نبرد گلادیاتورهای قرن بیست ویک!
برای آشنایی ذهن خوانندگان بااین مفهوم، لازم است تعریف کوتاهی از مفهوم «گلادیاتور»صورت گیرد تا فهم معنای این واژه و ماهیت و مقاصد نبرد این گونه گروه ها آشنایی پیدا کنند. در یک تعریف ساده از گلادیاتورها گفته شده است که:
«گِلادیاتورها، دستهای از بردگان و جنگجویان حرفهای در روم باستان بودند که با یکدیگر و با حیوانات درنده جنگیده و دست و پنجه نرم میکردند تا موجبات تفریح تماشاگران را فراهم آورند. این پیکارها که گاه به مرگ ایشان میانجامید. در میدانگاههای ویژهای در بسیاری از شهرهای امپراتوری روم، برای نمونه کولوسئوم رم، اجرا میشد»
منظور نگارنده ازاین دو گروه، طالبان و گروه داعش هستند که تا کنون در شرق و غرب کشور در یک رویایی خونین به مصاف هم رفته اند و به قلع و قمع یکدیگر پرداخته اند.
از مشخصات این گونه گروه ها، یکی آنست که دشمنی آشکار و تعریف شده ای با هم ندارند و هیچ گاه در یک قلمرو هم زندگی نکرده اند. دومین ویژگی این گونه گروه ها آنست که حتا منافع مشترک نیز ندارند. سوم آنکه نه به خواست خود به وجود آمده اند و به خواست خود به جنگ می پردازند. آنچه از جنگیدن نصیب این گروه می شود هیچ نیست؛ زیرا یا این گروه ها در میدان های نبرد کشته می شوند یا آن که چنان مورد نفرت و انزجار مردم قرارمی گیرند که به ناگزیرگوشه های انزوا اختیار می کنند.
همان گونه که زندگی این گونه گروه ها با خواست و اختیار خودشان نیست، مرگ این ها نیز از سوی منفعت جویان و قدرت های جهانی رقم می خورد. آنچه که گلادیاتورهای قرن بیست و یک را از بردگان روم باستان تمیز می دهد آنست که این گروه ها نه برای تفریح تماشاگران، بلکه منافع قدرت های بزرگ جهانی است که این ها را رو در روی هم قرار می دهند.
گروه طالبان در افغانستان در دو دهه گذشته برای سازمان استخبارات پاکستان جنگیده و در این راه از هیچ جنایتی نیز فرو گزار نکرده است. اندک شمار رهبران این گروه وقتی از نبرد با مردم افغانستان سرباز زده یا آنکه ایده های صلح خواهانه داشته اند یا گوشه انزوا رفته اند یا به بدترین عقوبت ها گرفتار آمده اند.
زندانی شدن برخی از سران طالبان در زندان های حکومت پاکستان گواه این مدعا است و نشان می دهد که این گروه مزدور تا هنوز دو گزینه بیشتر نداشته است. یا در نبرد با مردم و نیروهای مسلح افغانستان کشته شده اند یا آن که به عقوبت های دردناکی گرفتار آمده اند.
به نظر می رسد که رویارویی فراگیر این دو گروه تروریستی بیمی سخت جانکاه در دل طالبان ایجاد کرده است و درآخرین تحول، نامه ی سر گشاده ای از سوی گروه طالبان عنوان رهبر گروه داعش منتشر شده است که نشان می دهد نبرد این دو گروه با نگرانی های رو به افزایشی رو به رو است.
نامه طالبان به گروه بغدادی(داعش) ملتمسانه و همراه با بیمی است که در دل این گروه نشسته است. طالبان، گروه داعش را مجاهدین خطاب کرده و نوشته که نیاز به ایجاد جبهه جدید در افغانستان نیست. به نظر می رسد که آشکار دیدن برخی واقعیت ها در افغانستان از یک سوی و فراوانی امکانات مادی داعش از سوی دیگر سبب شده است که گروه طالبان خود را در موضع ضعف بنگرد و ملتمسانه در خواست کند که داعش در افغانستان جبهه باز نکند.
طالبان گفته اند که اگر داعش بخواهد جبههای در افغانستان بگشاید، ممکن است که با واکنش این گروه روبرو شود.
به هر حال نامه سر گشاده گروه طالبان بیانگر نهایت استیصال و درماندگی این گروه را نشان می دهد که اکنون با بن بست مشهودی مواجه گشته است. طالبان مولود توافق های پشت پرده ی برخی از کشورهای غربی، کشورهای حوزه خلیج فاس و سازمان استخبارات پاکستان است.
این گروه با کمک مجموعه این کشورها به وجود آمده تا بتواند منافع آن کشورها را به نحوی تامین کند. شاید آنچه از گروه طالبان انتظار برده می شده هیچ کدام برآورده نشده و هیچ یک از اهداف آن کشورها با گروه طالبان تحقق نیافته است. ممکن است نزدیکی حکومت افغانستان به عربستان سعودی و قول و قرارهایی که برای ایجاد مدرسه دینی به آن کشور داده است، ضرورت پشتیبانی طالبان از سوی عربستان سعودی را کاهش داده باشد؛ اما گویا سازمان استخبارات پاکستان تنها کارتی که در دست دارد گروه طالبان است که هنوز می تواند با آن بازی کند.
شاید طالبان هرگز تصور نکنند که تاریخ مصرف شان به انتها رسیده و گروه داعش یکی از گزینه هایی است که با حذف طالبان به جای آنها قرار گیرد که باز هم با کمک عربستان سعودی و همیاری و هم کاری برخی کشورهای غربی ایجاد شده است.
امروز اگر برای گسترش داعش سرمایه گذاری هنگفتی صورت گرفته است ناظر به اهداف گوناگونی است که کشورهای غربی و عربی خلیج فارس از آن انتظار می برند.
رقابت جاهلانه عربستان سعودی با ایران و دامن زدن به اختلاف های شیعه و سنی و نشان دادن ایران به طرفداری از شیعه ها، زمینه ی مناسبی به وجود آورده است که گروه داعش رشد کند.
طالبان نیز گمان می برند اگر این نامه سرگشاده بنویسند و از گروه داعش بخواهند که در افغانستان جبهه باز نکند خواهند توانست داعش را از اهداف خود منصرف کند، غافل از این که گروه داعش نیز مزدوری چون خود آنها و وابسته به کشورهایی است که در رقابت با یکدیگر به سر می برند. فقط کافی است طالبان به ترکیب ناهمگون طرفداران و پشتیبانان گروه داعش توجه کنند به این واقعیت، نیک پی خواهند برد . از ترکیه اسلام گرای معتدل و دموکراتیک اردوغان تا خانواده فاسد و ارتجاعی عربستان سعودی و شیوخ فاسد عرب خلیج فارس نشان از تنوع و گوناگونی پشتیبانان این گروه دارد. حضور این گروه در افغانستان هم وابسته به اراده کشورهای تمویل کننده ی این گروه است.
بهتر است طالبان به جای نامه نگاری و یا رویارویی با گروه داعش به فکر چاره و سرنوشت خود باشند که به شدت تاریخ مصرف آن به پایان می رسد.
تا وقتی اقتدارگرایی کشورهای عربی خلیج فارس پا برجای باشد، تا وقتی عراق از قدرت قوی و یک ارتش نیرومند بر خوردار نشده است خاورمیانه صحنه مانور گوناگون گروه تروریستی از جمله داعش خواهد بود.
ممکن است عرصه فعالیت این گروه بر اثر تحولات سیاسی منطقه مثل انتخابات ترکیه دچار قبض و یا بسط شود. اما حضور این گروه بدون تردید به اراده و خواست قدرت های غربی و عربی بستگی دارد. در افغانستان حضور داعش هیچ ارتباطی به نامه ملتمسانه و تملق آمیز گروه طالبان ندارد. بلکه حضور این گروه وابسته به اراده قدرت های غربی و اختلاف هایی است که غرب با روسیه و ایران دارد. زیرا یکی ازعمده ترین دلیل حضور داعش در افغانستان تهدید کشورهای متحد روسیه در آسیای مرکزی از یک سوی وتحت فشار قراردادن ایران از سوی دیگر است. بنابراین آنچه در افغانستان قابل پیش بینی است این نبرد سنگین میان دو گروه مزدور بر سر توسعه ساحه نفوذ خود وجود دارد و هزیمت و شکست نیز از آن گروه طالبان است که تنها با پشتوانه سازمان استخبارات پاکستان می جنگد.
