انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) که طی بیش از دو دهه به پختگی رسیده بود، سر انجام در 22 دلو 1357 تبدیل به طوفانی شد که سلطنت ریشهدار 1500 ساله شاهی را ساقط و روی تمام منویات رضا شاه پهلوی که بر بنیاد استبداد و خودکامگی و ستم استوار بود، خط بطلان کشید و در حقیقت دم مسیحایی بود که بر کالبد بیجان ملتهای مستضعف، جان تازه بخشید.
انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب نظام علیه نظام دیگر و حزب در برابر حزب نبود، یک انقلاب نظامی هم نبود؛ بلکه تولید فکری بود که به صورت باور نکردنی در اعماق جانها نفوذ نموده و اندیشهها را یکباره عوض کرد. از این لحاظ میتوان آنرا یک انقلاب فکری نامید.
انقلاب ایران حرکت مردم معتقد دوشادوش طلاب علوم دینی بود که مرجع عالیقدرشان روحالله خمینی(ره) آنرا رهبری میکرد؛ رهبری که به این نهضت ماهیت کاملا انحصاری داد تا تنها انقلاب پیروزمند قرن بیست شود.
تا آن روز تاریخ، هیچ یکی از سیاستمداران جهان تجربه تعامل و برخورد با علمای دین به عنوان رهبران سیاسی را نداشتند؛ به ویژه آنگونه که امام آنرا به جهانیان عرضه کرد. در زمان زعامت امام، سوال بزرگی مطرح بود و آن، اینکه ماهیت این دولت نوظهور چیست؟ اما امام با اعلام جمهوری اسلامی، این سوال را پاسخ داد و تاکید کرد که جمهوری اسلامی یعنی ادامه حکومتی که پیامبر(ص) و علی(ع) تشکیل دادند.
پس از اعلام جمهوری اسلامی، دنیا فهمید که پایههای اصلی این حکومت را دین و معتقدات اسلامی تشکیل میدهد و ابتکارعمل در دست کسانی است که از حوزههای علوم دینی برخواستهاند.
ایران بعد از فرار شاه در هرج و مرج دست پا میزد، ادارات دولتی تعطیل و نظم کارهای دولت به هم ریخته، اوضاع جامعه نگرانکننده بود و مردم با اضطراب منتظر وقایع بعدی بودند. بسیاری از تحلیل گران غربی به این باور بودند که "حکومت آخوندی" دوام نمیآورد، به خصوص که فکر میکردند برخلاف مشروطه خواهی است و گمان میکردند به زودی از هم فرو میپاشد و دوباره حکومت شاهی پایهگذاری میشود، اما امام خمینی(ره) پس از بازگشت از فرانسه و با اقامت در قم، بر اوضاع مسلط شد و بنیان قوه مجریه و قضائیه دولت دینی را گذاشت و بلافاصله دستور تشکیل شورای انقلاب را به ریاست آیت الله طالقانی صادر کرد و در پی آن دولت موقت تشکیل گردید.
با تمام مشکلاتی که بر سر راه حکومت اسلامی وجود داشت و فرزندان انقلاب قربانیهای زیادی را در این راه دادند، سرانجام پایههای نظام جدید که دنیا تا آن روز نظیرش را ندیده بود، استوار گردید.
امام خمینی(ره) به عنوان یک مرجع دینی که از حوزه علوم دینی برخواسته، مطرح بود، اما با توانمندیها، درایت و کفایتی که داشت، به زودی به حیث یک رهبر واقعی سیاسی نیز در جهان شناخته شد و شکوفایی دوباره اسلام، به دست توانای او، پشت قدرتهای شرق و غرب را به لرزه درآورد. به همین دلیل رسانههای غربی به صورت هماهنگ به خصوص بی.بی.سی نقطههای ضعف انقلاب را برجسته میکرد و گاهی هم واقعیتهای انقلاب را تحریف مینمود تا از امام و انقلابش چهره دیگری به جهانیان نشان دهد، اما واقعیتها گاهی به اندازهای روشن و همهپذیر است که به هیچ وجه قابل انکار نیست.
آنچه مسلم است، اینکه نوع انقلاب اسلامی در آن روز و امروز، برای تمام جهانیان قابل قبول است، اما مخالفتها و دهنکجیها در حقیقت به خاطر ترس از این حرکت ماندگار است که بر پایه حمایت از مستضعفین و مبارزه با مستکبرین استوار میباشد.
