ما به کجا ایستاده ایم؟
درک میزان پیشرفت یا عقب ماندگی جامعه و ملتی را می توان از مشغولیت های فکری او پی برد. یکی از آزموده ترین و علمی ترین راه، شناخت تطبیقی دل مشغولی های امروز جامعه با گذشته آنست.
این قاعده بر این نکته اتکا دارد که پیشرفت انسان به میزان پیشرفت فکر اوست. اگر جامعه ای از نظر ظاهری تغییر یافته باشد، امکان دسترسی به معیشت بهتر فراهم گشته باشد، تن پوش مناسب در دسترس جامعه قرار گرفته باشد، اما در ذهنیت جامعه هیچ تغییری ایجاد نگشته باشد، در این صورت نمی توان آن جامعه را پیشرفته دانست.
تغییر فکر و اندیشه انسانی، اساس تغییرات اجتماعی است. در تغییرات فکر و ذهنیت جامعه است که می توان نسبت به آینده آن جامعه اظهار خوش بینی یا احساس بد بینی کرد.
دل مشغولی های قشر باسواد یک جامعه می تواند میزان پیشرفت یا عدم پیشرفت آن جامعه را به نمایش بگذارد. گاهی می توان میزان پیشرفت را در نوع سخنانی که از زبان باسوادان یک جامعه گفته می شود مشاهده کرد.
یکی از صحنه هایی که نسل کنونی می توانند داشته های ذهنی خود را با سایرین در میان بگذارند صفحات اجتماعی چون فسبوک و تویتر و... است.
اگر مقایسه ای میان صفحه های مربوط به جوانان افغانستان و جوانان سایر کشورها صورت گیرد، می توان به برخی دل نگرانی های نسل کنونی پی برد. فرض کنیم اگر کسی مهم ترین مطلبی را در صفحه های اجتماعی قرار دهد، بی تکلف چندان مورد پسند واقع نمی شود، یعنی این که رغبتی برای خواندن یک مطلب جدی وجود ندارد و اگر شما یک مطلب طنز یا هزل، یا عکسی را در صفحه اجتماعی قرار دهید، با گذشت چند دقیقه ممکن است مورد توجه بسیاری قرار گیرد و پسند شود.
این نشان می دهد که کثیری از افراد باسواد کشور ما متاسفانه، از سطح به عمق راه نیافته اند. دلمشغولی های جدی ندارند. وقتی کسی به یک مطلب جدی بر می خورد حد اقل آنست که به نقد و نظر در آن می پردازد. نگاه او و یا ظاهر آن مطلب را مورد نقد قرار می دهد یا محتوای آن را، اما این گونه نیست.
این نگاه سطحی به معنای آنست که باسوادان جامعه ما هنوز دارای درون مایه فربهی نیستند. اگر این وضعیت با جوامع دیگر مقایسه شود عکس آن دیده می شود.
نکته دومی که می تواند مورد توجه و میزان ارزیابی قرار گیرد نگاه منتقدانه به گذشته تاریخی خود است. کسی که گذشته را نشاخته و مورد نقد قرار نداده، آینده ای هم ندارد، هر آینده ای بدون گذشته ممکن و میسر نیست.
مجموع دل مشغولی ها می تواند به عمق و درون مایه فکری و آینده نگری نسل کنونی را آشکار سازد. پیش بینی آینده نیز جز خواندن ذهن نسل کنونی نیست.
نباید چنین گمان برده شود که ممکن است جوان امروز، اندیشه و ذهنیتی داشته باشد، اما از ابراز و اظهار آن طفره رود و یا آنکه عمدا بخواهد آن را مطرح نکند ، گفته اند، فکر و اندیشه به عطر شباهت دارد، عطر اگر در میان صد تیکه بپیچد و در صندوقی پنهان دارند باز هم بوی آن عطر خود می گوید که من در کجا پنهان شده ام. حایز بودن فکر و اندیشه نیز چنین است. ذهن روشن ناگزیر به روشنایی یک خانه، یک جامعه و در نهایت به روشنی یک کشور خواهد انجامید.
اما سوگ مندانه باید اذعان کرد که برغم گسترش کمی دانشگاه ها و مراکز آموزشی، در کشور ما، تغییر کیفی قابل توجهی در ذهن و فکر نسل کنونی ایجاد نشده، در ذهنیت نسل کنونی ما تغییرشگرفی به وجود نیامده است.
