در خصوص کار تشکیلاتی، فرهنگ اشتباهی در سطح جامعه ما جا افتاده است و آن اینکه؛ هر زمان فرد یا افرادی تصمیم به عضویت در یک جریانی می گیرند، با این انگیزه اقدام می کنند که آن جریان، ممنون و سپاسگزار این فرد یا افراد باشد و همواره پاسخگوی انواع و اقسام خواستهای آنها. بنابراین، جریان، بدهکار اعضاست نه بالعکس و همواره چشم اعضا برای برآورده شدن حاجات و نیازمندی های شان به سوی جریان و تشکیلات متبوع است.
حتی قبل از اینکه فردی رسما عضو تشکیلاتی گردد، با حضور در محضر مسئول ذیصلاح، به صراحت عنوان می کند که تشکیلات پس از عضو شدنم چه کار و خدمتی برای من می تواند انجام بدهد و یا حضور من در این تشکیلات چه منفعتی به حال من و خانواده ام دارد و بسیاری اوقات پیش می آید که به وضوح چیزی بیان نمی گردد ولی همواره نوع نگاه این آدم و افراد مختلف عضو به این سمت و سو است که به چه شکل و امکانی، منافعی از ناحیه حزب برای خود و اطرافیان خویش اختصاص بدهند و حتی شده است که چشم اینگونه عناصر به دنبال اموال اضافی تشکیلات است و اگر صلاحیت برداشتن و استفاده کردن داشته باشند این کاررا می کنند، در غیر آن بیشرمانه تقاضا می نمایند که فلان قلم کالا در دفتر یا انبار تدارکات تشکیلات دوتا یا چندتا است، پس حد اقل یکی آن را به من بدهید، یا به فکر این است که با استفاده از اعتبار تشکیلات صاحب زمین و خانه شوند و یا موتری به دست بیاورند و یا حقوق مشخص برای خود و چند نفر محافظ خویش و مبلغی هم برای خرج جایگاه و پایگاه و دسترخوان خود را در نظر بگیرند و حد اقل امتیاز خواهی این است که اگر آدم بیکار است به دنبال مشغول شدن در دفاتر، نمایندگی ها و یا بخشی از بخشهای کاری تشکیلات آن هم مطابق میل و انتظار اعضاست نه براساس تعهد و تخصص و نیاز تشکیلات.
اگر طرف دانشجوست انتظار کمک در عرصه تحصیل و بورس شدن دارد و اگر بقال است و کسبه و اگر بازاری است و تاجر و اگر سرمایه گذار است و جهانگرد و اگر طلبه است و استاد دانشگاه و بالآخره صاحب هر رشته و تخصص و با هرمکنت بالایی هم باشد بازهم چشم انتظار آمدن امتیازی از سوی جریان دارد و در طول عمر مبارزاتی ام، آدم های بسیار محدودی را دیدم که با درک تکلیف اسلامی و انسانی و با فهم اینکه تشکیلات غیر از من و او و چند نفر دیگر که به وسیله برقراری ارتباطات سازمانی و براساس یک هدف مشترک تشکیل شده چیز دیگری نیست و فرد یا افراد در استخدام شخص و یا جمع خاص در نمی آید بلکه کار جریانی و جمعی به معنای تشریک مساعی افراد برای رسیدن به هدف مشترک است و اگر قرار باشد امتیازی هم کسب شود بایستی با تلاش و کوشش مجموع افراد قابل وصول باشد و سپس همین امتیاز نیز برای مصارف و هزینه های شخصی قابل استفاده نمی باشد بلکه بایستی مطابق مصالح کل تشکیلات به مصرف برسد.
با توجه به همین فرهنگ اشتباه است که متأسفانه مردم افغانستان صاحب تشکلات استاندارد قدرتمند نشده و معمولا سازمان ها و احزاب و جریان های گوناگون به عنوان دکان پردرآمد در نظر گرفته می شود و البته در جامعه ای که مردمش تکلیف محور نباشد و در پی منفعت طلبی محدود و غیر دورنگرانه باشد، قطعا جریان ها و تشکلاتی هم که از دل این مردم و با دست اندرکاری اشخاصی از خود آنها شکل بگیرد بهتر ازین نخواهد شد که اصلا نگاهی به جیب مردم نداشته و با برنامه ریزی دقیق و اصولی نه تنها مشکلات مالی خود و اعضای خویش را تامین کنند بلکه در راستای حل معضلات اقتصادی عموم مردم خویش طرح و برنامه داشته باشند.
اینگونه افراد، حزب و سازمان را به جای یک دولت به اشتباه گرفته اند و حتی دولت هم نمی تواند به انتظارات غیر معقول افراد زیاده خواه و انحصار طلب پاسخ مثبت بدهد، چه رسد به یک سازمان و تشکیلات مردم نهاد.
اینجاست که پیشنهاد من به ویژه برای جوانان این است که اولا حتما کار تشکیلاتی در پیش گرفته شود، چرا که امور دنیا به گونه ای از طرف خدای متعال طراحی شده است که با کار فردی و شخصی به مطلوب نهایی نخواهد رسید و ثانیا دشمنان، امروزه دقیقا ازین سنت الهی یعنی کار تشکیلاتی سوء استفاده کرده، تلاش دارند بر جهان به ویژه کشورهای اسلامی و اخصا افغانستان سلطه پیدا کنند و ثالثا حرکت به سوی کار تشکیلاتی تکلیف محور باشد نه خود محور، خداخواهانه باشد نه خودخواهانه، ابزار باشد، نه هدف و برای رسیدن به خدا باشد نه دنیا، عضو، به تشکیلات بدهکار باشد نه طلبکار و همواره به جای این سئوال که تشکیلات برای من چه کار و خدمتی کرده، از خود بپرسد که من برای تشکیلات چه کاری کرده و چه منفعتی رسانده و یا در آینده خواهد رساند!.
تکلیف محور به این معناست که من به عنوان یک شخص مسلمان وظیفه دارم اول خود را به حقایق هستی آشناکرده، راه رشد و تعالی و به خدا رسیدن را طی کنم و سپس برای هدایت بقیه همنوعان خود نیز تلاش ورزم و مسئولیت هدایتگری را به نحو مطلوب انجام بدهم، اما رسیدن به این مأمول قطعا به تنهایی ممکن نیست، پس بایستی در کنار سایر برادران مؤمن و مسلمانی قرار بگیرم که آنها نیز عین هدف و برنامه ی من را دارند و دوما قدرت افزایی و بالابردن ظرفیت کار و اثرگذار شدن تشکیلات جهت نیل به هدف، نیاز به تدوین چارچوبی دارد که مطابق برخی اصول، سازمان پیدا کند، اینجاست که با جمع شدن 3 نفر به بالا، جریان مبارزاتی براساس استراتیژی و تاکتیکهایی شکل می گیرد که تمام اعضای آن موظف به عمل کردن مطابق آن اصول، استراتیژی و تاکتیکهاست تا راحت تر به هدف برسیم.
طبیعی به نظر می رسد که با درپیش گرفتن این روند، نه تنها عضوی، توقع پرکردن جیب را ندارد بلکه از خود مایه می گذارد و نه تنها امیدوار در تامین مایحتاج خود از ناحیه جریان نیست بلکه او تلاش می ورزد تا از هرراه ممکن تسهیلاتی برای جریان جهت رشد و پیشرفت آن پیدا کند، حالا ممکن است تشکیلات تصمیم برای در اختیار گذاردن امتیازی جهت بهره بردن اعضا داشته باشد آنهم در حد توان و اندازه و در صورت وصول شدن امکانات آن امتیاز، اما از یکسو عضو انتظار آن امتیاز را ندارد و از سوی دیگر اگر به هردلیلی آن امتیاز حتی در صورت موجودیت آن، به عضوی تعلق نگرفت، تحت هیچ شرایطی دلسرد نگردیده، راه خدایی خود را در قالب کارسازمانی با جدیت و شور و شوق دنبال می کند.
