این بار روسیه با انگیزه و انرژی افزونتری وارد قضیه افغانستان شده و علاوه بر خودش، ۱۱ دولت دیگر در منطقه را قانع کرده تا نسبت به موضوع افغانستان جدی تر وارد میدان شوند. طبق اخبار قرار است به تاریخ ۲۵ برج حمل، ۱۲ کشور در روسیه گرد هم جمع شده و پیرامون آنچه که برقراری صلح و ثبات در افغانستان خوانده شده است، بحث و تبادل نظر کنند.
برگزاری نشست مذکور پیشاپیش دولت و قدرت های عضو در سازمان ناتو را نگران کرده؛ چنانچه این نگرانی در اظهارات تازه سر منشی این سازمان، ظهور و بروز برجسته و آشکاری دارد. اگر چه آقای ینس ستولتنبرک؛ سرمنشی سازمان ناتو دلیل نگرانی اعضای این سازمان به خصوص امریکایی ها را برقراری ارتباط مسکو با طالبان عنوان می کند و چنان وانمود می نماید که ناتو و در راس آن ایالات متحده امریکا از نقش قائل شدن برای دشمنان مردم افغانستان، نگران اند و به قول خودش دولت وی و سایر اعضای ناتو از گفت و گوهای بین الاافغانی حمایت و پشتیبانی می کند.
اما واضح است که این صحبتها نمی تواند حکایتگر هدف و انگیزه اصلی اعضای این سازمان باشد و از دغدغه های درونی آنها پرده بردارد. از نظر آگاهان نگرانی اساسی و اصولی ناتو به خصوص سران ایالات متحده بر می گردد به نقش مسکو در موضوع افغانستان. به باور کارشناسان امریکا بیشتر از این نگران است که مسکو می خواهد نقش پر رنگ تری را در موضوع افغانستان بازی کند؛ نقشی که باتوجه به ظرفیت و زمینه های موجود برای روسیه در قضیه افغانستان و توفیقاتی که دولت روسیه می تواند در این راستا کسب کند و یا در حال حاضر کسب کرده و به دست آورده است، بیشتر از هر زمانی اعضای ناتو را نگران و سراسیمه ساخته است.
نگرانی اعضای ناتو به رهبری امریکا زمانی بیشتر و بیشتر برجسته می شود که می بینند روسیه در طول مدت کوتاهی توانسته ابتکار عمل را در دست بگیرد و با دایر کردن چند دوره نشست های چند جانبه و به خصوص قانع کردن کشورهای ۱۱ گانه مبنی بر توجه جدی به موضوع افغانستان و برگزاری یک نشست جدی تر در آینده نزدیک، گوی سبقت را از همه طرفهای درگیر در قضیه افغانستان برده است و این موضوع برای سازمان ناتو به خصوص سران کاخ سفید که با بیشتر از یک و نیم دهه حضور سنگین، تا کنون نتوانسته اند شبیه یک چنین نشستهای تقریباً جدی و قابل توجهی را برای افغانستان برگزار کنند، بواقع که سنگین و غیر قابل تحمل و پذیرش است.
پس درد و دغدغه اصلی امریکایی ها و متحدان منطقه ای و اروپایی آنها ارتباط و عدم ارتباط روسیه با طالبان و امثال آن نیست؛ تا این همه درهم فرو بریزند و نگران و سراسیمه شوند؛ بلکه مشکل اعضای ناتو با خود سران روس و توجه جدی آنها به موضوع افغانستان است که به گمان سران ناتو ممکن است این امر به توجه جهانیان به نقش روسیه در افغانستان بیشتر شود و این موضوع به گونه خودکار و اتوماتیک، امریکایی ها و متحدان آنها را به حاشیه می کشاند.
امریکایی ها از این نگران اند که افغانستانی را که آنان با صرف هزینه های گزاف مادی و معنوی و نیز مالی و انسانی، تا کنون توانسته اند در چنگ خویش حفظ کنند، روسیه و متحدان آن به ناگاه و بی مهابا از چنگ آنها بربایند و اوضاع در این کشور و منطقه را به نفع خویش مصادره کنند؛ کاری که امریکایی ها و متحدان آنها در سالهای اخیر به ویژه نسبت به خیزشهای مردمی در کشورهای عربی کردند و اوضاع و احوال آنها را به سود خویش مصادره نمودند؛ اینک روسیه آمده است تا همان کار را علیه منافع امریکایی ها در افغانستان و منطقه انجام بدهند و عملکرد روسها در برخی کشورهای منطقه هم نشان داده که خیلی در بند خوشآمد و بدآمد دیگران به خصوص امریکایی ها نیستند و چیزی را که درست و بر اساس منافع خویش تشخیص بدهند، انجام می دهند.
به نظر می رسد در این میان یک نکته در خور توجه جدی است و آن موقف و موضع دولت افغانستان در نزاع سرد جاری میان دو قطب روسی و امریکایی است. درست است که دولت افغانستان به دلیل آنچه کمک غرب و به خصوص امریکا به دولت و ملت افغانستان می خواند، به نوعی خودش را وام دار امریکایی ها و متحدان اروپایی آنها می دانند؛ لذا واضح است که در نزاع جاری میان دو قطب نیز به سمت و سوی غرب متمایل باشد.
اما این نکته را می توان به عنوان یک توصیه معقول و منطقی به دولتمردان افغان داشت که سعی شود تا در هر شرائط و اوضاعی به منافع واقعی افغانستان و دولت و ملت آن توجه جدی و اصولی مبذول شود؛ به گونه ای که در این گونه موارد نه به منافع تعریف شده ی غرب در کشور شان بیندیشند و نه هم منافع شرق و شمال و جنوب این کره خاکی برای آنان اهمیتی داشته باشد و به تنها گزینه ای که البته باید و شاید به آن اندیشیده و عمل کنند؛ همانا منافع علیای ملی افغانستان و مردم آن است.
بنائا، منطق سلیم سیاسی حکم می کند تا دولت و حکومت ما در قبال هر موضوع و مساله منطقه ای و فرامنطقه ای و به خصوص موضوعی که به سرنوشت افغانستان و مردم آن مربوط می شود، فقط و فقط به منافع ملی خویش بیندیشند و در آن راستا عمل کنند و ببینند و مقایسه کنند که با قرار گرفتن در کنار کدام یک از دو قطب قدرت، بهتر می توانند به منافع ملی خویش دست یازند و به مردم و کشور خویش خدمت می کنند؛ لذا در همان مدار و محور قرار بگیرند و از همان سمت و سوی حمایت کنند.