پس از چند ساعت درگیری نظامیان افغان و پاکستانی در ولسوالی دند پتان ولایت پکتیا، اکنون این درگیری متوقف شده است.
توقف این درگیری، حاصل نشست مشترک دو طرف است که پس از چاشت روز دوشنبه، برگزار شد.
مقامهای امنیتی افغانستان، در این نشست به نظامیان پاکستانی هشدار دادند که اگر بار دیگر بر بخشهای مرزی افغانستان حمله کنند، عواقب بدی برای آنان خواهد داشت.
فریدون فیاض؛ رییس ارگان پولیس مرزی در حوزۀ جنوب شرق گفت: «هر تحرکی را که شما (نظامیان پاکستان) در سرحد اجرا می کنید باید جانب مقابل در جریان باشد؛ اما متأسفانه این کار قطعا نشده است.»
در این میان، نظامیان پاکستانی نبرد را راه حل نمیداند و بر برقراری آتش بس تأکید دارند.
هرچند این درگیریها پس از کشته شدن سه سرباز پاکستانی و بازداشت سه تن دیگر آنان، روز یکشنبه پایان یافت؛ اما نظامیان کشور و باشندگان این ولسوالی، در حال آماده باش برای پاسخ دهی به حملههای احتمالی نظامیان پاکستانی هستند.
واکنش های معمول در پیوند به این درگیری ها غالبا دارای یک پیام دو وجهی و دوگانه هستند؛ پیامی که از یکسو از جنگ و درگیری نظامی در مرز تورخم میان نیروهای امنیتی افغان و پاکستانی، حمایت و ستایش می کند و از حامیان بین المللی که به احتمال قریب به یقین، هدف از آن، امریکا است می خواهد که در این امر، جانب نیروهای نظامی افغانستان را بگیرد و علیه پاکستان وارد عمل شود و از جانب دیگر، از دستگاه دیپلماسی کشور می خواهد که با استفاده از یک دیپلماسی مثبت، با پاکستان وارد مذاکره شود و به کاهش و فروکش کردن تنش مرزی میان دو کشور همسایه، مبادرت ورزد.
با این حال، به نظر می رسد جنبه جنگ جویانه این واکنش ها همواره پررنگ تر از جنبه سازشکارانه آن است. شاید در شرایط کنونی، انتظاری فراتر از این، وجود نداشته باشد؛ زیرا در پی بروز درگیری های خونین مرزی، هم در افغانستان و هم در پاکستان، غیرت و احساسات ملی گرایانه به میزان نگران کننده ای، تهییج و برانگیخته شده است.
همه از جنگ سخن می گویند؛ از نمایندگان پارلمان تا سخنگویان دستگاه های امنیتی و تا کاربران عادی شبکه های اجتماعی؛ اما هیچکس به فرجام و سرانجام این فراخوان خونین و آتشین، فکر نمی کند.
هیچکس به یاد نمی آورد که ما در همسایگی یک کشور اتمی که همزمان اهرم های قدرتمندی برای راه اندازی ماشین کشتار و خشونت و ترور و ویرانگری و آشوب و آشفتگی و موج بحران و ناامنی در افغانستان در اختیار دارد، زندگی می کنیم. کشوری که در قبال هیچیک از تعهدات بین المللی اش، احساس مسؤولیت نمی کند؛ زیرا در سایه سار حمایت های پیدا و پنهان قدرت های بزرگی مانند امریکا و چین و... حرکت می کند.
با این حساب، کارگزاران رژيم اسلام آباد، برای انتقام گرفتن از ما فقط کافی است اندکی بیش از آنچه هست، شعله جنگ های تروریستی در افغانستان را بلندتر کنند.
از سوی دیگر، این واقعیت بارها و بارها ثابت شده است که امریکا پیش از آنکه در قبال «دفاع از تمامیت ارضی» افغانستان و مقابله با تهدید و تجاوز خارجی به کشور ما متعهد باشد، به زد و بندهای همه جانبه ای پایبند است که با پاکستان دارد.
برای درک این حقیقت، کافی است کمی به عقب برگردیم و سکوت و استیصال و بی تفاوتی و تماشاگری نیروهای خارجی به رهبری امریکا در افغانستان را در قبال راکت باری های متجاوزانه ارتش پاکستان در کنر و نورستان و ننگرهار و... به یاد بیاوریم.
با این حساب، اگر قرار باشد مؤلفه های اقتدار ملی مان را بر پایه پیمان های کاغذین و غالبا یکجانبه با امریکا بنا کنیم، کلاه مان را باد خواهد برد.
