بحث در رسانه ها و شبکه های اجتماعی در باره لزوم دفاع از حقوق زنان در افغانستان به شدت جریان دارد. به جز مناسبت های تقویمی جهانی، به نظر می رسد که افشای سوء استفاده و تجاوز جنسی مسؤولان فدراسیون فوتبال افغانستان به فوتبالیست های زن هم به این بحث ها دامن زده است.
در حالی که فدراسیون فوتبال افغانستان ادعای بهره جویی جنسی از فوتبالیست های زن را به صورت مستمر رد کرده و آن را توطئه ای تبلیغاتی از سوی کسانی دانسته که به اردوی تیم ملی فوتبال بانوان، دعوت نشده اند؛ اما واکنش ها در این زمینه همچنان جریان دارد که در تازه ترین مورد، رییس جمهوری و دادستان کل کشور، از لزوم پیگرد قضایی و برخورد با عوامل احتمالی این جنایت تکان دهنده، سخن گفته اند.
واقعیت هرچه باشد، دفاع از حقوق زنان در افغانستان، یک ضرورت و اولویت بنیادی و غیر قابل چشم پوشی است. زنان، از مظلوم ترین اقشار جامعه افغانستان هستند؛ قشری که هم از جنگ های خانمان برانداز، آسیب دیده اند و هم از محرومیت و فرهنگ و سنت های منحط و مردسالارانه حاکم.
اما در این میان، نباید انکار کرد که دفاع از حقوق زن نباید به زمینه ای تازه برای ستم به این قشر مظلوم و آسیب پذیر بیانجامد. این هشدار مهم به ویژه متوجه افراد، سازمان ها و رسانه هایی است که زیر نام دفاع از حقوق زن، عملا شأن و شخصیت انسانی زنان را نادیده می گیرند و بر گوهر شریف این جنس لطیف، پای می گذارند تا با پول و پروژه و پناهندگی، کام خود را برآورند.
رسانه هایی که این روزها به تریبون های یکطرفه حامی و مدافع حقوق زن، بدل شده اند، بی تردید دغدغه زنانی را که همین چند روز پیش، در هلمند توسط نیروهای خارجی، در خانه های شان، کشته شدند، ندارند. این یک نمونه به تنهایی کافی است تا نتیجه گرفته شود که حمایت پروژه ای از حقوق زنان، تا چه اندازه برای وضعیت زنان در افغانستان، خطرناک و زیانبار است و خود، نوعی دیگر از جفا و جنایت در حق این طیف مظلوم و تحت ستم، محسوب می شود.
جز این، شعارها و ادعاهایی که زیر نام دفاع از حقوق زن در افغانستان، مطرح می شوند نیز به اندازه کافی، صادقانه نیستند. شعاردهندگان و مدعیان حقوق زن بارها و به صراحت اعلام کرده اند که آنها مدافع تساوی جنسیتی زنان و مردان هستند. این شعار گمراه کننده که در ظاهر امر برای حمایت از حقوق زنان، ابراز می شود، در باطن خود، ضد زن ترین شعار ممکن است و اگر تحقق یابد، یکی از نتایج و پیامدهای ویرانگر آن، همین بدنامی و رسوایی شرم آوری است که در خصوص سوء استفاده جنسی از بانوان فوتبالیست رخ داده است.
این همان تساوی جنسیتی زن و مرد است که مردان حریص و کامجو را به بهره گیری جفاکارانه جنسی از ورزشکاران زن برانگیخته و در نهایت به این بدنامی خفت بار منجر شده که کمترین پیامد آن، بازی با آبروی زنان و دختران مسلمان افغانستان است.
البته این رویداد، منحصر به افغانستان نیست و حتی در پیشرفته ترین کشورهایی که صادرکننده ضد ارزش های منحط و مبتذلی مانند تساوی جنسیتی زن و مرد هستند نیز رخ داده است؛ مانند رسوایی های زنجیره ای تجاوز جنسی بازیگران، کارگردانان و تهیه کنندگان مرد سینمای هالیوود در امریکا بر هنرپیشه های زن و یا سال ها سوء استفاده جنسی آن مقام مسؤول ورزش زنان در ایالات متحده از دختران کم سن و سال زیردست اش.
در دانشگاه ها، مراکز تحصیلی و آموزشی، ادارات دولتی و خصوصی و... نیز از افغانستان تا امریکا و... این موارد، به وفور رخ می دهند و این، از پیامدهای نگاه پروژه ای به حقوق زن و شعار ریاکارانه تساوی جنسیتی است.
از دیگر پیامدهای شعار تساوی جنسیتی همچنین رواج بی لگام همجنس گرایی مردان و زنان است؛ وقتی جایگاه های غیرقابل جایگزین زنان و مردان به عنوان دو جنس مکمل همدیگر و برآورنده نیازهای مشروع شان، در نظر گرفته نشود، ازدواج مردان با مردان و زنان با زنان، جای طبیعت فطری و کارکرد انسانی ازدواج مشروع زن و مرد را می گیرد و به انحطاط و ابتذال ضد اخلاقیای منجر می شود که هم اکنون به عنوان یک ضد ارزش شرم آور، در کشورهای به اصطلاح متمدن، در حال قانونمند شدن است.
دفاع از حقوق زنان، در نخستین گام نیازمند نگاهی انسانی به زنان است. زنان پیش از آنکه جنس باشند، انسان اند و باید از احترام و کرامت انسانی شان، بهره مند باشند؛ اما پول و پروژه و پناهندگی مدافعان وطنی حقوق زن، مانع از شکل گیری این نگاه نسبت به زن شده است و آنها را به مبلغان چشم و گوش بسته ضد ارزش های منحط و مبتذل غربی در حوزه حقوق زن، بدل کرده است.
