تاریخ انتشار :يکشنبه ۲۶ جدی ۱۳۹۵ ساعت ۲۱:۰۰
کد مطلب : 136641
قومیت، متاع دکان فرصت طلبان!

در پانزده سال گذشته بر رغم شعارهای چون دموکراسی، حقوق بشرو... که داده شده است؛ اما نژاد و قومیت همواره به عنوان نردبان رسیدن به قدرت و ثروت مورد استفاده قرار گرفته است. این گونه استفاده های سوء باعث شده است که شکاف میان قومیت ها افزایش پیدا کند، روند ملت سازی با چالش های عمده مواجه گردد، نگاه قومی به حکومت و سیاست پررنگ تر شود. وقتی سخن از تاجیک، ازبک وهزاره گفته می شود دهها متولی را می توان سراغ گرفت که خود را حامی این اقوام می دانند.

در این میان تنها نام و عنوان قوم "سادات" بود که با چنین بد اخلاقی هایی آغشته و آلوده نشده بودند یا تا حدودی دامن از لوث چنین آلودگی هایی پاک نگاه داشته بودند.

گرچه تلاش های مذبوحانه ی فراوانی از طرف برخی جناح ها صورت گرفت تا این قوم را نیز به واکنش وا دارد و آنها را با سایر اقوام به مخالفت و معاضدت وادار سازد. اما روی هم رفته اکثریت قوم سادات تن به چنین شعارهای میان تهی ندادند، حرمت و هویت خود را حفظ کردند، لیک در این اواخر کسانی از گوشه و کنار پیدا شده اند که هوای رسیدن به قله قدرت را به سر می پرورند چون دست شان از سایر منابع و مراکز کوتاه است، دست به سوی هویت سادات گشوده به نام هویت سادات قد بر افراشته و شعار هویت سیاسی سادات را سر داده و می دهند.

گرچه شخصیت و منش این گونه افراد مشخص می دارد که این گونه رویکردها نگاه ابزاری به قومیت سادات دارند یعنی کسانی اهداف خاصی را مد نظر دارند و می خواهند با این گونه شعارها به اهداف از پیش تعیین شده خود دست پیدا کنند.

اما اگر فرض بر این گذاشته شود که این طیف افراد بر اساس نیت نیک و نگاه دلسوزانه می خواهند نام سادات را بلند کنند و هویت سادات را تثبیت نمایند، این پرسش مطرح می شود که این ادعاها بر کدام مبنای معرفتی استوار است؟

این پرسش از این جهت مورد توجه قرار می گیرد که هر گفتمانی قبل از آن که در میان جامعه جایی پیدا کند و مورد قبول عام قرار گیرد و یا دلی را برباید، باید برای شخص گوینده یا شعار دهنده توجیه پذیر باشد، به سخن دیگر کسانی که شعار هویت سادات را مطرح می کنند از نظر معرفتی باید توجیه کنند که این شعار مبتنی بر چه آموزه هایی استوار است و کدامین آموزه های سنتی یا مدرن او را وادار کرده که این گونه شعارها را مطرح کنند.

برای این که دستگاه فکری شعار دهندگان قابل پذیرش باشد حداقل باید گفته ها و شعارهای خود را بر دو الگو استوار سازند. این مبنا یا از سنت های گذشته اجتماعی و فرهنگی کشور سرچشمه گرفته باشد یا بر مقولات و گزاره های دنیای جدید تکیه زده باشد.

افغانستان دارای سنت ستبر دینی و فرهنگی است، عمود میانی فرهنگ کشور ما، بر دین و آموزه های اسلام استوار است. آیا با رجوع به اسلام و دین می توان "سید" گرایی های افراطی را توجیه کرد؟

گرچه آیات و روایات فراوانی را می توان در متون دینی مشاهده کرد که پیروان آئین اسلام را از در غلطیدن به دام قوم و نژاد برحذر داشته، لیک یکی از آیات مشهوری که هر دین داری (احتمالا) درذهن دارد آیه ای است که در سوره مبارکه حجرات، که خداوند خطاب به مردم می فرماید که: ما آدمیان را از پدر و مادر واحد آفریدیم و آنگاه دسته دسته و قبیله ساختیم که از همدیگر باز شناخته شوند (نقل به مضمون). درا ین آیه صراحت دارد که تکیه بر نژاد و قوم و شعارهای دهن پرکن هویت سیاسی سادات و هم چنان به نام سادات اشک تمساح ریختن به هیچ عنوان با آموزه های دینی و فرهنگی کشور سازگاری ندارد. هر نوع امتیاز طلبی به نام قوم و قومیت از هر جانبی مطرح گردد با تفکر و خوانش های دینی ناسازگار و ناهمخوان است.

