تاریخ انتشار :يکشنبه ۳۱ اسد ۱۳۹۵ ساعت ۲۳:۲۶
کد مطلب : 129927
راه  ناهموار و مقصد نا تمام!

روند اصلاحات سیاسی و اجتماعی به وجود نمی آید مگر این که یک سلسله پرسش های بنیادی در ذهن و ضمیر اصلاح گران به وجود آمده باشد.

ایجاد ذهنیت اصلاحی سبب می شود که یک اصلاحگر سیاسی - اجتماعی مجموع از گزینه ها را در نظر گرفته و راه های وصول به هدف را مورد توجه و مداقه قرار دهد و امکان اصطکاک یا بن بست ها را در رسیدن به مقصد در نظر گیرد.

هر فرد یا جمع اصلاح گر وقتی با اندیشه اصلاح گری خود را آماده می سازد، زیر و بم های اصلاحات را مطالعه می کند و منتظرهر نوع واکنش مثبت و منفی از سوی جامعه و دشمنان اصلاحات نیز است. لذا اصلاح نمی تواند راه برون رفت از بن بست ها و یا واکنش های منفی را مد نظر قرار ندهد.

دو نکته از محوری ترین و ارزش مندترین نکته ها در ایجاد اصلاحات است، یکی مبداء حرکت، یعنی اصلاح گر باید بداند که از کجا آغاز کند. دوم مقصد حرکت و هدفی که باید اصلاحات به آن برسد. وقتی مبداء و مقصد مشخص نباشد، اصلاح به جای پیمودن راه اصلاحات به نا کجا آباد خواهد رفت.

اصلاحات نمی تواند هر راهی را بپیماید، زیرا اصلاح گر هر کنش و واکنشی که انجام می دهد ٰتناسب مستقیم با راه و مقصدی دارد که در پیش گرفته است. یعنی هم راه و هم مقصد هر دو در گزینش راه اثر می گذارد. اگر مصلح اجتماعی در مسیر حرکت خود به نکات مبهمی مواجه شود که اصلاحات او را با مشکل مواجه سازد یا او را از هدف دور کند باید در مسیری که در نظر گرفته است و راهی که انتخاب کرده است تجدید نظر کند؛ زیرا حرکت های اجتماعی حرکت پیچیده و توام با تانی و تامل فراوان است.

شتاب آلودگی گاهی اصلاح گر را از مقصد دور می سازد و اصلاحات را با نا کامی مواجه می سازد.
یکی از ویِژگی های دیگر اصلاح گری آنست که اصلاح گران خود به اهمیت اصلاحات وقوف یافته باشد و بداند که بدون ایجاد اصلاحات در جامعه تمام تلاش ها عقیم خواهند ماند. در حقیقت اصلاحات می تواند موتور محرک اجتماعی برای رشد و توسعه کشور یا یک جامعه تلقی گردد. از سوی دیگر اصلاح گر باید بداند که پروسه ای را که کلید زده است اگربه حد اکثر مقصد خود منتهی نشود حداقل دست آوردهای آن چه خواهد بود هدف و هزینه هایی را که اصلاحات حداقل به وجود می آورد ارزش ریسک را دارد یا خیر؟

در مجموع نگاه اصلاح گر نگاه دقیق کارشناسانه و توام با عقل مندی و خردورزی های موشگافانه است. اگر اصلاح گر خود به ابعاد و زوایای کاری که می کند وقوف نداشته باشد و از مجموع آگاهان و کارشناسان مدد نجسته باشد، راهی را که در پیش می گیرد قرین موفقیت نخواهد بود. با این مقدمه نسبتا طولانی نگاهی انتقادی به اصلاح گری حکومت گران افغانستان می اندازیم و می توان مجموعه این گزینه ها را در نگاه اصلاح گران سیاسی افغانستان مورد تحلیل و بررسی و نقد قرار داد. اگر به صورت مشخص روی گفته ها و اشاره های کوتاه و بلند داکتر عبدالله درنگ شود این پرسش را می توان مطرح کرد که آیا داکتر عبدالله می داند که هدف او از اصلاحات چیست و چه چیزی را از اصلاحات مراد کرده و می کند، اهداف حداکثری او چیست و به حد اقل هایی که می خواهد برسد کدام ها است؟

