سازمان دیدهبان حقوق بشر در تازه ترین مورد با انتشار گزارشی، 2018 را سالی خونین برای غیرنظامیان در افغانستان خوانده و گفته است که در جریان این سال بیش از ۱۰ هزار غیرنظامی کشته و زخمی شده اند.
در گزارش این سازمان آمده است که یک سوم افرادی که در سال 2018 در افغانستان کشته و زخمی شدهاند را کودکان تشکیل میدهند.
به گفته این سازمان، تروریست ها در سال گذشته میلادی با راهاندازی حملات مرگبار در مناطق شهری، مقامهای حکومتی، غیرنظامیان و رأیدهندگان را هدف قرار دادند.
همچنین در این گزارش گفته شده که در کنار گروههای تروریستی داعش و طالبان، دولت افغانستان و نیروهای خارجی نیز مسؤول بخشی از تلفات غیرنظامیان در افغانستان هستند.
در این گزارش همچنان گفته شده است که در حملات هوایی و شبانه نیروهای امریکایی و افغانستان نیز بیش از 600 کشته و زخمی برجا گذاشته است که در حدود 60 درصد آن را زنان و کودکان تشکیل میدهند.
این در حالی است که به باور کارشناسان، در دیگر جاهای جهان، شاخص سنجش امنیت، همان چیزی است که در سایه آن مردم بتوانند ادعا کنند در کشور آرامی زندگی میکنند و خطری، زندگی آنها را تهدید نمیکند.
مردم دولت را مسؤول میدانند و خواستار تامین امنیت میشوند؛ اما در افغانستان، برعکس است. کشتار مردم، از نظر دولتمردان، اصلا به معنای ناامنی نیست؛ بلکه نشاندهنده ضعف و زمینگیری تروریستها است. آنها تا زمانی که گلولهای مستقیما به شیشه دفتر شان اصابت نکرده است، احساس میکنند بر اوضاع مسلط اند و همهچیز بر وفق مراد و تحت کنترل است.
البته در این میان، نادیده میگیریم که گاهی از بیم ناامنی حتی خود رهبران ارشد حکومت نیز به محل نامعلومی منتقل میشوند.
با این حال، رهبران حکومت، طالبان را که مسؤول بخش عظیم کشتار غیر نظامیان هستند حتی «تروریست» نیز نمیدانند. در ادبیات دولتی همچنان به تأسی از سنت نحسی که از زمان کرزی به جا مانده، از آنها به عنوان «مخالفان مسلح دولت» یاد میشود؛ تا فردا کسی نگوید عامل همه کشتارها طالبان بودند و طالبان همان تروریستها هستند!
رییس جمهور و دیگر رهبران و مسؤولان حکومت وحدت ملی خود نیز میدانند که توالی تکراری و بیپایان کشتار و محکومیتهای بیاثر، اهمیت خود را برای آنها، مردم و طالبان از دست داده است؛ اما با اینحال، به نظر نمیرسد که آنان تصمیم داشته باشد تا بر این رویه کسلکننده و بیتاثیر، تجدید نظر کنند؛ زیرا آنها هنوز هم از چیزهایی سخن میگویند که به رغم پاسخهای تمسخرآلود و تحقیرآمیز طالبان، خود عمیقا به آن باور دارند؛ مواردی مانند مذاکره، صلح و بازگشت تروریستها به زندگی ملکی.
مردم اما نیازمند امنیت، آرامش و صلح در کشور شان هستند؛ اما رویدادهای خونین سال های اخیر، حتی همین آرزوی کوچک را هم برای مردم تبدیل به رویایی دور و دست نیافتنی کرده است.
با این حساب، «محکوم کردن» شدید حمله های شدید، راه حل وضعیت اسفبار کنونی نیست.
محکومیت طالبان، برای مردم امنیت نمی آورد، آنها را راضی نمی کند، زندگی شان را بهبود نمی بخشد، این محکومیت ها حتی نمی تواند زخم های عمیق ناشی از انفجارهای مرگبار را التیام بخشد.
