افغانستان و ایران علاوه بر داشتن طولانی ترین مرز، از مشترکات بسیار دینی و فرهنگی و نیز زبانی برخوردار اند. تاریخ پنج هزار ساله، زمان دور و درازی است که توانسته این دو ملت بزرگ را با یکدیگر پیوند عمیق و ناگسستنی بدهد. افغانستان و ایران لااقل از یک قرن به این سو توانسته اند در همسایگی همدیگر، روابط خوب، محکم و استواری داشته باشند.
پس از تجاوز ارتش شوراها در افغانستان، جمهوری اسلامی ایران صادقانه در کنار مجاهدین و مردم افغانستان ایستاد و علاوه بر کمکهای قابل توجه و بدون عوض به جهاد مردم این سامان، حدود سه ملیون از مهاجران و پناه جویان افغان را در خاک خویش و به مناسب ترین شکل، پذیرفت و میزبانی کرد که این روند حتی پس از پایان دوره جهاد و برقراری امنیت نسبی در کشور ادامه دارد و هنوز تعدادی قابل توجهی از هموطنان ما در جمهوری اسلامی ایران مقیم اند.
پس از سرنگونی رژیم طالبان و برقراری نظام جمهوری اسلامی در افغانستان و بر رغم حضور امریکا و متحدان آن در افغانستان و حمایت آنها از دولت جدید، باز هم تنش و چالشی در روابط فیمابین پدیدار نشد و هر دو دولت وقت ایران و افغانستان، توانستند با تدبیر و در نظرداشت واقعیت های موجود، بهترین روابط در سطح منطقه را از آن خود کنند.
همواره گزینه ها و پارامترهایی خاصی وجود داشته و دارد که موجب می شود تا این دو کشور اسلامی و همسایه، در بهترین حالات برادری و همپذیری در کنار هم زیست مسالمت آمیز و معقولی داشته باشند؛ اعم آن گزینه ها دین و آئین مشترک است که فیصدی نزدیک به صد در صد هر دو کشور را مسلمانان تشکیل می دهند.
گزینه بعدی زبان مشترک است که می توان گفت در هر دو کشور علاوه بر وجود زبانهای فاخر دیگر، زبان فارسی، زبانی است که تقریباً کل جمعیت هر دو کشور یا با آن تکلم می کنند و یا با آن آشنا هستند و این بواقع امتیازی است که باید آن را قدر دانست و غنیمت دانست.
فرهنگ مشترک که زاییده دین و زبان مشترک است؛ سوم گزینه در خور توجه و دقت است که شاید عمده دلیل و انگیزه همپذیری بی مانند در میان ملتهای دو کشور دوست و برادر را رقم زده و شکل داده است.
سفر رئیس جمهور کشور ما جناب اشرف غنی احمد زی به جمهوری اسلامی ایران، چنانچه شخص ایشان هم بدان اشاره کرده، می تواند باب جدید و تازه و مفیدی را در برابر دولت و ملتهای دو طرف بگشاید. چنانچه رئیس جمهور و هیات همراه می داند، ایران کشوری است بزرگ و قدرتمند با دولتی مدبر و زیرک و سیاس و نیز با سرمایه و امکانات طبیعی و اکتسابی در زمینه رشد صنعت و تکنالوژی که در اختیار دارد، می تواند پتانسیل بسیار مناسب و آماده ای باشد برای رشد و بالندگی همه جانبه دولت و ملت افغانستان.
افغانستان با اتخاذ یک سیاست خارجی درست و معقول و مسئول در قبال ایران، به آسانی می تواند از ظرفیتهای بکر و ناب موجود در آن کشور، به سود کشور و مردم خویش بهره ببرد و در این معامله متقابل به کشور همسایه نیز سود رسانی کند.
تجارت، تعاملات فرهنگی و همکاری در جهت مبارزه با مواد مخدر و نیز کشت جایگزین، فقط به عنوان سرفصل های همکاری های متقابل می تواند مطرح باشد و دهها و صدها موارد ریز و درشت و در بسیاری از زمینه و بسترها در دو کشور وجود دارد که تشریک مساعی و همیاری دو طرف را می طلبد.
