پنجمین نشست کشورهای قلب آسیا در اسلام آباد پاکستان به کار خود پایان داد. در این نشست ده وزیر خارجه و دهه ها دیپلمات از سراسر جهان شرکت جسته بودند.
این نشست به ریاست مشترک پاکستان و افغانستان تدویر یافت و غرض آن احیای روند صلح در افغانستان اعلام شد.
در بیانیه پایانی نشست نیز بر احیای روند صلح افغانستان و پاکستان و مبارزه مشترک هر دو کشور با تروریزم تاکید رفت. گفتنی است که نشست صلح میان حکومت افغانستان و پاکستان بعد از اعلام مرگ ملاعمر متوقف شد.
گرچه سران پاکستان بارها خواهان از سرگیری نشست صلح میان حکومت افغانستان و طالبان شدند، اما از سوی حکومت افغانستان پاسخ در خور و مناسب نیافتد و علت آن بود که میان حکومت افغانستان و پاکستان فضای بی اعتمادی شدیدی حاکم است. حکومت و مردم افغانستان کتمان مرگ ملا عمر را دو رویی آشکار از سوی پاکستان می دانند و هم اعلام مرگ او را هم زمان با تدویر نشست صلح، یک سیاست منافقانه ارزیابی می کنند.
این نشست نیز پایان یافت، اما این پرسش همچنان باقی است که تدویر این گونه نشست ها آیا، می تواند به احیای روند صلح در افغانستان کمک کند یا خیر، نکته ای قابل تامل دیگر آنست که چه تغییری در سیاست های منطقه و یا جهان مرتبط با تروریزم بوجود آمده است که نوید دهنده احیای این روند باشد؟
آیا سیاست ایجاد و تقویت تروریزم کاهش یافته و کشورهای منطقه به مضار و مصیبت و نکبت تروریست پروری وقوف یافته اند و می خواهند فاصله خود را به این پدیده شوم و شیطانی بیشتر کنند، و خواهان احیای روند صلح میان هر دو کشور افغانستان و پاکستان هستند که هر دو با مساعی مشترک در همین راستا تلاش ورزند؛
آیا سیاست قدرت های بزرگ جهانی در رابطه با پدیده تروریزم تغییر پیدا کرده که اینک این گونه نشست ها را با دید مثبت بتوان ارزیابی کرد؛
نکته دیگری که بازهم می تواند نقطه امید بخش تلقی گردد، تغییر در رویکردهای سازمان استخبارات پاکستان است، چه تغییری در دیدگاه های حکومت و سازمان استخبارات پاکستان بوجود آمده است که به احیای روند صلح بتوان امیدوار بود؟
در یک کلام هیچ کدام!
از نخستین نشست از این دست که در استانبول ترکیه تدویر یافت تاکنون در سیاست کشورهای منطقه تغییر مثبتی ایجاد نشده است. ارتباط با تروریزم به شکل بی سابقه افزایش یافته، طشت رسوایی ارتباط اردوغان با تروریزم به زمین افتاد و نشان داد که تنها پاکستان نیست که تروریزم را وسیله دست یابی به منافع سیاسی و اقتصادی خود می داند، بلکه بسیارند کشورهایی که از تروریزم استفاده ابزاری کرده و می کنند، و بر این سیاست خود مصر هم هستند.
همین حالا حضورغیر قانونی ترکیه در خاک عراق بیانگر همین سیاست یک بام و دو هوا است. در نشست اسلام آباد به حکومت افغانستان و پاکستان برای احیای روند صلح توصیه می شود، اما برخی از کشورهای شرکت جسته در کنفرانس، تروریزم را وسیله دست یابی به مقاصد سیاسی خود می دانند. وزیر خارجه ایران در آن نشست بر همین نقطه تاکید کرد و از این واقعیت پرده برداشت که نباید از این پدیده شوم استفاده ابزاری کرد .