از جانب دیگر، نباید با تاکید بر نکات احساسی و تحت تأثیر فضای کاذب و متاسفانه غالب غیرت ملی افراطی، یک جبهه جدید دیگر را در برابر نیروهای امنیتی و مسلح کشور بگشاییم؛ نیروهایی که از سال ها پیش تاکنون در چندین جبهه در برابر تروریست های پاکستانی و دست پروردگان مستقیم آی اس آی می جنگند.
و نکته مهم اینکه برای حل بنیادین معضلات مرگبار مرزي، می بایست به این مساله، نگاهی بنیادی داشت. این معضلات ناشی از یک سیاست جوزده و غیر عقلانی حاکمان پیشین و کنونی افغانستان در قبال مساله دیورند است و آنچه این روزها در مرز تورخم نیز جریان دارد، در واقع ناشی از عود و سرریز زخم چرکین دیورند می باشد.
با توجه به تنش های مرزی مداوم میان دو کشور، کارشناسان می گویند که سایه دیورند بر روابط دوجانبه افغانستان و پاکستان سنگینی می کند. آنها در این زمینه به رویدادهای مشابه در این زمینه اشاره می کنند و هشدار می دهند که اگر راه حلی منطقی و دایمی برای التیام این زخم چرکین و دیرینه، پیدا نشود، بی تردید، آثار و عوارض سوء آن، سایر منافع حیاتی دو کشور به ویژه افغانستان را تهدید خواهد کرد.
به عقیده تحلیلگران، دست کم بخشی از سیاست های ضد امنیتی پاکستان در افغانستان نیز ناشی از مساله حل نشده مرزی میان دو کشور است و اگر مساله دیورند به صورت رسمی، حل و فصل شود، هم افغانستان فرصت پیدا می کند اقدام به اعمال سیاست های مرزی روشن و قانونمند کند تا به این ترتیب، پاکستان امکان گسیل تروریست به افغانستان را نداشته باشد و هم از اعمال سیاست های زیانباری مانند مسدود کردن مرز توسط پاکستان، در امان خواهد بود.
منطق حاکم بر اصول همسایگی و شراکت های ارضی میان کشورها نیز حکم می کند که خطوط مرزی میان دو کشور، روشن، تعریف شده و رسمی باشد.
با این حساب، کابل باید برای پایان دادن به این معضلات، سریعا مذاکرات دوجانبه را با اسلام آباد زیر نظر یک مرجع بیطرف بین المللی به منظور تعیین سرنوشت خط دیورند آغاز کند و این تنها اقدام متضمن حل دایمی مساله دیورند و کاهش عوارض زیانبار آن است.
توقف این درگیری، حاصل نشست مشترک دو طرف است که پس از چاشت روز دوشنبه، برگزار شد.
مقامهای امنیتی افغانستان، در این نشست به نظامیان پاکستانی هشدار دادند که اگر بار دیگر بر بخشهای مرزی افغانستان حمله کنند، عواقب بدی برای آنان خواهد داشت.
فریدون فیاض؛ رییس ارگان پولیس مرزی در حوزۀ جنوب شرق گفت: «هر تحرکی را که شما (نظامیان پاکستان) در سرحد اجرا می کنید باید جانب مقابل در جریان باشد؛ اما متأسفانه این کار قطعا نشده است.»
در این میان، نظامیان پاکستانی نبرد را راه حل نمیداند و بر برقراری آتش بس تأکید دارند.
هرچند این درگیریها پس از کشته شدن سه سرباز پاکستانی و بازداشت سه تن دیگر آنان، روز یکشنبه پایان یافت؛ اما نظامیان کشور و باشندگان این ولسوالی، در حال آماده باش برای پاسخ دهی به حملههای احتمالی نظامیان پاکستانی هستند.
واکنش های معمول در پیوند به این درگیری ها غالبا دارای یک پیام دو وجهی و دوگانه هستند؛ پیامی که از یکسو از جنگ و درگیری نظامی در مرز تورخم میان نیروهای امنیتی افغان و پاکستانی، حمایت و ستایش می کند و از حامیان بین المللی که به احتمال قریب به یقین، هدف از آن، امریکا است می خواهد که در این امر، جانب نیروهای نظامی افغانستان را بگیرد و علیه پاکستان وارد عمل شود و از جانب دیگر، از دستگاه دیپلماسی کشور می خواهد که با استفاده از یک دیپلماسی مثبت، با پاکستان وارد مذاکره شود و به کاهش و فروکش کردن تنش مرزی میان دو کشور همسایه، مبادرت ورزد.
با این حال، به نظر می رسد جنبه جنگ جویانه این واکنش ها همواره پررنگ تر از جنبه سازشکارانه آن است. شاید در شرایط کنونی، انتظاری فراتر از این، وجود نداشته باشد؛ زیرا در پی بروز درگیری های خونین مرزی، هم در افغانستان و هم در پاکستان، غیرت و احساسات ملی گرایانه به میزان نگران کننده ای، تهییج و برانگیخته شده است.
