آیتالله محقق کابلی(ره)، چند روز پس از صدور فتوایی جهت تقویت جبههی مقاومت افغانستان، درگذشت و ملکوتی گردید. اما قبل از آسمانی شدن، با صدور حکمی، قهرمانی آفرید؛ حکمی که کمتر کسی توان دادن آن را دارد، حکمی که بتواند به مردم روحیه بدهد و شجاعت بیافریند، از توان هر کسی خارج است. زیرا سالهاست که جنایت و خیانت، فضای کشور را تیره و تاریک ساخته و هر روز تباهی و ویرانی میگستراند، غم خلق میکند و مرگ میآفریند، ولی کوچک ترین امری برای یاری مردم، انجام نگرفت، سکوت بزرگان شکسته نشد و خفتگی به بیداری تبدیل نگردید؛ بنابراین، در چنین شرایطی فتوای آیتالله محقق کابلی مبنی بر تقویت جبههی مقاومت از طریق وجوهات شرعیه، نیکو و کار قهرمانانه است.
آیتالله محقق کابلی رخت سفر آخرت بست، اما با دوراندیشی، الگو آفرید. زمان حاضر به شدت تقاضا مینماید که مردم افغانستان با الگوگیری از فتوای تاریخی این عالم برجسته، از فضای بینظمی و بیسروسامانی عبور کرده و به نظم و سروسامانی برسند. رسیدن به نظم و سامان دادن به جامعه، برنامه و نیرو میطلبد و بدون برنامه و نیرو، کاری به پیش نخواهد رفت. چون دولت در قبال ملت، سهلانگاری میکند و یا هم ناتوان است؛ پس ضروری می نماید که مردم خود نسبت به سرنوشت خویش خاموش نباشند و تصمیم بگیرند. یکی از نیازهای ضروری امروز مردم، پایان دادن به قتل و غارتهای جاری در کشور است که نظم اجتماعی را به هم زده، زندگی را به بن بست کشانده و به قطعه قطعه شدن فرزندان این خاک افزوده است.
این در حالی است که برنامه و نیروی دولتی که بتواند به مردم امید بدهد، وجود ندارد. سران دولت به شدت درگیر جنجالهای شخصی اند که وقت دقت برای سرنوشت مردم را ندارند. از این وضعیت یک ماه و یک سال نمیگذرد، بلکه سالهاست که میگذرد و هنوز هم روز به روز تشدید یافته و ملت به فراموشی رفته است. به همین خاطر، تا مردم برنخیزند و تصمیم نگیرند، قتل بیگناهان و ناامنسازی شهرها و شاهراهها همچنان ادامه خواهد داشت.
خیزیش و مقاومت مردمی، تنها راه برای رهایی از بند تجاوز و ناامنی و گروگانگیری است، خیزش مردمی تنها راه برای بیرون رفتن از وضعیت جنگ و خونریزی است و بالاخره تنها راهی که حداقل میتوان از خود دفاع نمود و به تجاوزها و تهاجمها "نه" گفت.
از اینرو؛ فتوای آیتالله محقق کابلی(ره) در روزهای آخر عمرش، نشان بزرگاندیشی و اندیشهورزی او برای خدمت به خدا و خلق میباشد. او با وجودی که در بستر مریضی خفته بود، ولی ناراحتی مردم اش را فراموش نکرده و درد و رنجی که بالای آنها تحمیل شده را نیز حمل مینمود؛ این خود بیانگر احترام و توجه به مردم و خدمت به نسل محکوم است.
