رایان کراکر؛ سفیر پیشین امریکا درافغانستان گفته است که تهدیدات برخاسته از داعش و جنگجویان پیشین طالبان که با این گروه بیعت کرده اند باید از سوی مقام های حکومت افغانستان و امریکا جدی گرفته شود.
او تاکید کرده که در این مورد با مقامهای حکومت افغانستان نیز گفتگوهایی را انجام داده است.
در همین حال، وی گفته است که در آینده احتمال انشعابات بیشتر در گروه طالبان وجود دارد؛ زیرا بیشتر آنها اکنون با داعش بیعت کرده اند.
کراکر گفته است که حضور داعش در افغانستان نباید نادیده گرفته شود.
گفته های رایان کراکر در حالی بیان می شود که امریکا و ناتو حضور داعش را در افغانستان خطری استراتژیک برای خود نمی دانند.
دولت تایید کرده که داعش در سه ولایت حضور دارد.
اخیرا ولادیمیر پوتین؛ رییس جمهور روسیه نیز در دیدار با حامد کرزی؛ رییس جمهور پیشین افغانستان اعلام کرد که داعش در ۲۵ ولایت افغانستان حضور دارد.
او گفته که دولت افغانستان باید راهکار مناسبی برای نبرد با این گروه روی دست بگیرد.
با این وصف کارشناسان می گویند که در این میان، هنوز مشخص نیست که خطر داعش برای کشورهای غربی مسؤول مبارزه با تروریزم که به همین بهانه در افغانستان پایگاه و نیروی نظامی دارند تا چه حد جدی است.
ناظران می گویند که اگر کشورهای غربی به رهبری امریکا مسؤولیت مبارزه نظامی با تروریزم در افغانستان را بر عهده دارند، چرا میان گروه های مختلف تروریستی، تمایز قایل می شوند و خطرات ناشی از این گروه ها را به استراتژيک و غیر استراتژيک تقسیم می کنند؟
این در حالی است که بربنیاد تجارب به دست آمده در عراق و سوریه، سهل انگاری و نگاه غیر جدی و غیر استراتژیک به خطر تروریزم داعشی در این کشورها، سرانجام هزینه ای بسیار سنگین و مرگبار ویرانگر را روی دست قدرت های مدعی مبارزه با تروریزم گذاشت؛ قدرت هایی که البته از سوی دیگر، خود متهم به حمایت های وسیع پنهانی از تروریزم نیز هستند و به باور شماری از کارشناسان، یکی از عمده ترین دلایل و انگیزه های جدی نگرفتن خطر داعش در عراق و سوریه نیز حمایت ضمنی و پنهانی قدرت های مدعی مبارزه با تروریزم از تروریزم بوده است.
از آنسو به عقیده این طیف از تحلیلگران، خدمتی که داعش به جبهه به اصطلاح ضد تروریزم به رهبری امریکا می کند نیز این است که یکبار دیگر زمینه های سلطه سیاسی، حضور نظامی، تاراج منابع و ثروت های نفتی کشورهای خاور میانه در بدل واگذاری سلاح های مرگبار امریکایی به اعراب و همچنین دست بردن به ساختار دموکراتیک و مردمی نظام های سیاسی در عراق و سوریه به منظور ایجاد نظام های مبتنی بر ارزش ها و منافع غرب در این کشورها را فراهم کرده است.
معادله مبارزه با داعش هم در افغانستان و هم در عراق و سوریه، بسیار ساده است و این بدون تردید چیزی نیست که ائتلاف مبارزه با تروریزم به رهبری امریکا در افغانستان و خاور میانه، نتواند از عهده تجزیه و تحلیل آن برآید. این معادله بر این اساس استوار است که علاوه بر بمباران شدید و بی امان پایگاه ها و مراکز مشخص داعش در این کشورها، رژیم های همپیمان امریکا در منطقه مانند ترکیه و عربستان سعودی و اردن و قطر و امارات و... نیز شاهرگ های مالی داعش را با امتناع از خرید نفت تولید شده در بخش های تحت سلطه این گروه و بلوکه کردن مجاری انتقال پول و داد و ستدهای ارزی و تجاری این گروه قطع کنند و از آنسو نیز مرزهای زمینی و هوایی و دریایی خود را به روی هزاران تروریست بالقوه ای که روزانه به صورت آزادانه از اروپا و امریکا و سراسر جهان راهی ترکیه می شوند و از آنجا به داعش می پیوندند ببندند. چرا چنین اقداماتی نه تنها صورت نمی گیرد؛ بلکه در برابر دیدگان و تحت نظارت ائتلاف جهانی به رهبری امریکا علیه داعش، عملا به این کارها مبادرت می شود؟
در افغانستان نیز همین وضعیت جریان دارد. مرزهای کشور با پاکستان همواره امکانی آسان برای نفوذ تروریزم به افغانستان را فراهم کرده است. در غیر آن، هزاران تروریست خارجی با خانواده های خود چگونه در مناطق مختلف کشور جا به جا می شوند و سپس پرچم های سیاه و سفید بلند می کنند و با تروریست ها اعلام بیعت می کنند؟
آیا این عاقلانه و قابل باور است که تصور کنیم همه این اتفاقات دور از دیدرس سیستم پیشرفته رصدخانه های جاسوسی امریکا و متحدانش در افغانستان و منطقه بدون اجازه و اطلاع آنها صورت می گیرد؟
همین که امریکا و ناتو می گویند خطر داعش در افغانستان برای آنها استراتژيک و جدی نیست، این خود نشانگر نوعی تایید تلویحی توسعه تروریزم داعشی در کشور است.
یکی از لوازم ابتدایی مبارزه صادقانه و واقعی با تروریزم، پاسخ دادن به همین چند پرسش ساده و بسیار بدیهی است.
او تاکید کرده که در این مورد با مقامهای حکومت افغانستان نیز گفتگوهایی را انجام داده است.
در همین حال، وی گفته است که در آینده احتمال انشعابات بیشتر در گروه طالبان وجود دارد؛ زیرا بیشتر آنها اکنون با داعش بیعت کرده اند.
کراکر گفته است که حضور داعش در افغانستان نباید نادیده گرفته شود.
گفته های رایان کراکر در حالی بیان می شود که امریکا و ناتو حضور داعش را در افغانستان خطری استراتژیک برای خود نمی دانند.
دولت تایید کرده که داعش در سه ولایت حضور دارد.
اخیرا ولادیمیر پوتین؛ رییس جمهور روسیه نیز در دیدار با حامد کرزی؛ رییس جمهور پیشین افغانستان اعلام کرد که داعش در ۲۵ ولایت افغانستان حضور دارد.
او گفته که دولت افغانستان باید راهکار مناسبی برای نبرد با این گروه روی دست بگیرد.
با این وصف کارشناسان می گویند که در این میان، هنوز مشخص نیست که خطر داعش برای کشورهای غربی مسؤول مبارزه با تروریزم که به همین بهانه در افغانستان پایگاه و نیروی نظامی دارند تا چه حد جدی است.
ناظران می گویند که اگر کشورهای غربی به رهبری امریکا مسؤولیت مبارزه نظامی با تروریزم در افغانستان را بر عهده دارند، چرا میان گروه های مختلف تروریستی، تمایز قایل می شوند و خطرات ناشی از این گروه ها را به استراتژيک و غیر استراتژيک تقسیم می کنند؟
این در حالی است که بربنیاد تجارب به دست آمده در عراق و سوریه، سهل انگاری و نگاه غیر جدی و غیر استراتژیک به خطر تروریزم داعشی در این کشورها، سرانجام هزینه ای بسیار سنگین و مرگبار ویرانگر را روی دست قدرت های مدعی مبارزه با تروریزم گذاشت؛ قدرت هایی که البته از سوی دیگر، خود متهم به حمایت های وسیع پنهانی از تروریزم نیز هستند و به باور شماری از کارشناسان، یکی از عمده ترین دلایل و انگیزه های جدی نگرفتن خطر داعش در عراق و سوریه نیز حمایت ضمنی و پنهانی قدرت های مدعی مبارزه با تروریزم از تروریزم بوده است.
از آنسو به عقیده این طیف از تحلیلگران، خدمتی که داعش به جبهه به اصطلاح ضد تروریزم به رهبری امریکا می کند نیز این است که یکبار دیگر زمینه های سلطه سیاسی، حضور نظامی، تاراج منابع و ثروت های نفتی کشورهای خاور میانه در بدل واگذاری سلاح های مرگبار امریکایی به اعراب و همچنین دست بردن به ساختار دموکراتیک و مردمی نظام های سیاسی در عراق و سوریه به منظور ایجاد نظام های مبتنی بر ارزش ها و منافع غرب در این کشورها را فراهم کرده است.
معادله مبارزه با داعش هم در افغانستان و هم در عراق و سوریه، بسیار ساده است و این بدون تردید چیزی نیست که ائتلاف مبارزه با تروریزم به رهبری امریکا در افغانستان و خاور میانه، نتواند از عهده تجزیه و تحلیل آن برآید. این معادله بر این اساس استوار است که علاوه بر بمباران شدید و بی امان پایگاه ها و مراکز مشخص داعش در این کشورها، رژیم های همپیمان امریکا در منطقه مانند ترکیه و عربستان سعودی و اردن و قطر و امارات و... نیز شاهرگ های مالی داعش را با امتناع از خرید نفت تولید شده در بخش های تحت سلطه این گروه و بلوکه کردن مجاری انتقال پول و داد و ستدهای ارزی و تجاری این گروه قطع کنند و از آنسو نیز مرزهای زمینی و هوایی و دریایی خود را به روی هزاران تروریست بالقوه ای که روزانه به صورت آزادانه از اروپا و امریکا و سراسر جهان راهی ترکیه می شوند و از آنجا به داعش می پیوندند ببندند. چرا چنین اقداماتی نه تنها صورت نمی گیرد؛ بلکه در برابر دیدگان و تحت نظارت ائتلاف جهانی به رهبری امریکا علیه داعش، عملا به این کارها مبادرت می شود؟
در افغانستان نیز همین وضعیت جریان دارد. مرزهای کشور با پاکستان همواره امکانی آسان برای نفوذ تروریزم به افغانستان را فراهم کرده است. در غیر آن، هزاران تروریست خارجی با خانواده های خود چگونه در مناطق مختلف کشور جا به جا می شوند و سپس پرچم های سیاه و سفید بلند می کنند و با تروریست ها اعلام بیعت می کنند؟
آیا این عاقلانه و قابل باور است که تصور کنیم همه این اتفاقات دور از دیدرس سیستم پیشرفته رصدخانه های جاسوسی امریکا و متحدانش در افغانستان و منطقه بدون اجازه و اطلاع آنها صورت می گیرد؟
همین که امریکا و ناتو می گویند خطر داعش در افغانستان برای آنها استراتژيک و جدی نیست، این خود نشانگر نوعی تایید تلویحی توسعه تروریزم داعشی در کشور است.
یکی از لوازم ابتدایی مبارزه صادقانه و واقعی با تروریزم، پاسخ دادن به همین چند پرسش ساده و بسیار بدیهی است.