برای آشنایی ذهن خوانندگان بااین مفهوم، لازم است تعریف کوتاهی از مفهوم «گلادیاتور»صورت گیرد تا فهم معنای این واژه و ماهیت و مقاصد نبرد این گونه گروه ها آشنایی پیدا کنند. در یک تعریف ساده از گلادیاتورها گفته شده است که:
«گِلادیاتورها، دستهای از بردگان و جنگجویان حرفهای در روم باستان بودند که با یکدیگر و با حیوانات درنده جنگیده و دست و پنجه نرم میکردند تا موجبات تفریح تماشاگران را فراهم آورند. این پیکارها که گاه به مرگ ایشان میانجامید. در میدانگاههای ویژهای در بسیاری از شهرهای امپراتوری روم، برای نمونه کولوسئوم رم، اجرا میشد»
منظور نگارنده ازاین دو گروه، طالبان و گروه داعش هستند که تا کنون در شرق و غرب کشور در یک رویایی خونین به مصاف هم رفته اند و به قلع و قمع یکدیگر پرداخته اند.
از مشخصات این گونه گروه ها، یکی آنست که دشمنی آشکار و تعریف شده ای با هم ندارند و هیچ گاه در یک قلمرو هم زندگی نکرده اند. دومین ویژگی این گونه گروه ها آنست که حتا منافع مشترک نیز ندارند. سوم آنکه نه به خواست خود به وجود آمده اند و به خواست خود به جنگ می پردازند. آنچه از جنگیدن نصیب این گروه می شود هیچ نیست؛ زیرا یا این گروه ها در میدان های نبرد کشته می شوند یا آن که چنان مورد نفرت و انزجار مردم قرارمی گیرند که به ناگزیرگوشه های انزوا اختیار می کنند.
همان گونه که زندگی این گونه گروه ها با خواست و اختیار خودشان نیست، مرگ این ها نیز از سوی منفعت جویان و قدرت های جهانی رقم می خورد. آنچه که گلادیاتورهای قرن بیست و یک را از بردگان روم باستان تمیز می دهد آنست که این گروه ها نه برای تفریح تماشاگران، بلکه منافع قدرت های بزرگ جهانی است که این ها را رو در روی هم قرار می دهند.
گروه طالبان در افغانستان در دو دهه گذشته برای سازمان استخبارات پاکستان جنگیده و در این راه از هیچ جنایتی نیز فرو گزار نکرده است. اندک شمار رهبران این گروه وقتی از نبرد با مردم افغانستان سرباز زده یا آنکه ایده های صلح خواهانه داشته اند یا گوشه انزوا رفته اند یا به بدترین عقوبت ها گرفتار آمده اند.
زندانی شدن برخی از سران طالبان در زندان های حکومت پاکستان گواه این مدعا است و نشان می دهد که این گروه مزدور تا هنوز دو گزینه بیشتر نداشته است. یا در نبرد با مردم و نیروهای مسلح افغانستان کشته شده اند یا آن که به عقوبت های دردناکی گرفتار آمده اند.
به نظر می رسد که رویارویی فراگیر این دو گروه تروریستی بیمی سخت جانکاه در دل طالبان ایجاد کرده است و درآخرین تحول، نامه ی سر گشاده ای از سوی گروه طالبان عنوان رهبر گروه داعش منتشر شده است که نشان می دهد نبرد این دو گروه با نگرانی های رو به افزایشی رو به رو است.
نامه طالبان به گروه بغدادی(داعش) ملتمسانه و همراه با بیمی است که در دل این گروه نشسته است. طالبان، گروه داعش را مجاهدین خطاب کرده و نوشته که نیاز به ایجاد جبهه جدید در افغانستان نیست. به نظر می رسد که آشکار دیدن برخی واقعیت ها در افغانستان از یک سوی و فراوانی امکانات مادی داعش از سوی دیگر سبب شده است که گروه طالبان خود را در موضع ضعف بنگرد و ملتمسانه در خواست کند که داعش در افغانستان جبهه باز نکند.
طالبان گفته اند که اگر داعش بخواهد جبههای در افغانستان بگشاید، ممکن است که با واکنش این گروه روبرو شود.