مردم افغانستان دوران سختی را پشت سر گذاشته اند. دوران جهاد، علیرغم خوبی هایی که داشت ناهنجاری های زیادی را فراهم آورد، خشونت ها را نهادینه کرد، اختلافات قومی و سیاسی فراوانی ایجاد شد. این ناهنجاری ها مربوط به گذشته و نسل گذشته و آن زمان است، آن شرایط، آن وضعیت نا گوار را در جامعه افغانستان تحمیل کرده بود. ذهن خلاق و مبتکری نیز وجود نداشت که تا با در انداختن ساز و کارهایی، راه به سوی آینده بگشاید و راه بیرون شدی نشان دهد.
به ه رحال با گذشت زمان، انتظار نیز آن بود که با گشوده شدن دروازه های دانشگاه ها و مراکز آموزشی و سپری شدن بیش از دو دهه از جنگ و خشونت، به تدریج گفتمان های دیگری شکل گیرد، نگرانی هایی جدید ایجاد شود، نسل جوان کنونی خود را از خشونت های گذشته بیرون بیاورند و به سمت آینده ای بهتر و نکوتری حرکت کنند. اما افسوس و افسوس.. که بیشترین دل مشغولی های نسل کنونی ما نزاع های گذشته است که میان احزاب و گروه های سیاسی – نظامی جریان داشته است.
نزاع های گذشته، گاهی درون گروهی بوده و گاهی هم بیرون گروهی. در درون گروه های سیاسی، فراکسیون هایی وجود داشته است که یک دیگر را به اکراه یا اجبار تحمل کرده اند. اما هیچ گاه از تخریب چهره ی یکدیگرمنصرف نشدند، با گذشت زمان هنوز عقده ها باقی مانده و به نسل کنونی تسری یافته است.
نسل کنونی وقتی سخن می گوید یا می نویسد انگار آن ناگواری ها را خود تجربه کرده باشد، موضع می گیرند، به یک دیگر دشنام می دهند، حرمت یک دیگر را می شکنند، به تحقیر و تمسخر یکدیگر می پردازند.
امروز از آن رهبران قدرت طلب خبری نیست نه آن صحنه وجود دارد و نه هم آن عرصه تاخت و تاز قدرت طلبی. اما نسل کنونی گویا نزاع های گذشته را نزاع خود می دانند؛ علیه یکدیگر می نویسند، تهمت می بندند بدون آن که کمترین منفعتی بدست آورند.
نسل کنونی در حقیقت سربازان مردگان تاریخ هستند که خود دانسته و یا نادانسته در خدمت اصحاب گور در آمده اند.
نسل کنونی بودن، به معنای درک روزگار خود است، نیاز امروز جامعه افغانستان، زندگی مسالمت آمیز انسانی در کنار یکدیگر است. نسل کنونی باید دریابد که این زندگی چگونه حاصل می شود، از چه چیزهایی باید گذر کرد و فرو گذاشت و چه چیزی را باید فرا گرفت. اما متاسفانه نسل جوان ما همان قدر بر طبل اختلافات می کوبند که گذشتگان کوبیده اند، بسیاری از گذشتگان اختلافات را بستری برای تحکیم قدرت خود می دانستند اما جوان کنونی اختلاف می ورزد چون گذشتگان آن راه رفته اند.
اختلافات سادات و هزاره ها نیز از زمره اختلافاتی است که توسط پاره ای از هزاره گرایان چپ در مقطعی از زمان روی دست گرفته شد، اختلافات تشدید پیدا کرد، نفاق های زیادی ایجاد گشت. نسل کنونی ما نیاز دارد که به جای تعقیب جای پای گذشتگان، خود اندیشه کنند، تاریخ را ورق بزنند، تحلیل کنند و نیازهای امروز جامعه خود را بشناسند برآن پای فشارند. بدانند که برطبل اختلاف کوبیدن نه در خور انسان دیروز بوده و نه در خور شأن انسان امروز است. باید راه گذار پیدا کرد از این وضعیت گذر کرد صلح را نهادینه ساخت و اختلاف ها را از راه گفت و گو و دیالوک حل و فصل شود.
