انتخاب رییس مجلس نمایندگان به دور دوم کشیده شد و قرار است در این دور، کمال ناصر اصولی و میررحمان رحمانی با همدیگر رقابت کنند.
اینکه سرانجام کدامیک از این دو گزینه به پیروزی می رسد یا نمی رسد، تاکنون مشخص نیست؛ اما این واقعیت کاملا مشخص است که حضور شخصی مانند کمال ناصر اصولی در رقابت برای اشغال کرسی ریاست این مجلس، تهدیدی جدی برای خانه ملت و وحدت ملی اقوام ساکن افغانستان است.
به همین دلیل، این نوشته فارغ از انگیزه های سیاسی و تبلیغاتی، با استناد به سخنان و موضع گیری های بحث برانگیز کمال ناصر اصولی در دوره های پیشین مجلس نمایندگان و نیز مصاحبه های رسانه ای او، حاوی هشدارهای صریح و جدی و مستقیم درباره خطری است که این بار کیان وحدت ملی افغانستان را نشانه رفته و اگر او بتواند با کسب آرای نمایندگان مجلس یا هر سازوکار مشروع و غیر مشروع دیگر، ریاست این نهاد را برعهده بگیرد، خطر تشدید تنش های قومی و رویارویی های تباری در خانه ملت و سراسر کشور، بیش از هر زمان دیگری، نزدیک تر خواهد شد.
در اصول سیاسی و مشی نظری کمال ناصر اصولی، وحدت ملی هیچ جایگاهی ندارد. او قایل به برتری بلامنازع و بی قید و شرط پشتون هاست و سیاست و حاکمیت و قدرت و سیطره بر سرنوشت سیاسی اقوام و ملیت های ساکن افغانستان را حق انحصاری پشتون ها می داند.
کمال ناصر اصولی بارها خطاب به رهبران سیاسی و قومی و منتقدان حکومت، گفته است که اگر می خواهند در یک افغانستان واحد زندگی کنند باید برتری و اکثریت پشتون ها را بپذیرند در غیر آن، از کشور «با یک کلک» بیرون رانده خواهند شد.
او همچنین باری خطاب به هزاره ها و جنبش روشنایی گفته بود: به کسانی می گویم که در خانه های مان کارگر و نوکر بودید همین قدر بس است که حقوق ما را به سخره گرفتید و خود را تا اینجا رساندید، دیگر تحمل نمی کنیم. اگر زور لوی پکتیا را ندیده اید، به تاریخ بنگرید، به دوران سقوی، به دوره طالبان، به دور دوم انتخابات ریاستجمهوری.
این اظهار نظرهای سراسر نفرت و عصبیت نشان می دهد که آقای اصولی، هیچ اعتقادی به وحدت ملی ندارد، به اصول و مفاد روشن و صریح قانون اساسی کنونی، باورمند نیست، به دیگر اقوام به دیده تحقیر نگاه می کند و می پندارد این پشتون ها هستند که شایسته سروری بر سرنوشت دیگران اند و در این زمینه، هیچ فرقی میان نادرخان و ملا عمر و کرزی و اشرف غنی قایل نیست؛ چه اینکه آنها همه پشتون هستند و حق دارند بر افغانستان پادشاهی کنند.
او پشتون ها را صاحب انحصاری این آب و خاک می داند و دیگران را «مسافر» و بیگانه قلمداد می کند.
آقای اصولی در یکی از مصاحبه هایش، تاجیک ها را مهاجرین کولابی، ازبک ها را بخارایی و هزاره ها را منگولیایی یا مغولی خوانده بود.
مجموعه این ابراز نظرها نشان می دهد که آقای اصولی، عنصر خطرناک و تجسم ترسناک نفرت وعصبیت قومی و نماینده فاشیزم کور قبیله ای است.
ضمن آنکه او عمیقا به مواضع و سیاست های حکومت نزدیک است و برای حکومتی که از تمام توان خود در انتخابات بهره گرفت تا یک مجلس مطیع و گوش به فرمان و تحت سلطه را شکل دهد؛ نه مجلسی که صدای مردم افغانستان و فریادگر دردها و دادخواست های آنان باشد، ریاست کمال ناصر اصولی، یک تحول طلایی خواهد بود.
بر این اساس، نمایندگانی که هنوز خود را آزاد و مستقل می دانند و نسبت به نمایندگی از مردم و اقوام باهم برادر کشور، متعهد اند و وحدت ملی و عدالت قومی را از اصول ثابت و مقدس خویش در امر نمایندگی تلقی می کنند، نباید اجازه دهند که عنصر خطرناکی مانند کمال ناصر اصولی به ریاست این نهاد برگزیده شود تا به این ترتیب، خانه ملت دست کم در ظاهر امر، خانه ای برای همه مردم و اقوام افغانستان باقی بماند و بیش از این، به کام فاشیزم، قوم گرایی، برتری طلبی قومی و دشمنی صریح و بی پرده و نفرت انگیز با سایر اقوام و ملیت های کشور سقوط نکند.