بنابراین لازم است مسئولین، کادرها و اعضا برای تقویت تشکیلات و پیشبرد برنامه های مبارزاتی آن به فکر تامین هزینه باشند و برای توفیق در راستای این امر ضروری، هرکدام به نوبه خویش سهم فعال بگیرند و خود نیز در سایر جاها کار کنند و در آمد داشته باشند، اما فعالیت مبارزاتی خویش را با صرف هزینه از جیب خود، در چارچوب جریان متبوع خویش انجام دهند، چه اگر قرار براین باشد که هر عضو انتظار انتصاب و تقرری و یا حقوق و مزایای خاص از ناحیه حزب و سازمان خود داشته باشند، معلوم است که سازمانهایی با تعداد اعضای بالا به هیچ وجه پاسخگوی نیاز همه آنها نخواهند بود و به زودی یا فرو می پاشند و یا برای تأمین انتظارات اعضای خود بایستی مسیر وابستگی و اسارت را بپیمایند.
من در اینجا هدف سازمان را هدایتگری گفتم اما به نظر می رسد هدف سازمان هرچه باشد، اقتصادی باشد یا نظامی، سیاسی باشد یا امنیتی، اجتماعی باشد یا فرهنگی، نیاز به همان چارچوب و اسلوبی دارد که یک سازمان الهی و اسلامی بدان نیازمند است.
چرا برنامه های اقتصادی درست شکل نمی گیرد، چرا فعالیت های خوب فرهنگی و اجتماعی تاثیرگذار در کشور وجود ندارد؟! چرا بخشهای سیاسی، نظامی و امنیتی کشور در برابر نابه سامانی ها، ناهنجاری ها و ناامنی ها و گروه های تروریستی از کارآیی لازم برخوردار نیستند؟! چون بر اساس اصول و استاندارد های کارسازمانی عمل نمی شود و هر فرد و هر جمعی در هرنهادی، چه تازه تشکیل و چه باسابقه، به دنبال منافع شخصی و خانوادگی هستند و متاسفانه وجود این نقیصه ضربات سهمگینی بر پیکره جریان ها و حتی کل ملت به بار آورده است.
• مؤسسین و احیانا مصادره کنندگان تشکلات، عامل ناهنجاری سازمانی
تا اینجا صحبت از اعضای متوقع از تشکیلات بود، اما آنچه در اینجا لازم به تذکر است انگیزه ها و اهداف مؤسسین و تشکیل دهندگان و یا مصادره کنندگان تشکلات و سازمانهای افغانستان است. اکثر اینان نیز مطابق اصول استاندارد سازمان نه تنها عمل نمی کنند بلکه برخلاف آن مشی می نمایند، نه هدف شاخص دارند و نه برنامه مدون و به جای ایجاد بستری در چارچوب تشکیلات حزبی برای حضور تمام اتباع کشور، از هر قوم، منطقه، نژاد و زبان و پرورش استعدادهای آنها و به کارگیری ظرفیت های تربیت یافته شان برای پیشبرد امور سازمانی و رسیدگی به امور توده های کل کشور، فضا را انحصاری ساخته و تمام توجه خویش را به فامیل نزدیک و دور خود معطوف نموده اند.
امروزه بیشتر جریان های افغانستان حتی قومی نیستند بلکه در حصار تنگ خانواده رهبران این جریانها قرار داشته، تمام امکانات و سرمایه های عمومی و بیت المال در اختیار یک قشر خاص و دسته محدود قرارگرفته، به این هم اکتفا نمی کنند و با سردادن شعارهای قومی به دنبال چاپیدن مردم و خالی کردن جیب آنها و نیز برخی حامیان داخلی، منطقه ای و بین المللی هستند و تقریبا می توان اذعان کرد که همین رویه حاکم در سطح بسیاری از تشکلات فعلی، مردمی را که علاقه به حزبی شدن دارند وادار به متوقع بودن می کند و یا اصولا روحیه مسلط بر اشخاص و افراد رهبری کننده تشکلات و مطرح کردن وعده و وعیدهایی و چه بسا گاهی حاتم بخشی های غیر اصولی و بلکه ضد روند استراتژیک سازمانی، باعث گردیده تا افراد شوق گرفته برای ایجاد پیوند با چنین سازمان هایی، خواسته های مادی و دنیایی خویش را پیشاپیش مطرح کنند و یا در دل نگهدارند و در مواقع لازم اقدام به بهره برداری های شخصی از موقعیت های سازمانی و امکانات در اختیار گذاشته شده نمایند.
