکز فرهنگی گسترده، گاهی اوقات پیش میآید که برخی از این مراکز وظیفه حقیقی خود را فراموش میکنند و یا اینکه با تهدید برخی از دین بیخبران، از هدف اصلیشان فاصله میگیرند. برای حل این مشکلات لازم است که وظیفه مراکز فرهنگی در فضای گفتمانی تببین شده و با هماهنگی و اتحاد به اجرا گذاشته شود تا کسی نتواند این مراکز را از برخی جهات محدود کند.
برای بیان وظایف مراکز فرهنگی لازم است بدانیم که فرهنگ چیست و چه محدودهای از مسایل را در بر میگیرد؟
تعریف و محدوده فرهنگ از اساسی ترین مباحث جامعهشناسی است و امروزه با شکلگیری برخی جریانهای ضد فرهنگی، لازم است این تعریف مشخص شود تا مراکز فرهنگی ـ که در حقیقت پاسدار و مقوی فرهنگ میباشد ـ بدانند حدود کارشان کجاست و چه مقدار میتوانند به فعالیت بپردازند تا خارج از فرهنگ، کاری انجام ندهند و وظیفه عرفی و شرعی خود را در قبال فرهنگ انجام دهند.
برای فرهنگ تعاریف زیادی بیان شده که مضمون همه در حقیقت یک چیز است.
علامه شهیر و شهید، استاد مرتضی مطهری تمدن را دارای دو جنبه مادی و معنوی میداند و فرهنگ را به عنوان بعد معنوی، ذیل تمدن قرار داده و آنرا مجموعهای از اندوختههای معنوی یک قوم که شامل عناصر فکری، عقلی، اخلاقی و اجتماعی که با روحی واحد به یک گروه خاص تعلق دارد، میداند.
حضرت امام خامنهای(حفظهالله) نیز در اینباره میفرماید: فرهنگ به معنای خاص برای یک ملت، عبارت است از ذهنیات، اندیشهها، ایمانها، باورها، سنتها، آداب و ذخیرههای فکری و ذهنی.
از این تعاریف به وضوح فهمیده میشود که فرهنگ و دین با یکدیگر رابطهای تنگاتنگ دارد؛ به حدی که نمیتوان یکی را از دیگری جدا کرد.
برخی جامعهشناسان مثل بروس کوئن، دین را زیر مجموعه فرهنگ میداند و برخی هم دین را تصفیهکننده فرهنگ معرفی میکنند.
انسان با تأمل در مباحث بالا، به راحتی میتواند محدوده کار مراکز فرهنگی را مشخص کند و وظیفه آنها را تعیین نماید. مراکز فرهنگی وظیفه دارند از فرهنگ افغانستان و اسلام که شامل سنتها، آداب، عقاید، اندیشهها و... افغانستان و اسلام است، پاسداری و حراست کنند.
یکی از وظایف اصلی مراکز فرهنگی پرداختن به مساله سیاست است؛ سیاستی که جدای از دیانت و دین نبوده و نخواهد بود.
امروز دشمن به گونهای در دستگاه حکومت نفوذ کرده که برخی افراد خواسته و عدهای هم ناخواسته در صدد این اند که مراکز فرهنگی را از وظایف اصلی که برایش ایجاد شده، دور کنند.
مثلا وزارت عدلیه افغانستان در چندین قانون مرتبط با جمعیتها متذکر میشود که جمعیتها حق فعالیت سیاسی را ندارند و در بیانیهای مستقیما مراکز فرهنگی را مورد خطاب قرار داده، میگوید: فعالیت سیاسی مراکز فرهنگی غیرقانونی بوده و باید با این مراکز برخورد شود.
حال سوال اینجاست که چرا باید در یک کشور اسلامی که اساس انتشار آن را فرهنگش بر عهده دارد، باید مساله جدایی سیاست از فرهنگ یا به تعبیر بدون پرده، جدایی دین از سیاست مطرح شود؟!
به صراحت میتوان گفت که امروز جامعه افغانستان و اخصا مراکز موثر و مهم جامعه چون مراکز فرهنگی در حال سکولاریزه شدن، آن هم توسط دشمنان حقیقی اسلام که در طول تاریخ به دنبال این جدایی بودهاند، است.
مراکز فرهنگی باید در مقابل این هجمه دست به دست هم داده و با دایر کردن گفتمانی بین وزارت عدلیه و مراکز فرهنگی، این مسأله را پیگیری کنند و مشکل وارده را حل نمایند و الا اینان بر محدودسازی خود ادامه خواهند داد.
نویسنده: سجاد عباسی