به هر حال نامه سر گشاده گروه طالبان بیانگر نهایت استیصال و درماندگی این گروه را نشان می دهد که اکنون با بن بست مشهودی مواجه گشته است. طالبان مولود توافق های پشت پرده ی برخی از کشورهای غربی، کشورهای حوزه خلیج فاس و سازمان استخبارات پاکستان است.
این گروه با کمک مجموعه این کشورها به وجود آمده تا بتواند منافع آن کشورها را به نحوی تامین کند. شاید آنچه از گروه طالبان انتظار برده می شده هیچ کدام برآورده نشده و هیچ یک از اهداف آن کشورها با گروه طالبان تحقق نیافته است. ممکن است نزدیکی حکومت افغانستان به عربستان سعودی و قول و قرارهایی که برای ایجاد مدرسه دینی به آن کشور داده است، ضرورت پشتیبانی طالبان از سوی عربستان سعودی را کاهش داده باشد؛ اما گویا سازمان استخبارات پاکستان تنها کارتی که در دست دارد گروه طالبان است که هنوز می تواند با آن بازی کند.
شاید طالبان هرگز تصور نکنند که تاریخ مصرف شان به انتها رسیده و گروه داعش یکی از گزینه هایی است که با حذف طالبان به جای آنها قرار گیرد که باز هم با کمک عربستان سعودی و همیاری و هم کاری برخی کشورهای غربی ایجاد شده است.
امروز اگر برای گسترش داعش سرمایه گذاری هنگفتی صورت گرفته است ناظر به اهداف گوناگونی است که کشورهای غربی و عربی خلیج فارس از آن انتظار می برند.
رقابت جاهلانه عربستان سعودی با ایران و دامن زدن به اختلاف های شیعه و سنی و نشان دادن ایران به طرفداری از شیعه ها، زمینه ی مناسبی به وجود آورده است که گروه داعش رشد کند.
طالبان نیز گمان می برند اگر این نامه سرگشاده بنویسند و از گروه داعش بخواهند که در افغانستان جبهه باز نکند خواهند توانست داعش را از اهداف خود منصرف کند، غافل از این که گروه داعش نیز مزدوری چون خود آنها و وابسته به کشورهایی است که در رقابت با یکدیگر به سر می برند. فقط کافی است طالبان به ترکیب ناهمگون طرفداران و پشتیبانان گروه داعش توجه کنند به این واقعیت، نیک پی خواهند برد . از ترکیه اسلام گرای معتدل و دموکراتیک اردوغان تا خانواده فاسد و ارتجاعی عربستان سعودی و شیوخ فاسد عرب خلیج فارس نشان از تنوع و گوناگونی پشتیبانان این گروه دارد. حضور این گروه در افغانستان هم وابسته به اراده کشورهای تمویل کننده ی این گروه است.
بهتر است طالبان به جای نامه نگاری و یا رویارویی با گروه داعش به فکر چاره و سرنوشت خود باشند که به شدت تاریخ مصرف آن به پایان می رسد.
تا وقتی اقتدارگرایی کشورهای عربی خلیج فارس پا برجای باشد، تا وقتی عراق از قدرت قوی و یک ارتش نیرومند بر خوردار نشده است خاورمیانه صحنه مانور گوناگون گروه تروریستی از جمله داعش خواهد بود.
ممکن است عرصه فعالیت این گروه بر اثر تحولات سیاسی منطقه مثل انتخابات ترکیه دچار قبض و یا بسط شود. اما حضور این گروه بدون تردید به اراده و خواست قدرت های غربی و عربی بستگی دارد. در افغانستان حضور داعش هیچ ارتباطی به نامه ملتمسانه و تملق آمیز گروه طالبان ندارد. بلکه حضور این گروه وابسته به اراده قدرت های غربی و اختلاف هایی است که غرب با روسیه و ایران دارد. زیرا یکی ازعمده ترین دلیل حضور داعش در افغانستان تهدید کشورهای متحد روسیه در آسیای مرکزی از یک سوی وتحت فشار قراردادن ایران از سوی دیگر است. بنابراین آنچه در افغانستان قابل پیش بینی است این نبرد سنگین میان دو گروه مزدور بر سر توسعه ساحه نفوذ خود وجود دارد و هزیمت و شکست نیز از آن گروه طالبان است که تنها با پشتوانه سازمان استخبارات پاکستان می جنگد.