اعراب خاورمیانه به محوریت عربستان سعودی و قطردر ایجاد و تقویت تروریزم نقش اساسی داشته اند. بر اساس گزارشی که در وبسایت بی بی سی منتشر شده بیشترین سربازان داعش در سوریه ، اتباع عربستان سعودی و ترکیه و کشورهای غربی است.
در تجهیزات تروریست ها در سوریه نام شرکت های قطری به چشم می خورد. عکس های یادگاری فرزندان اردوغان در کنار تروریست ها در شبکه های اجتماعی به دید می رسد.
این واقعیت ها نشان می دهد که رویکرد کشورهای عضو قلب آسیا، نسبت به پدیده تروریزم تغییر نیافته است. حال وقتی کسی خود بیمار باشد چگونه می تواند به دیگران نسخه بپیچد. نکته ناامید کننده کانونی هم آنست که تغییری در سیاست های حکومت پاکستان ایجاد نشده است. گرچه بعد از توقف مذاکرات صلح حکومت افغانستان و طالبان، حکومت پاکستان بارها از احیای روند صلح سخن گفت، اما مردم و حکومت افغانستان به این گفته ها باور نکردند آن گفته ها را یک بازی مضحک از سوی پاکستان می دانند.
بی اعتمادی میان دو کشور به حدی است که گفته می شد که اشرف غنی در نشست قلب آسیا حاضر نبود شرکت کند؛ زیرا می داند که حکومت پاکستان صداقت لازم را ندارد. لذا این امیدواری هم وجود ندارد که بتوان به پیامدهای مثبت این گونه نشست ها امیدوار بود و چشم اندازی نیکویی را انتظار برد. نکته قابل توجه دگر آنست که در سیاست های منطقه ای کشورهای بزرگ جهان نیز تغییری ایجاد نشده است. گرچه حمله های تروریستی در پاریس، شوکی در میان کشورهای غربی ایجاد کرد و نشان داد که تروریزم مرز نمی شناسد. اما این تغییرات به حدی نیست که بتوان انتظار برد که واقعا سیاست یک بام و دو هوای کشورهای غربی تغییر یافته باشد و حکومت های غربی صادقانه در جهت محو تروریزم تلاش ورزند.
بنابراین از میان سه پارامتری که بیان شد اگر رویکردهای منطقه ای نسبت به تروریزم تغییر می یافت و یا در دید گاه های حکومت پاکستان تغییری ایجاد می گشت شاید این اطمینان بوجود می آمد، فضای بی اعتمادی از میان می رفت و می شد به آینده امیدوار بود. اما متاسفانه هیچ کدام از این فاکتورها تغییر پیدا نکرده است.
امریکا به عنوان بزرگترین قدرت تاثیرگذار در پاکستان، هم چنان سیاست دوگانه دارد. هم به حکومت افغانستان نزدیک است و هم به پاکستان. هم قاتل را کمک می کند و هم برای مقتول اشک می ریزد. هم ظالم را اسلحه و پول می دهد و هم مظلوم را حمایت می کند. این سیاست دوگانه باعث می گردد که تنش میان دو کشور ادامه پیدا کند. در اخیر نشست اسلام آباد گفته شده است که مذاکره خصوصی میان اشرف غنی و نواز شریف برگزار شده است. شریف از اشرف غنی خواسته است که طالبان را در ساختار حکومت افغانستان شریک سازد!
این سخن به معنای آنست که پاکستانی ها پیشنهاد می کنند که جاسوسان آن کشور در بدنه حکومت افغانستان جای گیرند، که یک خواست نامشروع و ناموجه است که کشوری از کشور دیگر بخواهد که طرفداران آن کشور را به اداره های حکومتی خود جای دهد.
معنای دیگر آن سخن زیر پای نهادن حاکمیت ملی و استقلال سیاسی کشوراست. برای افغانستان شرم است که بعد از دیدن این همه جنایت از سوی طالبان این بار آنها را در ساختار حکومت خود بگنجاند، مقام و منصب حکومتی برای آنها قایل باشد، و امر و نهی آنها را بر شهروندان کشور بپذیرد.
این نشست به ریاست مشترک پاکستان و افغانستان تدویر یافت و غرض آن احیای روند صلح در افغانستان اعلام شد.
در بیانیه پایانی نشست نیز بر احیای روند صلح افغانستان و پاکستان و مبارزه مشترک هر دو کشور با تروریزم تاکید رفت. گفتنی است که نشست صلح میان حکومت افغانستان و پاکستان بعد از اعلام مرگ ملاعمر متوقف شد.
گرچه سران پاکستان بارها خواهان از سرگیری نشست صلح میان حکومت افغانستان و طالبان شدند، اما از سوی حکومت افغانستان پاسخ در خور و مناسب نیافتد و علت آن بود که میان حکومت افغانستان و پاکستان فضای بی اعتمادی شدیدی حاکم است. حکومت و مردم افغانستان کتمان مرگ ملا عمر را دو رویی آشکار از سوی پاکستان می دانند و هم اعلام مرگ او را هم زمان با تدویر نشست صلح، یک سیاست منافقانه ارزیابی می کنند.
این نشست نیز پایان یافت، اما این پرسش همچنان باقی است که تدویر این گونه نشست ها آیا، می تواند به احیای روند صلح در افغانستان کمک کند یا خیر، نکته ای قابل تامل دیگر آنست که چه تغییری در سیاست های منطقه و یا جهان مرتبط با تروریزم بوجود آمده است که نوید دهنده احیای این روند باشد؟
آیا سیاست ایجاد و تقویت تروریزم کاهش یافته و کشورهای منطقه به مضار و مصیبت و نکبت تروریست پروری وقوف یافته اند و می خواهند فاصله خود را به این پدیده شوم و شیطانی بیشتر کنند، و خواهان احیای روند صلح میان هر دو کشور افغانستان و پاکستان هستند که هر دو با مساعی مشترک در همین راستا تلاش ورزند؛
آیا سیاست قدرت های بزرگ جهانی در رابطه با پدیده تروریزم تغییر پیدا کرده که اینک این گونه نشست ها را با دید مثبت بتوان ارزیابی کرد؛
نکته دیگری که بازهم می تواند نقطه امید بخش تلقی گردد، تغییر در رویکردهای سازمان استخبارات پاکستان است، چه تغییری در دیدگاه های حکومت و سازمان استخبارات پاکستان بوجود آمده است که به احیای روند صلح بتوان امیدوار بود؟
در یک کلام هیچ کدام!
از نخستین نشست از این دست که در استانبول ترکیه تدویر یافت تاکنون در سیاست کشورهای منطقه تغییر مثبتی ایجاد نشده است. ارتباط با تروریزم به شکل بی سابقه افزایش یافته، طشت رسوایی ارتباط اردوغان با تروریزم به زمین افتاد و نشان داد که تنها پاکستان نیست که تروریزم را وسیله دست یابی به منافع سیاسی و اقتصادی خود می داند، بلکه بسیارند کشورهایی که از تروریزم استفاده ابزاری کرده و می کنند، و بر این سیاست خود مصر هم هستند.
همین حالا حضورغیر قانونی ترکیه در خاک عراق بیانگر همین سیاست یک بام و دو هوا است. در نشست اسلام آباد به حکومت افغانستان و پاکستان برای احیای روند صلح توصیه می شود، اما برخی از کشورهای شرکت جسته در کنفرانس، تروریزم را وسیله دست یابی به مقاصد سیاسی خود می دانند. وزیر خارجه ایران در آن نشست بر همین نقطه تاکید کرد و از این واقعیت پرده برداشت که نباید از این پدیده شوم استفاده ابزاری کرد .
اعراب خاورمیانه به محوریت عربستان سعودی و قطردر ایجاد و تقویت تروریزم نقش اساسی داشته اند. بر اساس گزارشی که در وبسایت بی بی سی منتشر شده بیشترین سربازان داعش در سوریه ، اتباع عربستان سعودی و ترکیه و کشورهای غربی است.
در تجهیزات تروریست ها در سوریه نام شرکت های قطری به چشم می خورد. عکس های یادگاری فرزندان اردوغان در کنار تروریست ها در شبکه های اجتماعی به دید می رسد.
این واقعیت ها نشان می دهد که رویکرد کشورهای عضو قلب آسیا، نسبت به پدیده تروریزم تغییر نیافته است. حال وقتی کسی خود بیمار باشد چگونه می تواند به دیگران نسخه بپیچد. نکته ناامید کننده کانونی هم آنست که تغییری در سیاست های حکومت پاکستان ایجاد نشده است. گرچه بعد از توقف مذاکرات صلح حکومت افغانستان و طالبان، حکومت پاکستان بارها از احیای روند صلح سخن گفت، اما مردم و حکومت افغانستان به این گفته ها باور نکردند آن گفته ها را یک بازی مضحک از سوی پاکستان می دانند.
بی اعتمادی میان دو کشور به حدی است که گفته می شد که اشرف غنی در نشست قلب آسیا حاضر نبود شرکت کند؛ زیرا می داند که حکومت پاکستان صداقت لازم را ندارد. لذا این امیدواری هم وجود ندارد که بتوان به پیامدهای مثبت این گونه نشست ها امیدوار بود و چشم اندازی نیکویی را انتظار برد. نکته قابل توجه دگر آنست که در سیاست های منطقه ای کشورهای بزرگ جهان نیز تغییری ایجاد نشده است. گرچه حمله های تروریستی در پاریس، شوکی در میان کشورهای غربی ایجاد کرد و نشان داد که تروریزم مرز نمی شناسد. اما این تغییرات به حدی نیست که بتوان انتظار برد که واقعا سیاست یک بام و دو هوای کشورهای غربی تغییر یافته باشد و حکومت های غربی صادقانه در جهت محو تروریزم تلاش ورزند.
بنابراین از میان سه پارامتری که بیان شد اگر رویکردهای منطقه ای نسبت به تروریزم تغییر می یافت و یا در دید گاه های حکومت پاکستان تغییری ایجاد می گشت شاید این اطمینان بوجود می آمد، فضای بی اعتمادی از میان می رفت و می شد به آینده امیدوار بود. اما متاسفانه هیچ کدام از این فاکتورها تغییر پیدا نکرده است.
امریکا به عنوان بزرگترین قدرت تاثیرگذار در پاکستان، هم چنان سیاست دوگانه دارد. هم به حکومت افغانستان نزدیک است و هم به پاکستان. هم قاتل را کمک می کند و هم برای مقتول اشک می ریزد. هم ظالم را اسلحه و پول می دهد و هم مظلوم را حمایت می کند. این سیاست دوگانه باعث می گردد که تنش میان دو کشور ادامه پیدا کند. در اخیر نشست اسلام آباد گفته شده است که مذاکره خصوصی میان اشرف غنی و نواز شریف برگزار شده است. شریف از اشرف غنی خواسته است که طالبان را در ساختار حکومت افغانستان شریک سازد!
این سخن به معنای آنست که پاکستانی ها پیشنهاد می کنند که جاسوسان آن کشور در بدنه حکومت افغانستان جای گیرند، که یک خواست نامشروع و ناموجه است که کشوری از کشور دیگر بخواهد که طرفداران آن کشور را به اداره های حکومتی خود جای دهد.
معنای دیگر آن سخن زیر پای نهادن حاکمیت ملی و استقلال سیاسی کشوراست. برای افغانستان شرم است که بعد از دیدن این همه جنایت از سوی طالبان این بار آنها را در ساختار حکومت خود بگنجاند، مقام و منصب حکومتی برای آنها قایل باشد، و امر و نهی آنها را بر شهروندان کشور بپذیرد.
مولف : م. سمنگانی