1ـ استراتژی ترامپ:
ترامپ در اواخر تابستان سال گذشته از یک استراتژی رونمایی کرد که جهتگیری او را در جنگ افغانستان نشان میداد این استراتژی چند مشخصه داشت:
الف) نظامیمحور بودن:
1ـ افزایش نظامیان؛ نظامیان آمریکایی از 8 هزار نفر به 15 هزار نفر افزایش یافتند. نیروهای ناتو نیز افزایش پیدا کردند؛
2ـ سپردن پرونده افغانستان به نظامیان و پنتاگون و دادن اختیارات به فرماندهان میدانی؛
3ـ تکیه بر حملات هوایی؛ امریکا در شش ماه اول سال 2018 حملات هوایی را تشدید نمودند و بیش از 3000 بمب بر کشور فرو ریخت. بیشتر این بمبارانها مردم غیرنظامی را هدف قرار داد و افکار عمومی را علیه آمریکا تهییج نمود؛
4ـ عدم توجه به ملت – دولتسازی؛ ترامپ در سخنرانی خود در جمع نظامیان این کشور اعلام کرد که توجه آمریکا به ملت- دولتسازی در افغانستان اشتباه بوده و هزینههای زیادی را دربرداشته است. وی گفت که از این به بعد آمریکا این موضوعات را به خود مردم واگذار میکند. البته علیرغم ادعای ترامپ، هنوز امریکا نقش اساسی و محوری در پروژههای دولت – ملتسازی کشور دارند؛
5ـ تصمیمگیری بر اساس مدل هزینه و فایده؛ سپردن جنگ به شرکتهای خصوصی از جمله بلک واتر. آمریکا سالانه 76 میلیارد دالر در کشور هزینه میکند. بر اساس گفته مسئول بلک واتر، در صورت واگذاری مسئولیت جنگ به بلک واتر، هزینهها به 10 میلیارد دالر کاهش خواهد یافت؛
6ـ کمک به گسترش اقدامات نظامی، اطلاعاتی حزب اسلامی حکمتیار و ضربه به شبکههای نظامی، اطلاعاتی طالبان توسط حزب اسلامی با حمایت آمریکا و دولت افغانستان؛
7ـ تغییر رویکرد نسبت به طالبان از شورشگری به تروریستی بودن؛ اوباما طالبان را یک گروه شورشگر میدانست و برهمین اساس مسئولیت مقابله با طالبان را از دوش نظامیان آمریکایی برداشت، درحالی که ترامپ طالبان را گروه تروریستی نامید و تأکید کرد به هیچ وجه با آن مذاکره نمیکند. نظامیان آمریکایی هم از تشدید جنگ علیه طالبان خبر دادند و تجهیزات و جنگافزارهای هوایی و نیروی نظامی را افزایش قابل ملاحظهای دادند.
ب) فشار بر پاکستان و باز کردن فضا برای هند:
استراتژی ترامپ در مورد فشار بر پاکستان زمینه گرایش بیشتر پاکستان به چین و روسیه را فراهم ساخت. درنتیجه این فشارها، پاکستان آمادگی همکاری کامل با چین و جایگزینی آن کشور با آمریکا را پیدا نمود. این خبر برای آمریکا خوشایند نبود و آنها نمیتوانستند از خدمات ترانزیتی و اطلاعاتی پاکستان چشمپوشی کنند.
ج) نگاه ویژه به همکاریهای اقتصادی به ویژه در بخش معادن افغانستان:
امریکا که از قبل توجه ویژهای به ترانزیت مواد مخدر به عنوان درآمد اقتصادی هنگفت از افغانستان داشتند، اخیرا به درآمدهای اقتصادی حاصل از استخراج معادن کشور هم توجه دارند؛ به ویژه معادن لیتیوم، طلا و...
2ـ ارزیابی استراتژی ترامپ:
بعد از گذشت یک سال، ارزیابیهای موسسات نظارتکننده آمریکایی نشان داد استراتژی ترامپ در تغییر جغرافیای جنگ و تضعیف طالبان موثر نبوده است. از جمله موسسه isw نوشت: افغانستان پس از 17 سال از حضور نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا؛ هنوز بهشت تروریستها است و منافع آمریکا را به خطر انداخته است. بازرس ویژه پنتاگون هم گزارش داده نتایج استراتژی ترامپ ناچیز بوده و طالبان مانند گذشته بر بخشهایی از خاک کشور تسلط دارند. بعدا خود ترامپ هم اعلام کرد نتایج استراتژی جنگ در افغانستان مأیوسکننده است و باید بازنگری شود.
