در روزهای گذشته خبرهایی عجیبی منتشر شد. خبرهایی که شنیدن آن آسان و قبول آن بسیار سنگین می نماید. رئیس جمهور جدید آمریکا(دونالد ترامپ) از استراتژی جدید امریکا در مبارزه با گروه داعش خبر می دهد، اما مقامهای کنونی کاخ سفید از شکست داعش در سوریه احساس و اظهار نگرانی می کنند.
شکست گروه تروریستی داعش در شهر حلب سوریه خبر از شکست سخت و سنگین گروه داعش در حلب و در مجموع در خاک سوریه می دهد؛ زیرا داعش برای حفظ و نگهداری حلب سرمایه گذاری هنگفتی کرده و تصور می شد که در دست داشتن حلب می تواند بر تمام سوریه نفوذ و تسلط خود را حفظ کند؛ اما گویا ورق برگشته و ستاره بخت داعش رو به افول نهاده است.
خبرهایی منتشر شده حاکی از آنست که آن گروه در حال فرار از خاک حلب و در مجموع از خاک سوریه هستند. این شکست برای بسیاری ها مایه مسرت و خوش حال کننده بوده. گمان برده می شد که مقام های امریکایی نیز از این شکست خوشحال باشند که اتحاد مبارزه با داعش آن کشور به ثمر نشسته و داعشیان در حال شکست دایمی از خاک سوریه هستند؛ اما بررغم این تصور، امریکایی ها نه تنها احساس مسرت نکردند، خوش حال نشدند، گویا مقام های امریکایی عصبانی هم هستند و این عصبانیت را بروز هم دادند. در هفته گذشته جان کری وزیر خارجه امریکا در یک اظهار نظری شکست داعش در حلب را به معنای ایجاد آرامش و امنیت در خاک سوریه ندانست.
تحلیلگران از سخنان کری دو برداشت کردند، یکی آنکه مقام های امریکایی از شکست داعش ناخوشنود هستند و اظهار نظرهای وزیر خارجه ایالات متحده امریکا در واقع بیان نگرانی های سیاسی - روانی مقام های آن کشور در این مورد است. دوم آن که وقتی امریکایی ها می گویند که شکست داعش در حلب به معنای پایان راه نیست معنای دیگرش آنست که امریکایی ها نمی گذارند که آب خوش از حلقوم مردم سوریه پائین برود یعنی اگر داعش هم شکست خورد مقام های امریکا می توانند جای داعش را با گروه دیگری پر کنند.
به هر حال این هر دو نکته که در تحلیل آگاهان آمده عاری از واقعیت نیست و هر دو برداشت می تواند مورد نظرمقام های امریکایی باشد.
پاره ای از آگاهان؛ اما بدین باور هستند که آنچه امریکایی ها را از کوره تحمل به در برده و توان شکیبایی را از آنها ستانده است در سخنان سناتور جمهوری خواه امریکا تبلور بیشتر یافته است.
"لیندسی گراهام" سناتور جمهوری خواه امریکایی در اظهار نظری عریان گفته است که شکست داعش در سوریه برای امریکا یک فاجعه است! وقتی بر گفته این مقتام امریکایی تامل صورت می گیرد عمق سخنان وزیر خارجه آن کشور نیز به درستی درک می شود. بدین معنا که سوریه برای امریکا یک منطقه استراتژیک و داعش تثبیت کننده آن بوده است.
شکست داعش در سوریه به معنای از دست دادن سوریه تنها نیست که پیروزی روسیه در خاورمیانه و ایجاد پایگاه قوی و قدرت مند آن کشور در منطقه مهم و استراتژیک خاورمیانه از یک طرف و به وجود آمدن بی اعتمادی کامل از سوی کشورهای متحد امریکا نسبت به آن کشور از سوی دیگر است.
امریکایی ها از مدت ها بدین سوی در خاورمیانه حضور داشتند تا از یک طرف از منابع سرشار انرژی آن کشورها سود ببرد، و هم چنان پایگاه هایی مهمی در آن کشورها به وجود آورد تا هم منافع امریکا را در منطقه حفظ کند، و هم با ایجاد تنش تصنعی میان کشورهای خاورمیانه چون عربستان سعودی و ایران و ایجاد رعب و وحشت ساختگی در میان کشورهای کوچک حاشیه خلیج بتواند بازارهای مهم فروش اسلحه برای کارخانه های اسلحه سازی خود فراهم آورد.
به سخن دیگر، امریکایی از دیرباز کشورهای عرب خلیج فارس را به چشم "گاوهای شیرده" می داند که از یک طرف از منابع نفتی شان سود می برد، از سوی دیگر پول های نفتی که کشورهای خلیج فارس به دست می آورند بار دیگر به جیب کارخانه های اسلحه سازی امریکا سرازیر می گردد. یعنی که آمریکایی ها از کشورهای خلیج فارس سود مضاعف به دست می آورد.
امریکا، با حضور خود در منطقه از نظر روانی نیز این ذهنیت را برای شیوخ عیاش خلیج به وجود آورده است که حضور امریکا در منطقه است که مصؤنیت ایجاد کرده تا آنان به عیش و عشرت بپردازند، اگر سایه امریکا از سر آن شیوخ کوتاه شود برخی قدرت های منطقه ای آن ها را خواهند بلعید. این تلقین روانی تاثیر خود را برجای نهاده و سبب وابستگی بیشتر کشورهای خلیج فارس به امریکا شده است.
شکست داعش در خاک سوریه توسط ارتش سوریه و متحدان آن کشور، حضور نظامی امنیتی ایالات متحده در خلیج فارس را متزلزل می سازد، یعنی افزون بر این که امریکا منافع فراوانی را از دست می دهد از میزان وابستگی روانی شیوخ عرب را نسبت به امریکا نیز کاهش می دهد.
به سخن دیگر آنچه شیوخ عرب را قبل از این به امریکا وابسته کرده بود دیگر آن اعتنا وجود نخواهد داشت و بعد از شکست داعش در سوریه این روسیه است که به جای امریکا خواهد نشست. وقتی که رئیس جمهور اوباما می گوید: که "روسیه کشور کوچکی است و به هیچ عنوان نمی تواند جای قدرتمند امریکا را بگیرد" به نظر می رسد نگرانی از حضور روسیه در خاورمیانه است.
به هر حال، حل بحران سوریه با کمک ایران و روسیه می تواند معادلات منطقه ای قدرت را به هم بریزد، یارگیری های جدیدی به وجود آورد و رابطه جدیدی میان کشورها ایجاد شود که چندان با منافع امریکا در منطقه سازگار نباشد.
حال در این شرایط آنچه برای افغانها نگران کننده است این که امریکایی ها با شکست در سوریه داعش را در مناطقی از افغانستان جا به جا نسازند که از این طریق بخواهد روسیه را تحت فشار قرار دهد.
سناریوی ایشچی و تحت فشار قرار دادن جنرال دوستم را نمی توان از سیاست های امریکا در منطقه مجزا دانست حال مقام های حکومت افغانستان هستند که با بازی های امریکا در منطقه چگونه مواجه می شود به سازهای امریکایی می رقصند یا سیاست های مستقلانه تری اتخاذ می کنند و مسایل داخلی با تدبیر و تدبر حل و فصل می کنند که افغانستان به عنوان سکویی علیه روسیه به کار گرفته نشود.