دولت افغانستان در واکنش تلویحی به اظهارات سفیر روسیه در کابل گفته اقدام هر کشوری را که گروه طالبان را به عنوان یک "جریان سیاسی" قبول کند، محکوم میکند.
الکساندر مانتیتسکی؛ سفیر روسیه هفته گذشته گفت طالبان یک جریان است و دولت افغانستان باید با این گروه صلح کند.
سفیر روسیه گفت:"تا جایی که من میدانم طالبان یک نیرو است، نیرویی که همه خواهان مذاکره با آنها هستند. وقتی که ضرورت مذاکره با آنها مطرح است، ما نمیتوانیم آنها را از نظر اندازیم."
مجیبالرحمن رحیمی؛ سخنگوی ریاست اجرایی گفت که طالبان یک گروه "تروریستی" است و هر کشوری که طالبان را به عنوان یک گروه سیاسی بشناسد، از دید دولت افغانستان محکوم است.
سفیر روسیه در کابل تأکید کرد که مسکو از دولت قانونی افغانستان و تلاشهای آن برای تأمین صلح و ثبات به حمایت میکند.
آقای مانتیتسکی افزود در صورت تمایل حکومت افغانستان، مسکو حاضر است به عنوان میانجی، زمینه گفتگو میان طالبان و حکومت را فراهم کند.
به این ترتیب، دولت برای چندمین بار در برابر مواضع بحث برانگیز مقام های ارشد روس مبنی بر تلاش مسکو برای مشروعیت بخشیدن به گروه طالبان به عنوان یک جریان مشروع و در عین حال مقتدر «سیاسی» واکنش نشان می دهد و سعی می کند جلو آن را بگیرد.
این تلاش از نظر کارشناسان، به سهم خود مشروع، مثبت و سازنده است؛ تلاشی که ظاهرا در مسیر منافع ملی و مصالح علیای مملکت قرار دارد و قابل حمایت است؛ اما آیا دولت در کنار تلاش برای نفی و رد مواضع مسکو در حمایت از طالبان، خود نیز کاری در راستای مشروعیت زدایی سیاسی از این گروه انجام داده است؟
به بیان روشن تر، آیا به راستی کابل، طالبان را یک گروه تروریستی می داند؟
این پرسش ها ناشی از تردیدهای جدی صاحب نظران نسبت به موضع واقعی کابل در قبال گروه طالبان است.
از نظر منتقدان، دولت افغانستان، در موقعیتی تناقض آمیز، نه قادر است با «تروریستی» خواندن طالبان، تمامی تلاش های گفتگو و مذاکره و مصالحه با این گروه را تفی کند و تنها راه مبارزه با آن را سرکوب تا نابودی، تعریف نماید و نه با توجه به عملکردهای فاجعه بار و خونین طالبان در میدان جنگ می تواند ماهیت تروریستی این گروه را به تمامی انکار کند و آن را به مثابه یک جریان سیاسی مشروع به رسمیت بشناسد.
به عنوان نمونه، دولت افغانستان سال هاست که با صرف هزینه های سنگین، در صدد کشاندن مذاکره کنندگان طالبان بر سر میز گفتگو است. در این مسیر، قربانی های زیادی داده شده و سرمایه گذاری های هنگفت و سرسام آوری انجام شده؛ اما عملا توفیقی به دست نیامده است.
علیرغم عدم کسب توفیق، این روند به صورت کژدار و مریز همچنان ادامه پیدا کرده است که آخرین نمونه آن، شرکت نمایندگان رسمی دولت افغانستان در اجلاس مسکو برای پیدا کردن راهی برای گفتگو با طالبان بود.
به این ترتیب، دولت با این اقدام، خود موضع خویش در برابر تلاش روسیه برای مشروعیت بخشیدن به طالبان به عنوان یک جریان سیاسی را نقض کرده است؛ زیرا اگر طالبان یک جریان سیاسی نیست و تنها یک گروه تروریستی مستوجب سرکوب و نابودی است، پس چرا دولت همچنان دروازه گفتگو و صلح با این گروه را باز گذاشته و در این مسیر هزینه می کند؟
آیا این غیر از آن چیزی است که مسکو در مورد طالبان و آینده سیاسی آن می گوید؟
دولت سال ها است که در اقدامی نهان روشانه با استفاده از تعبیر «مخالفان مسلح دولت» سعی می کند تا به این گروه به عنوان یک جریان سیاسی، مشروعیت ببخشد.
تا همین اواخر حتی با وقوع حمله های خونین تروریستی که از قضا طالبان هم مسؤولیت های آن را بر عهده می گرفتند، دولت حاضر نبود رسما مسؤولیت آن را بر گردن طالبان بیاندازد و با متهم کردن «حلقاتی در آنسوی مرز» به آسانی از کنار این مساله عبور می کرد.
به جز این، در حال حاضر نیز دولت با علم به اینکه حمله تروریستی بر شفاخانه سردار داوود و اینک شهادت بیش از ۱۰۰ سرباز ارتش در حمله تروریستی طالبان بر قول اردوی شاهین در بلخ، کار طالبان است، حاضر نیست روند تلاش های صلح با این گروه را کنار بگذارد و با آن، از دروازه برخورد سخت افزاری در میدان جنگ وارد شود.
با توجه به این مسایل، از دید کارشناسان، این سؤال جدی و مهم است که به راستی آیا طالبان یک جریان سیاسی است یا گروهی تروریستی؟ اگر جریانی سیاسی است پس چرا اقدام به کشتارهای خوف انگیز و هولناک تروریستی بر علیه اهداف و منافع دولت و مردم افغانستان می کند و چرا مزدور و دست ابزار پاکستان و سایر رژيم های حامی تروریزم واقع شده و اگر گروهی تروریستی است، چرا روند صلح با این گروه، کاملا متوقف نمی شود و پاسخ جنایت های فاجعه آمیز آن، در اقداماتی مشابه در میدان نبرد داده نمی شود؟