درک میزان پیشرفت یا عقب ماندگی جامعه و ملتی را می توان از مشغولیت های فکری او پی برد. یکی از آزموده ترین و علمی ترین راه، شناخت تطبیقی دل مشغولی های امروز جامعه با گذشته آنست.
این قاعده بر این نکته اتکا دارد که پیشرفت انسان به میزان پیشرفت فکر اوست. اگر جامعه ای از نظر ظاهری تغییر یافته باشد، امکان دسترسی به معیشت بهتر فراهم گشته باشد، تن پوش مناسب در دسترس جامعه قرار گرفته باشد، اما در ذهنیت جامعه هیچ تغییری ایجاد نگشته باشد، در این صورت نمی توان آن جامعه را پیشرفته دانست.
تغییر فکر و اندیشه انسانی، اساس تغییرات اجتماعی است. در تغییرات فکر و ذهنیت جامعه است که می توان نسبت به آینده آن جامعه اظهار خوش بینی یا احساس بد بینی کرد.
دل مشغولی های قشر باسواد یک جامعه می تواند میزان پیشرفت یا عدم پیشرفت آن جامعه را به نمایش بگذارد. گاهی می توان میزان پیشرفت را در نوع سخنانی که از زبان باسوادان یک جامعه گفته می شود مشاهده کرد.
یکی از صحنه هایی که نسل کنونی می توانند داشته های ذهنی خود را با سایرین در میان بگذارند صفحات اجتماعی چون فسبوک و تویتر و... است.
اگر مقایسه ای میان صفحه های مربوط به جوانان افغانستان و جوانان سایر کشورها صورت گیرد، می توان به برخی دل نگرانی های نسل کنونی پی برد. فرض کنیم اگر کسی مهم ترین مطلبی را در صفحه های اجتماعی قرار دهد، بی تکلف چندان مورد پسند واقع نمی شود، یعنی این که رغبتی برای خواندن یک مطلب جدی وجود ندارد و اگر شما یک مطلب طنز یا هزل، یا عکسی را در صفحه اجتماعی قرار دهید، با گذشت چند دقیقه ممکن است مورد توجه بسیاری قرار گیرد و پسند شود.
این نشان می دهد که کثیری از افراد باسواد کشور ما متاسفانه، از سطح به عمق راه نیافته اند. دلمشغولی های جدی ندارند. وقتی کسی به یک مطلب جدی بر می خورد حد اقل آنست که به نقد و نظر در آن می پردازد. نگاه او و یا ظاهر آن مطلب را مورد نقد قرار می دهد یا محتوای آن را، اما این گونه نیست.
این نگاه سطحی به معنای آنست که باسوادان جامعه ما هنوز دارای درون مایه فربهی نیستند. اگر این وضعیت با جوامع دیگر مقایسه شود عکس آن دیده می شود.
نکته دومی که می تواند مورد توجه و میزان ارزیابی قرار گیرد نگاه منتقدانه به گذشته تاریخی خود است. کسی که گذشته را نشاخته و مورد نقد قرار نداده، آینده ای هم ندارد، هر آینده ای بدون گذشته ممکن و میسر نیست.
مجموع دل مشغولی ها می تواند به عمق و درون مایه فکری و آینده نگری نسل کنونی را آشکار سازد. پیش بینی آینده نیز جز خواندن ذهن نسل کنونی نیست.
نباید چنین گمان برده شود که ممکن است جوان امروز، اندیشه و ذهنیتی داشته باشد، اما از ابراز و اظهار آن طفره رود و یا آنکه عمدا بخواهد آن را مطرح نکند ، گفته اند، فکر و اندیشه به عطر شباهت دارد، عطر اگر در میان صد تیکه بپیچد و در صندوقی پنهان دارند باز هم بوی آن عطر خود می گوید که من در کجا پنهان شده ام. حایز بودن فکر و اندیشه نیز چنین است. ذهن روشن ناگزیر به روشنایی یک خانه، یک جامعه و در نهایت به روشنی یک کشور خواهد انجامید.
اما سوگ مندانه باید اذعان کرد که برغم گسترش کمی دانشگاه ها و مراکز آموزشی، در کشور ما، تغییر کیفی قابل توجهی در ذهن و فکر نسل کنونی ایجاد نشده، در ذهنیت نسل کنونی ما تغییرشگرفی به وجود نیامده است.
