به دنبال روی کار آمدن باری جهانی؛ وزیر تازه اطلاعات و فرهنگ، در رسانه ها و شبکه های اجتماعی از قول او شایع شد که نهادی را به منظور «ترجمه فارسی به دری» به منظور تقویت زبان دری و حفظ هویت مستقل آن در برابر زبان فارسی، ایجاد خواهد کرد.
چندی بعد و پس از محرز شدن وزارت آقای جهانی، وزارت اطلاعات و فرهنگ، چند عنوان کتاب را «ممنوع الخروج» کرد و یک نویسنده و مدیران مسؤول چهار روزنامه ماندگار، اطلاعات روز، ۸ صبح و جامعه باز را همزمان با فرارسیدن روز جهانی آزادی بیان، به دلیل انتشار مطالبی که از نظر کمیسیون رسیدگی به تخلفات رسانه ای، غیر مجاز و مجرمانه به نظر آمد، احضار کرد و از آنها طالب توضیح شد.
در پی این اقدامات، شماری از رسانه ها و فعالان رسانه ای و مدنی، در اجتماعی در مقابل وزارت اطلاعات و فرهنگ نسبت به این امر، اعتراض کردند و آن را محدودیتی در برابر آزادی بیان توصیف کردند.
در ادامه، وزیر اطلاعات و فرهنگ و مسؤولان روزنامه های یادشده به کمیسیون سمع شکایات مجلس سنا فراخوانده شدند و آقای جهانی ادعا کرد که کمیسیون رسیدگی به تخلفات رسانه ای را منحل کرده است و گفت که ممنوع الخروج کردن کتاب ها و احضار مسؤولان روزنامه ها، کار او نبوده است.
او همچنین اظهاراتش در باره ترجمه فارسی به دری را سوء برداشت خواند.
امروز اما چندده نفر، در مقابل سفارت ایران در کابل در اعتراض به آنچه نفوذ سیاسی و تهاجم فرهنگی ایران به افغانستان توصیف کردند، دست به تظاهرات زدند.
صرف نظٰر از رد و نفی و انکار و تکذیب آنچه به اندیشه ها و تفکرات آقای جهانی نسبت داده می شود از سوی خود او، واقعیت این است که این موضع گیری ها، چیزی از واکنش های تند فعالان رسانه ای و مدنی در برابر او، نکاسته است.
موج سنگین هجمه هایی که در شبکه های اجتماعی علیه او شکل گرفته، یکی از نمونه های بارز این مدعاست.
ناظران همچنین می گویند که تظاهرات امروز در برابر سفارت ایران در کابل در اعتراض به «تهاجم فرهنگی» ایران به افغانستان نیز در راستای رویدادهای دیگر در حوزه فرهنگ و در ادامه وزیر شدن آقای جهانی، قابل تفسیر و ارزیابی است و نشان می دهد که موجی در حال شکل گیری است که آشکارا تلاش می کند مرزهای سیاسی حوزه تمدنی فارسی را با دیوار ضخیم و بلند تعصب، خط کشی کند و نگذارد فضای فکر و فرهنگ و پیوندهای تاریخی و فرهنگی میان ملت های همزبان، ایجاد شود.
انحصارطلبی، تعصب، دگم اندیشی، تُنُک مایهگی و نفی دیگران به هدف اثبات خود، از ابزارهای رایج مورد استفاده در این زمینه است.
برخی حتی نسبت به تبعات این حرکت ها هشدار می دهند و با ابراز نگرانی شدید می گویند که بعید نیست این اقدامات محدودیت آور و سختگیرانه مبتنی بر سانسور و خفقان و اختناق و تحدید تفکر، به نوعی با تلاش های صلح میان دولت و طالبان، مرتبط باشد و این اقدامات، بخشی از برنامه های مقدماتی به هدف زمینه سازی برای بازگشت طالبان باشد.
با این حال، صرف نظر از این حدس و گمان ها و نگرانی ها، آنچه آقای باری جهانی و همفکران او لازم است بدانند این است که افغانستان امروز به مرزبندی و محدودیت سازی و مانع تراشی میان زبان ها، اقوام و ملیت های مختلف کشور، نیازی ندارد. نیاز اصلی افغانستان امروز صلح، امنیت، هم پذیری و همدلی است که یکی از لوازم آن، پذیرش همدیگر با وجود تفاوت های فرهنگی و زبانی است.
همفکران آقای جهانی نیز بهتر است، گستره مطالعات خود را در باره مفهوم «تهاجم فرهنگی» بیشتر از این گسترش دهند؛ زیرا تهاجم فرهنگی، تقویت زبان ریشه دار و پردامنه فارسی و ورود محصولات بی آسیب و آموزنده و مؤثر فرهنگی مانند کتاب و مجله و روزنامه و... نیست؛ بلکه تهاجم فرهنگی برپایی جشنواره فشن شو و کنسرت های پر از رقص و ساز و آواز و برهنگی است که همه روزه به شیوه های مختلف در کشور اسلامی افغانستان برگزار می شود و با خون شهدای این سرزمین بازی می کند.
تهاجم فرهنگی، ورود وهابیت سعودی است که در قلب پایتخت، بیش از صد میلیون دالر هزینه می کند؛ تا افغانستان را از واردات تروریست از پاکستان و عربستان، بی نیاز کند و در زمینه تولید تروریست، خودکفا سازد.
تهاجم فرهنگی، نمایش سریال های منحط و بدآموز ترکی است که رسانه های تصویری کشور را اشغال کرده و به کانون خانواده های سنتی و مسلمان افغانستان، رخنه کرده است.
تهاجم فرهنگی، سریال ها و فلم های مبتذل هندی است که فرهنگ ناب و غنی و پرافتخار افغانستان را نشانه رفته است و نسلی از خودبیگانه و الینه شده را تحویل جامعه می دهد.
تهاجم فرهنگی، زبان و ادبیات بی ریشه و بی پشتوانه پاکستانی است که هم «شیر» پشتو را آلوده و هم «شکر» پارسی را تلخ کرده است.
مهم تر از تهاجم فرهنگی، تولید انبوه ورژن های تازه تر و خطرناک تر تروریزم است که از سوی عربستان سعودی و پاکستان و امارات و ترکیه و به کمک قدرت های بزرگ خارجی، به کشور رخنه کرده و به خون جوانان این کشور در صفوف نیروهای امنیتی، تشنه است.
بنابراین، تظاهرکنندگان اگر دغدغه فرهنگ این سرزمین را دارند پیش از هر جایی باید آدرس سفارتخانه های سعودی و پاکستان را پیدا کنند و وزیر بافرهنگ و اطلاعاتِ اطلاعات و فرهنگ نیز سیاست های خود در این سمت پرمیمنت را می بایست بر پایه این مسایل، اولویت بندی کند؛ به جای آنکه به جنگ زبان فارسی و ریشه های تاریخی و تمدنی بیش از ۶۰ درصد مردم افغانستان برود؛ جنگی که هرگز راهی به دهی نخواهد برد.