رخدادهای هفته های اخیر در شمال کشور، کشته و زخمی شدن تعدادی از هموطنان بی گناه در این رخدادها، فقط یک واقعیت را آشکار می کند، این که مردمی که فاقد ذهنیت تاریخی هستند، و تاریخ را به عنوان منبع مهم معرفتی نمی نگرند، و به خواندن تاریخ خود اهمیت نمی دهند و به فهم تاریخ نمی اندیشند، عبرتی از تاریخ نمی گیرند، همیشه در معرض حوادث و رخدادهای تکرار پذیر تاریخ قرار می گیرند.
تاریخ به عنوان مهم ترین منبع معرفتی هم در دنیای گذشته از اهمیت برخوردار بوده است و هم در دنیای مدرن و امروزی از اهمیت برخودار است. گذشتگان به تاریخ چنان اهمیت قایل بوده اند که امام علی(ع) در نامه ای به فرزندشان امام حسن(ع) می نویسند و او را به خواندن تاریخ توصیه می کنند.
در جهان مدرنی که ما زندگی می کنیم، تاریخ به عنوان منبع مهم معرفتی به حساب می آید و هر ملت و مردمی به حوادث و رخدادهای گذشته خود نمی نگرند، سرنوشت شان همیشه با تلاطم ها و فراز و فرودهای تکرار پذیر تاریخ همراه و همگن است.
مردم افغانستان تلخی های زیادی را تجربه کرده و زندگی نکبت باری را پشت سر گذاشته اند، گاه زندگی اسارت بار زیر سایه حکومت های استبدادی از نوع حکومت های فردی را پشت سر گذشته اند و گاهی هم نظام سیاه طالبان و ماقبل طالبان را تجربه کرده اند. اما بر رغم این همه مصائب و متاعب به گذشته خود به چشم عبرت ننگریسته و اندرز لازم را نگرفته اند.
حکومت طالبان به نام مذهب و ملیت کم توهین به این مردم نکردند و کم تحقیر روا نداشته اند.
حداقل مردم مزار شریف، میمنه، شبرغان و بسیاری از نقاط شمال کشور به یاد دارند که حکومت طالبان حتا سربلند کردن مردم را بر نمی تابیدند، کسانی را که با سر افراشته راه می رفتند تحقیر می کردند، توهین می نمودند و مورد بدترین استهزاها و تحقیرها قرار می دادند.
اگر آن روزگار سیاه به یاد مردم بود و اگر از آن روزهای نفرت انگیز خاطره و یادی در اذهان باقی می ماند، حتما امروز رو در روی هم قرار نمی گرفتند و بخاطر پاره شدن یک عکس، خون یکدیگر را نمی ریختند و جان انسانی را قربانی خود خواهی های خود نمی کردند. چون ذهنیتی تاریخی وجود ندارد، چون درس عبرت نگرفته اند، غرور خود خواهانه آنها را از درک وضعیت کنونی نیز باز داشته است.
غرور و تعصب جاهلانه، بینایی و بصیرت و تیزبینی را در آدمیان از میان می برد و خوی درندگی، سرکشی و طغیان را به او ارزانی می کند. اگر اندکی بصیرت و تیزبینی وجود می داشت، این درک بوجود می آمد که هنوز سایه سنگین طالبان در نزدیکی هر دِه و قریه به چشم سر دیده می شود، هنوز فاصله میان طالبان و شهرها به چند ده متر بیشتر نمی رسد، طالبان با سرباز زدن از مذاکره با حکومت افغانستان نیت خون ریزی بیشتر را در سر می پروراند و بهار خونینی را باید منتظر بود که طالبان چه بر سر این مردم می آورند.
طرفداران جنرال دوستم نباید از یاد ببرند که وجود دوستم برای بسیاری ها ناپذیرفتنی است، بسیاری ها در کمین نشسته و دندان تیز کرده اند که با خالی شدن پشت این جنرال او را به دادگاه بکشانند و به نام نقض حقوق بشر محاکمه کنند.
دوستم هنوز عامل جنایات دشت لیلی به حساب می آید. بزرگ نمایی کشتار دشت لیلی به معنای پاک کردن دامن طالبان از کشتار مردم شمال است، همین که فرصتی فراهم گردد خون خواهان طالبان آستین بالا خواهند زد و این جنرال را به جرم نکرده محاکمه خواهند کرد.
برای تاجیک ها هم حوادث شمالی، بامیان، دره صوف نباید از جلو چشمان شان دور رفته باشد. اگر چنانچه فراموش کرده اند لازمست یک بار تاریخ را بخوانند تا بدانند که چه زندگی فلاکت باری را پشت سر گذشته اند. این ها حوادث و رخدادهای تاریخ نه چندان دور این سرزمین است.
