روزی دیگر برای کابل! روزی خونین، روزی پیچیده با مرگ ومویه و ماتم! روزی که از چهار سوی کابل جای ابر و برف و باران تنها خون بود وتنها اشک! اشک یک ملت، اشک یک نسل و فریاد انسانیت.
بر روز های غرب کابل چیزی باید بیشتر از گریستن داشت. براین شب وروز کابل باید چیزی پرحجم تر از اشک باید نگاشت! هر روز کابل در تب داغ های خودش می سوزد وسرفه های جانکاه این شهر حکایت ازدردی عمیق در اعماق استخوان آن دارد! ورنگ زعفرانی او چیزی بیشتر ازیک خزان خسته است...
آسمانش هیچ خنده ای را به روی کسی سخاوت نمی کند! لب های آسمان کابل خشک است و هیچ درخشنده گی ندارد، رمقی در گلویش نیست، بلی کابل گاهی روزی چند بار می میرد! انگار دراین تبعید گاه روح وروان همه را به کام مرگ می برند، انگار که دراین جزیره متروک جذامی ها هرچه می بارد نفرت است و وحشت، این است که کابل، این است که دیگران، ملل آزاده دنیا دیگر ازما هیچ حساب نمی برند، دیگر نزد ملت های آزاده ای که معنای زندگی را درک کرده اند تفسیر حیات را می فهمند، دیگر ما ملتی بی عرضه ای بیش نیستیم... ملت هایی که معنای لبخند را می فهمند، دیگر مارا پشیزی نمی خرند، ونباید بخرند! روح مان همان روح شکسته است، روحی است ویران، روحی سرگردان، روحی نابود شده، روحی شکسته، هر روز یک حرف گفتن در دو واژه " تقبیح " و " محکومیت"...این فاجعه را پایان یافته می بینند، این رویه مردن و رفتن وفراموش شدن، روز مرگ ماست!
واقعه انتحار تبیان، کشتار تبیان بود، کشتار آفتاب بود! کشتار نور بود و به جولان گاه آمدن ظلمت وتاریکی، روزی که تبیان شهید شد، در واقع سنگی محکم به خانه بلور اخلاق خورد، سنگی سنگین درآیینه بندان حضور خرد واندیشه بود، آن خونی که ریخت تنها خون چند جوان نبود، بلکه خون یک ملت بود که ریخت، خون یک نسل، خون یک اندیشه بود! آنچه که لخته لخته از رگ ها و گلو های یک نسل ریخت برائت یک نسل بود از آنچه که در پشت در های بسته، توطئه می آفرینند، توطئه هایی که هر روز این گونه قربانی می گیرد.
نهضت اسلامی افغانستان، این فاجعه را نفرین می فرستد، برای آفرینندگان آن نیز، وبرای آنانی که توطئه می آفرینند، نیز همین را می فرستد. برای بازماندگان آن فاجعه جز این که خون سرخ شهدا را نفرین نامه ای برای توطئه گران می داند که این بازماندگان روزی شاهد رسوایی توطئه گرانی خواهند بود که عزیزان شان را با نیات شوم خود قربانی شهوت ثروت و قدرت خود نموده ومی نمایند...