در حالی که فدراسیون فوتبال افغانستان ادعای بهره جویی جنسی از فوتبالیست های زن را به صورت مستمر رد کرده و آن را توطئه ای تبلیغاتی از سوی کسانی دانسته که به اردوی تیم ملی فوتبال بانوان، دعوت نشده اند؛ اما واکنش ها در این زمینه همچنان جریان دارد که در تازه ترین مورد، رییس جمهوری و دادستان کل کشور، از لزوم پیگرد قضایی و برخورد با عوامل احتمالی این جنایت تکان دهنده، سخن گفته اند.
واقعیت هرچه باشد، دفاع از حقوق زنان در افغانستان، یک ضرورت و اولویت بنیادی و غیر قابل چشم پوشی است. زنان، از مظلوم ترین اقشار جامعه افغانستان هستند؛ قشری که هم از جنگ های خانمان برانداز، آسیب دیده اند و هم از محرومیت و فرهنگ و سنت های منحط و مردسالارانه حاکم.
اما در این میان، نباید انکار کرد که دفاع از حقوق زن نباید به زمینه ای تازه برای ستم به این قشر مظلوم و آسیب پذیر بیانجامد. این هشدار مهم به ویژه متوجه افراد، سازمان ها و رسانه هایی است که زیر نام دفاع از حقوق زن، عملا شأن و شخصیت انسانی زنان را نادیده می گیرند و بر گوهر شریف این جنس لطیف، پای می گذارند تا با پول و پروژه و پناهندگی، کام خود را برآورند.
رسانه هایی که این روزها به تریبون های یکطرفه حامی و مدافع حقوق زن، بدل شده اند، بی تردید دغدغه زنانی را که همین چند روز پیش، در هلمند توسط نیروهای خارجی، در خانه های شان، کشته شدند، ندارند. این یک نمونه به تنهایی کافی است تا نتیجه گرفته شود که حمایت پروژه ای از حقوق زنان، تا چه اندازه برای وضعیت زنان در افغانستان، خطرناک و زیانبار است و خود، نوعی دیگر از جفا و جنایت در حق این طیف مظلوم و تحت ستم، محسوب می شود.
جز این، شعارها و ادعاهایی که زیر نام دفاع از حقوق زن در افغانستان، مطرح می شوند نیز به اندازه کافی، صادقانه نیستند. شعاردهندگان و مدعیان حقوق زن بارها و به صراحت اعلام کرده اند که آنها مدافع تساوی جنسیتی زنان و مردان هستند. این شعار گمراه کننده که در ظاهر امر برای حمایت از حقوق زنان، ابراز می شود، در باطن خود، ضد زن ترین شعار ممکن است و اگر تحقق یابد، یکی از نتایج و پیامدهای ویرانگر آن، همین بدنامی و رسوایی شرم آوری است که در خصوص سوء استفاده جنسی از بانوان فوتبالیست رخ داده است.
این همان تساوی جنسیتی زن و مرد است که مردان حریص و کامجو را به بهره گیری جفاکارانه جنسی از ورزشکاران زن برانگیخته و در نهایت به این بدنامی خفت بار منجر شده که کمترین پیامد آن، بازی با آبروی زنان و دختران مسلمان افغانستان است.
البته این رویداد، منحصر به افغانستان نیست و حتی در پیشرفته ترین کشورهایی که صادرکننده ضد ارزش های منحط و مبتذلی مانند تساوی جنسیتی زن و مرد هستند نیز رخ داده است؛ مانند رسوایی های زنجیره ای تجاوز جنسی بازیگران، کارگردانان و تهیه کنندگان مرد سینمای هالیوود در امریکا بر هنرپیشه های زن و یا سال ها سوء استفاده جنسی آن مقام مسؤول ورزش زنان در ایالات متحده از دختران کم سن و سال زیردست اش.
در دانشگاه ها، مراکز تحصیلی و آموزشی، ادارات دولتی و خصوصی و... نیز از افغانستان تا امریکا و... این موارد، به وفور رخ می دهند و این، از پیامدهای نگاه پروژه ای به حقوق زن و شعار ریاکارانه تساوی جنسیتی است.
از دیگر پیامدهای شعار تساوی جنسیتی همچنین رواج بی لگام همجنس گرایی مردان و زنان است؛ وقتی جایگاه های غیرقابل جایگزین زنان و مردان به عنوان دو جنس مکمل همدیگر و برآورنده نیازهای مشروع شان، در نظر گرفته نشود، ازدواج مردان با مردان و زنان با زنان، جای طبیعت فطری و کارکرد انسانی ازدواج مشروع زن و مرد را می گیرد و به انحطاط و ابتذال ضد اخلاقیای منجر می شود که هم اکنون به عنوان یک ضد ارزش شرم آور، در کشورهای به اصطلاح متمدن، در حال قانونمند شدن است.
دفاع از حقوق زنان، در نخستین گام نیازمند نگاهی انسانی به زنان است. زنان پیش از آنکه جنس باشند، انسان اند و باید از احترام و کرامت انسانی شان، بهره مند باشند؛ اما پول و پروژه و پناهندگی مدافعان وطنی حقوق زن، مانع از شکل گیری این نگاه نسبت به زن شده است و آنها را به مبلغان چشم و گوش بسته ضد ارزش های منحط و مبتذل غربی در حوزه حقوق زن، بدل کرده است.