نتایج ارزیابیهای صورتگرفته نشان داد:
ـ استراتژی ترامپ در تغییر جغرافیای جنگ موثر نبوده و بیش از 45 درصد مناطق کشور هنوز در اختیار طالبان است. 11 ولسوالی در اختیار طالبان میباشد. استراتژی ترامپ در مورد طالبان(تقسیم طالبان – تضعیف طالبان) موثر نبوده است.
ـ استراتژی ترامپ در مورد فشار بر پاکستان نیز نتیجه نداده است. در منطق روابط بینالملل میگویند وقتی یک ابرقدرت راهبردی را برای تغییر در یک محیط ارائه میکند، در واقع هزینه آنرا پرداخت کرده است. حال اگر تغییر انجام نشود، راهبرد شکست خورده است. آمریکایی برای اینکه وانمود کنند راهبردشان شکست نخورده، حاضرند هرگونه امتیازی را به طالبان بدهند تا آنها را پای میز مذاکره بیاورند.
3ـ تغییر استراتژی از جنگ به استراتژی صلح:
- درخواست امریکا از طالبان برای انجام مذاکره؛
- استراتژی ترامپ که باید باعث تضعیف طالبان و تحت فشارگذاردن این گروه برای حاضرشدن به مذاکره میگشت، برعکس نتیجه داد و فشار نظامی طالبان باعث تغییر رویکرد امریکا از جنگ به صلح شد. اگرچه درگذشته و هم اکنون همواره طالبان متقاضی مذاکره با امریکا بودهاند و از مذاکره با دولت سر باز زدهاند؛
- در ابتدای امسال جنرال دانفورد به طالبان پیام داد: "ما حاضریم با طالبان مذاکرات دو جانبه داشته باشیم، اما برای این کار لازم است تا زمینهسازی به عمل آید و طالبان باید اندکی نرمش نشان دهند تا ما آنرا به عنوان موفقیت در استراتژی ترامپ نشان دهیم و راه برای رفع بنبست در مذاکرات باز شود"؛
- پذیرش آتشبس در عید فطر امسال از سوی طالبان چراغ سبزی برای آغاز مذاکرات بود. استقبال گسترده از آتشبس در ایام عید فطر و گسیل نیروهای طالب به شهرها از رویدادهای تأملبرانگیز در این زمینه بود و روزنه امید به مذاکره را در بین آمریکاییها ایجاد کرد؛
- بعد از آن بود که رویکرد صرفا نظامی در استراتژِی ترامپ به استراتژی جنگ و صلح تغییر یافت؛
- نکته قابل اعتنا در این بحث پنهانکاری امریکا و دولت افغانستان و نیز رهبری طالبان میباشد. انتقاد تلویحی دکتر عبدالله مبنی بر اینکه باید پیش از اعلام آتشبس مشورتهای گسترده صورت میگرفت، نشان میدهد وی از جریان روند مذاکرات صلح دور نگهداشته شده است. همچنین گفته میشود اعتراضات گستردهای در بین اعضای طالبان نسبت به این اقدامات وجود داشته که طالبان مجبور شده همه آنها را به پاکستان فرابخواند و آنها را توجیه کند؛
- همزمان دولت توسط آمریکاییها تشویق شد مذاکرات کابل – اسلامآباد را در پیش گیرد و به سوی ترک مخاصمه حرکت کند. از چندی قبل تاکنون مقامات دو کشور برای اعتمادسازی بیشتر بر سر سند "برنامه عمل پاکستان و افغانستان برای صلح و همبستگی" مذاکره میکنند. یک مقام ارشد دولت گفته بود که برای امضای این برنامه عمل، افغانستان شرط کرده که کشور سوم بر روند اجرایی شدن آن نظارت نماید. افغانستان اختیار انتخاب کشور ناظر را به پاکستان داده است. پس از اعمال فشار آمریکا بر پاکستان برای کشاندن طالبان به پای میز مذاکره و تنش بی سابقه در روابط کابل ــ اسلامآباد در چند ماه اخیر، بارها هیأت مقامات پاکستانی بهرهبری معاون وزارت خارجه این کشور جهت بهبود روابط و رفع تنش از کابل بازدید کردهاند. علیرغم شعارهای شدید الحن اولیه ترامپ علیه پاکستان، به مرور، نیازهای آمریکا به پاکستان، عقبنشینی ملموسی را به ترامپ و حلقه اطراف وی در موضوع پاکستان تحمیل کرد. در این ارتباط شایعه به رسمیت شناختن خط دیورند و نیز کشته شدن ملا فضلالله، رهبر طالبان پاکستان با همکاری دولت، توسط هواپیماهای بیسرنشین آمریکا در کنر، از جمله امتیازاتی است که گفته میشود به پاکستان داده شده است.