امروز نیز رسانههای غربی به ویژه بی.بی.سی، بیشتر روی اوضاع در جمهوری اسلامی ایران تمرکز دارند و نارضایتیهای اندک مردم را که در این کشور عمدتاً ناشی از خواستههای اقتصادی است، در جهت مخالفت با نظام اسلامی مقایسه میکنند.
اما واقعیت امر این است؛ نه تنها امروز که غربیها طی چهل سال در حق انقلاب اسلامی ظلم کردند؛ انقلابی که تحول جهانی ایجاد کرد و اندیشههای خفته را بیدار ساخت، اما با مداخلات پیگیر و بیوقفه نگذاشتند تا گستردهتر شود و تغییر بنیادی درسطح زندگی مردم جهان به وجود آورده، اختلافات طبقاتی، نژادی، مذهبی و جغرافیایی را از بین برده و صالحان را بر جوامع بشری حاکم بسازد.
با تمام این کش و قوسها علیه نظام جمهوری اسلامی، اما سوال اساسی اینجاست که اگر "حکومت آخوندی" پاسخگوی نیازمندیهای مردم در ایران نیست، چگونه طی چهل سال، این کشور و مردمش را در اوج عزت حفظ کرده است؟ اگر گمان میکنند که امام خمینی(ره) از احساسات مردم کار گرفت و اتحاد همه جانبه را علیه حکومت شاه به وجود آورد، چرا امروز کسی پیدا نمیشود که یک چنین حرکتی را به وجود آورده و نظام دلخواه خود را در ایران حاکم بسازد؟ پس باید بپذیرند که شخصیت امام و انقلاب او در قرن بیست، یک استثنا بود.
اکنون چهل سال از عمر انقلاب اسلامی میگذرد، اما هنوز هم غربیها از آن میترسند. تحلیلگران غربی یا غربزدهها جمهوری اسلامی را ناکارا و محکوم به سقوط میدانند؛ بی خبر از اینکه هر کار و هر پدیدهای که صبغه دینی و رنگ خدایی داشته باشد، هرگز محکوم به زوال نخواهد بود و همواره در دل دشمنان خدا هراس ایجاد میکند.
تحریمهای کنونی امریکا علیه ایران نیز نه به خاطر ترس از توسعه انرژی اتمی، بلکه به دلیل قدرت گرفتن اسلام با محوریت جمهوری اسلامی است و واقعا هم باید بترسند و به همین دلیل مدام در کشورهای سنیمذهب خاورمیانه مداخله میکنند و علیه جمهوری اسلامی ایران نفرتپراگنی مینمایند.
در این روزها رسانههای غول پیکرغربی علاوه بر اینکه دست به پنهان کاری اثرات و مزایای انقلاب اسلامی میزنند، اتحادیه جدید و یا شکلگیری ناتوی جدید عربی علیه ایران را نیز به بوق و کرنا کرده و تبلیغ میکنند.
نه به عنوان دفاع از ایران، بلکه حقیقتها را باید گفت و آگاهی دادن برای کسانی که کورکورانه دنبال غرب راه افتاده، ظیفه هر نویسنده و گوینده است؛ مگر ایران منافع کدام کشور را به خطر انداخته و چه گُلی را به آب داده که این همه از آن میترسند؟ ایرانی که پس از توافق برجام تا هنوز کاملا نزاکت را رعایت کرده و با همه طرفها انسانی رفتار کرده، آیا تقصیر این کشور است که باید به جرم آن از سوی امریکا تحریم شود؟!
مهمتر از همه اینکه ایران را به حمایت از تروریسم متهم میکنند، در حالی که جمهوری اسلامی توسط زمامداران معتدل دینی اداره میشود که ترور و دهشت افگنی را خلاف باورهای اسلامی میدانند. آیا عقل سلیم باور میکند که در محوریت حوزه علمیه قم و با بودن مراجع بزرگ تقلید، هراسافگنی از این کشور ترویج شود؟!.
پس باید اعتراف کرد، همانگونه که غربیها در ابتدا از گسترش انقلاب و حاکمیت اسلام میترسیدند، امروز نیز میترسند! همانطوری که پس از پیروزی انقلاب، جنبشهای اسلامی در بسیاری از کشورهای اسلامی شکل گرفت، از جمله مجاهدین افغانستان که مستقیم از انقلاب ایران الهام میگرفتند، امروز هم این جریان متحرک و زنده است و عامل ترس و هراس دشمن نیز همین است.
