یک عضو شورای ولایتی پکتیا می گوید که مرکز ولسوالی "جانیخیل" این ولایت به دست طالبان افتاده است.
تاجمحمد منگل روز سهشنبه گفت که نیروهای امنیتی تا حدود یک کیلومتری مرکز این ولسوالی عقبنشینی کردهاند.
ذبیحالله مجاهد؛ سخنگوی طالبان هم گفته که نیروهای این گروه صبح روز سهشنبه این منطقه را به صورت کامل به تصرف خود درآوردند.
در مقابل، وزارت داخله بدون اشاره به سقوط مرکز جانیخیل به دست طالبان، سقوط کامل این ولسوالی را تکذیب کرده است.
در حالی که گروه طالبان مدعی شده "دهها" سرباز دولتی در نبرد جانی خیل کشته شدهاند، سخنگوی وزارت داخله گفته که هیچگونه تلفاتی به نیروهای دولتی وارد نشده است.
در هفته جاری این سومین مرکز دولتی است که در سه ولایت مختلف افغانستان به دست طالبان سقوط میکند.
پیش از این طالبان مراکز ولسوالی لولاش در ولایت شمالی فاریاب و تیوره در ولایت مرکزی غور را به تصرف خود درآورده بودند.
سقوط ولسوال جانی خیل ولایت پکتیا، در ادامه سیر سقوط دو ولسوالی دیگر یکی در شمال و دیگری در مرکز کشور به دست طالبان، ارزیابی می شود و نشان می دهد که طالبان، عزم خود را جزم کرده اند تا با تصرف مراکز ولسوالی ها، قدرت جنگی خود را بزرگنمایی کرده و از نظر تبلیغاتی و روانی، روی روحیه مردم و نیروهای امنیتی، تأثیر منفی بگذارند.
نکته مهمی که به نظر می رسد بسیار حساب شده و دقیق، مورد توجه گروه طالبان و استراتژيست های جنگی این گروه، قرار گرفته، گستردگی اقدامات این گروه در ساقط کردن مراکز ولسوالی ها می باشد.
این گروه در طول این هفته، سه ولسوالی را در شمال، مرکز و جنوب شرق کشور از کنترل دولت خارج کرده اند. این مهم شاید به این هدف صورت گرفته تا نشان داده شود که قدرت این گروه، گستره وسیعی از شمال تا شرق و غرب کشور را در بر می گیرد و اگر این گروه اراده کند، می تواند مناطق مورد نظر خود را در هر نقطه ای از کشور، از کنترل نیروهای دولتی خارج سازد، بدون آنکه دولت قادر به مقاومت باشد.
این از نظر تبلیغاتی، کمک مهمی به بزرگنمایی قدرت طالبان می کند؛ زیرا به لحاظ منطقی، قابل پذیرش نیست که نیروهای طالبان، از شمال تا مرکز و جنوب شرق کشور، قادر به تجمیع و سازماندهی نیروها و تمرکز و هم افزایی توان و قدرت خود برای تدارک حمله های سنگین به هدف تصرف مراکز ولسوالی ها باشد. حتی اگر طالبان بخواهند چنین سازماندهی را میان نیروهای شان، ایجاد کنند، سرعت و نزدیکی زمان سقوط ولسوالی های سه گانه، این امکان را عملا از آنها می گیرد و اجازه نمی دهد که نیروهای طالبان مثلا از شمال به مرکز و از آنجا به جنوب شرق کشور به سایر همرزمان خود بپیوندند و علیه نیروهای دولتی، اقدام به عملیات جنگی کنند.
با توجه به این مسایل، بدیهی است که سیر سریع سقوط دومینویی ولسوالی ها به دست طالبان، افزون بر آنکه یک پیشرفت نظامی به نفع این گروه تروریستی و به زیان دولت، محسوب می شود، از نقطه نظر تبلیغاتی و روانی هم روحیه دشمنان این گروه را تضعیف کرده و به هواداران آن، امید و انگیزه می بخشد.
موضوع مهم دیگر که در پی سقوط دومینویی ولسوالی ها به دست طالبان، رخ می دهد این است که به نظر می رسد این گروه، استراتژي جنگی خود را تغییر داده باشد.
در دو سال اخیر، عمده ترین هدف طالبان، اشغال مراکز شهرها بوده است. سقوط چند روزه شهر قندوز در دو سال پیاپی، مؤید این برداشت است که نشان می دهد طالبان، در دو سال گذشته، با راه اندازی حمله های منظم و بزرگ برای تصرف مراکز شهرها، خیز برداشته بودند تا به این ترتیب، خود را قدرتمندتر از همیشه نشان دهند.
سقوط قندوز هم کمک روانی و تبلیغاتی عظیمی به طالبان کرد و پیامدهای جانبی ویرانگری در حوزه نگاه و اعتماد مردم نسبت به دولت نیروهای خارجی، در پی داشت؛ اما تجربه های ناکام و با تلفات و پیامدهای سنگین دیگر برای طالبان از جمله در غزنی، هزینه های این استراتژي را برای این گروه بالا برد و ادامه آن را تقریبا غیر ممکن کرد.
به این ترتیب، اکنون به نظر می رسد این گروه، استراتژی جنگی خود را از تصرف مراکز شهرها به اشغال مراکز ولسوالی ها تغییر داده است؛ رویدادی که کار دولت برای رویارویی با آن گروه را سخت تر می سازد؛ زیرا سلطه بر ولسوالی ها هم به دلیل بالا بودن شمار ولسوالی های کشور و هم از نظر دورافتادگی، گستردگی و شرایط خاص جغرافیایی، ساختار اجتماعی و ترکیب قومی این مناطق، به مراتب آسان تر است و دولت به علت کمبود نیروی زمینی، ضعف در پشتیبانی هوایی و مسایل دیگر، امکانات اندکی برای مقابله با این استراتژی تازه دارد.