بنابراین یک فرد مبارز با فاصله گرفتن از هر دو آسیب، چه متوقع بودن از تشکیلات و یا معضلات مربوط به مؤسسین و مصادره کنندگان آن، گام محکم و مستمر جهت روی دست گرفتن کارتشکیلاتی استاندارد بگذارد تا باشد ازین طریق کار برای خدا و دین او و خدمتی برای خلق مسلمان صورت بگیرد.
نویسنده: حجت الاسلام والمسلمین حسینی مزاری
حتی قبل از اینکه فردی رسما عضو تشکیلاتی گردد، با حضور در محضر مسئول ذیصلاح، به صراحت عنوان می کند که تشکیلات پس از عضو شدنم چه کار و خدمتی برای من می تواند انجام بدهد و یا حضور من در این تشکیلات چه منفعتی به حال من و خانواده ام دارد و بسیاری اوقات پیش می آید که به وضوح چیزی بیان نمی گردد ولی همواره نوع نگاه این آدم و افراد مختلف عضو به این سمت و سو است که به چه شکل و امکانی، منافعی از ناحیه حزب برای خود و اطرافیان خویش اختصاص بدهند و حتی شده است که چشم اینگونه عناصر به دنبال اموال اضافی تشکیلات است و اگر صلاحیت برداشتن و استفاده کردن داشته باشند این کاررا می کنند، در غیر آن بیشرمانه تقاضا می نمایند که فلان قلم کالا در دفتر یا انبار تدارکات تشکیلات دوتا یا چندتا است، پس حد اقل یکی آن را به من بدهید، یا به فکر این است که با استفاده از اعتبار تشکیلات صاحب زمین و خانه شوند و یا موتری به دست بیاورند و یا حقوق مشخص برای خود و چند نفر محافظ خویش و مبلغی هم برای خرج جایگاه و پایگاه و دسترخوان خود را در نظر بگیرند و حد اقل امتیاز خواهی این است که اگر آدم بیکار است به دنبال مشغول شدن در دفاتر، نمایندگی ها و یا بخشی از بخشهای کاری تشکیلات آن هم مطابق میل و انتظار اعضاست نه براساس تعهد و تخصص و نیاز تشکیلات.
اگر طرف دانشجوست انتظار کمک در عرصه تحصیل و بورس شدن دارد و اگر بقال است و کسبه و اگر بازاری است و تاجر و اگر سرمایه گذار است و جهانگرد و اگر طلبه است و استاد دانشگاه و بالآخره صاحب هر رشته و تخصص و با هرمکنت بالایی هم باشد بازهم چشم انتظار آمدن امتیازی از سوی جریان دارد و در طول عمر مبارزاتی ام، آدم های بسیار محدودی را دیدم که با درک تکلیف اسلامی و انسانی و با فهم اینکه تشکیلات غیر از من و او و چند نفر دیگر که به وسیله برقراری ارتباطات سازمانی و براساس یک هدف مشترک تشکیل شده چیز دیگری نیست و فرد یا افراد در استخدام شخص و یا جمع خاص در نمی آید بلکه کار جریانی و جمعی به معنای تشریک مساعی افراد برای رسیدن به هدف مشترک است و اگر قرار باشد امتیازی هم کسب شود بایستی با تلاش و کوشش مجموع افراد قابل وصول باشد و سپس همین امتیاز نیز برای مصارف و هزینه های شخصی قابل استفاده نمی باشد بلکه بایستی مطابق مصالح کل تشکیلات به مصرف برسد.
با توجه به همین فرهنگ اشتباه است که متأسفانه مردم افغانستان صاحب تشکلات استاندارد قدرتمند نشده و معمولا سازمان ها و احزاب و جریان های گوناگون به عنوان دکان پردرآمد در نظر گرفته می شود و البته در جامعه ای که مردمش تکلیف محور نباشد و در پی منفعت طلبی محدود و غیر دورنگرانه باشد، قطعا جریان ها و تشکلاتی هم که از دل این مردم و با دست اندرکاری اشخاصی از خود آنها شکل بگیرد بهتر ازین نخواهد شد که اصلا نگاهی به جیب مردم نداشته و با برنامه ریزی دقیق و اصولی نه تنها مشکلات مالی خود و اعضای خویش را تامین کنند بلکه در راستای حل معضلات اقتصادی عموم مردم خویش طرح و برنامه داشته باشند.