نویسنده: سید هاشم علوی
انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب نظام علیه نظام دیگر و حزب در برابر حزب نبود، یک انقلاب نظامی هم نبود؛ بلکه تولید فکری بود که به صورت باور نکردنی در اعماق جانها نفوذ نموده و اندیشهها را یکباره عوض کرد. از این لحاظ میتوان آنرا یک انقلاب فکری نامید.
انقلاب ایران حرکت مردم معتقد دوشادوش طلاب علوم دینی بود که مرجع عالیقدرشان روحالله خمینی(ره) آنرا رهبری میکرد؛ رهبری که به این نهضت ماهیت کاملا انحصاری داد تا تنها انقلاب پیروزمند قرن بیست شود.
تا آن روز تاریخ، هیچ یکی از سیاستمداران جهان تجربه تعامل و برخورد با علمای دین به عنوان رهبران سیاسی را نداشتند؛ به ویژه آنگونه که امام آنرا به جهانیان عرضه کرد. در زمان زعامت امام، سوال بزرگی مطرح بود و آن، اینکه ماهیت این دولت نوظهور چیست؟ اما امام با اعلام جمهوری اسلامی، این سوال را پاسخ داد و تاکید کرد که جمهوری اسلامی یعنی ادامه حکومتی که پیامبر(ص) و علی(ع) تشکیل دادند.
پس از اعلام جمهوری اسلامی، دنیا فهمید که پایههای اصلی این حکومت را دین و معتقدات اسلامی تشکیل میدهد و ابتکارعمل در دست کسانی است که از حوزههای علوم دینی برخواستهاند.
ایران بعد از فرار شاه در هرج و مرج دست پا میزد، ادارات دولتی تعطیل و نظم کارهای دولت به هم ریخته، اوضاع جامعه نگرانکننده بود و مردم با اضطراب منتظر وقایع بعدی بودند. بسیاری از تحلیل گران غربی به این باور بودند که "حکومت آخوندی" دوام نمیآورد، به خصوص که فکر میکردند برخلاف مشروطه خواهی است و گمان میکردند به زودی از هم فرو میپاشد و دوباره حکومت شاهی پایهگذاری میشود، اما امام خمینی(ره) پس از بازگشت از فرانسه و با اقامت در قم، بر اوضاع مسلط شد و بنیان قوه مجریه و قضائیه دولت دینی را گذاشت و بلافاصله دستور تشکیل شورای انقلاب را به ریاست آیت الله طالقانی صادر کرد و در پی آن دولت موقت تشکیل گردید.
با تمام مشکلاتی که بر سر راه حکومت اسلامی وجود داشت و فرزندان انقلاب قربانیهای زیادی را در این راه دادند، سرانجام پایههای نظام جدید که دنیا تا آن روز نظیرش را ندیده بود، استوار گردید.
امام خمینی(ره) به عنوان یک مرجع دینی که از حوزه علوم دینی برخواسته، مطرح بود، اما با توانمندیها، درایت و کفایتی که داشت، به زودی به حیث یک رهبر واقعی سیاسی نیز در جهان شناخته شد و شکوفایی دوباره اسلام، به دست توانای او، پشت قدرتهای شرق و غرب را به لرزه درآورد. به همین دلیل رسانههای غربی به صورت هماهنگ به خصوص بی.بی.سی نقطههای ضعف انقلاب را برجسته میکرد و گاهی هم واقعیتهای انقلاب را تحریف مینمود تا از امام و انقلابش چهره دیگری به جهانیان نشان دهد، اما واقعیتها گاهی به اندازهای روشن و همهپذیر است که به هیچ وجه قابل انکار نیست.
آنچه مسلم است، اینکه نوع انقلاب اسلامی در آن روز و امروز، برای تمام جهانیان قابل قبول است، اما مخالفتها و دهنکجیها در حقیقت به خاطر ترس از این حرکت ماندگار است که بر پایه حمایت از مستضعفین و مبارزه با مستکبرین استوار میباشد.
