سیزدهمین کنفرانس بین المجالس کشورهای عضو سازمان همکاری های اسلامی در تهران، برگزار شده است.
در این اجلاس، نمایندگانی از چندین کشور اسلامی حضور دارند و به مسایل اساسی جهان اسلام و خطراتی که متوجه آینده جوامع مسلمان است، بحث و تبادل نظر می کنند.
سخنرانان این کنفرانس مهم، تاکنون ضمن آشاره به مشکلات و مصایب دنیای اسلام، سعی کرده اند، رهیافت ها و راهکارهایی را نیز ارائه کنند.
بدیهی است که با توجه به حجم سنگین مصایب و ابتلائات دنیای اسلام، انتظار نمی رود که این اجلاس بتواند یکشبه، گره از همه مشکلات و گرفتاری ها باز کند و به رنج و محنتی که امروز مسلمانان با آن دست و پنجه نرم می کنند، پایان دهد.
با این حال، اینگونه نشست ها، نشانگر بخشی کوچک از قدرت و ظرفیت عظیمی است که در کشورهای اسلامی و جوامع مسلمان وجود دارد.
مسلمانانی که هم از ثروت عظیم مادی و ذخایر و منابع پایان ناپذیر زیرزمینی برخوردار اند و هم اگر اراده کنند می توانند به قدرت درجه یک سیاسی جهان، بدل شوند.
با همه این اوصاف اما جهان اسلام سال هاست که کانون بحران های بزرگ است؛ بحران هایی که از سوی قدرت های بزرگ در دو سوی جهان مدیریت می شوند؛ اما از خون جوانان و فرزندان مسلمان هزینه می کنند و به حیات خونبار و سیاه خود ادامه می دهند.
انتظاری که در این میان از سازمان همکاری های اسلامی و مجالس کشورهای مسلمان می رود این است که بدون توجه به جبهه بندی های شرقی- غربی در عرصه بحران های بین المللی و با توجه به مصلحت های بزرگ و منفعت های استراتژیک و راهبردی جامعه اسلامی، نقش مهم تر و ابتکاری تری در حل و فصل این بحران ها و ارائه راهکارهای اجرایی و منطقی برای آن با تکیه بر اجماع و وحدت همه اعضا به عهده بگیرند و در این میان از هرگونه جانب داری و شنا در جهت جریان آبی که هیچ ریشه ای در مصالح و منافع مهم و عظیم دنیای اسلام ندارد، به موضع گیری و ابتکار عمل دست یازند.
کشورهای اسلامی و بحران هایی که غالبا در سرزمین های مسلمان نشین به اجرا درمی آیند، نیاز به راهکارها و رهیافت های درونی و خودبنیاد دارند؛ راهکارها و رهیافت هایی که فارغ از سوگیری های سیاسی قدرت های بزرگ و رژیم های سیاسی وابسته به آنها باشد.
سازمان همکاری اسلامی و مجالس کشورهای مسلمان می بایست با اشراف بر توانمندی ها و پتانسیل های بزرگ و بی بدیل سیاسی، اقتصادی، دینی و انسانی ای که در کشورهای اسلامی و جامعه مسلمان وجود دارد، در راستای بهره وری مثبت از این پتانسیل ها و سرمایه ها دست به کار و ابتکار بزنند و با ایجاد راهکارهای معقول و منطبق با واقع، کشورهای اسلامی و نظام های سیاسی عضو این سازمان را مجاب و وادار به اعمال و اجرای این راهکارها نمایند؛ در غیر آن، وجود چنین سازمانی در حالی که قادر به حل و رفع هیچیک از بحران های بنیان برانداز جاری نباشد، با عدم آن یکی است.
بحران های جاری در سوریه، لبنان، عراق، بحرین، یمن، پاکستان، افغانستان، فلسطین، مصر، تونس، لیبی و سرزمین های افریقایی، همگی نیاز به ایجاد یک اجماع منطقه ای دارد تا با غلبه بر عناصر بحران ساز و عوامل تنش زای درونی و بیرونی، بتوان دست بیگانگان و قدرت های بزرگی که در پشت صحنه مدیریت این بحران ها قرار دارند را کوتاه کرد و زمینه استیلای یک نیروی برتر و متحد و پرقدرت منطقه ای و اسلامی بر اوضاع آشفته منطقه را فراهم نمود؛ اما با توجه به رویکردها و عملکردهای منفعلانه، کنش پذیرانه و محافظه کارانه سازمان همکاری اسلامی، به مثابه بزرگترین تشکل سازمان یافته اسلامی در عرصه بین المللی، هنوز به نظر می رسد که این انتظار، تنها رؤیای خوشباروانه ای است که هیچ ریشه ای در واقعیت های موجود ندارد و تا آینده رسیدن به چنین آرزو هم فاصله دور و درازی در پیش است.