جهادی ها چه کسانی هستند، دارای چه حقوقی می باشند، این حق را از کجا آورده اند و چگونه تعریف می کنند، و پرسش هایی از این دست همواره مطرح بوده است.
با گذشت زمان نه تنها این گونه مقوله ها با ابهام مواجه شده است که گاهی چنان مخدوش می نماید که یک تفسیر و فهم قابل قبول نمی توان از آن ارایه داد.
جهاد متعلق به تمام مردم افغانستان است. احزاب جهادی هنوز در خارج از کشور به سر می بردند یا تشکیل نشده بودند که مردم جهاد را آغاز کردند، برخی مناطق خود را از وجود حکومت دست نشانده روسی آزاد ساختند، لذا محور جهاد مردم هستند؛ قهرمانان واقعی این عرصه ها جز مردم افغانستان هیچ کسی نیست و اکنون اکثریت مردم خواهان یک زندگی انسانی در سایه یک نظام سیاسی مقتدر و آزاد و دموکراتیک هستند، که دین شان، ابروی شان و منافع شان حفظ شود و حکومتی باشد که حداقل زندگی انسانی را فراهم آورد.
حکومت سران جهادی در دهه ۷۰ این آرزوی انسانی را نتوانست برآورده کند. جنگ های خانمان براندازی بوجود آمد، فجایع بی شماری خلق شد. آن دوران سپری شد و مرحله جدیدی از حکومت داری بعد از سقوط حکومت طالبان ایجاد شد. اما از بدو تاسیس این حکومت تا کنون، از سوی برخی سران جهادی ها مورد انتقاد قرارگرفته است. انتقاد حق شهروندی در هر کشور است آنچه که این گونه انتقادها را با مشکل مواجه می سازد و ابهام می آفریند، زمینه و خاستگاه آن است. در آخرین واکنش ها نسبت به حکومت، عبدالرب رسول سیاف که در مراسم ۸ ثور سخن می گفت، به حکومت وحدت ملی هشدار داده که اگر تغییرات اساسی در اوضاع فعلی کشور بوجود نیاید مردم افغانستان بدنبال بدیلی! برای حکومت وحدت ملی خواهند بود!
پرسشی که همیشه مطرح بوده آنست با این گونه تهدید، آقای سیاف چه مشکلی را می خواهد حل کند، و جهادی هایی که از آن سخن می رود چه کسانی هستند، آیا این جمع کثیری که در حکومت کنونی پیوسته اند از جهادی ها محسوب نمی شوند؟
اگر این ها بخشی از جهادی ها هستند که دارای حزب و گروه و دسته هستند، اینک منافع خود را در پیوستن به حکومت می دانند پس نام بردن جهادی ها دارای چه باری است. دوم این که آنچه آقای سیاف بدیل می شمارد آن بدیل چیست، آن بدیل را چه کسی باید برگزیند، آیا این بدیل در غیبت مردم انتخاب می شود یا این که برای مردم نیز جایگاهی در نظر گرفته می شود.؟
گرچه آقای سیاف از جانب مردم سخن گفته است، اما هیچ دلیلی وجود ندارد که او نمایندگی مردم را داشته باشد. تغییراتی که از آن سخن گفته می شود چه نوع تغییراتی در حکومت می توان تصور کرد؟ این ها پرسش هایی است که هرکس از خود می پرسد که سران جهادی که این همه از مردم سخن می گویند، منظورشان از تغییرات چیست، آیا تغییرات اگر به این سادگی و آسانی صورت می گرفت، در زمان حکومت مجاهدین وضعیت به مراتب بهتر از اکنون بود، پیچیدگی هایی که در اوضاع سیاسی کشور و منطقه بوجود آمده است بسی بغرنج تر از وضعیت آن زمان است، پس چرا مجاهدین دست از آستین همت بیرون نیاوردند و تغییراتی ایجاد نکردند که بعد از گذشت بیست و چهار سال، حالا به فکر تغییر افتاده اند؟
تغییری که از آن سخن گفته می شود نیز سوال بر انگیز است که سران جهادی خواستار چه نوع تغییری هستند؟ مشارکت در حکومت هستند؟ اگر منظور کیفیت حکومت داری است آن کیفیت دارای چه سمت و سویی است؟
بهتر است سران جهادی حال که بر محوریت یک ائتلاف سیاسی گرد آمده اند، اگر از موضع یک جریان سیاسی سخن می گویند، اهداف و سیاست خود را به وضاحت بیان دارند. بدیلی که آقای سیاف ارایه می کند شفاف تر بیان کند، و هم چنان سران جهادی کدام پارادایم حکومت داری را پذیرفته اند تا بدیلی که پیشنهاد می کنند قابل قبول باشد، آیا شرایط داخلی و بین المللی برای ارایه بدیل مساعد است؟
به هر حال گرچه انتقاد کردن برای اصلاح امور کشور از نیازهای جدی حکومت است و حکومت اصلاح نمی شود مگر این که راه اصلاحات را از میان انتقادهای نهادهای گونا گون سیاسی بیابد و به آن تن در دهد.
اما این تغییر از راه ارائه بدیل ممکن نیست. اگر سران جهادی خواهان اصلاحات هستند، روند کنونی باید ادامه پیدا کند و پیشنهاد کنند که اصلاحات تدریجی و گام به گام صورت بگیرد نه معرفی کردن بدیل و برهم زدن ثبات نسبی در کشور.
باید یادآورشد که جهادی ها فقط در بیرون کردن روس ها مواضع و دیدگاه مشترک داشتند و تاکنون دگر دیسی های فراوانی در مواضع جهادی ها بوجود آمده و جهادی ها هر کدام مواضع خودشان را دارند و به هیچ عنوان موضع دیگر جهادگران را بیان نمی کنند.
بهتر است جهاد به عنوان یک مفهوم دینی جایگاه بلند خود را در اذهان مردم داشته باشد و درسطح خواسته های کوچک سیاسی تنزل داده نشود.
با گذشت زمان نه تنها این گونه مقوله ها با ابهام مواجه شده است که گاهی چنان مخدوش می نماید که یک تفسیر و فهم قابل قبول نمی توان از آن ارایه داد.
جهاد متعلق به تمام مردم افغانستان است. احزاب جهادی هنوز در خارج از کشور به سر می بردند یا تشکیل نشده بودند که مردم جهاد را آغاز کردند، برخی مناطق خود را از وجود حکومت دست نشانده روسی آزاد ساختند، لذا محور جهاد مردم هستند؛ قهرمانان واقعی این عرصه ها جز مردم افغانستان هیچ کسی نیست و اکنون اکثریت مردم خواهان یک زندگی انسانی در سایه یک نظام سیاسی مقتدر و آزاد و دموکراتیک هستند، که دین شان، ابروی شان و منافع شان حفظ شود و حکومتی باشد که حداقل زندگی انسانی را فراهم آورد.
حکومت سران جهادی در دهه ۷۰ این آرزوی انسانی را نتوانست برآورده کند. جنگ های خانمان براندازی بوجود آمد، فجایع بی شماری خلق شد. آن دوران سپری شد و مرحله جدیدی از حکومت داری بعد از سقوط حکومت طالبان ایجاد شد. اما از بدو تاسیس این حکومت تا کنون، از سوی برخی سران جهادی ها مورد انتقاد قرارگرفته است. انتقاد حق شهروندی در هر کشور است آنچه که این گونه انتقادها را با مشکل مواجه می سازد و ابهام می آفریند، زمینه و خاستگاه آن است. در آخرین واکنش ها نسبت به حکومت، عبدالرب رسول سیاف که در مراسم ۸ ثور سخن می گفت، به حکومت وحدت ملی هشدار داده که اگر تغییرات اساسی در اوضاع فعلی کشور بوجود نیاید مردم افغانستان بدنبال بدیلی! برای حکومت وحدت ملی خواهند بود!
پرسشی که همیشه مطرح بوده آنست با این گونه تهدید، آقای سیاف چه مشکلی را می خواهد حل کند، و جهادی هایی که از آن سخن می رود چه کسانی هستند، آیا این جمع کثیری که در حکومت کنونی پیوسته اند از جهادی ها محسوب نمی شوند؟
اگر این ها بخشی از جهادی ها هستند که دارای حزب و گروه و دسته هستند، اینک منافع خود را در پیوستن به حکومت می دانند پس نام بردن جهادی ها دارای چه باری است. دوم این که آنچه آقای سیاف بدیل می شمارد آن بدیل چیست، آن بدیل را چه کسی باید برگزیند، آیا این بدیل در غیبت مردم انتخاب می شود یا این که برای مردم نیز جایگاهی در نظر گرفته می شود.؟
گرچه آقای سیاف از جانب مردم سخن گفته است، اما هیچ دلیلی وجود ندارد که او نمایندگی مردم را داشته باشد. تغییراتی که از آن سخن گفته می شود چه نوع تغییراتی در حکومت می توان تصور کرد؟ این ها پرسش هایی است که هرکس از خود می پرسد که سران جهادی که این همه از مردم سخن می گویند، منظورشان از تغییرات چیست، آیا تغییرات اگر به این سادگی و آسانی صورت می گرفت، در زمان حکومت مجاهدین وضعیت به مراتب بهتر از اکنون بود، پیچیدگی هایی که در اوضاع سیاسی کشور و منطقه بوجود آمده است بسی بغرنج تر از وضعیت آن زمان است، پس چرا مجاهدین دست از آستین همت بیرون نیاوردند و تغییراتی ایجاد نکردند که بعد از گذشت بیست و چهار سال، حالا به فکر تغییر افتاده اند؟
تغییری که از آن سخن گفته می شود نیز سوال بر انگیز است که سران جهادی خواستار چه نوع تغییری هستند؟ مشارکت در حکومت هستند؟ اگر منظور کیفیت حکومت داری است آن کیفیت دارای چه سمت و سویی است؟
بهتر است سران جهادی حال که بر محوریت یک ائتلاف سیاسی گرد آمده اند، اگر از موضع یک جریان سیاسی سخن می گویند، اهداف و سیاست خود را به وضاحت بیان دارند. بدیلی که آقای سیاف ارایه می کند شفاف تر بیان کند، و هم چنان سران جهادی کدام پارادایم حکومت داری را پذیرفته اند تا بدیلی که پیشنهاد می کنند قابل قبول باشد، آیا شرایط داخلی و بین المللی برای ارایه بدیل مساعد است؟
به هر حال گرچه انتقاد کردن برای اصلاح امور کشور از نیازهای جدی حکومت است و حکومت اصلاح نمی شود مگر این که راه اصلاحات را از میان انتقادهای نهادهای گونا گون سیاسی بیابد و به آن تن در دهد.
اما این تغییر از راه ارائه بدیل ممکن نیست. اگر سران جهادی خواهان اصلاحات هستند، روند کنونی باید ادامه پیدا کند و پیشنهاد کنند که اصلاحات تدریجی و گام به گام صورت بگیرد نه معرفی کردن بدیل و برهم زدن ثبات نسبی در کشور.
باید یادآورشد که جهادی ها فقط در بیرون کردن روس ها مواضع و دیدگاه مشترک داشتند و تاکنون دگر دیسی های فراوانی در مواضع جهادی ها بوجود آمده و جهادی ها هر کدام مواضع خودشان را دارند و به هیچ عنوان موضع دیگر جهادگران را بیان نمی کنند.
بهتر است جهاد به عنوان یک مفهوم دینی جایگاه بلند خود را در اذهان مردم داشته باشد و درسطح خواسته های کوچک سیاسی تنزل داده نشود.
مولف : سید مظفر دره صوفی