در روزهایی که شاهد دور پنجم نشست های چهارجانبه میان حکومت افغانستان و پاکستان با حضور نماینده های ایالات متحده امریکا و چین هستیم، خبرهایی منتشر می شود مبنی بر اینکه گفتوگوهای صلح میان حکومت افغانستان و حزب اسلامی حکمتیار نهایی شده و قرار است که آن حزب به حکومت افغانستان بپیوندد.
برای مردم افغانستان و هم حکومت که بیش از سه دهه است که جنگ و خشونت را پشت سر نهادهاند، خبر پیوستن حزب اسلامی به حکومت یک خبر خوشآیند است. همۀ مردم خواهان ایجاد آرامش و امنیت در کشور هستند. چنین گمان می برند که اگر چنانچه سطح امنیت در افغانستان ارتقا پیدا کند، بسی از مشکلات کشور حل خواهد شد. حداقل زمینه و بستری برای یک زندگی با امنیت فراهم خواهد آمد. ولی پیوستن حزب اسلامی به حکومت، بدون اما و اگر نیست. زیرا حزب اسلامی و رهبری آن، برای مردم چهرههای آشنایی هستند، مردم به نحوی از گذشته و عملکرد آنها شناخت دارند، وقتی گفته می شود که حزب به حکومت می پیوندد خودآگاه یا ناخود آگاه عملکرد گذشته حزب اسلامی را در اذهان تداعی پیدا می کند و خاطرات تلخ دهه نود را به ذهن متبادر می سازد. لذا اما و اگرهای فراوانی در اذهان شکل می گیرد که بدون پرداختن به این اما و اگرها، آمدن و پیوستن حزب اسلامی را با ابهام مواجه می سازد.
از میان اگرهای بی شمار، یکی سطح کلان خواسته های حزب اسلامی از دولت افغانستان است. بر اساس برخی گزارشها، هیات حزب اسلامی از حکومت افغانستان خواسته است که قطعه زمینی را در اختیار آن حزب قرار دهد تا منسوبان آن حزب در آنجا مسکن گزین شوند یا این که دولت افغانستان در گزینش افراد در دستگاه های حکومتی با حزب اسلامی مشوره کند، یا هم چنان، افراد آن حزب را در رده های گوناگون مدیریت حکومتی جا به جا کند. این خواسته ها اگر واقعیت داشته باشد و حزب اسلامی خواهان بدست آوردن این امتیازها و پست های حکومتی باشد، به این معنا خواهد بود که این حزب اسلامی نیست که به دولت افغانستان می پیوندد و خواسته های حکومت را قبول می کند، بلکه برعکس حکومت افغانستان است که مجموع مطالبات حزب را برآورده می سازد تا این حزب را در کنار خود داشته باشد.
پرسش دیگری که مطرح می گردد آنست که، حزب اسلامی این خواسته ها را از کدام موضع و از کدام جایگاه می خواهد، آیا صرف مخالفت کردن با حکومت بیش از یک دهه و دست به خشونت و کشتار بردن و باعث تخریب و ویرانی کشور شدن این امتیازها را برای یک تشکیلات نظامی به وجود می آورد یعنی حزب اسلامی به جای آن که از مردم افغانستان بابت پانزده سال خشونتی که بر مردم تحمیل کرده عذرخواهی کند خواهان امتیازهای مادی نیز است؛ ثانیا اگر حزب اسلامی از جایگاه مجاهدین این مطالبات را مطرح کند، می پسندد که همه احزاب و گروه های جهادی واجد چنین امتیازهایی باشند؟
آنچه برای مردم قابل تامل است این که آیا حکومت افغانستان چنین دست گشوده ای دارد که تمام امتیازهای در خواستی حزب اسلامی را بپردازد. اگر چنانچه حزب با وعده های به دست آوردن امتیازهایی به دولت بپیوندد، آنگاه از عهده پرداخت این گونه امتیازها برنیاید در آن صورت برخورد حزب با حکومت چگونه خواهد بود و چه تضمینی وجود دارد که افراد وابسته به آن حزب دست به خشونت نبرند و بار دیگر صحنه های گذشته تکرار نگردد.؟
تمام اما و اگرها به همین جا ختم نمیشود. اماهای فراوان دیگری وجود دارد که پیوستن حزب اسلامی را با ابهام مواجه می سازد. وقتی حزبی کارنامه سیاه حقوق بشری دارد، وقتی به حکومت می پیوندد چه تضمینی وجود دارد که بتواند در بدنه حکومت جذب شود و بار دیگر به خشونت روی نیاورد؟ اگر حکومت از توان و نیروی کنترلی لازم برخوردار بود، می توانست این حزب را درون خود هضم کند و هیچ مشکلی ایجاد نشود. وقتی داخل این حکومت پر از تنش و چالش است، حضور حزب اسلامی در این آشفته بازار به آشفتگی بیش از پیش حکومت نمی افزاید، آیا مسایل قومی و نژادی را تشدید نمی کند؟
ویژگی مهم حزب اسلامی، رادیکال بودن این حزب از یک طرف و زیاده خواهی های سیاسی آن از سوی دیگر است، اگر این دو خصوصیت هم چنان در حزب اسلامی وجود داشته باشد کافی است که حزب در داخل حکومت نامنسجم افغانستان حضور پیدا کند و نتایج غیر قابل پیش بینیای را سبب شود.
به هر حال آنچه گفته آمد به معنای مخالفت با صلح نیست، بلکه تذکری به حکومت است که با نگاه ژرف و دقیق به خواسته های آن حزب توجه کند و قبل از آن که آن حزب به حکومت بپیوندد باید بر خواسته های او تعدیلی بوجود آورد یا سطح خواسته های حکومت چنان بلند برده شود که حداقل تعادلی بوجود آید.
هر صلح سیاسی بر اساس داد و ستد میان دو طرف درگیر بوجود می آید آنچه برای مردم قابل درک نیست و از سوی حکومت توضیح داده نشده آنست که، در برابر این خواسته ها حکومت از چه امتیازهایی بهره مند می شود و چه تضمینی از حزب اسلامی دریافت می کند که دوباره دست به خشونت نبرد و یا اختلافات میان اقوام را تشدید نکند؟
برای مردم افغانستان و هم حکومت که بیش از سه دهه است که جنگ و خشونت را پشت سر نهادهاند، خبر پیوستن حزب اسلامی به حکومت یک خبر خوشآیند است. همۀ مردم خواهان ایجاد آرامش و امنیت در کشور هستند. چنین گمان می برند که اگر چنانچه سطح امنیت در افغانستان ارتقا پیدا کند، بسی از مشکلات کشور حل خواهد شد. حداقل زمینه و بستری برای یک زندگی با امنیت فراهم خواهد آمد. ولی پیوستن حزب اسلامی به حکومت، بدون اما و اگر نیست. زیرا حزب اسلامی و رهبری آن، برای مردم چهرههای آشنایی هستند، مردم به نحوی از گذشته و عملکرد آنها شناخت دارند، وقتی گفته می شود که حزب به حکومت می پیوندد خودآگاه یا ناخود آگاه عملکرد گذشته حزب اسلامی را در اذهان تداعی پیدا می کند و خاطرات تلخ دهه نود را به ذهن متبادر می سازد. لذا اما و اگرهای فراوانی در اذهان شکل می گیرد که بدون پرداختن به این اما و اگرها، آمدن و پیوستن حزب اسلامی را با ابهام مواجه می سازد.
از میان اگرهای بی شمار، یکی سطح کلان خواسته های حزب اسلامی از دولت افغانستان است. بر اساس برخی گزارشها، هیات حزب اسلامی از حکومت افغانستان خواسته است که قطعه زمینی را در اختیار آن حزب قرار دهد تا منسوبان آن حزب در آنجا مسکن گزین شوند یا این که دولت افغانستان در گزینش افراد در دستگاه های حکومتی با حزب اسلامی مشوره کند، یا هم چنان، افراد آن حزب را در رده های گوناگون مدیریت حکومتی جا به جا کند. این خواسته ها اگر واقعیت داشته باشد و حزب اسلامی خواهان بدست آوردن این امتیازها و پست های حکومتی باشد، به این معنا خواهد بود که این حزب اسلامی نیست که به دولت افغانستان می پیوندد و خواسته های حکومت را قبول می کند، بلکه برعکس حکومت افغانستان است که مجموع مطالبات حزب را برآورده می سازد تا این حزب را در کنار خود داشته باشد.
پرسش دیگری که مطرح می گردد آنست که، حزب اسلامی این خواسته ها را از کدام موضع و از کدام جایگاه می خواهد، آیا صرف مخالفت کردن با حکومت بیش از یک دهه و دست به خشونت و کشتار بردن و باعث تخریب و ویرانی کشور شدن این امتیازها را برای یک تشکیلات نظامی به وجود می آورد یعنی حزب اسلامی به جای آن که از مردم افغانستان بابت پانزده سال خشونتی که بر مردم تحمیل کرده عذرخواهی کند خواهان امتیازهای مادی نیز است؛ ثانیا اگر حزب اسلامی از جایگاه مجاهدین این مطالبات را مطرح کند، می پسندد که همه احزاب و گروه های جهادی واجد چنین امتیازهایی باشند؟
آنچه برای مردم قابل تامل است این که آیا حکومت افغانستان چنین دست گشوده ای دارد که تمام امتیازهای در خواستی حزب اسلامی را بپردازد. اگر چنانچه حزب با وعده های به دست آوردن امتیازهایی به دولت بپیوندد، آنگاه از عهده پرداخت این گونه امتیازها برنیاید در آن صورت برخورد حزب با حکومت چگونه خواهد بود و چه تضمینی وجود دارد که افراد وابسته به آن حزب دست به خشونت نبرند و بار دیگر صحنه های گذشته تکرار نگردد.؟
تمام اما و اگرها به همین جا ختم نمیشود. اماهای فراوان دیگری وجود دارد که پیوستن حزب اسلامی را با ابهام مواجه می سازد. وقتی حزبی کارنامه سیاه حقوق بشری دارد، وقتی به حکومت می پیوندد چه تضمینی وجود دارد که بتواند در بدنه حکومت جذب شود و بار دیگر به خشونت روی نیاورد؟ اگر حکومت از توان و نیروی کنترلی لازم برخوردار بود، می توانست این حزب را درون خود هضم کند و هیچ مشکلی ایجاد نشود. وقتی داخل این حکومت پر از تنش و چالش است، حضور حزب اسلامی در این آشفته بازار به آشفتگی بیش از پیش حکومت نمی افزاید، آیا مسایل قومی و نژادی را تشدید نمی کند؟
ویژگی مهم حزب اسلامی، رادیکال بودن این حزب از یک طرف و زیاده خواهی های سیاسی آن از سوی دیگر است، اگر این دو خصوصیت هم چنان در حزب اسلامی وجود داشته باشد کافی است که حزب در داخل حکومت نامنسجم افغانستان حضور پیدا کند و نتایج غیر قابل پیش بینیای را سبب شود.
به هر حال آنچه گفته آمد به معنای مخالفت با صلح نیست، بلکه تذکری به حکومت است که با نگاه ژرف و دقیق به خواسته های آن حزب توجه کند و قبل از آن که آن حزب به حکومت بپیوندد باید بر خواسته های او تعدیلی بوجود آورد یا سطح خواسته های حکومت چنان بلند برده شود که حداقل تعادلی بوجود آید.
هر صلح سیاسی بر اساس داد و ستد میان دو طرف درگیر بوجود می آید آنچه برای مردم قابل درک نیست و از سوی حکومت توضیح داده نشده آنست که، در برابر این خواسته ها حکومت از چه امتیازهایی بهره مند می شود و چه تضمینی از حزب اسلامی دریافت می کند که دوباره دست به خشونت نبرد و یا اختلافات میان اقوام را تشدید نکند؟
مولف : سید مظفر دره صوفی