مردم افغانستان دوران سختی را پشت سر گذاشته اند. دوران جهاد، علیرغم خوبی هایی که داشت ناهنجاری های زیادی را فراهم آورد، خشونت ها را نهادینه کرد، اختلافات قومی و سیاسی فراوانی ایجاد شد. این ناهنجاری ها مربوط به گذشته و نسل گذشته و آن زمان است، آن شرایط، آن وضعیت نا گوار را در جامعه افغانستان تحمیل کرده بود. ذهن خلاق و مبتکری نیز وجود نداشت که تا با در انداختن ساز و کارهایی، راه به سوی آینده بگشاید و راه بیرون شدی نشان دهد.
به ه رحال با گذشت زمان، انتظار نیز آن بود که با گشوده شدن دروازه های دانشگاه ها و مراکز آموزشی و سپری شدن بیش از دو دهه از جنگ و خشونت، به تدریج گفتمان های دیگری شکل گیرد، نگرانی هایی جدید ایجاد شود، نسل جوان کنونی خود را از خشونت های گذشته بیرون بیاورند و به سمت آینده ای بهتر و نکوتری حرکت کنند. اما افسوس و افسوس.. که بیشترین دل مشغولی های نسل کنونی ما نزاع های گذشته است که میان احزاب و گروه های سیاسی – نظامی جریان داشته است.
نزاع های گذشته، گاهی درون گروهی بوده و گاهی هم بیرون گروهی. در درون گروه های سیاسی، فراکسیون هایی وجود داشته است که یک دیگر را به اکراه یا اجبار تحمل کرده اند. اما هیچ گاه از تخریب چهره ی یکدیگرمنصرف نشدند، با گذشت زمان هنوز عقده ها باقی مانده و به نسل کنونی تسری یافته است.
نسل کنونی وقتی سخن می گوید یا می نویسد انگار آن ناگواری ها را خود تجربه کرده باشد، موضع می گیرند، به یک دیگر دشنام می دهند، حرمت یک دیگر را می شکنند، به تحقیر و تمسخر یکدیگر می پردازند.
امروز از آن رهبران قدرت طلب خبری نیست نه آن صحنه وجود دارد و نه هم آن عرصه تاخت و تاز قدرت طلبی. اما نسل کنونی گویا نزاع های گذشته را نزاع خود می دانند؛ علیه یکدیگر می نویسند، تهمت می بندند بدون آن که کمترین منفعتی بدست آورند.
نسل کنونی در حقیقت سربازان مردگان تاریخ هستند که خود دانسته و یا نادانسته در خدمت اصحاب گور در آمده اند.
نسل کنونی بودن، به معنای درک روزگار خود است، نیاز امروز جامعه افغانستان، زندگی مسالمت آمیز انسانی در کنار یکدیگر است. نسل کنونی باید دریابد که این زندگی چگونه حاصل می شود، از چه چیزهایی باید گذر کرد و فرو گذاشت و چه چیزی را باید فرا گرفت. اما متاسفانه نسل جوان ما همان قدر بر طبل اختلافات می کوبند که گذشتگان کوبیده اند، بسیاری از گذشتگان اختلافات را بستری برای تحکیم قدرت خود می دانستند اما جوان کنونی اختلاف می ورزد چون گذشتگان آن راه رفته اند.
اختلافات سادات و هزاره ها نیز از زمره اختلافاتی است که توسط پاره ای از هزاره گرایان چپ در مقطعی از زمان روی دست گرفته شد، اختلافات تشدید پیدا کرد، نفاق های زیادی ایجاد گشت. نسل کنونی ما نیاز دارد که به جای تعقیب جای پای گذشتگان، خود اندیشه کنند، تاریخ را ورق بزنند، تحلیل کنند و نیازهای امروز جامعه خود را بشناسند برآن پای فشارند. بدانند که برطبل اختلاف کوبیدن نه در خور انسان دیروز بوده و نه در خور شأن انسان امروز است. باید راه گذار پیدا کرد از این وضعیت گذر کرد صلح را نهادینه ساخت و اختلاف ها را از راه گفت و گو و دیالوک حل و فصل شود.
مولف : م. سمنگانی