تاریخ انتشار :پنجشنبه ۱ میزان ۱۳۹۵ ساعت ۰۰:۱۷
کد مطلب : 131033
پیش فرض های صلح با حزب اسلامی!

میان حکومت وحدت ملی افغانستان و حزب اسلامی حکمتیار، تفام نامه ای به امضا رسیده که بر اساس آن رهبر حزب اسلامی وارد کابل می گردد، قوانین و مقررات حکومت افغانستان را می پذیرد.

طبیعی است که تفاهم صلح با حزب اسلامی با واکنش های گوناگونی همراه باشد؛ زیرا حزب اسلامی خاطره بدی را در ذهنیت مردم افغانستان برجای نهاده است. بر رغم این ذهنیت منفی، برخی تفاهم با حزب اسلامی حکمتیار را نقطه عطفی در تاریخ پانزده ساله افغانستان دانسته و موفقیتی برای شورای عالی صلح به حساب می آورند.

اما پاره ای از تحلیل گران سیاسی و برخی نهادهای مدنی، پیوستن حزب اسلامی را نه یک نقطه مثبت در روند صلح که یک عقب گرد آشکار دانسته و پیش بینی می کنند که در صورت ورود آقای حکمتیار به کابل، نه تنها وضعیت کشور بهبود نه خواهد یافت که پس رفتی آشکاری را مشاهده خواهیم کرد؛ زیرا"گلبدین حکمت یار" از جمله جنگ سالارانی است که دستش به خون مردم افغانستان به وِیژه مردم کابل آلوده و آغشته است و او به جای این که به جرم ارتکاب جنایت های جنگی محاکمه شود و بهای عمل زشت و نابخشودنی خود را بپردازد اینک با گرفتن امتیازهای فراوان به کابل می آید و در کنار حکومت وحدت ملی قرار می گیرد.

از جانب دیگر گلبدین حکمتیار در شرایط و اوضاع کنونی نه از توان نظامی برخوردار است که آمدن او از وزن خشونت طلبان بکاهد و نه هم او دارای آن چنان وزن سیاسی است که بتوان تاثیر مثبتی بر روند صلح بگذارد.
لذا آمدن او تاثیر چندانی در افغانستان نخواهد گذاشت و تنها پی آمد حضور حکمتیار در کابل، شاید اعتماد به نفسی باشد که در حکومت وحدت ملی بتواند ایجاد کند.

گرچه تفاهم نامه صلح حکومت با حزب اسلامی حکمتیار، با انتقادهای شدیدی مواجه بوده، اما گمان برآنست که صلح با حکمتیار براساس پیش فرض ها و یا ناگزیری هایی انجام یافته است و نه یک خواست مطلوب و مقبول که به برخی از این پیش فرض ها می توان اشاره کرد.

یک، حکومت های گذشته و حال افغانستان همواره تلاش کرده اند که صفوف طالبان را تضعیف کنند و از کمیت آن گروه بکاهند،در این رابطه نهادهایی را نیز به وجود آورده و هزینه های زیادی را پذیرفته است.

این سیاست به معنای کاهش صفوف مخالفان مسلح و زمینه ی پیوستن آن به دامن حکومت است.
شورای عالی صلح از عمده ترین نهادهایی است که در چند سال گذشته در این پیوند فعالیت کرده و تلاش هایی برای جذب طالبان مسلح به کار بسته است. این نهاد موفق بوده یا نه، خود جای تامل و دقت دارد. آنچه مهم است اینکه سیاست کلی حکومت بر این مبنا شکل گرفته که کمیت طالبان مسلح کاستی گیرد. صلح با "حکمتیار" نیز در همین راستا و با همین انگیزه صورت گرفته و قصد و نیت حکومت این بوده که صفوف مخالفان مسلح را تضعیف کند.

دو؛ با آن که حکومت تلاش کرده است که سران و سر کردگان طالبان را در پای میز مذاکره بکشاند، اما این تلاش ها قرین موفقیت نبوده است و حکومت نتوانسته است به این امر مهم دست پیدا کند، آنچه تا کنون از سوی شورای عالی صلح انجام یافته، جذب اندکی از زیر مجموعه های طالبان بوده که بود و نبود آن ها در مشروعیت دینی و وجهه سیاسی طالبان تاثیر چندانی برجای نمی گذارد.

حکمتیار اما، از زمره کسانی است که بر رغم عملکرد منفی، در گذشته دارای نام و آوازه بلندی است حضور او در کنار حکومت افغانستان، می تواند مشروعیت جبهه طالبان را دچار تنش و تزلزل کند و پاره ای از بار منفی را از دوش حکومت افغانستان بر دارد.

لذا پیوستن حکمتیار به معنای ختم جنگ و خشونت نیست؛ اما همین که پیوستن او به دامن حکومت مشروعیت جبهه طالبان را با تردید مواجه می سازد، خود می تواند گامی بسیار مهم در راه ایجاد صلح تلقی گردد.

سه، برخی منتقدان بدین نظر هستند که پیوستن حکمت یار به حکومت افغانستان تاثیری چندانی در کاهش خشونت نخواهد داشت. این منتقدان این نکته را در نظر نگرفته اند که بر رغم ضعف هایی که در حکومت افغانستان وجود دارد این حکومت تا هنوز در برابر مخالفان مسلح مقاومت کرده و بسیاری از مناطق را از تهاجم و اشغال مخالفان در امان نگاه داشته است.

آقای حکمتیار وقتی وارد افغانستان یا پایتخت کشور می شود با اسباب وسایل نظامی نخواهد آمد که حکومت افغانستان امنیت او را تامین می کند و هزینه زندگی او را می پردازد و او یکی از افراد تحت تکفل دولت افغانستان خواهد بود و هم چنان فعالیت های سیاسی او نیز بر اساس قوانین افغانستان محدود می شود، لذا حکمت یار توان زیادی برای مانور نخواهد داشت.

ممکن است چند صباحی مورد توجه قرار گیرد و افرادی دور و بر او جمع شوند، اما در نهایت چون کاری از او بر نمی آید از نظرها خواهد افتاد و همانند رهبران طالبان که به حکومت پیوستند از اهمیت آن نیز کاسته خواهد شد.

چهار؛ نکته دیگری که می شود به عنوان یک پیش فرض روی آن انگشت نهاد پاسخ به این نقد است که گفته اند که او از زمره افراد وابسته به سازمان استخبارات پاکستان است و چگونه می شود بر او اعتماد کرد؟

گرچه این واقعیت را نمی شود کتمان کرد، اما در این صورت دو گزینه فرا راه حکومت افغانستان قرار داشت. یا آقای حکمتیار را به حال خود وا می گذاشت که هم چنان در خدمت استخبارات پاکستان باشد وهم چنان نقش یک مخالف مسلح را بازی کند و یا گاهی هم با به دست آوردن توان و امکانات به خشونت دست بزند، یا آن که این عنصر وابسته به بیگانه را محدود سازد و بتواند عمل او را زیر کنترل و مهار در آورد.

این ها پیش فرض های مهمی است که صلح با حکمتیار را موجه می سازد و از ثقل انتقادها بر اومی کاهد.
اما این که آینده چگونه شکل خواهد گرفت و بر چه روندی سیر خواهد کرد، بی تردید مربوط به بازی های بازیگران قدرت در افغانستان است.

مولف : م. سمنگانی
https://avapress.net/vdcipzazpt1apu2.cbct.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما