به بهانه صدمین سالگرد روابط دیپلماتیک افغانستان - روسیه در روزهای ٧ و ٨ جوزا رهبران سیاسی و هیأتی از گروه طالبان در نشستی دو روزه در مسکو شرکت کرده اند.
سرگئی لاوروف؛ وزیر خارجه روسیه در سخنرانی افتتاحیه گفت: مسأله افغانستان راه حل نظامی ندارد. امیدوارم هرچه زودتر صلح به افغانستان بیاید. روسیه در مبارزه با داعش در کنار افغانستان است.
حامد کرزی؛ رئیسجمهوری پیشین هم روابط افغانستان با روسیه را "از مهمترین روابط" خواند و گفت که "به نمایندگی از مردم افغانستان" از نقش روسیه در گفتگوهای صلح استقبال میکند.
ملا عبدالغنی برادر؛ معاون گروه طالبان در سخنرانی کوتاهی از روسیه به خاطر برگزاری این نشست تشکر کرد.
چهرههای سیاسی افغانستان و طالبان در سخنان خود از صد سالگی روابط تاریخی افغانستان و روسیه به نیکی یاد کردند. با وجودی که بیشتر اشتراککنندگان سابقه جهادی و جنگ با ارتش سرخ شوروی سابق در دهه ۸۰ میلادی را در کارنامه خود دارند.
فرای هر نتیجه ای که قرار است از دومین نشست بین الافغانی مسکو به دست آید، برگزاری این نشست در چنین سطحی یک برد دیپلماتیک ارزشمند برای سیاست خارجی کرملین به حساب می آید.
نشانه های زیادی وجود دارد که از احیای آرام قدرت سنتی روسیه و ظهور آن به مثابه یک قطب مدعی در عرصه مدیریت بین المللی حکایت دارد. یکی از این نشانه ها نقش آفرینی روسیه در روند صلح و امنیت افغانستان است.
فراموش نکنیم که این رویداد در شرایطی اتفاق می افتد که افغان ها هنوزهم با تبعات ویرانگر و مرگبار سلطه رژيم های دست نشانده کمونیستی و تجاوز مستقیم نظامی ارتش سرخ شوروی پیشین، دست و پنجه نرم می کنند. به جز جنگ های خانمان برانداز داخلی که میان تنظیم های مختلف جهادی پس از سقوط رژيم کمونیستی رخ داد، حتی ظهور طالبان را نیز می توان یکی از پیامدهای اشغال شوروی دانست؛ زیرا طالبان در آن زمان به کمک امریکا، غرب، اعراب و پاکستان به منظور شکست شوروی و در چارچوب گروه ها و احزاب جهادی و شبه نظامی، ایجاد شدند. در همان زمان، به کمک امریکا و اعراب و پاکستان، پیوندهای نیرومند و مستحکمی میان جنگجویان جهادی داخلی با داوطلب های مسلمان از سراسر جهان به ویژه کشورهای عربی، شکل گرفت که بعدها به اتحاد بحث برانگیز و خطرناک طالبان و شبکه تروریستی القاعده منتهی شد که هنوزهم ادامه دارد.
بر این اساس، نشست مسکو نمایشی شگفت انگیز از نیروهایی بود که پیش از این با ارتش متجاوز شوروی در افغانستان جنگیده بودند؛ اما امروزه اکسیر دیپلماسی روسی آنها را به گونه ای گرد هم جمع کرده که به عنوان متحدان مسکو در برابر واشنگتن به نظر می آیند.
به بیان دیگر، روسیه درست به کمک همان کسانی دوباره به افغانستان بازمی گردد که روزی با حقارت از جانب آنها از کشور بیرون رانده شده بود.
با این حساب، برای روسیه ممکن است چگونگی رسیدن به صلح با طالبان در افغانستان، یک مسأله حیاتی و استراتژيک باشد؛ اما مهم تر از آن، بازگشت مسکو به معادلات سیاسی و امنیتی افغانستان است.
اینکه امروزه رهبرانی که دیروز فرماندهان جهاد علیه سلطه و اشغال شوروی بودند، از صدسالگی روابط کابل - مسکو تجلیل می کنند و در آن از روسیه به نیکی یاد می نمایند، خود نشانگر آن است که بازگشت دوباره روسیه به عرصه سیاست و امنیت افغانستان، دیگر ممنوع نیست.
البته این امر، تا حدودی از تغییر نگاه مردم و حکومت افغانستان به میراث جهاد با شوروی هم ناشی می شود. سال هاست که از ۸ ثور و مناسبت های دیگری مانند ۶ جدی به مثابه رویدادهای افتخارآمیز و غرورآفرین ملی تجلیل نمی شود. مجاهدین هم اکثرا نفوذ و محبوبیت پیشین خود را از دست داده اند و با گرفتاری به مسایل دنیوی، منافع شخصی، جاه و مقام و بازی های سیاسی و شهرک و شهرت و شوکت، کاریزمای مقدس مآبانه شان را از کف داده اند.
بنابراین، بدیهی است که اکنون بیش از هر زمان دیگری زمینه برای بازگشت دوباره روسیه، مساعد است؛ بازگشتی که در رویدادی حیرت انگیز و معنادار، توسط همان کسانی فراهم می شود که دیروز روسیه را از افغانستان بیرون رانده بودند.
سرگئی لاوروف؛ وزیر خارجه روسیه در سخنرانی افتتاحیه گفت: مسأله افغانستان راه حل نظامی ندارد. امیدوارم هرچه زودتر صلح به افغانستان بیاید. روسیه در مبارزه با داعش در کنار افغانستان است.
حامد کرزی؛ رئیسجمهوری پیشین هم روابط افغانستان با روسیه را "از مهمترین روابط" خواند و گفت که "به نمایندگی از مردم افغانستان" از نقش روسیه در گفتگوهای صلح استقبال میکند.
ملا عبدالغنی برادر؛ معاون گروه طالبان در سخنرانی کوتاهی از روسیه به خاطر برگزاری این نشست تشکر کرد.
چهرههای سیاسی افغانستان و طالبان در سخنان خود از صد سالگی روابط تاریخی افغانستان و روسیه به نیکی یاد کردند. با وجودی که بیشتر اشتراککنندگان سابقه جهادی و جنگ با ارتش سرخ شوروی سابق در دهه ۸۰ میلادی را در کارنامه خود دارند.
فرای هر نتیجه ای که قرار است از دومین نشست بین الافغانی مسکو به دست آید، برگزاری این نشست در چنین سطحی یک برد دیپلماتیک ارزشمند برای سیاست خارجی کرملین به حساب می آید.
نشانه های زیادی وجود دارد که از احیای آرام قدرت سنتی روسیه و ظهور آن به مثابه یک قطب مدعی در عرصه مدیریت بین المللی حکایت دارد. یکی از این نشانه ها نقش آفرینی روسیه در روند صلح و امنیت افغانستان است.
فراموش نکنیم که این رویداد در شرایطی اتفاق می افتد که افغان ها هنوزهم با تبعات ویرانگر و مرگبار سلطه رژيم های دست نشانده کمونیستی و تجاوز مستقیم نظامی ارتش سرخ شوروی پیشین، دست و پنجه نرم می کنند. به جز جنگ های خانمان برانداز داخلی که میان تنظیم های مختلف جهادی پس از سقوط رژيم کمونیستی رخ داد، حتی ظهور طالبان را نیز می توان یکی از پیامدهای اشغال شوروی دانست؛ زیرا طالبان در آن زمان به کمک امریکا، غرب، اعراب و پاکستان به منظور شکست شوروی و در چارچوب گروه ها و احزاب جهادی و شبه نظامی، ایجاد شدند. در همان زمان، به کمک امریکا و اعراب و پاکستان، پیوندهای نیرومند و مستحکمی میان جنگجویان جهادی داخلی با داوطلب های مسلمان از سراسر جهان به ویژه کشورهای عربی، شکل گرفت که بعدها به اتحاد بحث برانگیز و خطرناک طالبان و شبکه تروریستی القاعده منتهی شد که هنوزهم ادامه دارد.
بر این اساس، نشست مسکو نمایشی شگفت انگیز از نیروهایی بود که پیش از این با ارتش متجاوز شوروی در افغانستان جنگیده بودند؛ اما امروزه اکسیر دیپلماسی روسی آنها را به گونه ای گرد هم جمع کرده که به عنوان متحدان مسکو در برابر واشنگتن به نظر می آیند.
به بیان دیگر، روسیه درست به کمک همان کسانی دوباره به افغانستان بازمی گردد که روزی با حقارت از جانب آنها از کشور بیرون رانده شده بود.
با این حساب، برای روسیه ممکن است چگونگی رسیدن به صلح با طالبان در افغانستان، یک مسأله حیاتی و استراتژيک باشد؛ اما مهم تر از آن، بازگشت مسکو به معادلات سیاسی و امنیتی افغانستان است.
اینکه امروزه رهبرانی که دیروز فرماندهان جهاد علیه سلطه و اشغال شوروی بودند، از صدسالگی روابط کابل - مسکو تجلیل می کنند و در آن از روسیه به نیکی یاد می نمایند، خود نشانگر آن است که بازگشت دوباره روسیه به عرصه سیاست و امنیت افغانستان، دیگر ممنوع نیست.
البته این امر، تا حدودی از تغییر نگاه مردم و حکومت افغانستان به میراث جهاد با شوروی هم ناشی می شود. سال هاست که از ۸ ثور و مناسبت های دیگری مانند ۶ جدی به مثابه رویدادهای افتخارآمیز و غرورآفرین ملی تجلیل نمی شود. مجاهدین هم اکثرا نفوذ و محبوبیت پیشین خود را از دست داده اند و با گرفتاری به مسایل دنیوی، منافع شخصی، جاه و مقام و بازی های سیاسی و شهرک و شهرت و شوکت، کاریزمای مقدس مآبانه شان را از کف داده اند.
بنابراین، بدیهی است که اکنون بیش از هر زمان دیگری زمینه برای بازگشت دوباره روسیه، مساعد است؛ بازگشتی که در رویدادی حیرت انگیز و معنادار، توسط همان کسانی فراهم می شود که دیروز روسیه را از افغانستان بیرون رانده بودند.