اگر بر عملکرد سازمان های جاسوسی قدرت های بزرگ جهان در قرن بیستم توجه صورت گیرد بد اخلاقی های فراوانی را می توان در عملکرد آن سازمان ها نسبت به مخالفان داخلی و رقبای خارجی آنها مشاهده کرد.
قتل، آزار جنسی، کشاندن در دام فاحشگی ها، تصویر برداری از زندگی و ارتباط های خصوصی افراد و اشخاص از کارهای بسیار عادی و تعارف سازمان های جاسوسی بوده است. به یاد می آورم انتشار کتابی را که تحت عنوان سازمان جاسوسی «کا، جی، بی» در دهه ۶۰ یا ۷۰ خورشیدی در ایران منتشر شده بود.
آن کتاب از سوی کسانی به رشته تحریر در آمده بود که یا تجربه داشتند یا تحقیق میدانی به عمل آورده بودند و بیشتر به عملکرد غیر اخلاقی آن سازمان نسبت به دیپلمات های کشورهای خارجی از جمله قدرت های غربی اشاره داشت.
از موارد قابل توجهی که بدان اشارت رفته بود به دام انداختن دیپلمات های کشورهای اروپایی توسط فاحشه های استخدام شده در آن سازمان بود که با طرفه و ترفندهای گوناگون با دیپلماتها ارتباط برقرار می کردند، آنگاه با ابزارهای نا محسوس عکس و فیلم می گرفتند و به عنوان اهرم فشار علیه آنها استفاده می کردند. بدین ترتیب آنها را مجبور می ساختند اطلاعات مورد نظر را در اختیار این سازمان قرار دهند. برای حذف رقیبان داخلی نیز از وسایل و ابزارهای دیگری سود می بردند.
فروپاشی اتحاد شوروی شاید این ذهنیت را کمرنگ ساخت که« کا،جی، بی» وجود ندارد و دیگر سازمان هایی بدین گونه به بداخلاقی های آشکاری دست نخواهند یازید. ولیکن نگاهی به عملکرد سازمان های جاسوسی غربی به ویژه سازمان جاسوسی انگلیس(ام،آی،۶) و امریکا(سی،آی اِ) نیز به نحوی مشابه آن عملکردها تکرار شده است و این سازمان ها نیز برای رسیدن به منافع و مطامع خود از هر وسیله ای سود جسته اند.
به نظر می رسد که کپی پروژه سازی سازمان های جاسوسی اینک به افغانستان رسیده است، برخی نهادهای حکومتی افغانستان همراه با سازمان های جاسوسی برخی کشورهای غربی، برای خرد کردن دوستم از اهرم های شناخته شده در سازمان های جاسوسی غربی سود می برند تا به مقصود خود دست یابند.
البته پر واضح است که هر دو با دو نگاه و با دو هدف به پروژه ایشچی می نگرند، هر کدام نیز برای رسیدن به مقصد خود تلاش می کنند. ماجرای جنرال دوستم و احمد ایشچی فقط در این زمینه قابل تحلیل است.
جنرال دوستم مرد قدرتمند ازبک، دو سال و اندی قبل به تیم اشرف غنی پیوست تا با پیوستن خود بتواند منافع مردم ازبک را تامین کند.
پیروزی اشرف غنی به قدرت رسیدن جنرال دوستم به عنوان مرد شماره دوم قدرت در افغانستان امری آسانی نبود که از سوی همه از جمله چهره های معلوم الحال در کنار اشرف غنی پذیرفته شود.
برخی با هویت های چپ و برخی نیز با هویت راست طالبی هیچ دوست نمی داشتند که جنرال دوستم ازبک تبار در کنار رئیس جمهور اشرف غنی دارای چنان جایگاه رفیع و نیرومندی باشد.
این بدبینی این زمینه را فراهم ساخت که دوستم در دو سال معاونت اول رئیس جمهور جایگاه قانونی خود را در حکومت اشرف غنی احراز نکند.
بر اساس قانون اساسی، بعد از رئیس جمهور، معاون اول او صاحب صلاحیت های ریاست جمهوری می شود، اما با سفرهای مکرر رئیس جمهور، مرد شماره دو حکومت، این صلاحیت را بدست نیاورد که به جای اشرف غنی تکیه زند و صلاحیت های قانونی خود را احراز کند. یعنی اشرف غنی و تیم او این صلاحیت قانونی را از او دریغ داشتند.
سرانجام جنرال دوستم لب به شکایت گشود و در یک سخنرانی که بعد از برگشت از عملیات علیه طالبان، در جمع فرماندهان و هواداران خود ریاست جمهور را قوم گرا خواند و گفت: اگر حنیف اتمر مشاور امنیت ملی او و معصوم استانکزی اگر بگوید که شیر سیاه است اشرف غنی نیز قبول می کند.!.
این گفته ها گرچه با واکنش صریح از سوی حکومت و شخص اشرف غنی مواجه نشد، اما به نظر می رسد که کینه این سخنان در دل اشرف غنی و تیم او نشست و تیم اشرف غنی مترصد فرصت ماندند تا ابهت و شخصیت جنرال را خرد کنند و کینه های خود را نسبت به او فرو بنشانند.
ماجرای احمد ایشچی بهترین زمینه را برای حکومت و تیم او از یک طرف و برخی منابع غربی که روسیه را رقیب جدی خود می انگارند از سوی دیگر به وجود آورد.
