تاریخ انتشار :يکشنبه ۱۷ ثور ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۱۷
کد مطلب : 142456
حکمتیار در دادگاه مردم

بر خلاف روال معمول در عرف حکومتگران و سیاست پیشگان که غالباً توجهی به مردم و خواسته ها و امیال آنها ندارند و آنان را در جریان معادلات و معاملات سیاسی در اساس به حساب نمیاورند؛ اما مردم نقش کلیدی و حیاتی می تواند در امور یاد شده به عهده بگیرند و اگر وقتش فرا برسد، سیاست مداران و قدرت سالاران و دولتمردان را با چالش اساسی مواجه کنند.

تجربه دور و دراز تاریخ حیات بشری به خوبی و روشنی نشان می دهد دولت و حکومت هایی را که از پاگاه و جایگاه مردمی و بومی و ملی، بی نصیب بوده و یا بهره چندانی نداشته اند و به همین دلیل نیز نتوانسته اند دوام و بقای حاکمیت شان را برای مدت زمان طولانی حفظ کنند.

از طرف دیگر همین تجربه تاریخی نشانگر این واقعیت عریان و آشکار نیز است که دولت ها و حاکمیت های دارای جایگاه و پایگاه در میان توده های مردم و در بین قلبهای آنان، به راحتی توانسته اند سالها و دهه ها و حتی صده های طولانی بر سرنوشت کشورها و ملتها حاکم باشند و با خدمت صادقانه به مردم، اعتماد آنان را برای همیشه با خود داشته باشند.

و باز هم تجربه نشان داده که ممکن است حاکمیت ها و رژیم های زورگو و دیکتاتوری بر رغم نداشتن محبوبیت و مقبولیت مردمی، دوره و روزگاری را سلطه خویش را بر مردم تحمیل کرده و بر آنان رخش حکومت و سلطنت رانده باشند؛ اما ضمن آنکه این بحث یک بحث دیگری است، باید دانست که یک چنین رژیم هایی هیچگاه چنانکه خود می خواستند کامیاب و موفق نبوده اند و این به دلیل همان عدم اعتمادی بوده که همواره بین مردم و این گونه دولت ها و دستگاههایی وجود داشته است.

بنائن، در عرض و طول تاریخ کشور و دولتها و نیز در عصر کنونی، حاکمیت ها و نظامهایی موفق بوده اند که دردها و دغدغه ها و مشکلات مردم خویش را در نظر گرفته و پا به پای ملت خویش برای مصائب و مشکلات همه جانبه آنان، صادقانه کار و تلاش کرده اند؛ واقعیتی که با تاسف و به خصوص در دوره های اخیر در کشور ما افغانستان وجود نداشته است و در طول لااقل این چهار دهه ی اخیر، دولتمردان ما راه خویش را رفته اند و مردم نیز راه خود را.

این روزها و با ورود نه چندان خوشآیند گلبدین حکمتیار؛ رهبر حزب اسلامی، اوضاع پایتخت ملتهب و نگران کننده به نظر می رسد و بیشتری از این نگرانی ها تا حدود زیادی به شخص آقای حکمتیار و طرز فکر و نگرش او به قضایای کشور و به خصوص ایراد سخنان و موضع گیری هایی بر می گردد که وی در بدو ورودش به افغانستان و به خصوص به کابل، اظهار و ابراز کرده است.

به طور کلی حکمتیار سه مشکل را با خودش به پایتخت منتقل کرده و مردم را بیش از هر زمان دیگر نگران نموده است.

مشکل نخست نگرش موهوم و گنگ این رهبر جهادی نسبت به پدیده ترور و دهشت افکنی است. حکمتیار در یکی از سخنرانی هایش طالبان را به دو دسته خوب و بد تقسیم می کند و خوبان طالبان را برادر می داند.

گلبدین حکمتیار؛ رهبر حزب اسلامی در سخنرانی روز پنجشنبه اش در کاخ ریاست جمهوری از طالبان خواست که به روند صلح بپیوندند و اعضای این گروه را «برادر» خطاب کرد.

او اظهار داشت:"آمده ایم که بدون قید و شرط با کسانی که در کشور صلح می خواهند همراهی کنیم. می خواهیم که این جنگ بدبخت که قربانی آن تنها افغان ها هستند و تنها در آن خانۀ افغان ویران می شود به پایان برسد."

آقای حکمتیار گفت:"طالبان برادران هستند. در میان طالبان هم خوب و هم بد وجود دارد. اگر کسی از این انکار می کند، جفای بزرگ خواهد بود."

حال آقای حکمتیار با این موضع گیری و این لحن نسبت به طالبان از دو منظر در برابر پرسش مردم قرار گرفته است؛ یکی اینکه طالبان چگونه برادرانی هستند که به هیچیک از برادران تنی و ناتنی خویش رحم نمی کنند و فقط و فقط با اشاره جنرالهای پاکستانی، روز دهها و بلکه صدها برادر بی گناه افغان خویش را بخاک و خون می کشند و همه ی این کشتارها در حالی است که زور عملیات و حمله های تروریستی آنها ابداً به ادوات و تجهیزات زرهی نیروهای امریکایی و غربی نمی رسد و حمله های انتحاری و انفجاری کور و بزدلانه آنان تنها از مردم ملکی و بی گناه قربانی می گیرد؟!

دوم آنکه امثال حکمتیار با چه منطق و معیار و اصول و قاعده دینی و عقلی و عرفی، طالبان آنهم با آن سابقه تیره و تاریک را برادران مردم افغانستان خطاب می کند؟! مردم حق دارند تا از رهبر حزب اسلامی، ملاک و معیار برادری را طالب شوند.

مردم می گویند شاید ملاک برادری در حق مردم افغانستان، فیر همان راکتهایی باشد که در دهه هفتاد به دستور شخص گلبدین بر سر مردم بی گناه کابل باریدن می گرفت؛ که اگر چنین باشد و معیار و ملاک برادری و اخوت اسلامی در دیدگاه رهبر حزب همینها باشد، می توان نتیجه گرفت که حکمتیار درست می گوید؛ چرا که میان راکت پراکنی وی بر سر مردم بی گناه در دهه هفتاد و دهشت آفرینی و اعمال تروریستی طالبان در دهه کنونی، سنحیت تام و تمامی وجود دارد و این دو جریان می توانند با هم برادر و برابر باشند؛ اما امثال حکمتیار حق ندارند تا طرز فکر و تلقی خویش از قضایا را بر مردم افغانستان تحمیل کنند؛ چرا که دیگر نه اکنون دهه هفتاد است و نه مردم آن مردم و نه هم اوضاع و شرائط موجود، حوصله بازگشت به گذشته های تاریک و دگم اندیشانه را دارد؛ حتی اگر خوشایند رهبر حزب اسلامی و برادرانش نباشد.

مولف : عبدالکریم محمدی
https://avapress.net/vdcji8evmuqexxz.fsfu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما