جنرال جان نیکلسون؛ فرمانده نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان گفته که گروه طالبان و مقامهای افغان در حال گفتگوی پنهانی برای برقراری آتشبس احتمالی هستند.
این فرمانده امریکایی گفته که مقامهای ارشد و رده میانی طالبان در این گفتگوها شرکت دارند.
نیکلسون گفته که فعالیتهای دیپلماتیک و مذاکرات زیادی پشت پرده و در سطوح مختلف جریان دارد.
او افزوده:"باید خاطرنشان کنم که آنان به صورت سری باهم دیدار کرده اند. آنها توانسته اند که مذاکرات را پیش ببرند."
به گفته او موفقیت این مذاکره در این است که این روند محرمانه باقی بماند.
آقای نیکلسون تناوب حملات طالبان را در حال حاضر کمتر از حد متوسط در مقایسه با سالهای گذشته خوانده و دلیل این کاهش را ادامه تماسها میان طالبان و دولت افغانستان دانسته و وضعیت کنونی افغانستان را "جنگ و مذاکره" توصیف کرده است.
او گفته که خشونت و پیشرفت می تواند به صورت همزمان رخ دهد.
اگرچه طالبان به صورت رسمی این ادعای فرمانده امریکایی را رد کرده اند؛ اما منابعی غیر رسمی به نقل از آن گروه این ادعا را تأیید کرده اند.
به هر حال، اگر فرض را بر درستی ادعای فرمانده نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان بگذاریم و چنانچه شورای عالی صلح و سخنگوی حزب اسلامی هم این موضوع را تأیید کرده اند، به نظر می رسد، روندی که در جریان است، اساسا یک روند ملی و برای صلاح و فلاح مردم افغانستان و اقوام ساکن کشور نیست.
مهم ترین چیزی در که این باره می توان گفت این است که در باره جنگی علنی و آشکار بر علیه دولت و مردم افغانستان، نمی توان صلحی پنهانی و مخفیانه انجام داد.
این جنگ سال هاست که از مردم افغانستان قربانی می گیرد، کشور را تا مرز تلاشی و تجزیه کامل پیش برده، اقتدار دولت مرکزی را روز به روز تضعیف می کند، نیروهای امنیتی ما را سالانه در مقیاس های چندین هزار نفری به شهادت می رساند، پروژه های بزرگ ملی را با بن بست مواجه کرده و زمینه استقرار دایمی نیروهای نظامی بیگانه را در خاک مان فراهم کرده است.
با این حساب، آیا می توان در باره چنین جنگی، مخفیانه و دور از دیدگان مردم افغانستان تصمیم گرفت؟
آیا چنین صلحی، ستمی آشکار در حق مردم افغانستان، شهدای قربانی این جنگ تحمیلی و نیروهای امنیتی کشور نیست؟
مقتضای عدالت این است که هرگونه صلحی اگر قرار است برقرار شود، باید مبتنی بر اصول مسلم و بدیهی عدل و انصاف باشد و قربانیان این جنگ، نسبت به آن، اعمال دیدگاه کنند.
روشن است که نمی توان همه قربانیان این جنگ را به صورت مستقیم، در روند صلح، دخالت داد و از آنها نظرخواهی کرد؛ اما این امر کاملا در دسترس است که با مشارکت دادن بازیگران مشروع عرصه سیاست افغانستان، احزاب، سازمان های فرهنگی و اجتماعی، طیف های تأثیرگذار مانند علما، نخبگان و کارشناسان، اهالی رسانه و جامعه مدنی، زنان، اعضای پارلمان و نمایندگان شوراهای ولایتی، اصولی که قرار است بر آن توافق شود را به بحث بگذاریم و در نهایت بتوانیم یک «اجماع ملی» واقعی در باره صلح با طالبان و سایر گروه های مسلح را فراهم کنیم.
به باور کارشناسان، در شرایطی که امکان برگزاری رفراندوم و همه پرسی همگانی در سراسر کشور وجود ندارد، این تنها راه مشروعیت بخشیدن به روند صلح با طالبان و دیگر گروه های مسلح است؛ در غیر آن، صلحی که در پشت پرده با حضور امریکایی ها و سعودی ها و پاکستانی ها و طالبان و حزب اسلامی و ارگ ریاست جمهوری به دست آید، نه مقبول و مورد پذیرش مردم افغانستان و جناح های سیاسی خواهد بود و نه از مشروعیت قانونی و ملی بهره ای خواهد داشت.
این نوع صلح، یک سازش سنتی به سبک جرگه های قومی مرسوم در میان قومیت پشتون است که نمی تواند مسایل مهم ملی را حل کند و قابل تعمیم به همه عرصه های سیاست و قدرت و جامعه افغانستان باشد.
به بیان صریح تر، الگوی معامله صلح با حزب اسلامی گلبدین حکمتیار را نمی توان به سادگی به مورد طالبان نیز تعمیم داد. آن معامله هنوز هم با اما و اگرهای جدی و سنگینی رو به رو است و ارگ و حزب اسلامی، مفاد کامل آن را در اختیار مردم و رسانه ها و پارلمان قرار نداده اند. به همین دلیل است که موضوع آزادی بی قید و شرط زندانیان حزب اسلامی و نیز اعطای زمین های غرب کابل به اعضای این حزب و همچنین تأمین مخارج میلیونی دم و دستگاه گلبدین حکمتیار، همچنان محل اعتراض و انتقاد طیف های سیاسی و رسانه ها و مردم است.
با این حساب، صلح با طالبان باید صریح، مشروع، ملی، مبتنی بر عدالت، مشارکت حد اکثری همه جناح ها و اقوام و جریان ها و صد در صد بر پایه قانون اساسی و تحت نظارت شورای ملی و بدون دخالت و اعمال نفوذ قدرت های خارجی باشد.
این فرمانده امریکایی گفته که مقامهای ارشد و رده میانی طالبان در این گفتگوها شرکت دارند.
نیکلسون گفته که فعالیتهای دیپلماتیک و مذاکرات زیادی پشت پرده و در سطوح مختلف جریان دارد.
او افزوده:"باید خاطرنشان کنم که آنان به صورت سری باهم دیدار کرده اند. آنها توانسته اند که مذاکرات را پیش ببرند."
به گفته او موفقیت این مذاکره در این است که این روند محرمانه باقی بماند.
آقای نیکلسون تناوب حملات طالبان را در حال حاضر کمتر از حد متوسط در مقایسه با سالهای گذشته خوانده و دلیل این کاهش را ادامه تماسها میان طالبان و دولت افغانستان دانسته و وضعیت کنونی افغانستان را "جنگ و مذاکره" توصیف کرده است.
او گفته که خشونت و پیشرفت می تواند به صورت همزمان رخ دهد.
اگرچه طالبان به صورت رسمی این ادعای فرمانده امریکایی را رد کرده اند؛ اما منابعی غیر رسمی به نقل از آن گروه این ادعا را تأیید کرده اند.
به هر حال، اگر فرض را بر درستی ادعای فرمانده نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان بگذاریم و چنانچه شورای عالی صلح و سخنگوی حزب اسلامی هم این موضوع را تأیید کرده اند، به نظر می رسد، روندی که در جریان است، اساسا یک روند ملی و برای صلاح و فلاح مردم افغانستان و اقوام ساکن کشور نیست.
مهم ترین چیزی در که این باره می توان گفت این است که در باره جنگی علنی و آشکار بر علیه دولت و مردم افغانستان، نمی توان صلحی پنهانی و مخفیانه انجام داد.
این جنگ سال هاست که از مردم افغانستان قربانی می گیرد، کشور را تا مرز تلاشی و تجزیه کامل پیش برده، اقتدار دولت مرکزی را روز به روز تضعیف می کند، نیروهای امنیتی ما را سالانه در مقیاس های چندین هزار نفری به شهادت می رساند، پروژه های بزرگ ملی را با بن بست مواجه کرده و زمینه استقرار دایمی نیروهای نظامی بیگانه را در خاک مان فراهم کرده است.
با این حساب، آیا می توان در باره چنین جنگی، مخفیانه و دور از دیدگان مردم افغانستان تصمیم گرفت؟
آیا چنین صلحی، ستمی آشکار در حق مردم افغانستان، شهدای قربانی این جنگ تحمیلی و نیروهای امنیتی کشور نیست؟
مقتضای عدالت این است که هرگونه صلحی اگر قرار است برقرار شود، باید مبتنی بر اصول مسلم و بدیهی عدل و انصاف باشد و قربانیان این جنگ، نسبت به آن، اعمال دیدگاه کنند.
روشن است که نمی توان همه قربانیان این جنگ را به صورت مستقیم، در روند صلح، دخالت داد و از آنها نظرخواهی کرد؛ اما این امر کاملا در دسترس است که با مشارکت دادن بازیگران مشروع عرصه سیاست افغانستان، احزاب، سازمان های فرهنگی و اجتماعی، طیف های تأثیرگذار مانند علما، نخبگان و کارشناسان، اهالی رسانه و جامعه مدنی، زنان، اعضای پارلمان و نمایندگان شوراهای ولایتی، اصولی که قرار است بر آن توافق شود را به بحث بگذاریم و در نهایت بتوانیم یک «اجماع ملی» واقعی در باره صلح با طالبان و سایر گروه های مسلح را فراهم کنیم.
به باور کارشناسان، در شرایطی که امکان برگزاری رفراندوم و همه پرسی همگانی در سراسر کشور وجود ندارد، این تنها راه مشروعیت بخشیدن به روند صلح با طالبان و دیگر گروه های مسلح است؛ در غیر آن، صلحی که در پشت پرده با حضور امریکایی ها و سعودی ها و پاکستانی ها و طالبان و حزب اسلامی و ارگ ریاست جمهوری به دست آید، نه مقبول و مورد پذیرش مردم افغانستان و جناح های سیاسی خواهد بود و نه از مشروعیت قانونی و ملی بهره ای خواهد داشت.
این نوع صلح، یک سازش سنتی به سبک جرگه های قومی مرسوم در میان قومیت پشتون است که نمی تواند مسایل مهم ملی را حل کند و قابل تعمیم به همه عرصه های سیاست و قدرت و جامعه افغانستان باشد.
به بیان صریح تر، الگوی معامله صلح با حزب اسلامی گلبدین حکمتیار را نمی توان به سادگی به مورد طالبان نیز تعمیم داد. آن معامله هنوز هم با اما و اگرهای جدی و سنگینی رو به رو است و ارگ و حزب اسلامی، مفاد کامل آن را در اختیار مردم و رسانه ها و پارلمان قرار نداده اند. به همین دلیل است که موضوع آزادی بی قید و شرط زندانیان حزب اسلامی و نیز اعطای زمین های غرب کابل به اعضای این حزب و همچنین تأمین مخارج میلیونی دم و دستگاه گلبدین حکمتیار، همچنان محل اعتراض و انتقاد طیف های سیاسی و رسانه ها و مردم است.
با این حساب، صلح با طالبان باید صریح، مشروع، ملی، مبتنی بر عدالت، مشارکت حد اکثری همه جناح ها و اقوام و جریان ها و صد در صد بر پایه قانون اساسی و تحت نظارت شورای ملی و بدون دخالت و اعمال نفوذ قدرت های خارجی باشد.