انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) وارد سی و نهمین سال خود شد.
در میان گفتمانهای انقلابی دوران معاصر، بدون شک، مهمترین، اثرگذارترین و ماندگارترین آن گفتمان انقلاب اسلامی بود که امام خمینی(ره) ایدئولوگ، رهبر و پایهگذار فکری و عملی آن محسوب میشود.
گفتمان انقلاب اسلامی از معدود گفتمانهای انقلابی تاریخ معاصر جهان است که همچنان زنده، پویا، پیشرو، مؤثر و زاینده و فزاینده به حیات خود ادامه داده و ایدئولوژیهای مسلط معارض را به چالش طلبیده است.
یکی از دلایل زندگی و پایندگی گفتمان انقلاب اسلامی، ابتنا و اتکای آن به مبانی ریشهدار، اصیل و مکتبی یکی از بزرگترین ادیان آسمانی است.
گفتمان انقلاب اسلامی به تعبیر دیگر، مبتنی بر الگوها و نمودارهای اسلام انقلابی است؛ اسلام مبارز به مثابه مکتبی که برای همه ابعاد زندگی بشری و فراتر از آن، پایان زندگی و آغاز «سِفر تکامل» خلقت انسانی یعنی پس از مرگ او نیز ایده و برنامه و رهنمود دارد.
بر این اساس، این گفتمان به یک معنا هنوز در آغاز راه است؛ راهی که میرود تا بر پایه مانیفست اسلام انقلابی، مقدرات انسان را در جهانبینی اسلامی بر پایه اصول و اسلوبهای خاص این مکتب، رقم بزند.
رست به همین دلیل است که انقلاب اسلامی تا زمانی که اسلام انقلابی زنده است و وجود دارد، زنده خواهد بود و وجود خواهد داشت.
انقلاب اسلامی به این معنا، نقطه پایان، ضرب الاجل نهایی و مرحله آخر ندارد؛ زیرا اسلام انقلابی چنین افقی را در حال حاضر در چشمانداز خود ندارد. اسلام انقلابی تا زمانی زندگی خواهد کرد و استمرار خواهد یافت که جهان به صاحبان واقعی خود واگذار شود و زمین را بندگان صالح خداوند به ارث ببرند.
بر این اساس، جهانی که اسلام انقلابی را در برابر خود میبیند و ایدئولوژی مسلط و قدرت حاکم بر سرشت و سرنوشت جهان جدید، اسلام انقلابی را در معارضه و مبارزه با خود تعریف میکند، نمیتواند انقلاب اسلامی را نیز برتابد؛ زیرا انقلاب اسلامی، از اساس، مبانی و بنیادهایی را که نظام فکری حاکم بر جهان ما را شکل داده اند، قبول ندارد و در برابر آن، مبانی و بنیادهای فکری و ایدئولوژیک خود را دارد؛ الگوهای بدیل و آلترناتیو یگانه و غیر قابل خدشه و خلل و جایگزینی اسلام انقلابی.
گفتمان انقلاب اسلامی در زمانهای به منصه ظهور و بروز عینی رسید و جامعهای را بر پایه اصول و اسلوبهای خاص خود سامان داد که به تعبیری، صدای شکستن استخوانهای کمونیزم به گوش میرسید و لیبرال دموکراسی برای برپایی جشن پیروزی به عنوان ایدئولوژی پیروز و مسلط بر سرنوشت و مقدرات انسان و جهان آماده میشد و خود را فاتح بیرقیب و بلامنازع نبرد نهایی ایدئولوژیهای سراسر تاریخ میدید.
اما انقلاب اسلامی از همان ابتدا چالشی بزرگ و واقعی در برابر آینده لیبرال دموکراسی بود. انقلاب اسلامی با الهام از آموزههای اصیل و مکتبی اسلام انقلابی، نمیتوانست در توازی و تراضی با لیبرال دموکراسی تعریف شود و این چیزی بود که ایدئولوگهای لیبرالیسم نیز از همان ابتدا متوجه آن شدند و به جای برپایی جشن پیروزی بلامنازع که جهان را یکسر میدان جولان بیرقیب خود میدید، آماده نبردی دیگر با این چالش بزرگ تازه شدند.
رؤیای جهان تکقطبی دیری نپایید که پژواک پیروزی انقلاب اسلامی، خوابهایی را که پیشگامان لیبرال دموکراسی برای استیلا بر سرشت و سرنوشت انسان و جهان، ساخته و پرداخته بودند، آشفته کرد و این خواب و خیال شیرین، به سرعت تبدیل به درد سری تازه و مانع نیرومند جدید در برابر لیبرال دموکراسی شد.