4ـ آغاز مذاکرات طالبان و امریکا:
از یکی دو ماه قبل آمریکاییها زمزمههایی را مبنی بر انجام مذاکره با طالبان در قطر سردادند بعدا طالبان که همواره بر گفتوگوهای مستقیم با آمریکا اصرار داشت؛ تأیید کرد که ملاقاتی بین نمایندگان این گروه در قطر با آمریکاییها صورت گرفته است. یک مقام ارشد گروه طالبان به صدای آمریکا گفت که ریاست هیأت آمریکایی را آلیس ویلز، معاون دستیار وزیرخارجه ایالات متحده در امور آسیای جنوبی و مرکزی بر عهده داشته است.
اظهارات آقای غنی در ننگرهار مبنی بر پایان قریبالوقوع بحران 40 ساله کشور و آشکارشدن نشانههای صلح و تأکید وی در مصاحبه با نیویورک تایمز بر آمادگی مذاکره با رهبر طالبان در هر زمان و هر مکان، از جدی بودن این پروسه حکایت می کرد. سپس اظهارات خانم ویلز مبنی بر اینکه پیشنهاد آمریکا به طالبان برای پیوستن به مذاکرات صلح و صحبت درباره آینده حضور نظامیان خارجی در کشور، دیگر جای هیچگونه توجیهی برای طالبان در رد مذاکره با دولت باقی نمیگذارد. وی تأکید کرد که این پیشنهادات حقیقتا تمامی موارد درخواستی طالبان را در بردارد. اظهارات خانم ویلز نشان میدهد آمریکا تمامی خط قرمزهای خود و دولت افغانستان در رابطه با مذاکرات با طالبان را برداشته است از جمله پذیرش مذاکره در مورد خروج نیروهایش از کشور، تغییر قانون اساسی و ساختار حکومت به ساختاری مذهبی مورد نظر طالبان و...
خانم ویلز دو بار در قطر با استانکزی، رئیس دفتر سیاسی طالبان ملاقات و گفتگو داشته و یک ملاقات هم طالبان با آمریکاییها در پاکستان داشتهاند.
گفته میشود شروط طالبان عبارت بوده از:
- لغو قرارداد امنیتی و تعیین زمانبندی معقول برای خروج نیروهای خارجی؛
- تضمین بینالمللی(سازمان ملل- سازمان همکاری های اسلامی و...) و نیز خود آمریکا برای خروج؛
- حذف نام رهبران طالب از لیست سیاه و رفع تحریمها؛
- آزادی زندانیان طالب؛
- آتشبس و قطع عملیاتهای نظامی طرفین؛
- محدود شدن نیروهای خارجی به مراکز نظامی آنها؛
- آغاز گفتگوهای صلح با حکومت.
در مقابل آمریکاییها نیز شروطی را مطرح کردهاند که عبارتند از:
ـ آتشبس و مذاکره با دولت افغانستان با میانجیگری آمریکا، سازمان ملل و سازمان همکاریهای اسلامی؛
ـ توافق روی تشکیل دولت موقت؛
ـ برگزاری انتخابات توسط دولت موقت؛
ـ تشکیل دولت منتخب و تصمیمگیری در زمینه قرارداد امنیتی و خروج نیروهای خارجی؛
- طرح آمریکا مبنی بر خروج نیروهای امنیتی افغان از مناطق دورافتاده، خطرناک و چالشبرانگیز؛ آمریکا در استراتژی تازه خود برای افغانستان، برای اعتمادسازی با طالبان؛ از نیروهای امنیتی افغان خواسته تا از مناطق دوردست و کمجمعیت عقبنشینی کنند و بیشتر بر تأمین امنیت شهرهای عمده تمرکز کنند.
ﺑﺪﻭﻥ ﺷﻚ اﮔﺮ ﻧﻴﺮﻭﻫﺎﻱ اﻣﻨﻴﺘﻲ ﻭ ﺩﻓﺎﻋﻲ ﺗﻨﻬﺎ ﺭﻭﻱ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﺗﻤﺮﻛﺰ ﻛنند ﻭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻛﻢجمعیت ﻛﻪ ﺩاﺭاﻱ اﺭاﺿﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ اﺳﺖ را ﺭﻫﺎ ﻛنند، ﻧﺘﻴﺠﺘﺎ 80 ﺩﺭﺻﺪ ﺧﺎﻙ کشور در کنترل ﻣﺨﺎﻟﻔﻴﻦ قرار می گیرد ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺮاﻛﺰ ﺷﻬﺮها در اختیار ﺩﻭﻟﺖ ﺑﺎﻗﻲ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﻣﺎﻧﺪ. روزنامه نیویورک تایمز به نقل از منابع آمریکایی گزارش داده که این تصمیم از سوی تیم دونالد ترامپ اتخاذ شده و این بخشی از استراتژی جدید آمریکا در قبال افغانستان است. مقامات آمریکایی گفتهاند که این برنامه باعث میشود تا طالبان مناطق تحت کنترل خود را حفظ کنند و نیروهای امنیتی، امنیت مراکز شهرهای بزرگ(کابل، قندهار، قندوز و جلالآباد) را تأمین نمایند. این طرح در واقع روی دیگر طرح حکمتیار است. حکمتیار گفته بود: باید واگذاری یک یا چند ولایت به طالبان و افتتاح دفتر این گروه در کابل انجام شود.
5ـ چالشها و موانع صلح:
1ـ اختلافات شدید درون حکومت؛
2ـ مطالبات طالبان(برقراری نظام اسلامی - خروج اشغالگران)؛
3ـ نقش پاکستان و کشورهای منطقه در بحث صلح و پارادوکس اختلافات کشورهای منطقه با آمریکا.
6ـ فرصتهای پیش روی آمریکا برای پروسه صلح:
1ـ طالبان در میدان جنگ کارآزمودهاند و در میدان مذاکرات بیتجربه؛
2ـ گسترش داعش و تنگتر شدن عرصه بر طالبان؛
3ـ افکار عمومی افغانستان از جنگ خسته شدهاند؛
4ـ مشروعیت جنگ طالبان در حال زیر سوال رفتن است.
7ـ پیامدها و تبعات مذاکرات مستقیم آمریکا و طالبان:
1ـ حرکت آمریکا آمرانه است و حق حاکمیت را از دولت سلب میکند؛
2ـ مذاکرات مستقیم آمریکا با طالبان؛ مشروعیت دولت را کم کرده و مشروعیت طالبان را افزایش میدهد؛
3ـ آمریکا تاکنون اعلام کرده که در پروسه صلح همکار است و از مذاکرات بینالافغانی حمایت میکند. اینگونه عملکرد، آمریکا را از یک همکار به یک مدعی تبدیل میکند؛
4ـ گفتگوهای مستقیم سطح کنشگری آمریکا را در بحث صلح افزایش میدهد.
8ـ چشمانداز آینده مذاکرات:
الف) عدهای معتقدند تلاشهای امریکا برای تقویت داعش در افغانستان به وضوح نمایانگر این حقیقت است که امریکا خواهان صلح در کشور نیست، بلکه قصد دارد تا شرایط را طوری مدیریت کند که داعش جانشین طالب گردد. برای رسیدن به این هدف، کافی است تا امریکا با طالبان به توافقی دست یابد که در آن، یکی از این دو خواست اصلی طالبان تحقق نیابد:
یک ـ خروج نیروهای خارجی؛
دو ـ ایجاد ساختار مبتنی بر شریعت در کشور.
اگر در توافق صلح با امریکا یکی از این دو شرط نادیده گرفته شود، جنگجویان طالب با رهبرانشان به مخالفت برخواهند خواست و زمینه برای سربازگیری داعش از آنان میسر میگردد.
ب) اگر طالبان که برقراری نظام اسلامی در کشور را اهداف اصلی جنگ خود علیه نیروهای خارجی میداند، احساس کند که به این دو هدف نخواهند رسید، به هیچ صورت راضی به صلح نخواهد شد. به همین دلیل ممکن است مذاکرات در برخی موارد سریع به نتیجه برسد؛ از جمله تشکیل حکومت موقت عبوری به مدت دو سال، اما در بحث خروج، قطعا آمریکایی با تبحری که در روشهای مربوط به مذاکره دارند، مذاکرات طولانی و پیچیده خواهد شد. در زمینه حکومت موقت گفته میشود که امریکا با برپایی آن موافقت کرده و اشخاصی مثل زلمی رسول نیز برای سرپرستی آن مطرح اند.
ج) طالبان نمیخواهند همانند حزب اسلامی به دولت پیوسته و با گرفتن امتیازات مادی و اداری، وارد فرآیندهای سیاسی شود. روزنامه 8 صبح مینویسد: این گروه میخواهد مانند حزبالله لبنان، سازمان نظامی و منابع اقتصادی داخلی و خارجی خود را در یک قلمرو معین، به طور مثال مناطق پشتوننشین در جنوب حفظ کرده تا از آینده خود مطمئن باشد. طرح واگذاری مناطقی در جنوب به طالبان به همین منظور صورت می گیرد و این طرح به نفع پاکستانیها نیز است که مناطق مرزی خود را امن میسازند. احتمال دارد که طالبان در جریان گفتگوهای مستقیم و غیرمستقیم با امریکا و گرفتن ضمانتهای لازم، صحبتهای خود را با نمایندگان حکومت نیز روی یک نقشه راه از جمله برقراری حکومت موقت دو ساله برای انجام مصالحه و توافقات جدید آغاز کنند.
ترامپ در اواخر تابستان سال گذشته از یک استراتژی رونمایی کرد که جهتگیری او را در جنگ افغانستان نشان میداد این استراتژی چند مشخصه داشت:
الف) نظامیمحور بودن:
1ـ افزایش نظامیان؛ نظامیان آمریکایی از 8 هزار نفر به 15 هزار نفر افزایش یافتند. نیروهای ناتو نیز افزایش پیدا کردند؛
2ـ سپردن پرونده افغانستان به نظامیان و پنتاگون و دادن اختیارات به فرماندهان میدانی؛
3ـ تکیه بر حملات هوایی؛ امریکا در شش ماه اول سال 2018 حملات هوایی را تشدید نمودند و بیش از 3000 بمب بر کشور فرو ریخت. بیشتر این بمبارانها مردم غیرنظامی را هدف قرار داد و افکار عمومی را علیه آمریکا تهییج نمود؛
4ـ عدم توجه به ملت – دولتسازی؛ ترامپ در سخنرانی خود در جمع نظامیان این کشور اعلام کرد که توجه آمریکا به ملت- دولتسازی در افغانستان اشتباه بوده و هزینههای زیادی را دربرداشته است. وی گفت که از این به بعد آمریکا این موضوعات را به خود مردم واگذار میکند. البته علیرغم ادعای ترامپ، هنوز امریکا نقش اساسی و محوری در پروژههای دولت – ملتسازی کشور دارند؛
5ـ تصمیمگیری بر اساس مدل هزینه و فایده؛ سپردن جنگ به شرکتهای خصوصی از جمله بلک واتر. آمریکا سالانه 76 میلیارد دالر در کشور هزینه میکند. بر اساس گفته مسئول بلک واتر، در صورت واگذاری مسئولیت جنگ به بلک واتر، هزینهها به 10 میلیارد دالر کاهش خواهد یافت؛
6ـ کمک به گسترش اقدامات نظامی، اطلاعاتی حزب اسلامی حکمتیار و ضربه به شبکههای نظامی، اطلاعاتی طالبان توسط حزب اسلامی با حمایت آمریکا و دولت افغانستان؛
7ـ تغییر رویکرد نسبت به طالبان از شورشگری به تروریستی بودن؛ اوباما طالبان را یک گروه شورشگر میدانست و برهمین اساس مسئولیت مقابله با طالبان را از دوش نظامیان آمریکایی برداشت، درحالی که ترامپ طالبان را گروه تروریستی نامید و تأکید کرد به هیچ وجه با آن مذاکره نمیکند. نظامیان آمریکایی هم از تشدید جنگ علیه طالبان خبر دادند و تجهیزات و جنگافزارهای هوایی و نیروی نظامی را افزایش قابل ملاحظهای دادند.
ب) فشار بر پاکستان و باز کردن فضا برای هند:
استراتژی ترامپ در مورد فشار بر پاکستان زمینه گرایش بیشتر پاکستان به چین و روسیه را فراهم ساخت. درنتیجه این فشارها، پاکستان آمادگی همکاری کامل با چین و جایگزینی آن کشور با آمریکا را پیدا نمود. این خبر برای آمریکا خوشایند نبود و آنها نمیتوانستند از خدمات ترانزیتی و اطلاعاتی پاکستان چشمپوشی کنند.
ج) نگاه ویژه به همکاریهای اقتصادی به ویژه در بخش معادن افغانستان:
امریکا که از قبل توجه ویژهای به ترانزیت مواد مخدر به عنوان درآمد اقتصادی هنگفت از افغانستان داشتند، اخیرا به درآمدهای اقتصادی حاصل از استخراج معادن کشور هم توجه دارند؛ به ویژه معادن لیتیوم، طلا و...
2ـ ارزیابی استراتژی ترامپ:
بعد از گذشت یک سال، ارزیابیهای موسسات نظارتکننده آمریکایی نشان داد استراتژی ترامپ در تغییر جغرافیای جنگ و تضعیف طالبان موثر نبوده است. از جمله موسسه isw نوشت: افغانستان پس از 17 سال از حضور نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا؛ هنوز بهشت تروریستها است و منافع آمریکا را به خطر انداخته است. بازرس ویژه پنتاگون هم گزارش داده نتایج استراتژی ترامپ ناچیز بوده و طالبان مانند گذشته بر بخشهایی از خاک کشور تسلط دارند. بعدا خود ترامپ هم اعلام کرد نتایج استراتژی جنگ در افغانستان مأیوسکننده است و باید بازنگری شود.
نتایج ارزیابیهای صورتگرفته نشان داد:
ـ استراتژی ترامپ در تغییر جغرافیای جنگ موثر نبوده و بیش از 45 درصد مناطق کشور هنوز در اختیار طالبان است. 11 ولسوالی در اختیار طالبان میباشد. استراتژی ترامپ در مورد طالبان(تقسیم طالبان – تضعیف طالبان) موثر نبوده است.
ـ استراتژی ترامپ در مورد فشار بر پاکستان نیز نتیجه نداده است. در منطق روابط بینالملل میگویند وقتی یک ابرقدرت راهبردی را برای تغییر در یک محیط ارائه میکند، در واقع هزینه آنرا پرداخت کرده است. حال اگر تغییر انجام نشود، راهبرد شکست خورده است. آمریکایی برای اینکه وانمود کنند راهبردشان شکست نخورده، حاضرند هرگونه امتیازی را به طالبان بدهند تا آنها را پای میز مذاکره بیاورند.
3ـ تغییر استراتژی از جنگ به استراتژی صلح:
- درخواست امریکا از طالبان برای انجام مذاکره؛
- استراتژی ترامپ که باید باعث تضعیف طالبان و تحت فشارگذاردن این گروه برای حاضرشدن به مذاکره میگشت، برعکس نتیجه داد و فشار نظامی طالبان باعث تغییر رویکرد امریکا از جنگ به صلح شد. اگرچه درگذشته و هم اکنون همواره طالبان متقاضی مذاکره با امریکا بودهاند و از مذاکره با دولت سر باز زدهاند؛
- در ابتدای امسال جنرال دانفورد به طالبان پیام داد: "ما حاضریم با طالبان مذاکرات دو جانبه داشته باشیم، اما برای این کار لازم است تا زمینهسازی به عمل آید و طالبان باید اندکی نرمش نشان دهند تا ما آنرا به عنوان موفقیت در استراتژی ترامپ نشان دهیم و راه برای رفع بنبست در مذاکرات باز شود"؛
- پذیرش آتشبس در عید فطر امسال از سوی طالبان چراغ سبزی برای آغاز مذاکرات بود. استقبال گسترده از آتشبس در ایام عید فطر و گسیل نیروهای طالب به شهرها از رویدادهای تأملبرانگیز در این زمینه بود و روزنه امید به مذاکره را در بین آمریکاییها ایجاد کرد؛
- بعد از آن بود که رویکرد صرفا نظامی در استراتژِی ترامپ به استراتژی جنگ و صلح تغییر یافت؛
- نکته قابل اعتنا در این بحث پنهانکاری امریکا و دولت افغانستان و نیز رهبری طالبان میباشد. انتقاد تلویحی دکتر عبدالله مبنی بر اینکه باید پیش از اعلام آتشبس مشورتهای گسترده صورت میگرفت، نشان میدهد وی از جریان روند مذاکرات صلح دور نگهداشته شده است. همچنین گفته میشود اعتراضات گستردهای در بین اعضای طالبان نسبت به این اقدامات وجود داشته که طالبان مجبور شده همه آنها را به پاکستان فرابخواند و آنها را توجیه کند؛
- همزمان دولت توسط آمریکاییها تشویق شد مذاکرات کابل – اسلامآباد را در پیش گیرد و به سوی ترک مخاصمه حرکت کند. از چندی قبل تاکنون مقامات دو کشور برای اعتمادسازی بیشتر بر سر سند "برنامه عمل پاکستان و افغانستان برای صلح و همبستگی" مذاکره میکنند. یک مقام ارشد دولت گفته بود که برای امضای این برنامه عمل، افغانستان شرط کرده که کشور سوم بر روند اجرایی شدن آن نظارت نماید. افغانستان اختیار انتخاب کشور ناظر را به پاکستان داده است. پس از اعمال فشار آمریکا بر پاکستان برای کشاندن طالبان به پای میز مذاکره و تنش بی سابقه در روابط کابل ــ اسلامآباد در چند ماه اخیر، بارها هیأت مقامات پاکستانی بهرهبری معاون وزارت خارجه این کشور جهت بهبود روابط و رفع تنش از کابل بازدید کردهاند. علیرغم شعارهای شدید الحن اولیه ترامپ علیه پاکستان، به مرور، نیازهای آمریکا به پاکستان، عقبنشینی ملموسی را به ترامپ و حلقه اطراف وی در موضوع پاکستان تحمیل کرد. در این ارتباط شایعه به رسمیت شناختن خط دیورند و نیز کشته شدن ملا فضلالله، رهبر طالبان پاکستان با همکاری دولت، توسط هواپیماهای بیسرنشین آمریکا در کنر، از جمله امتیازاتی است که گفته میشود به پاکستان داده شده است.