وقتی حمایت یک شخصیت از مردم در بستر مریضی وجود داشته باشد، این میتواند به مردم روحیه بدهد و روح مبارزه و مقاومت را در میانشان زنده نماید و نگذارد که مردم سکوت پیشه کرده، نظارهگر قتل عامها و غارتها باشند و فقط کشته بدهند و گریه کنند. بلکه باید به تجهیز نیرو و تشکیل برنامه مقاومت بپردازند و همگام با نیروهای دولتی، از ملت دفاع کنند. اگر سران دولت مشغول و مصروف چانهزنی شخصی هستند، این کار نباید جلو پیشروی مردم را بگیرد، بلکه مردم باید برای دفاع از زندگی، رشد و شکوفایی خود، وارد عمل شوند و آنگاه، دولت به ناچار، به ملت پیوسته و همگام و همکار میگردد.
نویسنده: عظیم فکور
آیتالله محقق کابلی رخت سفر آخرت بست، اما با دوراندیشی، الگو آفرید. زمان حاضر به شدت تقاضا مینماید که مردم افغانستان با الگوگیری از فتوای تاریخی این عالم برجسته، از فضای بینظمی و بیسروسامانی عبور کرده و به نظم و سروسامانی برسند. رسیدن به نظم و سامان دادن به جامعه، برنامه و نیرو میطلبد و بدون برنامه و نیرو، کاری به پیش نخواهد رفت. چون دولت در قبال ملت، سهلانگاری میکند و یا هم ناتوان است؛ پس ضروری می نماید که مردم خود نسبت به سرنوشت خویش خاموش نباشند و تصمیم بگیرند. یکی از نیازهای ضروری امروز مردم، پایان دادن به قتل و غارتهای جاری در کشور است که نظم اجتماعی را به هم زده، زندگی را به بن بست کشانده و به قطعه قطعه شدن فرزندان این خاک افزوده است.
این در حالی است که برنامه و نیروی دولتی که بتواند به مردم امید بدهد، وجود ندارد. سران دولت به شدت درگیر جنجالهای شخصی اند که وقت دقت برای سرنوشت مردم را ندارند. از این وضعیت یک ماه و یک سال نمیگذرد، بلکه سالهاست که میگذرد و هنوز هم روز به روز تشدید یافته و ملت به فراموشی رفته است. به همین خاطر، تا مردم برنخیزند و تصمیم نگیرند، قتل بیگناهان و ناامنسازی شهرها و شاهراهها همچنان ادامه خواهد داشت.
خیزیش و مقاومت مردمی، تنها راه برای رهایی از بند تجاوز و ناامنی و گروگانگیری است، خیزش مردمی تنها راه برای بیرون رفتن از وضعیت جنگ و خونریزی است و بالاخره تنها راهی که حداقل میتوان از خود دفاع نمود و به تجاوزها و تهاجمها "نه" گفت.
از اینرو؛ فتوای آیتالله محقق کابلی(ره) در روزهای آخر عمرش، نشان بزرگاندیشی و اندیشهورزی او برای خدمت به خدا و خلق میباشد. او با وجودی که در بستر مریضی خفته بود، ولی ناراحتی مردم اش را فراموش نکرده و درد و رنجی که بالای آنها تحمیل شده را نیز حمل مینمود؛ این خود بیانگر احترام و توجه به مردم و خدمت به نسل محکوم است.
وقتی حمایت یک شخصیت از مردم در بستر مریضی وجود داشته باشد، این میتواند به مردم روحیه بدهد و روح مبارزه و مقاومت را در میانشان زنده نماید و نگذارد که مردم سکوت پیشه کرده، نظارهگر قتل عامها و غارتها باشند و فقط کشته بدهند و گریه کنند. بلکه باید به تجهیز نیرو و تشکیل برنامه مقاومت بپردازند و همگام با نیروهای دولتی، از ملت دفاع کنند. اگر سران دولت مشغول و مصروف چانهزنی شخصی هستند، این کار نباید جلو پیشروی مردم را بگیرد، بلکه مردم باید برای دفاع از زندگی، رشد و شکوفایی خود، وارد عمل شوند و آنگاه، دولت به ناچار، به ملت پیوسته و همگام و همکار میگردد.
نویسنده: عظیم فکور