تاریخ انتشار :شنبه ۴ میزان ۱۳۹۴ ساعت ۱۸:۳۴
کد مطلب : 116790
ایجاد اعتماد، از حرف تا عمل!
رئیس جمهور اشرف غنی گفته است که حکومت وحدت ملی تعهد دارد که فضای بی اعتمادی میان حکومت و مردم را از میان بردارد. وی هم چنان یکی از دلایل ناامنی را فضای عدم اعتماد میان حکومت و مردم دانسته است. رئیس جمهور که در ارگ ریاست جممهوری و در میان اعضای شورای اقوام سخن می گفته، به سخن دیگری نیز اشاره کرده، این که در گذشته یک تعداد برای منفعت شخصی خود برخی مناطق و ولسوالی ها را محروم نگهداشته بودند. وی به نام و مشخصات آن افراد اشاره نکرده که چه کسانی هستند و یا بودند. اما این گفته این پرسش را ایجاد می کند که اشرف غنی با این گفته می خواهد برخی رقبای سیاسی خود را از اعتبار بیندازد، مقام و مرتبه آنها را در پیشگاه مردم پائین آورد یا آن که واقعا چنین چیزی وجود داشته است؟

وقتی فضای بی اعتمادی وجود داشته باشد از هیچ کس نباید انتظار داشت که سخنان رئیس جمهور را بدون ابهام درک کند.

به هر حال سخنان محوری رئیس جمهور از میان بردن فضای عدم اعتماد میان مردم و حکومت است که پرسش های بی شماری را مطرح می کند. یکی از پرسش های محوری آنست که اشرف غنی با کدام وسایل و ساز و کار می خواهد این فضا را تغییر دهد و فضای سالم میان مردم و حکومت ایجاد شود، از سوی دیگر ایجاد فضای اعتماد خواهان پرداخت هزینه است، آیا حکومت وحدت ملی حاضر است این هزینه را بپردازد یا آن که فقط به گفتن حرف بسنده می کند؟

واقعیت آنست که فضای عدم اعتماد از زمان حکومت کرزی آغاز یافت، آنگاه که او طالبان را برادر خواند، و نسبت به زندانیان آن گروه ترحم و رأفت و شفقت فراوان کرد. آنها را از زندانها رها ساخت و عده ای را که توسط نیروهای امنیتی دست گیر شده بودند با هدایا و تحفه های فراوان به خانه های خود برگردانید. مردم وقتی این رویه و سیاست را از سوی حکومت گران دیدند، عملا دست از حمایت حکومت برداشتند و میان حکومت و مردم فاصله عمیقی ایجاد شد. با ایجاد حکومت وحدت ملی نه تنها آن فضا و جو بی اعتمادی کاهش پیدا نکرد بلکه افزایش چند برابر یافت. اکنون فضای اعتماد میان حکومت و مردم در پائین ترین سطح خود در چهارده سال گذشته قرار دارد. نتیجه نظر سنجیی که طی ماه های اخیر منتشر شده نشان می دهد که میزان محبوبیت حکومت در نزد مردم حدود ۲۰ درصد است.

این آمار یعنی کمترین میزان محبوبیت متصور حکومت در اذهان عمومی. حال وقتی رئیس جمهور درک کرده است که محبوبیت حکومت در حد نازل خود رسیده است، خود یک گام مثبت تلقی می گردد؛ زیرا درک و شناخت معضل، بخشی از راه حل می تواند باشد. حال که مقام های بلند رتبه حکومت این مشکل را درک کرده اند و می دانند که کانونی ترین مشکل چیست، با در پیش گرفتن ساز و کارهایی در صدد جلوگیری از آسیب های بیشتر حکومت در اذهان عمومی باشد. ولیکن سخن در این است که این کار چگونه و با کدام ساز و کار میسر است؟
لابد حکومت خود به دلایل بی اعتمادی وقوف دارد و می داند ولی به دید نگارنده ی این سطور، ایجاد فضای بی اعتمادی میان مردم و حکومت دلایل و علت های بی شماری دارد که به برخی از آنها اشاره می شود.

۱. گرایش های سیاسی اتنیکی و قومی مقام های حکومت وحدت ملی، بی تردید یکی از علت های عمده و مهم ایجاد فضای بی اعتمادی میان مردم و حکومت است.

این علت را چگونه حکومت می تواند از میان بردارد و فضای سالمی را ایجاد کند؛ وقتی مردم عملا می بینند که عدالت در نگاه و نگره مقام های حکومت وجود ندارد، تعلق های قومی و قبیلوی عملا در موضع گیری های حکومتگران ذی دخل است، طبیعی است که احساس همدلی میان حکومت و مردم از میان می رود، مردم حکومت را از خود نمی دانند یا حالت انزوا می گیرند یا آن که در تقابل با حکومت واقع می شوند. در نتیجه شکاف ها افزایش پیدا می کند و عدم اعتماد بیشتر می شود. این فضا وقتی می تواند از میان برود که مردم احساس کنند که نگاه حکومت به مردم نگاه عدالت محورانه است. نگاه عدالت محورانه، ابعاد گوناگون می تواند داشته باشد از برخوردهای رئیس جمهور نسبت به پرسش رسانه ها گرفته، تقرری ها در پست های حکومتی تا برنامه های راهبردی برای توسعه کشور.

اگر میان جنوب و شمال و یا شرق و غرب، و هم چنان میان گویندگان زبان های گوناگون در نزد رئیس جمهور هیچ فرقی وجود نداشته باشد و همه را یکسان و یک رنگ بنگرد، موقف رئیس جمهور همانند سران کشورهای دموکراتیک بی طرفی کامل باشد می تواند قدمی در راه ایجاد اعتماد میان مردم و حکومت باشد.

وقتی در یک نشست خبری رئیس جمهور، گوینده یک زبان را از پرسش منع می کند و می گوید که نوبت فلان زبان است، این نگاه و این دید یک دید عادلانه و بی طرفانه نیست بلکه گویای دخالت و طرفداری حکومت از گویندگان یک زبان و یک قوم است.

رئیس جمهور گمان می برد که خدمت می کند و عدالت را بر جای خود می نشاند در حالی که تیشه به ریشه عدالت می زند و عملا زمینه بی عدالتی را فراهم می آورد. بنابراین اگر رئیس جمهور همه را به یک رنگ و یک نگاه بنگرد همان گونه که در آموزه های دموکراسی می توان دید، در این صورت فضای اعتماد بوجود خواهد آمد. لذا نهادهای حکومتی به صورت عمومی و رئیس جمهور بویژه باید نسبت به مذهب، زبان و قومیت شهروندان بی طرف باشد و از هیچ قوم و قشری به دفاع نپردازد.

۲. فضای اعتماد میان حکومت و مردم با محوریت ارزشی بوجود می آید. اما آن ارزش چیزی نیست جز قانون اساسی کشور. قانون اساسی را میثاق ملی گفته اند اما در افغانستان یکی از مظلوم ترین و مغموم ترین و مغفول ترین نهادهایی است که وجود دارد. بررغم گذشت نزدیک به سیزده سال که از تصویب و تدوین قانون اساسی می گذرد، توجهی اندکی بدان صورت گرفته در برخی مواقع و زمان ها حکومت در چنان انارشی فرو می رود گویا که نه قانونی وجود داد و نه اصول و ارزشی بدین نام .

وقتی قانون اساسی و قوانین نافذه کشور مبنای عمل حکومت و سیاست مداران نباشد، لاجرم این خودخواهی های فردی یا قومی، حزبی و گروهی مبنای عمل قرار می گیرد و در نتیجه عدالت زیر پای نهاده می شود، فاصله میان حکومت و مردم افزایش پیدا می کند و عدم اعتماد فضای کلی میان حکومت و مردم را احتوا می کند. حکومت و مردم به دو راه مخالف روان می شوند هر کدام به سوی مقصدی راه می پیمایند.

گرچه فقر، بیکاری، ناامنی و بسا از ناملایمات اجتماعی در کشور وجود دارد اما آنچه مردم را متواری ساخته و جوان ها را مجبور کرده است که راه پر خوف مهاجرت را اختیار کنند، فضای بی اعتمادی میان حکومت و مردم است.
۳. وقتی میان دو فرد و یا دو گروه مسابقه طناب کشی راه اندازی می شود این مسابقه تا وقتی ادامه دارد که اطمینان به استقامت و سلامت طناب وجود داشته باشد. اما اگر این ظن ایجاد شود که کشیدن بیشتر منجر به پاره شدن طناب می شود عقل حکم می کند که دو طرف از اصل مسابقه صرف نظر کنند چون وقتی برد و باختی در میان است که طناب وجود داشته باشد. رهبران حکومت وحدت ملی همچون دو گروه مسابقه طناب کشی هستند، اگر درکی داشته باشند که نزاع و کشمکش، اصل هویت و بودگی این مردم را دچار مخاطره می کند؛ چرا باید این همه اختلاف برپای دارند و برای رسیدن به پست و مقامی این همه نفاق و شقاق راه بیندازند و اصل را فدای فرع کنند. لذا اختلافات میان دو تیم حکومت وحدت ملی یکی از مهم ترین دلایل بی اعتمادی میان مردم و حکومت است.

هم عقل و هم شرع حکم می کند که این اختلافات برداشته شود، مردم اطمینان یابند که حکومت برای نزاع نیست بلکه برای خدمت گذاری به مردم است. اگر این کار بست ها به کار بسته شود شاید باورها تغییر پیدا کند، اعتماد فرو ریخته میان حکومت و مردم برگردد.
مولف : سید مظفر دره صوفی
https://avapress.net/vdcb90b8grhb8zp.uiur.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما