در پی حمله طالبان به مناطقی در ولسوالی ارزگان خاص ولایت ارزگان و عدم ارائه معلومات از سوی نهادهای امنیتی در مورد آن، سرور دانش؛ معاون دوم رییس جمهور از مردم ارزگان خاص خواست «قدرتمندانه در برابر تجاوز متجاوزان از عزت خود دفاع نمایند.»
سرور دانش گفت که از چند روز به این سو «گروهی از تروریستان بر مردم بیدفاع ارزگان یورش بوده و کشتار بیرحمانه و آوارگی مردم را در پیش گرفته است.»
وی تصریح کرد: «جای تاسف است که نه حکومت محلی و نه حکومت مرکزی برای دفاع از مردم کاری نکرده است و دردآورتر آنکه برخی از سخنگویان نهادهای امنیتی اظهار بیاطلاعی کرده است.»
سرور دانش بر مکلفیت نهادهای دولتی به دفاع از مردم تاکید کرده و گفته است که «مردم ارزگان دقیقاً بهخاطری که در قلمرو حکومت قرار دارند مورد حمله قرار گرفتهاند.»
اظهارات آقای دانش اما از دید منتقدان و مردم افغانستان، همانگونه که در واکنش های گسترده مردم در شبکه های اجتماعی هم منعکس شده، مسؤولیت خود او و دیگر رهبران قومی عضو دولت را کاهش نمی دهد. آقای دانش که با حذف جنرال دوستم، عملا پس از رییس جمهوری، فرد شماره دوم ارگ محسوب می شود، آیا می تواند با یک انتقاد ساده، از کنار سکوت غیر مسؤولانه ارگ ریاست جمهوری در قبال فجایع ارزگان بگذرد و خود را از مسؤولیت سنگین ناشی از این سکوت مرگبار مبرا سازد؟!
وزارت امور داخله با وقاحت تمام اعلام می کند که این نهاد هنوز نمی داند که در ارزگان خاص چه می گذرد، وزارت دفاع هم عملا در این باره سکوت اختیار کرده و همانند سایر ارکان حکومت، نظاره گر نسل کشی شیعیان در ارزگان به دست طالبان وحشی و تروریست است.
این در حالی است که ارتش ملی همین چندماه پیش، با هلیکوپتر، خود را به منطقه جنگی درزاب رساند تا صدها تروریست مسلح داعشی را از معرض مرگ در جنگ با طالبان، نجات دهد. این هلیکوپترها اکنون کجا هستند که به کمک غیر نظامیان، زنان و کودکان مظلوم هزاره در ارزگان نمی رسند تا آنها را از تیررس تروریست های طالبان نجات دهند؟
بدون تردید، تاریخ از کنار این ستم آشکار و نابخشودنی، نخواهد گذشت و به یاد خواهد داشت که برخورد دولت با مردمی که به انتخابات، مشروعیت می بخشند، با حضور میلیونی خویش، روندهای دموکراتیک را به سرانجام می رسانند، از نظام و قانون اساسی و دولت و ارتش و نیروهای امنیتی با تمام توان و با پرداخت هزینه های سنگین، حمایت و صیانت کرده اند و همواره از تروریزم و وحشت آفرینی و خشونت و زورگویی و مرکزگریزی و قانون شکنی و استقلال خواهی شورشگرانه، حذر و پرهیز نموده اند، چگونه بوده و آنها در عصر دموکراسی هم همانند دوره عبدالرحمان خان، در برابر چشم های بی تفاوت و نظاره گر وزارت های دفاع و داخله و ارگ ریاست جمهوری، بی رحمانه سلاخی شدند و در قربانگاه آتش جنگ قومی ای که زیر نام طالبان در ارزگان، زبانه می کشد، سلاخی می شوند.
این سکوت سم اندود و سهمگین، دشنه مسمومی است که درد و رنج ناشی از ترکش های خونین طالبان تروریست بر غیر نظامیان بی دفاع هزاره در ارزگان خاص را چندین بار افزایش داده و تشدید می کند.
در این میان اما مسؤولیت رهبران قومی هزاره هم در این سکوت مرگبار، کمتر از دولت نظاره گر و نهادها و مسؤولان بی مسؤولیت امنیتی نیست. آنها که نه جرأت همراهی دارند و نه شجاعت استعفا.
شماری از رهبران قومی هم مانند آقای دانش، به وقیح ترین شیوه ممکن، از مردم بی دفاع و غیر نظامیان بی پناه ارزگانی می خواهند که «قدرتمندانه در برابر تجاوز متجاوزان از عزت خود دفاع نمایند»!
مردمی که دودمان شان برباد رفته، حتی کودکان شیرخوار شان هم آماج تیر و تفنگ واقع شده و به شهادت می رسند، هستی و زندگی خود را در یک نبرد یکجانبه و نابرابر از دست داده اند و اکنون دست شان از زمین و آسمان کوتاه است، چگونه و با چه سلاحی می توانند قدرتمندانه در برابر تجاوز از عزت شان دفاع نمایند؟!
آیا دیگر رمق و قدرتی برای آنها باقی مانده است تا با استفاده از آن، به دفاع از عزت خویش در برابر تجاوز بپردازند؟!
