هفت جسد که در زابل سر بریده شده بودند ناوقت روز گذشته از غزنی به کابل رسیدند و امروز صبح از دشت برچی در غرب کابل به طرف ارگ ریاست جمهوری، تشییع شدند.
هزاران معترض که در برابر ارگ اعتراض کرده بودند و خواهان جواب از سوی ارگ نشینان بودند مورد شلیک محافظین ریاست جمهوری قرار گرفتند.
زخمی های این رویداد شامل هفت معترض و یک خبرنگار هستند.
معترضان همچنان در مقابل دروازه ریاست جمهوری شعارهای دادخواهی سر می دهند.
معترضان در مقابل دروازه ورودی ارگ ریاست جمهوری خواهان آن شدند تا دروازه ارگ باز شود که آنان اجساد سر بریده را به داخل ارگ انتقال دهند.
گفته می شود موترهای آبپاش در منطقه خواسته شده تا معترضان را متفرق کند.
رهبر بی کفایت نمی خواهیم، دولت بی کفایت جنایت جنایت، ع و غ حیا کن، حکومت را رها کن، به گلویت قسم به سر بریده ات قسم انتقام انتقام، شعارهایی است که معترضان سر می دهند.
کارشناسان می گویند که پیش بینی نمی شد ارگ نشینان پاسخ اعتراض مدنی و مطالبه حقوق شهروندی مردم را با گلوله های جنگی بدهند.
از دید منتقدان، پاسخ خون هایی که در زابل به ناحق و به صورت مظلومانه ریخته شدند، ریختن خون معترضان و دادخواهان در کابل نیست.
ارگ ریاست جمهوری و مسؤولان امنیتی باید در این خصوص بسیار محتاطانه عمل کنند.
وضعیت به گونه ای نیست که با توسل به زور بتوان همه چیز را مدیریت کرد.
سیل جمعیت، خوفناک است و دامنه خشم مردم بسیار وسیع. در چنین وضعیتی، آنچه اهمیت دارد مسؤولیت پذیری ارگ نشینان است.
تصمیم گیران امور باید حساسیت و اهمیت مساله را درک کنند. قربانیان، زنان، کودکان و مردان کهنسال بوده اند. آنها همه غیر نظامی و انسان های عادی بوده اند. آنها هیچ جرمی نداشتند، جز آنکه هزاره و شیعه بودند.
دولت و شخص رییس جمهور نیز باید بپذیرد که هیچ کار مفید و مهمی برای آزادی آنها انجام نداده است.
دولت مسؤول است؛ مسؤول ندانمکاری، اهمال و بی تفاوتی خود.
وقتی رییس جمهور در برابر به اسارت رفتن چند کوچی در بهسود، به شدت و سرعت واکنش نشان داد و ماجرا را به نفع کوچی ها، مختومه کرد، در برابر رویداد زابل نیز می توانست با قاطعیت، صادقانه و عملگرایانه اقدام کند.
او نباید از یاد ببرد که پس از ریاست جمهوری، وضعیت مدنی و حقوقی اش، با پیش از آن، فرق کرده است.
او اکنون رییس جمهور همه مردم افغانستان است از کابل تا زابل، از جاغوری تا دند غوری!
بنابراین، جان و مال و عرض و ناموس همه شهروندان افغانستان اعم از پشتون و هزاره و ازبک و تاجیک باید برای او اهمیتی برابر و بالسویه داشته باشد.
اینکه او می گوید عملیات نجات گروگان ها را زیر نظر داشته است، به تنهایی کافی نیست و بدیهی است که این توجیه نمی تواند جمعیت معترض و خشمگین را قانع کند.
مردم حق دارند خشمگین باشند، مردم حق دارند، اعتراض کنند، مردم حق دارند در داخل ارگ ریاست جمهوری، از حاکمان، داد بستانند. پاسخ این حقوق شهروندی، گلوله های جنگی نیست.
تصمیم گیران امنیتی باید بپذیرند که نیروهای امنیتی ما در مقابله با معترضان با رعایت تمام اصول و لوازم اعتراضات مدنی و صلح آمیز، به اندازه کافی مجرب و آموزش دیده نیستند.
گلوله جنگی در اعتراض های شهری و مدنی، قابل استفاده نیست. این سبک برخورد، مردم را خشمگین تر خواهد کرد.
خون های زابل نباید در کابل تازه شود. زخم های زابل، نباید در کابل، عمیق تر گردد.
در وضعیت حساس و خطیری قرار داریم. حکومت مجبور است صدای مردم را بشنود.
حاکمان باید توجه داشته باشند که کارد به استخوان رسیده است و مردم نمی توانند بیش از این، نعش های عزیزان شان را بر دوش کشند و از ارگ همچنان صدای برادری و دوستی با پاکستان و صلح با طالبان به گوش برسد.
در این شکی نیست که براندازی حکومت و حتی استعفای سران حکومت وحدت ملی، راه حل وضعیت پیچیده و بحرانی کنونی نیست؛ اما ادامه سیاست سکوت و تماشای حاکمیت و دوگانه رفتاری قوم مدارانه آن در برابر اقوام و ملیت های کشور نیز هیچ توجیهی ندارد.
اعتراض مردم باید با رفتارهای خردمندانه و همراه با احترام و عملگرایی حکومت پاسخ داده شود نه با گلوله های مرگبار جنگی.
هزاران معترض که در برابر ارگ اعتراض کرده بودند و خواهان جواب از سوی ارگ نشینان بودند مورد شلیک محافظین ریاست جمهوری قرار گرفتند.
زخمی های این رویداد شامل هفت معترض و یک خبرنگار هستند.
معترضان همچنان در مقابل دروازه ریاست جمهوری شعارهای دادخواهی سر می دهند.
معترضان در مقابل دروازه ورودی ارگ ریاست جمهوری خواهان آن شدند تا دروازه ارگ باز شود که آنان اجساد سر بریده را به داخل ارگ انتقال دهند.
گفته می شود موترهای آبپاش در منطقه خواسته شده تا معترضان را متفرق کند.
رهبر بی کفایت نمی خواهیم، دولت بی کفایت جنایت جنایت، ع و غ حیا کن، حکومت را رها کن، به گلویت قسم به سر بریده ات قسم انتقام انتقام، شعارهایی است که معترضان سر می دهند.
کارشناسان می گویند که پیش بینی نمی شد ارگ نشینان پاسخ اعتراض مدنی و مطالبه حقوق شهروندی مردم را با گلوله های جنگی بدهند.
از دید منتقدان، پاسخ خون هایی که در زابل به ناحق و به صورت مظلومانه ریخته شدند، ریختن خون معترضان و دادخواهان در کابل نیست.
ارگ ریاست جمهوری و مسؤولان امنیتی باید در این خصوص بسیار محتاطانه عمل کنند.
وضعیت به گونه ای نیست که با توسل به زور بتوان همه چیز را مدیریت کرد.
سیل جمعیت، خوفناک است و دامنه خشم مردم بسیار وسیع. در چنین وضعیتی، آنچه اهمیت دارد مسؤولیت پذیری ارگ نشینان است.
تصمیم گیران امور باید حساسیت و اهمیت مساله را درک کنند. قربانیان، زنان، کودکان و مردان کهنسال بوده اند. آنها همه غیر نظامی و انسان های عادی بوده اند. آنها هیچ جرمی نداشتند، جز آنکه هزاره و شیعه بودند.
دولت و شخص رییس جمهور نیز باید بپذیرد که هیچ کار مفید و مهمی برای آزادی آنها انجام نداده است.
دولت مسؤول است؛ مسؤول ندانمکاری، اهمال و بی تفاوتی خود.
وقتی رییس جمهور در برابر به اسارت رفتن چند کوچی در بهسود، به شدت و سرعت واکنش نشان داد و ماجرا را به نفع کوچی ها، مختومه کرد، در برابر رویداد زابل نیز می توانست با قاطعیت، صادقانه و عملگرایانه اقدام کند.
او نباید از یاد ببرد که پس از ریاست جمهوری، وضعیت مدنی و حقوقی اش، با پیش از آن، فرق کرده است.
او اکنون رییس جمهور همه مردم افغانستان است از کابل تا زابل، از جاغوری تا دند غوری!
بنابراین، جان و مال و عرض و ناموس همه شهروندان افغانستان اعم از پشتون و هزاره و ازبک و تاجیک باید برای او اهمیتی برابر و بالسویه داشته باشد.
اینکه او می گوید عملیات نجات گروگان ها را زیر نظر داشته است، به تنهایی کافی نیست و بدیهی است که این توجیه نمی تواند جمعیت معترض و خشمگین را قانع کند.
مردم حق دارند خشمگین باشند، مردم حق دارند، اعتراض کنند، مردم حق دارند در داخل ارگ ریاست جمهوری، از حاکمان، داد بستانند. پاسخ این حقوق شهروندی، گلوله های جنگی نیست.
تصمیم گیران امنیتی باید بپذیرند که نیروهای امنیتی ما در مقابله با معترضان با رعایت تمام اصول و لوازم اعتراضات مدنی و صلح آمیز، به اندازه کافی مجرب و آموزش دیده نیستند.
گلوله جنگی در اعتراض های شهری و مدنی، قابل استفاده نیست. این سبک برخورد، مردم را خشمگین تر خواهد کرد.
خون های زابل نباید در کابل تازه شود. زخم های زابل، نباید در کابل، عمیق تر گردد.
در وضعیت حساس و خطیری قرار داریم. حکومت مجبور است صدای مردم را بشنود.
حاکمان باید توجه داشته باشند که کارد به استخوان رسیده است و مردم نمی توانند بیش از این، نعش های عزیزان شان را بر دوش کشند و از ارگ همچنان صدای برادری و دوستی با پاکستان و صلح با طالبان به گوش برسد.
در این شکی نیست که براندازی حکومت و حتی استعفای سران حکومت وحدت ملی، راه حل وضعیت پیچیده و بحرانی کنونی نیست؛ اما ادامه سیاست سکوت و تماشای حاکمیت و دوگانه رفتاری قوم مدارانه آن در برابر اقوام و ملیت های کشور نیز هیچ توجیهی ندارد.
اعتراض مردم باید با رفتارهای خردمندانه و همراه با احترام و عملگرایی حکومت پاسخ داده شود نه با گلوله های مرگبار جنگی.