دومین نکته ای که باز می توان از سنت دینی استنباط کرد آنست که اگر سادات خود را مفتخر می داند که از اولاد پیامبر گرامی اسلام است و همان پیامبری که به نام او افتخار می کنیم فرموده است که هیچ فرقی میان عرب و عجم یا سیاه و سفید وجود ندارد". بنابراین بر چه مبنایی می توان بر هویت سیاسی سادات تکیه کرد و قوم سادات را فراخواند یا تحریک کرد که گرد هویت خاصی فراهم آیند؟

پرسش دیگری که می توان پرسید آنست که هویت سیاسی سادات یعنی چه؟

وقتی سخن از هویت سیاسی گفته می شود منظور یک حزب سیاسی و تشکیلات است. تشکلات سیاسی در نگاه معطوف به قدرت شکل می گیرد، در این صورت این پرسش به وجود می آید که فراهم آمدن به گرد یک حزب سیاسی قوم محور روی به کدام سوی دارد؟ حزب سیاسی ای که بر برتریت خود و خواستن حق ویژه تکیه کند به یک حزب از نوع حزب هیتلر شباهت ندارد؟

اگر این گونه نیست چرا سادات خود را تافته جدا بافته از دیگران به حساب آورد و چرا در تشکیلات و چهارچوب سایر احزاب سیاسی داخل نشود و یک حزب خاصی برای خود ایجاد کند؟

دوم. تکیه گاه دیگری که هر فرضیه ای می تواند خود را با آن توجیه کند، گفتمان مدرن است. در گفتمان های مدرن می توان از حقوق بشر، حقوق شهروندی که حقوق مدنی، حقوق سیاسی را در خود نهفته دارد سخن گفت. پرسش آنست که سید گرایی یا فراهم آوردن سادات در محور خاص قومی به کجای این گفتمان ها تکیه دارد؟

متاسفانه یا خوشبختانه، قوم گرایی با هیچ یک از گفتمان های سنتی و مدرن سازگار نیست و ازهیچ کدام این گزاره ها نمی شود قوم گرایی را استنباط کرد. لذا وقتی سادات گرایان و هر قوم گرای دیگر نمی تواند مدلول خود را بر دلایل سنتی- دینی و یا مفاهیم و گزاره های جدید استوار نماید، چگونه به خود اجازه می دهد که فرضیه های بی بنیاد خود را مطرح کند و از این طریق بخواهد مانور سیاسی بدهد؟ بنابراین هر اعتقادی از این دست فاقد درون مایه معرفتی است و هر فرضیه سیاسی که فاقد ابزار معرفتی باشد نمی تواند مورد قبول واقع شود. مطرح کردن این بناهای بی بنیاد جز به درد آدمیانی که قوم و قبیله را نردبانی برای رسیدن به خود خواهی ها و فزون طلبی های خود قرار دهد نمی خورد و هیچ باری بر دوش نمی کشد.

همان گونه که آموزه های دینی ما را به هشیاری و رهیدن از کید مکاران فرا می خواند، شکل دهندگان مدرنیته نیز ما را می خواند که انسان به ماهو انسان، هدف است، هیچ گاه انسان را وسیله برای رسیدن به هدف دیگر قرار ندهید.

این نوشته نیز بیش از این که متوجه عناصر فرصت طلب و خودخواه و سوء استفاده گر از نام و عنوان سیادت باشد ناظر به قوم سادات است که نباید مورد سوء استفاده عناصر منفعت طلب قرار گیرند و نردبانی برای بالا رفتن انسان های بد اخلاق و فاقد شعور انسانی واقع شوند.

مولف : م. سمنگانی
https://avapress.net/vdci5qazzt1apq2.cbct.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما