حضرت امام موسی بن جعفر (علیه السلام)، معروف به کاظم و باب الحوائج و عبد صالح در روز یکشنبه ۷ صفر سال ۱۲۸ قمری در روستای "ابواء" دهی در بین مکّه و مدینه، متولّد گردید.
وی از سال ۱۲۸ ه .ق تا شهادت امام جعفرصادق(ع) در سال ۱۴۸ ه .ق شاگرد پدر بزرگوارش بود. در این دوره بیست ساله، علم الهی و توانایی بالای امام در مناظره و گفت و گوهای علمی تبلور یافت، تا آنجا که هنوز پنج سال از زندگی خود را پشت سر نگذاشته بود که ابوحنیفه را با ادله و برهان محکم به سکوت واداشت.
پس از شهادت امام صادق(ع) رهبری دینی، علمی، سیاسی و تربیتی امام کاظم(ع) آغاز شد، در این فضا و شرایط سخت سیاسی، بیم آن می رفت که جان امام در معرض خطر قرار گیرد به همین علت، امام ششم در زمان حیات خود، امام کاظم(ع) را یکی از پنج جانشین خود معرفی کرد به این ترتیب، برنامه منصور را برای از میان برداشتن فیزیکی امام هفتم خنثی کرد این مرحله تا زمان مرگ منصور (۱۵۸ ه .ق) ادامه داشت.
پس از او مهدی و هادی به قدرت رسیدند در زمان آنها که بیش از بیست سال به درازا کشید، فضای باز و آزادی نسبی، به ویژه در روزگار مهدی، برای اهل بیت و پیروان ایشان فراهم شد، این مرحله از زندگی امام کاظم(ع) با حکومت هارون الرشید هم زمان بود. هارون در سال (۱۷۰ ه .ق) به قدرت رسید.
او در کینه توزی و دشمنی با اهل بیت(ع) و علویان، پس از برادرش هادی و پدرش مهدی، شهره بود. امام در این دوره از زندگی خود با تنگناها و سختی های فراوانی روبه رو شد، هنوز هارون الرشید در آغاز راه بود که امام را در سیاه چال ها به بند کشید.
گاهی حضرت را در بصره و زمانی در بغداد به زندان می سپرد این سال های طاقت فرسا، با دیگر سال ها متفاوت بود؛ زیرا هارون همواره درصدد کوچک کردن امام و کاستن از منزلت آن حضرت بود.
اگر موضع گیری امام را در قبال منصور و مهدی در نظر بگیریم، می بینیم که فعالیت خود را علیه حکومت هارون فزونی می بخشید، اما با وجود اینکه علویان از اقدام های انقلابی علیه هارون الرشید پرهیز می کردند، هارون اهل بیت(ع) و پیروان آنان و به ویژه امام کاظم(ع) را در تنگنا قرار داد.
حضرت کاظم(ع) در آن شرایط و نیز در پی سخت گیری حاکمیت بر علویان، تمام توان خود را برای رسیدن به هدف های الهی و انجام دادن وظایفی که بر دوش داشت، به کار بست او سیاست های هارون را به خوبی می شناخت و می دانست که تصمیم نهایی هارون، از میان برداشتن اوست امام این مطلب را نیز دریافته بود که هارون، حتی میانجیگری اطرافیان خود را دراین باره نمی پذیرد بنابراین، با ایستادگی در برابر خواسته های هارون، همه سختی ها را به جان خرید.
هـدف اسـاسـی امـام کـاظـم (ع ) از رویـارویـی با باندها و مکاتب انحرافی هدایت افراد فـریـب خـورده بـود، بـا مـنـطـق و حـجـّت قـوی و دلائل روشـن بـه (جـدال احـسـن ) با آنان می پرداخت و عقاید و مکتبشان را مردود می شمرد. در نتیجه ، اثر این نوع مـبـارزات بـنـیـادی و روشـنـگـریـهای فکری در جامعه و بیداری افکار توده های مردم به مراتب بـیـشـتـر از آثـار تـلاشـهـای دسـتـگـاه خـلافـت در ایـن ارتـبـاط بـود، و اصـولا ایـن دو روش قابل مقایسه با یکدیگر نیستند؛ چه آنکه یکی اثر تخریبی داشت و دیگری اثر سازندگی و روشنگری و هدایت .
مـوسـی بـن جـعـفر(ع ) علاوه بر آنکه خود در موارد مقتضی به مبارزه با افکار انحرافی برمی خـاسـت و با سردمداران آنها به بحث و گفتگو می پرداخت ، شاگردان و یاران زبده خود را نیز بـر ایـن امـر تـشـویـق مـی کـرد.
امـام کـاظـم (ع ) علاوه بر این تشویق عمومی ، بعضی از یاران خود را که در بحث و مناظره چیره دسـت بـودنـد، فـرمـان مـی داد تـا بـا گـروهـهای فکری مناظره کنند.
تـفـکـر الحـادیـگـری و زنـدقـه از دوران حـکومت امویان و توسط بعضی از خلفای اموی در میان مـسـلمـانـان مـطـرح شـد و در عصر عباسیان ابعاد گسترده تر و داعیان بیشتری پیدا کرد. الحاد، شـاخـه هـای مـخـتلفی دارد از قبیل انکار آفریدگار، اعتقاد نداشتن به یک یا چند صفت از صفات ثبوتیّه یا سلبیّه خداوند، ایمان نداشتن به پیامبران الهی و انکار معاد. عنوان فراگیر همه آنها انکار ضروری دین است .
آن بزرگوار، وظایف خود را با دقت و ژرف نگری به انجام رساند و به امامت فرزندش علی بن موسی الرضا(ع) وصیت کرد و سرانجام آن حضرت در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ قمری، در زندان هارون الرّشید عبّاسی در بغداد، در ۵۵ سالگی به دستور هارون با چند عدد خرمای زهرآلود، مـسـمـوم گردید و به شهادت رسید مرقد شریفش در کاظمین، نزدیک بغداد، زیارتگاه شیفتگان حضرتش می باشد.