دولت می گوید که تروریست ها در میدان نبرد شکست خورده اند و به همین دلیل، به کشتار غیر نظامیان بی دفاع، زنان و کودکان و نمازگزاران بی گناه، رو آورده اند.
شاید در زمینه تحلیل عوامل و انگیزه های کشتار غیر نظامیان از سوی تروریست ها، حق با دولت باشد؛ زیرا دولت بدون شک بهتر از هر مرجع دیگری در جریان ماجرا قرار دارد؛ اما مردم از دولت شان، انتظار تحلیل سیاسی اقدامات نظامی تروریست ها را ندارند.
تحلیلگران سیاسی، شبانه روز در صدها رسانه صوتی و تصویری و چاپی در داخل و خارج از کشور در باره انگیزه ها و اهداف حمله های خونین، حرف می زنند؛ اما مردم از سران حکومت، انتظار عمل دارند.
آنها باید نشان دهند که به عنوان نماینده مردم و حاکم بر زندگی و سرنوشت آنها، چه کاری برای امنیت و مصونیت آنان انجام داده و چه برنامه های دیگری برای این منظور، روی دست دارند.
اینکه اکثر قربانیان را غیر نظامیان، تشکیل می دهند نیز چیزی از مسؤولیت سران حکومت کم نمی کند.
تروریست ها عمدا غیر نظامیان را آماج قرار می دهند تا حلقه را بر حکومت وحدت ملی، تنگتر کنند و فشارهای اجتماعی بر آن را تشدید بخشند.
از سوی دیگر، هم نظامیان و هم غیر نظامیان، از اعضای خانواده بزرگی به نام مردم افغانستان هستند؛ پس هیچیک بر دیگری برتر یا از دیگری فروتر نیست.
انتظار مشروع مردم این است که این جنگ ظالمانه که همه روزه از مردم قربانی می گیرد پایان یابد. امریکا و پاکستان و اعراب و روسیه و...، حساب های شان را در جای دیگری تسویه کنند.
در گزارش این سازمان آمده است که یک سوم افرادی که در سال 2018 در افغانستان کشته و زخمی شدهاند را کودکان تشکیل میدهند.
به گفته این سازمان، تروریست ها در سال گذشته میلادی با راهاندازی حملات مرگبار در مناطق شهری، مقامهای حکومتی، غیرنظامیان و رأیدهندگان را هدف قرار دادند.
همچنین در این گزارش گفته شده که در کنار گروههای تروریستی داعش و طالبان، دولت افغانستان و نیروهای خارجی نیز مسؤول بخشی از تلفات غیرنظامیان در افغانستان هستند.
در این گزارش همچنان گفته شده است که در حملات هوایی و شبانه نیروهای امریکایی و افغانستان نیز بیش از 600 کشته و زخمی برجا گذاشته است که در حدود 60 درصد آن را زنان و کودکان تشکیل میدهند.
این در حالی است که به باور کارشناسان، در دیگر جاهای جهان، شاخص سنجش امنیت، همان چیزی است که در سایه آن مردم بتوانند ادعا کنند در کشور آرامی زندگی میکنند و خطری، زندگی آنها را تهدید نمیکند.
مردم دولت را مسؤول میدانند و خواستار تامین امنیت میشوند؛ اما در افغانستان، برعکس است. کشتار مردم، از نظر دولتمردان، اصلا به معنای ناامنی نیست؛ بلکه نشاندهنده ضعف و زمینگیری تروریستها است. آنها تا زمانی که گلولهای مستقیما به شیشه دفتر شان اصابت نکرده است، احساس میکنند بر اوضاع مسلط اند و همهچیز بر وفق مراد و تحت کنترل است.
البته در این میان، نادیده میگیریم که گاهی از بیم ناامنی حتی خود رهبران ارشد حکومت نیز به محل نامعلومی منتقل میشوند.