گرچه او هیچ گاه از اصطلاحات حد اکثری و حداقلی سخن به میان نیاورده است؛ اما آنچه مسلم است این که غرض داکتر عبدالله از اصلاحات بسیار سطحی نگرانه و فاقد درون مایه فکری و اندیشگی است در حالی که اصلاحات بدون اندیشه ورزی غیر ممکن است. دلیل عمده هم آنست که نگاه اصلاح گرانه او از ذهنیت شخص و تیم انتخاباتی او نه جوشیده است یعنی او نه به مقصد اصلاحات اشراف دارد و نه حداقل هایی از اصلاحات را پیش بینی کرده است.

وی در جریان انتخابات افراد و گروه های کوچک و بزرگی را فراخواند تا با او همکاری کنند تا در انتخابات پیروز شود. برخی گروه ها با اما و اگرهایی با او به همکاری پرداختند که یکی از این اماها ایجاد اصلاحات در سیستم سیاسی کشور و تغیر نظام از ریاستی به پارلمانی بود و تیم اصلاحات و هم گرایی برای این که عبدالله را به کرسی ریاست جمهوری بنشاند پذیرفت که اصلاح نظام سیاسی کشور را از زمره شعارهای انتخاباتی خود قرار دهد، بدون آن که عبدالله نقطه عزیمت این شعار را دانسته باشد و به کنه این ذهنیت آگاهی یافته باشد و بر پی آمدهای مثبت و منفی آن وقوف حاصل کرده باشد.

وقتی او که بعد از دو سال حکومت وحدت ملیٰ زبان به انتقاد گشوده و جناح دیگر حکومت را مورد شماتت قرار داده است هیچ گاه به معنای التزام به اصلاحات و متعهد بودن به این پروسه و درک و دریافت جدید از اصلاحات نکرده است او در شکایت نامه ی خود نیز اشاره نکرده که اصلاحات عقیم مانده یا آن که از او دور شده است.

بسیاری از آگاهان بدین نظر اند که آنچه عبدالله را به واکنش واداشته است تصمیم های یک جانبه شخص اشرف غنی در مسایل روزمره حکومت است. اگر چنانچه رئیس جمهور اشرف غنی اندکی تسامح به خرج می داد و تصمیم گیری های شخصی را در عزل و نصب های حکومتی مد نظر قرار نمی داد و در برخی امور او را شریک تصمیم گیری های حکومتی می ساخت. دکترعبدالله هیچ گاه زبان اعتراض نمی گشود.

نکته دوم آنست که اگر چنانچه رئیس شورای اجرایی حکومت تعهدی به اصلاحات داشت می توانست درک کند که اصلاحات با یک فرد و دو فرد نمی تواند انجام رسد در نتیجه افراد توانمندٰ صاحب اندیشه لازمست که بعد از انتخابات و بی توجهی او به‌ خواسته های آنها از گرد او رفته اند.

کسانی که امروز در کنارعبدالله باقی مانده اند بیشترینه دید استراتژیک به حکومت و آینده کشور ندارندٰ حتا برخی افراد آن چنان با دید سطحی و نگاه کم عمق در کنار او هستند که او و حکومت او را در حد یک وسیله ناچیز پرکردن شکم تنزل داده اند.

بنابراین بدون داشتن یک نگاه ژرف و عمیق به اصلاحات و این که با اصلاحات به کدام مقصدی می توان دست پیدا کرد، سخن گفتن از اصلاحات جز آب در هاون کوبیدن و سوار شدن بر موج احساسات مردم نیست. امید که تیم اصلاحات و هم گرایی(واگرایی) به این نکته توجه کند و نخست از همه اصلاحات را در ذهن خود درست تحلیل و حلاجی کند.

مولف : سید مظفر دره صوفی
https://avapress.net/vdchiwnzq23niwd.tft2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما