رویداد تروریستی سه شنبه شب یکی از درناک ترین حادثه ها در ماه های اخیر در کشور بود. حمله انتحاری در یکی از سازه های نزدیک ساختمان پارلمان کشور، خبر ناخوش آیند و تاسف باری بود.
تاسف از چند جهت است. یک از این نظر که بیش از پنجاه تن از شهروندان بی گناه به شهادت رسیدند، تعدادی پرشماری نیز مجروح گشتند. تاسف دیگر از آنست که این منطقه را یکی از مناطق زیر نظر ریاست امنیت ملی به ویژه حوزه پنجم امنیتی به حساب می آوردند که رفت و آمدها به شدت تحت کنترول و نظر قرار دارد.
وقتی حادثه ای چنین بزرگ اتفاق می افتد و ده ها شهروند مظلوم و بی گناه به خاک و خون غوطه ور می شوند و کثیری از خانواده ها در سوگ عزیزان خود می نشینند، این پرسش خلق می شود که بررغم ادعاهای گزاف مسئولان امنیتی که اطمینان کاذبی ایجاد می کنند هر نقطه این کشور آسیب پذیر است و دشمن می تواند نفوذ کند و کمترین بی توجهی چنین حوادث دردناکی را خلق می کند.
مقام های مسئول امنیتی در چند روز گذشته نیز اعلام کرده بودند که دشمن در داخل نیروهای امنیتی نفوذ کرده تا دستی از داخل نیروهای امنیتی با دشمن هماهنگ نباشد، دشمن جرات نزدیک شدن به چنین مکان ها را نخواهند داشت.
از زبان رئیس امنیت ملی نقل قول شده است که گفته است "افرادی از درون نظام با دشمنان مردم افغانستان همکار هستند و به نفع آنان کار میکنند. آقای "ستانکزی" گفته که در کنار این، کسانی نیز وجود دارند که خواسته یا ناخواسته در جنگ روانی دشمن را یاری میرسانند. به گفته وی، تا زمانی که جلو نفوذ عوامل بیرونی و تبلیغات ناخواسته روانی به نفع دشمن را نگیریم، بر دشمن پیروز نخواهیم شد."
این سخنان حدود ده روز قبل از امروز بیان شده است معلوم می دارد که مقام های حکومتی از جمله نهادهای مسئول، خود به گفته های خود اعتماد و باور ندارند، اگر نه چگونه کسی که باور کند که عناصر نفوذی در میان نیروهای امنیتی وجود دارد، اما هیچ تلاش مضاعفی صورت ندهد و هیچ تمهید خاصی را اعمال نکند ، بلکه برعکس با کمال خون سردی با این رویدادهای خونین مواجه شود.
گرچه این گونه سخنان از سالهای دور بدین سوی از طرف مقام های حکومتی بر زبان رانده می شده و هر از گاهی یکی از مقام های حکومتی ابراز نظرهای این چنینی می کرده اند اما از زبان رئیس امنیت ملی امر بعید می نمود؛ زیرا رئیس امنیت ملی کنونی در گذشته یکی از عناصر متهم به همکاری با مخالفان مسلح حکومت بود و طرفداران استاد ربانی او را متهم می داشتند که او در قتل ربانی نیز دخالت دارد.
به هر حال گفته های مقام های حکومتی هرچه باشد نه تنها از بار پیچیدگی های سیاسی نمی کاهد و نه هم می تواند باعث کاهش اضطراب و نگرانی های مردم از وضعیت روبه وخامت امنیتی شود.
به هر روی وضعیت کشور سخت به سوی پیچیدگی و سر درگمی می رود بدون آن که مقام های حکومتی سیاست روشنی در قبال نگرانی های مردم ابراز کنند. آنچه بر شدت نگرانی ها می افزاید این که هیچ کدام از اتهام ها به مقام های حکومتی بدون کمترین پاسخ به حال خود رها می شود اما این اتهام ها در فضای عمومی باقی می ماند و از ذهن و حافظه مردم نمی رود، در نتیجه گره های کوری برای گشودن مشکلات سیاسی در کشور می شود و بر بار نگرانی های مردم می افزاید.
به طور مثال بعد از شهادت استاد ربانی سخنان عطا محمد نور هنوز از خاطر مردم نرفته است که آقای معصوم استانکزی را متهم کرد که در قتل ربانی دست داشته است. این ابراز نظرها بدون کمترین روشنی هم چنان در ابهام باقی ماند . جنرال عبدالرشید دوستم معاون دوم رئیس جمهور در یکی دو ماه گذشته مدعی شد که استانکزی در ره گیری کاروان نظامی او در مربوطات ولایت فاریاب نقش ایفا کرده و قصد ترور او را داشته است.
در واگذاری ولسوالی دندغوری به طالبان و دادن پایگاه به آن گروه تروریستی اتهام دیگری به ریاست امنیت ملی وارد شد، گفته می شود که واگذاری دند غوری برای فضاسازی انتقال طالبان از جنوب و شرق به شمال کشور است.
جمع بندی رویدادهای ریز و درشت داخلی و چیدن در کنار یک دیگر از یک طرف، تحولات سیاسی و چرخشی که در موضع طالبان صورت گرفته فضای بسیار مخدوشی را به وجود آورده و بر شدت نگرانی ها افزوده است.
این که روسیه و طالبان وارد مذاکره می شوند، به توافق می رسند که هر دو همکاری کنند افق جدیدی از هم کاری ها را میان گروه های سابقا متخاصم نشان می دهد که روزی حتا تصورآن غیر ممکن بود.
در بدو امر برای پاره ای از آگاهان این ذهنیت به وجود آمده بود که همکاری روسیه با طالبان به تعبیر دیگر فرو افتادن طالبان در دام سیاست های روسیه ممکن است بسیاری از سربازان طالبان را از صفوف آن گروه جدا سازد، به مسلمان بودن و حق بودن خود تردید کنند، در نتیجه صفوف طالبان کمرنگ گردد و در نهایت خشونت، کشتار و ویران گری نیز کاهش پیدا کند؛ اما گویا طالبان در چنان دگمایی غرق اند که نه دارای شعور انسانی هستند و نه هم دارای درک سیاسی تا بدانند که به کجا فروخته می شوند، در خدمت چه قدرت هایی قرار می گیرند، کجاها را تخریب می کنند و در نتیجه سرنوشت شان به کجا منتهی می شود. مدتی در خدمت اهداف امریکا وغرب قرار داشتند، توجیه کننده حضور نیروهای غربی در افغانستان بودند، تحت عنوان جهاد هزاران جنایت را مرتکب شدند.
امروز که فاز عوض شده است در خدمت اهداف روسیه قرار می گیرند و برای روس ها کار می کنند و مزد می ستانند.
نتیجه آنست که چرخ خشونت هم چنان به گردش خود ادامه می دهد، بسا افرادی بی گناه در زیرچرخ جهالت طالبان خرد خواهند شد و طالبان همچنان با ریش های انبوده و چشمان سرمه کشیده به نام خدا و دین خون خواهند ریخت!!
سران حکومت افغانستان نیز بعد از وقوع هر رویداد خونین آن را با شدیدترین الفاظ محکوم خواهند کرد! بعد از صدور شدیدالحن ترین بیانیه!! پشت پرده سیاست به فکر چانه زنی بیشتر خواهند افتاد و هر جناح خواهند کوشید تا به هر ترفند و و حیله شگردی رقیب را از میدان برون کند، خود جای او را بگیرد.
مذاکره حکومت با ایشچی جز برای فرو کوفتن جنرال دوستم و فرو انداختن از سریر قدرت معاونت اول چه اهدافی را در آستین پنهان داشته بود؟ یا مذاکره و تفاهم اشرف غنی با عطا محمد نور جز برای دور ساختن تیم عبدالله از قدرت و کنار زدن او چه هدفی را دنبال می کند یا کدام گره کور مشکلات این کشور با این گونه بازی های کودکانه گشوده می شود؟
با توجه به تواناهایی که هر تیمی از خود بروز داده اند، ثابت شده است که هیچ کدام به تنهایی نمی توانند کاری از پیش ببرند یا بهبودی ای در وضعیت کشور به وجود آورند، این بازی های کودکانه را در خور کودکان مدرسه سیاست باید نگریست و به آینده سیاهی که در انتظار مردم است باید گریست!