ایران و افغانستان در هر زمینه و بستر و حیطه ای می توانند بهم سود برسانند؛ مشروط بر آنکه سران دو کشور با پرهیز از هر گونه تنش و چالشی، به سیاستی رو بیاورند که در آن به صلاح و سعادت دو دولت و ملت و کشور، بیشتر از هر ملحوظ دیگر توجه جدی صورت گرفته باشد.
توصیه بالا در امور سیاسی و پالیسی های خارجی دو کشور بیتر برجسته شده و رخ می نماید. به عنوان مثال اعلام حمایت صوری و تشریفاتی دولت افغانستان از عربستان در تجاوز این کشور به یمن، ابداً به سود دولت و ملت افغانستان نبوده و پای حکومت وحدت ملی را به جنگی نیابتی خطرناکی باز می کند که خواه ناخواه، یک سوی آن کشور قدرتمند جمهوری اسلامی ایران است؛ آنهم همین ایرانی که همواره با افغانستان از راه کمک و صداقت پیش آمده و چنانچه یادآوری شد در طول سالهای جهاد، حامی و پشتیبان مردم افغانستان بوده است و این حمایت و پشتیبانی تا زمان حاضر نیز و در قالب کمکهای بلاعوض و نیز میزبانی از حدود سه میلیون مهاجر افغان در آن کشور، ادامه دارد.
با این وصف، هیچ توجیه عقلانی و دینی و اخلاقی ای وجود ندارد تا بتوان در پرتو آن، حمایت ولو صوری دولت وحدت ملی از تجاوز رژیم آل سعود علیه مردم بی گناه یمن را معقول و درست دانست. همین خبطهای سیاسی می تواند روابط فیمابین را کدر کند؛ کدورتی که قطعاً دود بیشتر و عمده آن به چشم دولت و ملت افغانستان می رود.
امید آن می رود تا با سفر رئیس جمهور و هیات همراه ایشان به جمهوری اسلامی ایران، سران هر دو کشور ضمن رفع هر گونه شکررنجی، به سیاست ها و مواضعی بیندیشند و رو بیاورند که تامین کننده منافع علیا و استراتژیک دو دولت و ملت و کشور باشد.
پس از تجاوز ارتش شوراها در افغانستان، جمهوری اسلامی ایران صادقانه در کنار مجاهدین و مردم افغانستان ایستاد و علاوه بر کمکهای قابل توجه و بدون عوض به جهاد مردم این سامان، حدود سه ملیون از مهاجران و پناه جویان افغان را در خاک خویش و به مناسب ترین شکل، پذیرفت و میزبانی کرد که این روند حتی پس از پایان دوره جهاد و برقراری امنیت نسبی در کشور ادامه دارد و هنوز تعدادی قابل توجهی از هموطنان ما در جمهوری اسلامی ایران مقیم اند.
پس از سرنگونی رژیم طالبان و برقراری نظام جمهوری اسلامی در افغانستان و بر رغم حضور امریکا و متحدان آن در افغانستان و حمایت آنها از دولت جدید، باز هم تنش و چالشی در روابط فیمابین پدیدار نشد و هر دو دولت وقت ایران و افغانستان، توانستند با تدبیر و در نظرداشت واقعیت های موجود، بهترین روابط در سطح منطقه را از آن خود کنند.
همواره گزینه ها و پارامترهایی خاصی وجود داشته و دارد که موجب می شود تا این دو کشور اسلامی و همسایه، در بهترین حالات برادری و همپذیری در کنار هم زیست مسالمت آمیز و معقولی داشته باشند؛ اعم آن گزینه ها دین و آئین مشترک است که فیصدی نزدیک به صد در صد هر دو کشور را مسلمانان تشکیل می دهند.
گزینه بعدی زبان مشترک است که می توان گفت در هر دو کشور علاوه بر وجود زبانهای فاخر دیگر، زبان فارسی، زبانی است که تقریباً کل جمعیت هر دو کشور یا با آن تکلم می کنند و یا با آن آشنا هستند و این بواقع امتیازی است که باید آن را قدر دانست و غنیمت دانست.