امروز نیز رسانههای غربی به ویژه بی.بی.سی، بیشتر روی اوضاع در جمهوری اسلامی ایران تمرکز دارند و نارضایتیهای اندک مردم را که در این کشور عمدتاً ناشی از خواستههای اقتصادی است، در جهت مخالفت با نظام اسلامی مقایسه میکنند.
اما واقعیت امر این است؛ نه تنها امروز که غربیها طی چهل سال در حق انقلاب اسلامی ظلم کردند؛ انقلابی که تحول جهانی ایجاد کرد و اندیشههای خفته را بیدار ساخت، اما با مداخلات پیگیر و بیوقفه نگذاشتند تا گستردهتر شود و تغییر بنیادی درسطح زندگی مردم جهان به وجود آورده، اختلافات طبقاتی، نژادی، مذهبی و جغرافیایی را از بین برده و صالحان را بر جوامع بشری حاکم بسازد.
با تمام این کش و قوسها علیه نظام جمهوری اسلامی، اما سوال اساسی اینجاست که اگر "حکومت آخوندی" پاسخگوی نیازمندیهای مردم در ایران نیست، چگونه طی چهل سال، این کشور و مردمش را در اوج عزت حفظ کرده است؟ اگر گمان میکنند که امام خمینی(ره) از احساسات مردم کار گرفت و اتحاد همه جانبه را علیه حکومت شاه به وجود آورد، چرا امروز کسی پیدا نمیشود که یک چنین حرکتی را به وجود آورده و نظام دلخواه خود را در ایران حاکم بسازد؟ پس باید بپذیرند که شخصیت امام و انقلاب او در قرن بیست، یک استثنا بود.
اکنون چهل سال از عمر انقلاب اسلامی میگذرد، اما هنوز هم غربیها از آن میترسند. تحلیلگران غربی یا غربزدهها جمهوری اسلامی را ناکارا و محکوم به سقوط میدانند؛ بی خبر از اینکه هر کار و هر پدیدهای که صبغه دینی و رنگ خدایی داشته باشد، هرگز محکوم به زوال نخواهد بود و همواره در دل دشمنان خدا هراس ایجاد میکند.
تحریمهای کنونی امریکا علیه ایران نیز نه به خاطر ترس از توسعه انرژی اتمی، بلکه به دلیل قدرت گرفتن اسلام با محوریت جمهوری اسلامی است و واقعا هم باید بترسند و به همین دلیل مدام در کشورهای سنیمذهب خاورمیانه مداخله میکنند و علیه جمهوری اسلامی ایران نفرتپراگنی مینمایند.
در این روزها رسانههای غول پیکرغربی علاوه بر اینکه دست به پنهان کاری اثرات و مزایای انقلاب اسلامی میزنند، اتحادیه جدید و یا شکلگیری ناتوی جدید عربی علیه ایران را نیز به بوق و کرنا کرده و تبلیغ میکنند.
نه به عنوان دفاع از ایران، بلکه حقیقتها را باید گفت و آگاهی دادن برای کسانی که کورکورانه دنبال غرب راه افتاده، ظیفه هر نویسنده و گوینده است؛ مگر ایران منافع کدام کشور را به خطر انداخته و چه گُلی را به آب داده که این همه از آن میترسند؟ ایرانی که پس از توافق برجام تا هنوز کاملا نزاکت را رعایت کرده و با همه طرفها انسانی رفتار کرده، آیا تقصیر این کشور است که باید به جرم آن از سوی امریکا تحریم شود؟!
مهمتر از همه اینکه ایران را به حمایت از تروریسم متهم میکنند، در حالی که جمهوری اسلامی توسط زمامداران معتدل دینی اداره میشود که ترور و دهشت افگنی را خلاف باورهای اسلامی میدانند. آیا عقل سلیم باور میکند که در محوریت حوزه علمیه قم و با بودن مراجع بزرگ تقلید، هراسافگنی از این کشور ترویج شود؟!.
پس باید اعتراف کرد، همانگونه که غربیها در ابتدا از گسترش انقلاب و حاکمیت اسلام میترسیدند، امروز نیز میترسند! همانطوری که پس از پیروزی انقلاب، جنبشهای اسلامی در بسیاری از کشورهای اسلامی شکل گرفت، از جمله مجاهدین افغانستان که مستقیم از انقلاب ایران الهام میگرفتند، امروز هم این جریان متحرک و زنده است و عامل ترس و هراس دشمن نیز همین است.
نویسنده: سید هاشم علوی