به قول معروف چاقوی حکومت افغانستان از یک طرف و منابع غربی از سوی دیگر دسته پیدا کرد تا به قطع ریشه های دوستم بپردازند.
تلویزیون طلوع، که عنوان یک رسانه ی پروژه ای نام گرفته و در بدل پول هر تبلیغ غیر اخلاقی را مرتکب می شود، این پروژه را روی دست گرفت. و باعث شد که احمد ایشچی با مظلوم نمایی به کابل بیاید و اتهام نزدیکی او به طالبان به فراموشی سپرده شود و یک چهره معصوم و بی گناهی از او ترسیم گردد.
هم جناح هایی از حکومت افغانستان در رثای او گریه کنند همه رسانه های غربی اشک تمساح بریزند! حال ایشچی همان آدم معصوم و بیگناهی است که توسط شخصی به نام دوستم مورد تجاوز قرار گرفته است.!!
پرده دوم؛ خواست های این سناریو برای حکومت افغانستان:
از آنجایی که این سناریو برای کثیری از مردم افغانستان قابل باور نیست، تلویزیون طلوع گام های دیگری برداشت و اعلام کرد که ایشچی برای معاینه به بگرام می رود تا تجاوز دوستم بر او آشکار و مشخص شود، کسانی که این معاینه را انجام می دهند نیروهای امریکایی مستقر در بگرام هستند.!
این جا پرده دیگر از این سناریو آغاز می شود بسیاری از خود می پرسند که امریکایی ها در کجای این پروژه قرار دارند؟
به ظاهر این گونه معلوم می شود که امریکایی ها برای حقوق بشر در این پروژه حضور یافته اند و می خواهند ناقضان به اصطلاح حقوق بشر را به کیفر عمل خود برسانند؟
اما واقعیت چیزی دیگری است، تاریخ نشان داده است تا وقتی منافع امریکایی ایجاب نکند آن کشور هیچگاه برای حقوق بشر تره هم خرد نمی کند.
اگر امریکایی ها طرف دار حقوق بشر بودند و ناقضان حقوق بشر را محاکمه و مجازات می کردند، مردم فلسطین بیش از شصت سال جنایت های اسرائیل را تحمل نمی کردند، پس مسئله نقض حقوق بشر نیست و دل امریکایی به احمد ایشچی نسوخته است.
واقعیت آنست که با ارتباطی که طالبان با روسیه برقرار کرده، بعد از این طالبان به عنوان اهرم فشار علیه روسیه نمی تواند به کار بسته شوند. حال باید نیروی دیگری در مرزهای روسیه و در شمال افغانستان حضور یابد تا علیه روس ها داخل عمل شود و بر آن کشور فشار وارد آورد. آن نیروها غیر از گروه جنایت کار داعش نیست.
اما داعش با حضور دوستم در شمال کشور، محال است که بتواند جایگاهی برای خود بیابد. باید دوستم حذف شود یا چنان تضعیف گردد که نتواند مانع حضور داعش در شمال قرار گیرد؛ اما چگونه؟
اگر امریکا با هواپیماهای بدون سرنشین به دوستم حمله کند، او را ساقط نمایند، ممکن است با واکنش برخی کشورهای همسایه افغانستان یا روسیه مواجه شود یا آن که قیام مردمی علیه نیروهای امریکایی صورت گیرد که در این صورت ریسک برای امریکا بسیار بالا می رود، ممکن است پی آمدهای ناخواسته ی زیادی بر غربی ها و به ویژه بر امریکا تحمیل شود. لذا بهترین گزینه بدنام کردن دوستم و حذف او به عنوان یک ناقض حقوق بشر آسان ترین و کم هزینه ترین راهی است که در پیش گرفته شده است.
بنابراین در این سناریو تلویزیون طلوع، مقام های حکومت افغانستان و مقام های امریکا در صف واحد قرار گرفته هر کس بر اساس منافع خود تلاش می ورزند.
تلویزیون طلوع به پوشش رسانه ای این پروژه پرداخته و توسط این دو نیرو پشتیبانی لوژیستکی می شود.
حکومت افغانستان عمده ترین منتقد رسمی – دولتی را از پیش پای خود بر می دارد و امریکا و غرب زمینه انتقال گروه داعش را در شمال کشور فراهم می کند.
ختم این پروژه نیز به این سادگی نیست، که هر چه تلویزیون طلوع گفت و حکومت افغانستان از آن پشتیبانی کرد مورد تایید مردم نیز قرار گیرد.
این پروژه برای امریکا برای مقابله با روسیه از اهمیت بسیاری برخوردار، برای حکومت افغانستان می تواند سودمند باشد؛ زیرا دوستم تنها کسی است که ازبک ها را توانسته است به گرد خود فراهم آورد. رفتن دوستم یا بد نامی او سبب پراکندگی ازبک ها می شود، دیگر کسی که به عنوان حقوق اقلیت ازبک بتواند قد علم کند به این آسانی نخواهد حکومتی که خود را برادر بزرگ تر میداند خواهد توانست به آسانی تصمیم گیر نهایی باشد.
برای امریکایی ها نیز این پروژه سود بخش است؛ زیرا مستقر کردن نیروهای داعش در مرزهای روسیه و درگیر کردن آن کشور با داعش می تواند سبب کندی عمل روسیه در خاک سوریه باشد که دست امریکایی ها را در شکل دادن آینده سوریه بازتر می کند.