با این حال، رهبران حکومت، طالبان را که مسؤول بخش عظیم کشتار غیر نظامیان هستند حتی «تروریست» نیز نمیدانند. در ادبیات دولتی همچنان به تأسی از سنت نحسی که از زمان کرزی به جا مانده، از آنها به عنوان «مخالفان مسلح دولت» یاد میشود؛ تا فردا کسی نگوید عامل همه کشتارها طالبان بودند و طالبان همان تروریستها هستند!
رییس جمهور و دیگر رهبران و مسؤولان حکومت وحدت ملی خود نیز میدانند که توالی تکراری و بیپایان کشتار و محکومیتهای بیاثر، اهمیت خود را برای آنها، مردم و طالبان از دست داده است؛ اما با اینحال، به نظر نمیرسد که آنان تصمیم داشته باشد تا بر این رویه کسلکننده و بیتاثیر، تجدید نظر کنند؛ زیرا آنها هنوز هم از چیزهایی سخن میگویند که به رغم پاسخهای تمسخرآلود و تحقیرآمیز طالبان، خود عمیقا به آن باور دارند؛ مواردی مانند مذاکره، صلح و بازگشت تروریستها به زندگی ملکی.
مردم اما نیازمند امنیت، آرامش و صلح در کشور شان هستند؛ اما رویدادهای خونین سال های اخیر، حتی همین آرزوی کوچک را هم برای مردم تبدیل به رویایی دور و دست نیافتنی کرده است.
با این حساب، «محکوم کردن» شدید حمله های شدید، راه حل وضعیت اسفبار کنونی نیست.
محکومیت طالبان، برای مردم امنیت نمی آورد، آنها را راضی نمی کند، زندگی شان را بهبود نمی بخشد، این محکومیت ها حتی نمی تواند زخم های عمیق ناشی از انفجارهای مرگبار را التیام بخشد.
دولت می گوید که تروریست ها در میدان نبرد شکست خورده اند و به همین دلیل، به کشتار غیر نظامیان بی دفاع، زنان و کودکان و نمازگزاران بی گناه، رو آورده اند.
شاید در زمینه تحلیل عوامل و انگیزه های کشتار غیر نظامیان از سوی تروریست ها، حق با دولت باشد؛ زیرا دولت بدون شک بهتر از هر مرجع دیگری در جریان ماجرا قرار دارد؛ اما مردم از دولت شان، انتظار تحلیل سیاسی اقدامات نظامی تروریست ها را ندارند.
تحلیلگران سیاسی، شبانه روز در صدها رسانه صوتی و تصویری و چاپی در داخل و خارج از کشور در باره انگیزه ها و اهداف حمله های خونین، حرف می زنند؛ اما مردم از سران حکومت، انتظار عمل دارند.
آنها باید نشان دهند که به عنوان نماینده مردم و حاکم بر زندگی و سرنوشت آنها، چه کاری برای امنیت و مصونیت آنان انجام داده و چه برنامه های دیگری برای این منظور، روی دست دارند.
اینکه اکثر قربانیان را غیر نظامیان، تشکیل می دهند نیز چیزی از مسؤولیت سران حکومت کم نمی کند.
تروریست ها عمدا غیر نظامیان را آماج قرار می دهند تا حلقه را بر حکومت وحدت ملی، تنگتر کنند و فشارهای اجتماعی بر آن را تشدید بخشند.
از سوی دیگر، هم نظامیان و هم غیر نظامیان، از اعضای خانواده بزرگی به نام مردم افغانستان هستند؛ پس هیچیک بر دیگری برتر یا از دیگری فروتر نیست.
انتظار مشروع مردم این است که این جنگ ظالمانه که همه روزه از مردم قربانی می گیرد پایان یابد. امریکا و پاکستان و اعراب و روسیه و...، حساب های شان را در جای دیگری تسویه کنند.