اینگونه افراد، حزب و سازمان را به جای یک دولت به اشتباه گرفته اند و حتی دولت هم نمی تواند به انتظارات غیر معقول افراد زیاده خواه و انحصار طلب پاسخ مثبت بدهد، چه رسد به یک سازمان و تشکیلات مردم نهاد.
اینجاست که پیشنهاد من به ویژه برای جوانان این است که اولا حتما کار تشکیلاتی در پیش گرفته شود، چرا که امور دنیا به گونه ای از طرف خدای متعال طراحی شده است که با کار فردی و شخصی به مطلوب نهایی نخواهد رسید و ثانیا دشمنان، امروزه دقیقا ازین سنت الهی یعنی کار تشکیلاتی سوء استفاده کرده، تلاش دارند بر جهان به ویژه کشورهای اسلامی و اخصا افغانستان سلطه پیدا کنند و ثالثا حرکت به سوی کار تشکیلاتی تکلیف محور باشد نه خود محور، خداخواهانه باشد نه خودخواهانه، ابزار باشد، نه هدف و برای رسیدن به خدا باشد نه دنیا، عضو، به تشکیلات بدهکار باشد نه طلبکار و همواره به جای این سئوال که تشکیلات برای من چه کار و خدمتی کرده، از خود بپرسد که من برای تشکیلات چه کاری کرده و چه منفعتی رسانده و یا در آینده خواهد رساند!.
تکلیف محور به این معناست که من به عنوان یک شخص مسلمان وظیفه دارم اول خود را به حقایق هستی آشناکرده، راه رشد و تعالی و به خدا رسیدن را طی کنم و سپس برای هدایت بقیه همنوعان خود نیز تلاش ورزم و مسئولیت هدایتگری را به نحو مطلوب انجام بدهم، اما رسیدن به این مأمول قطعا به تنهایی ممکن نیست، پس بایستی در کنار سایر برادران مؤمن و مسلمانی قرار بگیرم که آنها نیز عین هدف و برنامه ی من را دارند و دوما قدرت افزایی و بالابردن ظرفیت کار و اثرگذار شدن تشکیلات جهت نیل به هدف، نیاز به تدوین چارچوبی دارد که مطابق برخی اصول، سازمان پیدا کند، اینجاست که با جمع شدن 3 نفر به بالا، جریان مبارزاتی براساس استراتیژی و تاکتیکهایی شکل می گیرد که تمام اعضای آن موظف به عمل کردن مطابق آن اصول، استراتیژی و تاکتیکهاست تا راحت تر به هدف برسیم.
طبیعی به نظر می رسد که با درپیش گرفتن این روند، نه تنها عضوی، توقع پرکردن جیب را ندارد بلکه از خود مایه می گذارد و نه تنها امیدوار در تامین مایحتاج خود از ناحیه جریان نیست بلکه او تلاش می ورزد تا از هرراه ممکن تسهیلاتی برای جریان جهت رشد و پیشرفت آن پیدا کند، حالا ممکن است تشکیلات تصمیم برای در اختیار گذاردن امتیازی جهت بهره بردن اعضا داشته باشد آنهم در حد توان و اندازه و در صورت وصول شدن امکانات آن امتیاز، اما از یکسو عضو انتظار آن امتیاز را ندارد و از سوی دیگر اگر به هردلیلی آن امتیاز حتی در صورت موجودیت آن، به عضوی تعلق نگرفت، تحت هیچ شرایطی دلسرد نگردیده، راه خدایی خود را در قالب کارسازمانی با جدیت و شور و شوق دنبال می کند.
بنابراین لازم است مسئولین، کادرها و اعضا برای تقویت تشکیلات و پیشبرد برنامه های مبارزاتی آن به فکر تامین هزینه باشند و برای توفیق در راستای این امر ضروری، هرکدام به نوبه خویش سهم فعال بگیرند و خود نیز در سایر جاها کار کنند و در آمد داشته باشند، اما فعالیت مبارزاتی خویش را با صرف هزینه از جیب خود، در چارچوب جریان متبوع خویش انجام دهند، چه اگر قرار براین باشد که هر عضو انتظار انتصاب و تقرری و یا حقوق و مزایای خاص از ناحیه حزب و سازمان خود داشته باشند، معلوم است که سازمانهایی با تعداد اعضای بالا به هیچ وجه پاسخگوی نیاز همه آنها نخواهند بود و به زودی یا فرو می پاشند و یا برای تأمین انتظارات اعضای خود بایستی مسیر وابستگی و اسارت را بپیمایند.
من در اینجا هدف سازمان را هدایتگری گفتم اما به نظر می رسد هدف سازمان هرچه باشد، اقتصادی باشد یا نظامی، سیاسی باشد یا امنیتی، اجتماعی باشد یا فرهنگی، نیاز به همان چارچوب و اسلوبی دارد که یک سازمان الهی و اسلامی بدان نیازمند است.
چرا برنامه های اقتصادی درست شکل نمی گیرد، چرا فعالیت های خوب فرهنگی و اجتماعی تاثیرگذار در کشور وجود ندارد؟! چرا بخشهای سیاسی، نظامی و امنیتی کشور در برابر نابه سامانی ها، ناهنجاری ها و ناامنی ها و گروه های تروریستی از کارآیی لازم برخوردار نیستند؟! چون بر اساس اصول و استاندارد های کارسازمانی عمل نمی شود و هر فرد و هر جمعی در هرنهادی، چه تازه تشکیل و چه باسابقه، به دنبال منافع شخصی و خانوادگی هستند و متاسفانه وجود این نقیصه ضربات سهمگینی بر پیکره جریان ها و حتی کل ملت به بار آورده است.
• مؤسسین و احیانا مصادره کنندگان تشکلات، عامل ناهنجاری سازمانی
تا اینجا صحبت از اعضای متوقع از تشکیلات بود، اما آنچه در اینجا لازم به تذکر است انگیزه ها و اهداف مؤسسین و تشکیل دهندگان و یا مصادره کنندگان تشکلات و سازمانهای افغانستان است. اکثر اینان نیز مطابق اصول استاندارد سازمان نه تنها عمل نمی کنند بلکه برخلاف آن مشی می نمایند، نه هدف شاخص دارند و نه برنامه مدون و به جای ایجاد بستری در چارچوب تشکیلات حزبی برای حضور تمام اتباع کشور، از هر قوم، منطقه، نژاد و زبان و پرورش استعدادهای آنها و به کارگیری ظرفیت های تربیت یافته شان برای پیشبرد امور سازمانی و رسیدگی به امور توده های کل کشور، فضا را انحصاری ساخته و تمام توجه خویش را به فامیل نزدیک و دور خود معطوف نموده اند.
امروزه بیشتر جریان های افغانستان حتی قومی نیستند بلکه در حصار تنگ خانواده رهبران این جریانها قرار داشته، تمام امکانات و سرمایه های عمومی و بیت المال در اختیار یک قشر خاص و دسته محدود قرارگرفته، به این هم اکتفا نمی کنند و با سردادن شعارهای قومی به دنبال چاپیدن مردم و خالی کردن جیب آنها و نیز برخی حامیان داخلی، منطقه ای و بین المللی هستند و تقریبا می توان اذعان کرد که همین رویه حاکم در سطح بسیاری از تشکلات فعلی، مردمی را که علاقه به حزبی شدن دارند وادار به متوقع بودن می کند و یا اصولا روحیه مسلط بر اشخاص و افراد رهبری کننده تشکلات و مطرح کردن وعده و وعیدهایی و چه بسا گاهی حاتم بخشی های غیر اصولی و بلکه ضد روند استراتژیک سازمانی، باعث گردیده تا افراد شوق گرفته برای ایجاد پیوند با چنین سازمان هایی، خواسته های مادی و دنیایی خویش را پیشاپیش مطرح کنند و یا در دل نگهدارند و در مواقع لازم اقدام به بهره برداری های شخصی از موقعیت های سازمانی و امکانات در اختیار گذاشته شده نمایند.
بنابراین یک فرد مبارز با فاصله گرفتن از هر دو آسیب، چه متوقع بودن از تشکیلات و یا معضلات مربوط به مؤسسین و مصادره کنندگان آن، گام محکم و مستمر جهت روی دست گرفتن کارتشکیلاتی استاندارد بگذارد تا باشد ازین طریق کار برای خدا و دین او و خدمتی برای خلق مسلمان صورت بگیرد.
نویسنده: حجت الاسلام والمسلمین حسینی مزاری