همه از جنگ سخن می گویند؛ از نمایندگان پارلمان تا سخنگویان دستگاه های امنیتی و تا کاربران عادی شبکه های اجتماعی؛ اما هیچکس به فرجام و سرانجام این فراخوان خونین و آتشین، فکر نمی کند.
هیچکس به یاد نمی آورد که ما در همسایگی یک کشور اتمی که همزمان اهرم های قدرتمندی برای راه اندازی ماشین کشتار و خشونت و ترور و ویرانگری و آشوب و آشفتگی و موج بحران و ناامنی در افغانستان در اختیار دارد، زندگی می کنیم. کشوری که در قبال هیچیک از تعهدات بین المللی اش، احساس مسؤولیت نمی کند؛ زیرا در سایه سار حمایت های پیدا و پنهان قدرت های بزرگی مانند امریکا و چین و... حرکت می کند.
با این حساب، کارگزاران رژيم اسلام آباد، برای انتقام گرفتن از ما فقط کافی است اندکی بیش از آنچه هست، شعله جنگ های تروریستی در افغانستان را بلندتر کنند.
از سوی دیگر، این واقعیت بارها و بارها ثابت شده است که امریکا پیش از آنکه در قبال «دفاع از تمامیت ارضی» افغانستان و مقابله با تهدید و تجاوز خارجی به کشور ما متعهد باشد، به زد و بندهای همه جانبه ای پایبند است که با پاکستان دارد.
برای درک این حقیقت، کافی است کمی به عقب برگردیم و سکوت و استیصال و بی تفاوتی و تماشاگری نیروهای خارجی به رهبری امریکا در افغانستان را در قبال راکت باری های متجاوزانه ارتش پاکستان در کنر و نورستان و ننگرهار و... به یاد بیاوریم.
با این حساب، اگر قرار باشد مؤلفه های اقتدار ملی مان را بر پایه پیمان های کاغذین و غالبا یکجانبه با امریکا بنا کنیم، کلاه مان را باد خواهد برد.
از جانب دیگر، نباید با تاکید بر نکات احساسی و تحت تأثیر فضای کاذب و متاسفانه غالب غیرت ملی افراطی، یک جبهه جدید دیگر را در برابر نیروهای امنیتی و مسلح کشور بگشاییم؛ نیروهایی که از سال ها پیش تاکنون در چندین جبهه در برابر تروریست های پاکستانی و دست پروردگان مستقیم آی اس آی می جنگند.
و نکته مهم اینکه برای حل بنیادین معضلات مرگبار مرزي، می بایست به این مساله، نگاهی بنیادی داشت. این معضلات ناشی از یک سیاست جوزده و غیر عقلانی حاکمان پیشین و کنونی افغانستان در قبال مساله دیورند است و آنچه این روزها در مرز تورخم نیز جریان دارد، در واقع ناشی از عود و سرریز زخم چرکین دیورند می باشد.
با توجه به تنش های مرزی مداوم میان دو کشور، کارشناسان می گویند که سایه دیورند بر روابط دوجانبه افغانستان و پاکستان سنگینی می کند. آنها در این زمینه به رویدادهای مشابه در این زمینه اشاره می کنند و هشدار می دهند که اگر راه حلی منطقی و دایمی برای التیام این زخم چرکین و دیرینه، پیدا نشود، بی تردید، آثار و عوارض سوء آن، سایر منافع حیاتی دو کشور به ویژه افغانستان را تهدید خواهد کرد.
به عقیده تحلیلگران، دست کم بخشی از سیاست های ضد امنیتی پاکستان در افغانستان نیز ناشی از مساله حل نشده مرزی میان دو کشور است و اگر مساله دیورند به صورت رسمی، حل و فصل شود، هم افغانستان فرصت پیدا می کند اقدام به اعمال سیاست های مرزی روشن و قانونمند کند تا به این ترتیب، پاکستان امکان گسیل تروریست به افغانستان را نداشته باشد و هم از اعمال سیاست های زیانباری مانند مسدود کردن مرز توسط پاکستان، در امان خواهد بود.
منطق حاکم بر اصول همسایگی و شراکت های ارضی میان کشورها نیز حکم می کند که خطوط مرزی میان دو کشور، روشن، تعریف شده و رسمی باشد.
با این حساب، کابل باید برای پایان دادن به این معضلات، سریعا مذاکرات دوجانبه را با اسلام آباد زیر نظر یک مرجع بیطرف بین المللی به منظور تعیین سرنوشت خط دیورند آغاز کند و این تنها اقدام متضمن حل دایمی مساله دیورند و کاهش عوارض زیانبار آن است.