با این حال، انقلاب اسلامی مبتنی بر نمودار خطکشی شده توسط اسلام انقلابی، همچنان به پیشرفت و پایندگی خود ادامه داد و این روند تا آنجا پیش رفت که به بیداری ملتهای مسلمان عرب منجر شد و اینک تروریزم برساخته مبتنی بر ایدئولوژی منحط و بیریشه تکفیر و تفرقه و ترور، تلاشی مذبوحانه از سوی لیبرال دموکراسی برای خنثی کردن کارکرد گفتمان انقلاب اسلامی است.
با این حساب، امام خمینی به عنوان کارگزار و ایدئولوگ اصلی گفتمان انقلاب اسلامی مبتنی بر الگو و نمودار اسلام انقلابی، به آینده بشریت میاندیشید و از متن نامه بیدارگرانه و هشدارآمیز وی به میخاییل گورباچف؛ آخرین رهبر شوروی پیشین نیز کاملا پیداست که وی، فراتر از افقهای تنگ و محدود مرزهای سیاسی منحصر به قلمروهای سرزمینی میاندیشید و همین بینش و نگرش او بود که او را در شمار رهبران جهانی، مصلحان بزرگ تاریخ بشری و از زمره سرمایههای ارزشمند انسانها در هر نقطه از این جهان که هستند قرار میدهد.
در خصوص چرایی تجلیل از امام خمینی و انقلابی که او رهبری آن را بر عهده داشت نیز باید گفت که امروزه از چه گوارا به مثابه نماد آزادیخواهی و مبارزه با استبداد و برپایی انقلاب مردمی در میان ملتهای در بند استبداد امریکای لاتین در سراسر جهان از جمله در افغانستان تجلیل میشود. حتی به اعتبار بزرگداشت از اندیشه انقلابی چه گوارا از پیروان مکتب مبارزاتی «چه» در امریکای لاتین مانند هوگو چاوز و فیدل کاسترو نیز تجلیل میگردد؛ بنابراین تجلیل از امام خمینی و راه و آرمان و انقلابی که او براساس ایدئولوژی اصیل اسلام انقلابی پایهگذاری کرد و امروزه یکی از الگوهای زنده مبارزه سیاسی و انقلابی در خاورمیانه و جهان اسلام شمرده میشود و حتی در آغازین روزهای به ثمر نشستن آن نیز بسیاری از کشورهای تحت ستم و سلطه جهان از فلسطین اشغالی تا الجزایر و افغانستان، تحت تاثیر این جو و جریان انقلابی قرار گرفتند، به آسانی قابل درک است و یکی از ضرورتهای اساسی جوامع اسلامی و انسانی درگیر بحران و بیعدالتی به شمار میآید.
در میان گفتمانهای انقلابی دوران معاصر، بدون شک، مهمترین، اثرگذارترین و ماندگارترین آن گفتمان انقلاب اسلامی بود که امام خمینی(ره) ایدئولوگ، رهبر و پایهگذار فکری و عملی آن محسوب میشود.
گفتمان انقلاب اسلامی از معدود گفتمانهای انقلابی تاریخ معاصر جهان است که همچنان زنده، پویا، پیشرو، مؤثر و زاینده و فزاینده به حیات خود ادامه داده و ایدئولوژیهای مسلط معارض را به چالش طلبیده است.
یکی از دلایل زندگی و پایندگی گفتمان انقلاب اسلامی، ابتنا و اتکای آن به مبانی ریشهدار، اصیل و مکتبی یکی از بزرگترین ادیان آسمانی است.
گفتمان انقلاب اسلامی به تعبیر دیگر، مبتنی بر الگوها و نمودارهای اسلام انقلابی است؛ اسلام مبارز به مثابه مکتبی که برای همه ابعاد زندگی بشری و فراتر از آن، پایان زندگی و آغاز «سِفر تکامل» خلقت انسانی یعنی پس از مرگ او نیز ایده و برنامه و رهنمود دارد.
بر این اساس، این گفتمان به یک معنا هنوز در آغاز راه است؛ راهی که میرود تا بر پایه مانیفست اسلام انقلابی، مقدرات انسان را در جهانبینی اسلامی بر پایه اصول و اسلوبهای خاص این مکتب، رقم بزند.
رست به همین دلیل است که انقلاب اسلامی تا زمانی که اسلام انقلابی زنده است و وجود دارد، زنده خواهد بود و وجود خواهد داشت.
انقلاب اسلامی به این معنا، نقطه پایان، ضرب الاجل نهایی و مرحله آخر ندارد؛ زیرا اسلام انقلابی چنین افقی را در حال حاضر در چشمانداز خود ندارد. اسلام انقلابی تا زمانی زندگی خواهد کرد و استمرار خواهد یافت که جهان به صاحبان واقعی خود واگذار شود و زمین را بندگان صالح خداوند به ارث ببرند.
بر این اساس، جهانی که اسلام انقلابی را در برابر خود میبیند و ایدئولوژی مسلط و قدرت حاکم بر سرشت و سرنوشت جهان جدید، اسلام انقلابی را در معارضه و مبارزه با خود تعریف میکند، نمیتواند انقلاب اسلامی را نیز برتابد؛ زیرا انقلاب اسلامی، از اساس، مبانی و بنیادهایی را که نظام فکری حاکم بر جهان ما را شکل داده اند، قبول ندارد و در برابر آن، مبانی و بنیادهای فکری و ایدئولوژیک خود را دارد؛ الگوهای بدیل و آلترناتیو یگانه و غیر قابل خدشه و خلل و جایگزینی اسلام انقلابی.
گفتمان انقلاب اسلامی در زمانهای به منصه ظهور و بروز عینی رسید و جامعهای را بر پایه اصول و اسلوبهای خاص خود سامان داد که به تعبیری، صدای شکستن استخوانهای کمونیزم به گوش میرسید و لیبرال دموکراسی برای برپایی جشن پیروزی به عنوان ایدئولوژی پیروز و مسلط بر سرنوشت و مقدرات انسان و جهان آماده میشد و خود را فاتح بیرقیب و بلامنازع نبرد نهایی ایدئولوژیهای سراسر تاریخ میدید.
اما انقلاب اسلامی از همان ابتدا چالشی بزرگ و واقعی در برابر آینده لیبرال دموکراسی بود. انقلاب اسلامی با الهام از آموزههای اصیل و مکتبی اسلام انقلابی، نمیتوانست در توازی و تراضی با لیبرال دموکراسی تعریف شود و این چیزی بود که ایدئولوگهای لیبرالیسم نیز از همان ابتدا متوجه آن شدند و به جای برپایی جشن پیروزی بلامنازع که جهان را یکسر میدان جولان بیرقیب خود میدید، آماده نبردی دیگر با این چالش بزرگ تازه شدند.
رؤیای جهان تکقطبی دیری نپایید که پژواک پیروزی انقلاب اسلامی، خوابهایی را که پیشگامان لیبرال دموکراسی برای استیلا بر سرشت و سرنوشت انسان و جهان، ساخته و پرداخته بودند، آشفته کرد و این خواب و خیال شیرین، به سرعت تبدیل به درد سری تازه و مانع نیرومند جدید در برابر لیبرال دموکراسی شد.
با این حال، انقلاب اسلامی مبتنی بر نمودار خطکشی شده توسط اسلام انقلابی، همچنان به پیشرفت و پایندگی خود ادامه داد و این روند تا آنجا پیش رفت که به بیداری ملتهای مسلمان عرب منجر شد و اینک تروریزم برساخته مبتنی بر ایدئولوژی منحط و بیریشه تکفیر و تفرقه و ترور، تلاشی مذبوحانه از سوی لیبرال دموکراسی برای خنثی کردن کارکرد گفتمان انقلاب اسلامی است.
با این حساب، امام خمینی به عنوان کارگزار و ایدئولوگ اصلی گفتمان انقلاب اسلامی مبتنی بر الگو و نمودار اسلام انقلابی، به آینده بشریت میاندیشید و از متن نامه بیدارگرانه و هشدارآمیز وی به میخاییل گورباچف؛ آخرین رهبر شوروی پیشین نیز کاملا پیداست که وی، فراتر از افقهای تنگ و محدود مرزهای سیاسی منحصر به قلمروهای سرزمینی میاندیشید و همین بینش و نگرش او بود که او را در شمار رهبران جهانی، مصلحان بزرگ تاریخ بشری و از زمره سرمایههای ارزشمند انسانها در هر نقطه از این جهان که هستند قرار میدهد.
در خصوص چرایی تجلیل از امام خمینی و انقلابی که او رهبری آن را بر عهده داشت نیز باید گفت که امروزه از چه گوارا به مثابه نماد آزادیخواهی و مبارزه با استبداد و برپایی انقلاب مردمی در میان ملتهای در بند استبداد امریکای لاتین در سراسر جهان از جمله در افغانستان تجلیل میشود. حتی به اعتبار بزرگداشت از اندیشه انقلابی چه گوارا از پیروان مکتب مبارزاتی «چه» در امریکای لاتین مانند هوگو چاوز و فیدل کاسترو نیز تجلیل میگردد؛ بنابراین تجلیل از امام خمینی و راه و آرمان و انقلابی که او براساس ایدئولوژی اصیل اسلام انقلابی پایهگذاری کرد و امروزه یکی از الگوهای زنده مبارزه سیاسی و انقلابی در خاورمیانه و جهان اسلام شمرده میشود و حتی در آغازین روزهای به ثمر نشستن آن نیز بسیاری از کشورهای تحت ستم و سلطه جهان از فلسطین اشغالی تا الجزایر و افغانستان، تحت تاثیر این جو و جریان انقلابی قرار گرفتند، به آسانی قابل درک است و یکی از ضرورتهای اساسی جوامع اسلامی و انسانی درگیر بحران و بیعدالتی به شمار میآید.