4ـ آغاز مذاکرات طالبان و امریکا:
از یکی دو ماه قبل آمریکاییها زمزمههایی را مبنی بر انجام مذاکره با طالبان در قطر سردادند بعدا طالبان که همواره بر گفتوگوهای مستقیم با آمریکا اصرار داشت؛ تأیید کرد که ملاقاتی بین نمایندگان این گروه در قطر با آمریکاییها صورت گرفته است. یک مقام ارشد گروه طالبان به صدای آمریکا گفت که ریاست هیأت آمریکایی را آلیس ویلز، معاون دستیار وزیرخارجه ایالات متحده در امور آسیای جنوبی و مرکزی بر عهده داشته است.
اظهارات آقای غنی در ننگرهار مبنی بر پایان قریبالوقوع بحران 40 ساله کشور و آشکارشدن نشانههای صلح و تأکید وی در مصاحبه با نیویورک تایمز بر آمادگی مذاکره با رهبر طالبان در هر زمان و هر مکان، از جدی بودن این پروسه حکایت می کرد. سپس اظهارات خانم ویلز مبنی بر اینکه پیشنهاد آمریکا به طالبان برای پیوستن به مذاکرات صلح و صحبت درباره آینده حضور نظامیان خارجی در کشور، دیگر جای هیچگونه توجیهی برای طالبان در رد مذاکره با دولت باقی نمیگذارد. وی تأکید کرد که این پیشنهادات حقیقتا تمامی موارد درخواستی طالبان را در بردارد. اظهارات خانم ویلز نشان میدهد آمریکا تمامی خط قرمزهای خود و دولت افغانستان در رابطه با مذاکرات با طالبان را برداشته است از جمله پذیرش مذاکره در مورد خروج نیروهایش از کشور، تغییر قانون اساسی و ساختار حکومت به ساختاری مذهبی مورد نظر طالبان و...
خانم ویلز دو بار در قطر با استانکزی، رئیس دفتر سیاسی طالبان ملاقات و گفتگو داشته و یک ملاقات هم طالبان با آمریکاییها در پاکستان داشتهاند.
گفته میشود شروط طالبان عبارت بوده از:
- لغو قرارداد امنیتی و تعیین زمانبندی معقول برای خروج نیروهای خارجی؛
- تضمین بینالمللی(سازمان ملل- سازمان همکاری های اسلامی و...) و نیز خود آمریکا برای خروج؛
- حذف نام رهبران طالب از لیست سیاه و رفع تحریمها؛
- آزادی زندانیان طالب؛
- آتشبس و قطع عملیاتهای نظامی طرفین؛
- محدود شدن نیروهای خارجی به مراکز نظامی آنها؛
- آغاز گفتگوهای صلح با حکومت.
در مقابل آمریکاییها نیز شروطی را مطرح کردهاند که عبارتند از:
ـ آتشبس و مذاکره با دولت افغانستان با میانجیگری آمریکا، سازمان ملل و سازمان همکاریهای اسلامی؛
ـ توافق روی تشکیل دولت موقت؛
ـ برگزاری انتخابات توسط دولت موقت؛
ـ تشکیل دولت منتخب و تصمیمگیری در زمینه قرارداد امنیتی و خروج نیروهای خارجی؛
- طرح آمریکا مبنی بر خروج نیروهای امنیتی افغان از مناطق دورافتاده، خطرناک و چالشبرانگیز؛ آمریکا در استراتژی تازه خود برای افغانستان، برای اعتمادسازی با طالبان؛ از نیروهای امنیتی افغان خواسته تا از مناطق دوردست و کمجمعیت عقبنشینی کنند و بیشتر بر تأمین امنیت شهرهای عمده تمرکز کنند.
ﺑﺪﻭﻥ ﺷﻚ اﮔﺮ ﻧﻴﺮﻭﻫﺎﻱ اﻣﻨﻴﺘﻲ ﻭ ﺩﻓﺎﻋﻲ ﺗﻨﻬﺎ ﺭﻭﻱ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﺗﻤﺮﻛﺰ ﻛنند ﻭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻛﻢجمعیت ﻛﻪ ﺩاﺭاﻱ اﺭاﺿﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ اﺳﺖ را ﺭﻫﺎ ﻛنند، ﻧﺘﻴﺠﺘﺎ 80 ﺩﺭﺻﺪ ﺧﺎﻙ کشور در کنترل ﻣﺨﺎﻟﻔﻴﻦ قرار می گیرد ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺮاﻛﺰ ﺷﻬﺮها در اختیار ﺩﻭﻟﺖ ﺑﺎﻗﻲ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﻣﺎﻧﺪ. روزنامه نیویورک تایمز به نقل از منابع آمریکایی گزارش داده که این تصمیم از سوی تیم دونالد ترامپ اتخاذ شده و این بخشی از استراتژی جدید آمریکا در قبال افغانستان است. مقامات آمریکایی گفتهاند که این برنامه باعث میشود تا طالبان مناطق تحت کنترل خود را حفظ کنند و نیروهای امنیتی، امنیت مراکز شهرهای بزرگ(کابل، قندهار، قندوز و جلالآباد) را تأمین نمایند. این طرح در واقع روی دیگر طرح حکمتیار است. حکمتیار گفته بود: باید واگذاری یک یا چند ولایت به طالبان و افتتاح دفتر این گروه در کابل انجام شود.
5ـ چالشها و موانع صلح:
1ـ اختلافات شدید درون حکومت؛
2ـ مطالبات طالبان(برقراری نظام اسلامی - خروج اشغالگران)؛
3ـ نقش پاکستان و کشورهای منطقه در بحث صلح و پارادوکس اختلافات کشورهای منطقه با آمریکا.
6ـ فرصتهای پیش روی آمریکا برای پروسه صلح:
1ـ طالبان در میدان جنگ کارآزمودهاند و در میدان مذاکرات بیتجربه؛
2ـ گسترش داعش و تنگتر شدن عرصه بر طالبان؛
3ـ افکار عمومی افغانستان از جنگ خسته شدهاند؛
4ـ مشروعیت جنگ طالبان در حال زیر سوال رفتن است.
7ـ پیامدها و تبعات مذاکرات مستقیم آمریکا و طالبان:
1ـ حرکت آمریکا آمرانه است و حق حاکمیت را از دولت سلب میکند؛
2ـ مذاکرات مستقیم آمریکا با طالبان؛ مشروعیت دولت را کم کرده و مشروعیت طالبان را افزایش میدهد؛
3ـ آمریکا تاکنون اعلام کرده که در پروسه صلح همکار است و از مذاکرات بینالافغانی حمایت میکند. اینگونه عملکرد، آمریکا را از یک همکار به یک مدعی تبدیل میکند؛
4ـ گفتگوهای مستقیم سطح کنشگری آمریکا را در بحث صلح افزایش میدهد.
8ـ چشمانداز آینده مذاکرات:
الف) عدهای معتقدند تلاشهای امریکا برای تقویت داعش در افغانستان به وضوح نمایانگر این حقیقت است که امریکا خواهان صلح در کشور نیست، بلکه قصد دارد تا شرایط را طوری مدیریت کند که داعش جانشین طالب گردد. برای رسیدن به این هدف، کافی است تا امریکا با طالبان به توافقی دست یابد که در آن، یکی از این دو خواست اصلی طالبان تحقق نیابد:
یک ـ خروج نیروهای خارجی؛
دو ـ ایجاد ساختار مبتنی بر شریعت در کشور.
اگر در توافق صلح با امریکا یکی از این دو شرط نادیده گرفته شود، جنگجویان طالب با رهبرانشان به مخالفت برخواهند خواست و زمینه برای سربازگیری داعش از آنان میسر میگردد.
ب) اگر طالبان که برقراری نظام اسلامی در کشور را اهداف اصلی جنگ خود علیه نیروهای خارجی میداند، احساس کند که به این دو هدف نخواهند رسید، به هیچ صورت راضی به صلح نخواهد شد. به همین دلیل ممکن است مذاکرات در برخی موارد سریع به نتیجه برسد؛ از جمله تشکیل حکومت موقت عبوری به مدت دو سال، اما در بحث خروج، قطعا آمریکایی با تبحری که در روشهای مربوط به مذاکره دارند، مذاکرات طولانی و پیچیده خواهد شد. در زمینه حکومت موقت گفته میشود که امریکا با برپایی آن موافقت کرده و اشخاصی مثل زلمی رسول نیز برای سرپرستی آن مطرح اند.
ج) طالبان نمیخواهند همانند حزب اسلامی به دولت پیوسته و با گرفتن امتیازات مادی و اداری، وارد فرآیندهای سیاسی شود. روزنامه 8 صبح مینویسد: این گروه میخواهد مانند حزبالله لبنان، سازمان نظامی و منابع اقتصادی داخلی و خارجی خود را در یک قلمرو معین، به طور مثال مناطق پشتوننشین در جنوب حفظ کرده تا از آینده خود مطمئن باشد. طرح واگذاری مناطقی در جنوب به طالبان به همین منظور صورت می گیرد و این طرح به نفع پاکستانیها نیز است که مناطق مرزی خود را امن میسازند. احتمال دارد که طالبان در جریان گفتگوهای مستقیم و غیرمستقیم با امریکا و گرفتن ضمانتهای لازم، صحبتهای خود را با نمایندگان حکومت نیز روی یک نقشه راه از جمله برقراری حکومت موقت دو ساله برای انجام مصالحه و توافقات جدید آغاز کنند.