این درخواست ها به جای التیام زخم ها و کاهش رنج ها و بهبود دردهای مردم، آن را تشدید می کند و از بی پناهی بیشتر مردم حکایت دارد.
سرور دانش گفت که از چند روز به این سو «گروهی از تروریستان بر مردم بیدفاع ارزگان یورش بوده و کشتار بیرحمانه و آوارگی مردم را در پیش گرفته است.»
وی تصریح کرد: «جای تاسف است که نه حکومت محلی و نه حکومت مرکزی برای دفاع از مردم کاری نکرده است و دردآورتر آنکه برخی از سخنگویان نهادهای امنیتی اظهار بیاطلاعی کرده است.»
سرور دانش بر مکلفیت نهادهای دولتی به دفاع از مردم تاکید کرده و گفته است که «مردم ارزگان دقیقاً بهخاطری که در قلمرو حکومت قرار دارند مورد حمله قرار گرفتهاند.»
اظهارات آقای دانش اما از دید منتقدان و مردم افغانستان، همانگونه که در واکنش های گسترده مردم در شبکه های اجتماعی هم منعکس شده، مسؤولیت خود او و دیگر رهبران قومی عضو دولت را کاهش نمی دهد. آقای دانش که با حذف جنرال دوستم، عملا پس از رییس جمهوری، فرد شماره دوم ارگ محسوب می شود، آیا می تواند با یک انتقاد ساده، از کنار سکوت غیر مسؤولانه ارگ ریاست جمهوری در قبال فجایع ارزگان بگذرد و خود را از مسؤولیت سنگین ناشی از این سکوت مرگبار مبرا سازد؟!
وزارت امور داخله با وقاحت تمام اعلام می کند که این نهاد هنوز نمی داند که در ارزگان خاص چه می گذرد، وزارت دفاع هم عملا در این باره سکوت اختیار کرده و همانند سایر ارکان حکومت، نظاره گر نسل کشی شیعیان در ارزگان به دست طالبان وحشی و تروریست است.
این در حالی است که ارتش ملی همین چندماه پیش، با هلیکوپتر، خود را به منطقه جنگی درزاب رساند تا صدها تروریست مسلح داعشی را از معرض مرگ در جنگ با طالبان، نجات دهد. این هلیکوپترها اکنون کجا هستند که به کمک غیر نظامیان، زنان و کودکان مظلوم هزاره در ارزگان نمی رسند تا آنها را از تیررس تروریست های طالبان نجات دهند؟
بدون تردید، تاریخ از کنار این ستم آشکار و نابخشودنی، نخواهد گذشت و به یاد خواهد داشت که برخورد دولت با مردمی که به انتخابات، مشروعیت می بخشند، با حضور میلیونی خویش، روندهای دموکراتیک را به سرانجام می رسانند، از نظام و قانون اساسی و دولت و ارتش و نیروهای امنیتی با تمام توان و با پرداخت هزینه های سنگین، حمایت و صیانت کرده اند و همواره از تروریزم و وحشت آفرینی و خشونت و زورگویی و مرکزگریزی و قانون شکنی و استقلال خواهی شورشگرانه، حذر و پرهیز نموده اند، چگونه بوده و آنها در عصر دموکراسی هم همانند دوره عبدالرحمان خان، در برابر چشم های بی تفاوت و نظاره گر وزارت های دفاع و داخله و ارگ ریاست جمهوری، بی رحمانه سلاخی شدند و در قربانگاه آتش جنگ قومی ای که زیر نام طالبان در ارزگان، زبانه می کشد، سلاخی می شوند.
این سکوت سم اندود و سهمگین، دشنه مسمومی است که درد و رنج ناشی از ترکش های خونین طالبان تروریست بر غیر نظامیان بی دفاع هزاره در ارزگان خاص را چندین بار افزایش داده و تشدید می کند.
در این میان اما مسؤولیت رهبران قومی هزاره هم در این سکوت مرگبار، کمتر از دولت نظاره گر و نهادها و مسؤولان بی مسؤولیت امنیتی نیست. آنها که نه جرأت همراهی دارند و نه شجاعت استعفا.
شماری از رهبران قومی هم مانند آقای دانش، به وقیح ترین شیوه ممکن، از مردم بی دفاع و غیر نظامیان بی پناه ارزگانی می خواهند که «قدرتمندانه در برابر تجاوز متجاوزان از عزت خود دفاع نمایند»!
مردمی که دودمان شان برباد رفته، حتی کودکان شیرخوار شان هم آماج تیر و تفنگ واقع شده و به شهادت می رسند، هستی و زندگی خود را در یک نبرد یکجانبه و نابرابر از دست داده اند و اکنون دست شان از زمین و آسمان کوتاه است، چگونه و با چه سلاحی می توانند قدرتمندانه در برابر تجاوز از عزت شان دفاع نمایند؟!
آیا دیگر رمق و قدرتی برای آنها باقی مانده است تا با استفاده از آن، به دفاع از عزت خویش در برابر تجاوز بپردازند؟!
این درخواست ها به جای التیام زخم ها و کاهش رنج ها و بهبود دردهای مردم، آن را تشدید می کند و از بی پناهی بیشتر مردم حکایت دارد.