اینکه سرانجام کدامیک از این دو گزینه به پیروزی می رسد یا نمی رسد، تاکنون مشخص نیست؛ اما این واقعیت کاملا مشخص است که حضور شخصی مانند کمال ناصر اصولی در رقابت برای اشغال کرسی ریاست این مجلس، تهدیدی جدی برای خانه ملت و وحدت ملی اقوام ساکن افغانستان است.
به همین دلیل، این نوشته فارغ از انگیزه های سیاسی و تبلیغاتی، با استناد به سخنان و موضع گیری های بحث برانگیز کمال ناصر اصولی در دوره های پیشین مجلس نمایندگان و نیز مصاحبه های رسانه ای او، حاوی هشدارهای صریح و جدی و مستقیم درباره خطری است که این بار کیان وحدت ملی افغانستان را نشانه رفته و اگر او بتواند با کسب آرای نمایندگان مجلس یا هر سازوکار مشروع و غیر مشروع دیگر، ریاست این نهاد را برعهده بگیرد، خطر تشدید تنش های قومی و رویارویی های تباری در خانه ملت و سراسر کشور، بیش از هر زمان دیگری، نزدیک تر خواهد شد.
در اصول سیاسی و مشی نظری کمال ناصر اصولی، وحدت ملی هیچ جایگاهی ندارد. او قایل به برتری بلامنازع و بی قید و شرط پشتون هاست و سیاست و حاکمیت و قدرت و سیطره بر سرنوشت سیاسی اقوام و ملیت های ساکن افغانستان را حق انحصاری پشتون ها می داند.
کمال ناصر اصولی بارها خطاب به رهبران سیاسی و قومی و منتقدان حکومت، گفته است که اگر می خواهند در یک افغانستان واحد زندگی کنند باید برتری و اکثریت پشتون ها را بپذیرند در غیر آن، از کشور «با یک کلک» بیرون رانده خواهند شد.
او همچنین باری خطاب به هزاره ها و جنبش روشنایی گفته بود: به کسانی می گویم که در خانه های مان کارگر و نوکر بودید همین قدر بس است که حقوق ما را به سخره گرفتید و خود را تا اینجا رساندید، دیگر تحمل نمی کنیم. اگر زور لوی پکتیا را ندیده اید، به تاریخ بنگرید، به دوران سقوی، به دوره طالبان، به دور دوم انتخابات ریاستجمهوری.
این اظهار نظرهای سراسر نفرت و عصبیت نشان می دهد که آقای اصولی، هیچ اعتقادی به وحدت ملی ندارد، به اصول و مفاد روشن و صریح قانون اساسی کنونی، باورمند نیست، به دیگر اقوام به دیده تحقیر نگاه می کند و می پندارد این پشتون ها هستند که شایسته سروری بر سرنوشت دیگران اند و در این زمینه، هیچ فرقی میان نادرخان و ملا عمر و کرزی و اشرف غنی قایل نیست؛ چه اینکه آنها همه پشتون هستند و حق دارند بر افغانستان پادشاهی کنند.
او پشتون ها را صاحب انحصاری این آب و خاک می داند و دیگران را «مسافر» و بیگانه قلمداد می کند.
آقای اصولی در یکی از مصاحبه هایش، تاجیک ها را مهاجرین کولابی، ازبک ها را بخارایی و هزاره ها را منگولیایی یا مغولی خوانده بود.
مجموعه این ابراز نظرها نشان می دهد که آقای اصولی، عنصر خطرناک و تجسم ترسناک نفرت وعصبیت قومی و نماینده فاشیزم کور قبیله ای است.
ضمن آنکه او عمیقا به مواضع و سیاست های حکومت نزدیک است و برای حکومتی که از تمام توان خود در انتخابات بهره گرفت تا یک مجلس مطیع و گوش به فرمان و تحت سلطه را شکل دهد؛ نه مجلسی که صدای مردم افغانستان و فریادگر دردها و دادخواست های آنان باشد، ریاست کمال ناصر اصولی، یک تحول طلایی خواهد بود.
بر این اساس، نمایندگانی که هنوز خود را آزاد و مستقل می دانند و نسبت به نمایندگی از مردم و اقوام باهم برادر کشور، متعهد اند و وحدت ملی و عدالت قومی را از اصول ثابت و مقدس خویش در امر نمایندگی تلقی می کنند، نباید اجازه دهند که عنصر خطرناکی مانند کمال ناصر اصولی به ریاست این نهاد برگزیده شود تا به این ترتیب، خانه ملت دست کم در ظاهر امر، خانه ای برای همه مردم و اقوام افغانستان باقی بماند و بیش از این، به کام فاشیزم، قوم گرایی، برتری طلبی قومی و دشمنی صریح و بی پرده و نفرت انگیز با سایر اقوام و ملیت های کشور سقوط نکند.