فرهنگ مشترک که زاییده دین و زبان مشترک است؛ سوم گزینه در خور توجه و دقت است که شاید عمده دلیل و انگیزه همپذیری بی مانند در میان ملتهای دو کشور دوست و برادر را رقم زده و شکل داده است.
سفر رئیس جمهور کشور ما جناب اشرف غنی احمد زی به جمهوری اسلامی ایران، چنانچه شخص ایشان هم بدان اشاره کرده، می تواند باب جدید و تازه و مفیدی را در برابر دولت و ملتهای دو طرف بگشاید. چنانچه رئیس جمهور و هیات همراه می داند، ایران کشوری است بزرگ و قدرتمند با دولتی مدبر و زیرک و سیاس و نیز با سرمایه و امکانات طبیعی و اکتسابی در زمینه رشد صنعت و تکنالوژی که در اختیار دارد، می تواند پتانسیل بسیار مناسب و آماده ای باشد برای رشد و بالندگی همه جانبه دولت و ملت افغانستان.
افغانستان با اتخاذ یک سیاست خارجی درست و معقول و مسئول در قبال ایران، به آسانی می تواند از ظرفیتهای بکر و ناب موجود در آن کشور، به سود کشور و مردم خویش بهره ببرد و در این معامله متقابل به کشور همسایه نیز سود رسانی کند.
تجارت، تعاملات فرهنگی و همکاری در جهت مبارزه با مواد مخدر و نیز کشت جایگزین، فقط به عنوان سرفصل های همکاری های متقابل می تواند مطرح باشد و دهها و صدها موارد ریز و درشت و در بسیاری از زمینه و بسترها در دو کشور وجود دارد که تشریک مساعی و همیاری دو طرف را می طلبد.
ایران و افغانستان در هر زمینه و بستر و حیطه ای می توانند بهم سود برسانند؛ مشروط بر آنکه سران دو کشور با پرهیز از هر گونه تنش و چالشی، به سیاستی رو بیاورند که در آن به صلاح و سعادت دو دولت و ملت و کشور، بیشتر از هر ملحوظ دیگر توجه جدی صورت گرفته باشد.
توصیه بالا در امور سیاسی و پالیسی های خارجی دو کشور بیتر برجسته شده و رخ می نماید. به عنوان مثال اعلام حمایت صوری و تشریفاتی دولت افغانستان از عربستان در تجاوز این کشور به یمن، ابداً به سود دولت و ملت افغانستان نبوده و پای حکومت وحدت ملی را به جنگی نیابتی خطرناکی باز می کند که خواه ناخواه، یک سوی آن کشور قدرتمند جمهوری اسلامی ایران است؛ آنهم همین ایرانی که همواره با افغانستان از راه کمک و صداقت پیش آمده و چنانچه یادآوری شد در طول سالهای جهاد، حامی و پشتیبان مردم افغانستان بوده است و این حمایت و پشتیبانی تا زمان حاضر نیز و در قالب کمکهای بلاعوض و نیز میزبانی از حدود سه میلیون مهاجر افغان در آن کشور، ادامه دارد.
با این وصف، هیچ توجیه عقلانی و دینی و اخلاقی ای وجود ندارد تا بتوان در پرتو آن، حمایت ولو صوری دولت وحدت ملی از تجاوز رژیم آل سعود علیه مردم بی گناه یمن را معقول و درست دانست. همین خبطهای سیاسی می تواند روابط فیمابین را کدر کند؛ کدورتی که قطعاً دود بیشتر و عمده آن به چشم دولت و ملت افغانستان می رود.
امید آن می رود تا با سفر رئیس جمهور و هیات همراه ایشان به جمهوری اسلامی ایران، سران هر دو کشور ضمن رفع هر گونه شکررنجی، به سیاست ها و مواضعی بیندیشند و رو بیاورند که تامین کننده منافع علیا و استراتژیک دو دولت و ملت و کشور باشد.