مردمی که مرارت و تلخی ها را باتمام وجود حس کرده باشند هیچ گاه کاری انجام نمی دهند که به گذشته بر گردند و تاریخ را تکرار کنند.
زندگی مسالمت آمیز و انسانی در گرو مراقبت های همیشگی و نگاه و نگره عبرت آموز به گذشته است. اگر مردم عادی و کم دانش و بی سواد هر جامعه از یاد می برند، بر نخبگان و فرهیختگان جامعه است که همیشه تاریخ را به یاد مردم آورند. رخدادهای تلخ و دردناک را متذکر شوند تا مردم به پندارهای خود غرق نشوند.
اگر در کشوری حکومت مشروعیت ملی داشته باشد و مردم با دید عادلانه نگریسته شوند و همه شهروندان دارای حقوق مساوی به حساب آیند، در این صورت بر حکومت است که به سرنوشت مردم خود اندیشه کند همیشه تاریخ را به یاد مردم آورد و تلخی ها و درشتی های گذشته را نردبانی برای زیست مسالمت آمیز و انسانی آینده سازد.
اما وقتی حکومتی با مسئولیت ملی وجود ندارد، جهان بینی حکومت از سطح قوم و قبیله فراتر نمی رود و جز به سلطه قومی نمی اندیشد، این مردم است که خود به زندگی خود با دید مسئولانه بنگرند. خود را بدست خود به هلاکت نیاندازند. عاقبت هر قومی توسط خود آن قوم تعیین می گردد. اگر قومی جنگ و خشونت در پیش گیرد، زندگی آرام و انسانی خود را دچار تلاطم های جاهلانه کند، شکیبایی های خردمندانه را کنار بگذارد و احساسات خام و جاهلانه را رهبر خود قرار دهد، بی تردید که گذشته تکرار خواهد شد و مردم به همان دامی خواهند افتاد که در گذشته افتاده بودند.
اگر در رخدادهای شمال دستان توطئه گری هم دخالت داشته باشد و افکار و اندیشه های پلیدی در نوشتن سناریوی شما دخیل دانسته شود، باز هم هر دو قوم از افراد نخبه سیاسی و فرهنگی تهی نیست که گذشته را به فراموشی سپرده باشند، سایه دشمن مشترک را در نزدیکی های خود ننگرند و بر طبل خود خواهی چنان بکوبند که دشمن را جری تر سازند و اندک آبادی و آبادانی که بوجود آمده را در معرض خطر و نابودی قرار دهند.
تاریخ به عنوان مهم ترین منبع معرفتی هم در دنیای گذشته از اهمیت برخوردار بوده است و هم در دنیای مدرن و امروزی از اهمیت برخودار است. گذشتگان به تاریخ چنان اهمیت قایل بوده اند که امام علی(ع) در نامه ای به فرزندشان امام حسن(ع) می نویسند و او را به خواندن تاریخ توصیه می کنند.
در جهان مدرنی که ما زندگی می کنیم، تاریخ به عنوان منبع مهم معرفتی به حساب می آید و هر ملت و مردمی به حوادث و رخدادهای گذشته خود نمی نگرند، سرنوشت شان همیشه با تلاطم ها و فراز و فرودهای تکرار پذیر تاریخ همراه و همگن است.
مردم افغانستان تلخی های زیادی را تجربه کرده و زندگی نکبت باری را پشت سر گذاشته اند، گاه زندگی اسارت بار زیر سایه حکومت های استبدادی از نوع حکومت های فردی را پشت سر گذشته اند و گاهی هم نظام سیاه طالبان و ماقبل طالبان را تجربه کرده اند. اما بر رغم این همه مصائب و متاعب به گذشته خود به چشم عبرت ننگریسته و اندرز لازم را نگرفته اند.
حکومت طالبان به نام مذهب و ملیت کم توهین به این مردم نکردند و کم تحقیر روا نداشته اند.
حداقل مردم مزار شریف، میمنه، شبرغان و بسیاری از نقاط شمال کشور به یاد دارند که حکومت طالبان حتا سربلند کردن مردم را بر نمی تابیدند، کسانی را که با سر افراشته راه می رفتند تحقیر می کردند، توهین می نمودند و مورد بدترین استهزاها و تحقیرها قرار می دادند.
اگر آن روزگار سیاه به یاد مردم بود و اگر از آن روزهای نفرت انگیز خاطره و یادی در اذهان باقی می ماند، حتما امروز رو در روی هم قرار نمی گرفتند و بخاطر پاره شدن یک عکس، خون یکدیگر را نمی ریختند و جان انسانی را قربانی خود خواهی های خود نمی کردند. چون ذهنیتی تاریخی وجود ندارد، چون درس عبرت نگرفته اند، غرور خود خواهانه آنها را از درک وضعیت کنونی نیز باز داشته است.
غرور و تعصب جاهلانه، بینایی و بصیرت و تیزبینی را در آدمیان از میان می برد و خوی درندگی، سرکشی و طغیان را به او ارزانی می کند. اگر اندکی بصیرت و تیزبینی وجود می داشت، این درک بوجود می آمد که هنوز سایه سنگین طالبان در نزدیکی هر دِه و قریه به چشم سر دیده می شود، هنوز فاصله میان طالبان و شهرها به چند ده متر بیشتر نمی رسد، طالبان با سرباز زدن از مذاکره با حکومت افغانستان نیت خون ریزی بیشتر را در سر می پروراند و بهار خونینی را باید منتظر بود که طالبان چه بر سر این مردم می آورند.
طرفداران جنرال دوستم نباید از یاد ببرند که وجود دوستم برای بسیاری ها ناپذیرفتنی است، بسیاری ها در کمین نشسته و دندان تیز کرده اند که با خالی شدن پشت این جنرال او را به دادگاه بکشانند و به نام نقض حقوق بشر محاکمه کنند.
دوستم هنوز عامل جنایات دشت لیلی به حساب می آید. بزرگ نمایی کشتار دشت لیلی به معنای پاک کردن دامن طالبان از کشتار مردم شمال است، همین که فرصتی فراهم گردد خون خواهان طالبان آستین بالا خواهند زد و این جنرال را به جرم نکرده محاکمه خواهند کرد.
برای تاجیک ها هم حوادث شمالی، بامیان، دره صوف نباید از جلو چشمان شان دور رفته باشد. اگر چنانچه فراموش کرده اند لازمست یک بار تاریخ را بخوانند تا بدانند که چه زندگی فلاکت باری را پشت سر گذشته اند. این ها حوادث و رخدادهای تاریخ نه چندان دور این سرزمین است.
مردمی که مرارت و تلخی ها را باتمام وجود حس کرده باشند هیچ گاه کاری انجام نمی دهند که به گذشته بر گردند و تاریخ را تکرار کنند.
زندگی مسالمت آمیز و انسانی در گرو مراقبت های همیشگی و نگاه و نگره عبرت آموز به گذشته است. اگر مردم عادی و کم دانش و بی سواد هر جامعه از یاد می برند، بر نخبگان و فرهیختگان جامعه است که همیشه تاریخ را به یاد مردم آورند. رخدادهای تلخ و دردناک را متذکر شوند تا مردم به پندارهای خود غرق نشوند.
اگر در کشوری حکومت مشروعیت ملی داشته باشد و مردم با دید عادلانه نگریسته شوند و همه شهروندان دارای حقوق مساوی به حساب آیند، در این صورت بر حکومت است که به سرنوشت مردم خود اندیشه کند همیشه تاریخ را به یاد مردم آورد و تلخی ها و درشتی های گذشته را نردبانی برای زیست مسالمت آمیز و انسانی آینده سازد.
اما وقتی حکومتی با مسئولیت ملی وجود ندارد، جهان بینی حکومت از سطح قوم و قبیله فراتر نمی رود و جز به سلطه قومی نمی اندیشد، این مردم است که خود به زندگی خود با دید مسئولانه بنگرند. خود را بدست خود به هلاکت نیاندازند. عاقبت هر قومی توسط خود آن قوم تعیین می گردد. اگر قومی جنگ و خشونت در پیش گیرد، زندگی آرام و انسانی خود را دچار تلاطم های جاهلانه کند، شکیبایی های خردمندانه را کنار بگذارد و احساسات خام و جاهلانه را رهبر خود قرار دهد، بی تردید که گذشته تکرار خواهد شد و مردم به همان دامی خواهند افتاد که در گذشته افتاده بودند.
اگر در رخدادهای شمال دستان توطئه گری هم دخالت داشته باشد و افکار و اندیشه های پلیدی در نوشتن سناریوی شما دخیل دانسته شود، باز هم هر دو قوم از افراد نخبه سیاسی و فرهنگی تهی نیست که گذشته را به فراموشی سپرده باشند، سایه دشمن مشترک را در نزدیکی های خود ننگرند و بر طبل خود خواهی چنان بکوبند که دشمن را جری تر سازند و اندک آبادی و آبادانی که بوجود آمده را در معرض خطر و نابودی قرار دهند.
مولف : سید مظفر دره صوفی