در سخنان پاره ای از بزرگان اندیشه، می خوانیم که می گویند در دنیا خیر مطلق و شر مطلق وجود ندارد. چه بسا خیری که برای برخی شر به حساب آید و بسا شری که برای کثیری خیر باشد. شاید فلسفه بیان این جمله نیز این باشد که گاه اگر خواست خدا باشد دشمنی دشمنان سبب خیر و برکت می شود.
باری، خوش بینی هایی که به وجود آمده، برخی را به شک و تردید افگنده است که نکند حکومت افغانستان هزینه های هنگفتی را برای ایجاد آن پرداخته باشد که از نگاه مردم مخفی نگهداشته شده است؛ این که نظامیان پاکستان چندین بار به افغانستان آمدند و با مقام های سیاسی کشور ما به مذاکره نشستند، اعلام کردند که طالبان را حاضر خواهند کرد که پشت میز مذاکره با حکومت افغانستان بنشینند، یا تلاش هایی در جهت محدود ساختن مدارس دینی در آن کشور صورت گرفته را یک امر بی سابقه دانسته شود و این گونه حدس زده شود که همه این تحولات ناشی از داد و ستد پنهانی میان حکومت افغانستان و پاکستان است.
شتاب این روند از این جهت مورد توجه بوده که در سیزده سال گذشته چنین رویکردی هرگز به دید نرسیده است. حکومت گذشته افغانستان به رغم تلاش های مستمر نتوانست حاکمان سیاسی و نظامی پاکستان را وادار سازد تا صادقانه پشت میز مذاکره بنشینند و برای ایجاد صلح میان طالبان و حکومت افغانستان به گفت و شنود سیاسی بپردازند، امروز که نظامیان پاکستانی به این نتیجه رسیده اند که راه حل میان دو کشور با تنش و خشونت امکان پذیر نیست برای بسیاری ها، باور این وضعیت بسیار دشوار است که بتوانند بر خود بقبولانند و این وضعیت را درک کنند که چه شد که چنین شد؟
از این جهت است که پرسش های بسیاری بر انگیخته می شود و از خود می پرسند که چگونه می توانند دشمن کیشی های حکومت پاکستان را از یاد ببرند و دل به وضعیت کنونی خوش دارند؟
نگارنده تصور می کند که ممکن است ایجاد این وضعیت بر مبانی و منابع بی شمار سیاسی و نظامی بستگی داشته باشد، اما یکی از علت های مهم را می توان خیری دانست که "عدو" به وجود آورده است!. اگر بتوان رهایی از حکومت طالبان را حمله به برج های دو قلوی تجارت جهانی امریکا به حساب آورد که جهان را متوجه خطر حضور القاعده در افغانستان و منطقه کرد، بی تردید روند کنونی نیز به نحوی به حضور و ظهور گروه تروریستی داعش در منطقه و در مجموع خاورمیانه گره خورده است.
تا وقتی پاکستانی ها به این تصور بودند که رفتن نیروهای غربی از افغانستان بار دیگر زمینه را برای حضور آنها در خاک افغانستان فراهم می آورد و آنها با خیال آسوده خواهند توانست به اهداف خود دست یابند، پاکستانی ها هیچ گاه حاضر نشدند که دست از حمایت طالبان بردارند و آن گروه را وادار سازند که بر سر میز مذاکره با حکومت افغانستان بنشیند. حال که دیده اند که نه نیروهای غربی به صورت کامل خاک افغانستان را ترک کرده اند و نه هم طالبان در آن سطح و سویه هستند که بتوانند حکومت کنونی را شکست دهند به این فکر افتاده اند که تا دیر نشده راهی را برای امتیازگیری های لازم به دست برگزینند.
نظامیان پاکستانی نیک می دانند، گروهی که در حال ظهور است که نه وابستگی سیاسی به پاکستان دارد و نه از نظر اقتصادی به اسلام آباد وابسته هست و نه هم نظامیان پاکستانی را در خور می بینند که تن به قیمومیت بی چون و چرای آنها دهند، افزون بر این که وضعیت اجتماعی پاکستان خود زمینه ساز حضور و ظهور داعش در آن کشور است.
ظهور داعش در خاک افغانستان با دو پیش بینی همراه است یا به جنگ فرسایشی میان دو گروه(طالبان و داعش) می انجامد و یا به حذف کامل گروه طالبان منجر می شود که در هر دو صورت، مدیریت جنگ از دست حکومت و نظامیان پاکستانی بیرون می رود، حکومت پاکستان به هیچ خواسته ای دست پیدا نکند.
تصور این وضعیت برای پاکستانی ها دشوار است، گرچه سیاستمردان حکومت گذشته و برخی منتقدان، حکومت وحدت ملی را به باد انتقاد گرفته اند که هدایت سیاست خارجی را در دست حکومت پاکستان قرار داده اما تصور بسیاری ها آنست که قبل از آن که وضعیت کنونی با ابتکار و خلاقیت حکومت وحدت ملی بستگی داشته باشد دگردیسی سیاسی نظامیان پاکستان است که این وضعیت را به وجود آورده است.
نظامیان پاکستانی می دانند که وضعیت آشفته امنیتی و ظهور گروه های جدید تروریستی رسیدن به اهداف را برای آن ها دشوار می سازد.
فراموش نکنیم که اولین گام از سوی نظامیان پاکستان بعد از حمله گروه طالبان به مدرسه نظامی در پیشاور برداشته شد. آن حمله از هر طرف و با هر انگیزه ای که بود در نهایت نظامیان پاکستانی را به این آگاهی رساند که ادامه حمایت از تروریستان، کار را برای آن کشور دشوار می سازد . ظهور گروه داعش نیز خطر دیگری است که هم امتیازهای سیاسی لازم را از دست پاکستانی ها بیرون می برد و هم پاکستان را در وضعیتی ناگوار امنیتی قرار خواهند داد.
بنابراین وقتی حوادث و رخدادها، خارج از دست حکومت باشد نباید گروه و دسته ای را وادار به دشمنی با این حکومت سازد. آنچه که تغییر رویکرد حکومت پنداشته می شود، یک فرایند غیر منتظره است و تنها نقدی که بر حکومت وارد می آید آنکه جنبه ها و وجوهی ناپیدای کنونی را آشکار سازد و در دید و نظر آگاهان سیاسی قرار دهد تا همه مردم افغانستان خود را در روند کنونی شریک و سهیم بدانند و تصمیم های حکومت را یک امر غیر منتظره برای مردم نباشد.
باری، خوش بینی هایی که به وجود آمده، برخی را به شک و تردید افگنده است که نکند حکومت افغانستان هزینه های هنگفتی را برای ایجاد آن پرداخته باشد که از نگاه مردم مخفی نگهداشته شده است؛ این که نظامیان پاکستان چندین بار به افغانستان آمدند و با مقام های سیاسی کشور ما به مذاکره نشستند، اعلام کردند که طالبان را حاضر خواهند کرد که پشت میز مذاکره با حکومت افغانستان بنشینند، یا تلاش هایی در جهت محدود ساختن مدارس دینی در آن کشور صورت گرفته را یک امر بی سابقه دانسته شود و این گونه حدس زده شود که همه این تحولات ناشی از داد و ستد پنهانی میان حکومت افغانستان و پاکستان است.
شتاب این روند از این جهت مورد توجه بوده که در سیزده سال گذشته چنین رویکردی هرگز به دید نرسیده است. حکومت گذشته افغانستان به رغم تلاش های مستمر نتوانست حاکمان سیاسی و نظامی پاکستان را وادار سازد تا صادقانه پشت میز مذاکره بنشینند و برای ایجاد صلح میان طالبان و حکومت افغانستان به گفت و شنود سیاسی بپردازند، امروز که نظامیان پاکستانی به این نتیجه رسیده اند که راه حل میان دو کشور با تنش و خشونت امکان پذیر نیست برای بسیاری ها، باور این وضعیت بسیار دشوار است که بتوانند بر خود بقبولانند و این وضعیت را درک کنند که چه شد که چنین شد؟
از این جهت است که پرسش های بسیاری بر انگیخته می شود و از خود می پرسند که چگونه می توانند دشمن کیشی های حکومت پاکستان را از یاد ببرند و دل به وضعیت کنونی خوش دارند؟
نگارنده تصور می کند که ممکن است ایجاد این وضعیت بر مبانی و منابع بی شمار سیاسی و نظامی بستگی داشته باشد، اما یکی از علت های مهم را می توان خیری دانست که "عدو" به وجود آورده است!. اگر بتوان رهایی از حکومت طالبان را حمله به برج های دو قلوی تجارت جهانی امریکا به حساب آورد که جهان را متوجه خطر حضور القاعده در افغانستان و منطقه کرد، بی تردید روند کنونی نیز به نحوی به حضور و ظهور گروه تروریستی داعش در منطقه و در مجموع خاورمیانه گره خورده است.
تا وقتی پاکستانی ها به این تصور بودند که رفتن نیروهای غربی از افغانستان بار دیگر زمینه را برای حضور آنها در خاک افغانستان فراهم می آورد و آنها با خیال آسوده خواهند توانست به اهداف خود دست یابند، پاکستانی ها هیچ گاه حاضر نشدند که دست از حمایت طالبان بردارند و آن گروه را وادار سازند که بر سر میز مذاکره با حکومت افغانستان بنشیند. حال که دیده اند که نه نیروهای غربی به صورت کامل خاک افغانستان را ترک کرده اند و نه هم طالبان در آن سطح و سویه هستند که بتوانند حکومت کنونی را شکست دهند به این فکر افتاده اند که تا دیر نشده راهی را برای امتیازگیری های لازم به دست برگزینند.
نظامیان پاکستانی نیک می دانند، گروهی که در حال ظهور است که نه وابستگی سیاسی به پاکستان دارد و نه از نظر اقتصادی به اسلام آباد وابسته هست و نه هم نظامیان پاکستانی را در خور می بینند که تن به قیمومیت بی چون و چرای آنها دهند، افزون بر این که وضعیت اجتماعی پاکستان خود زمینه ساز حضور و ظهور داعش در آن کشور است.
ظهور داعش در خاک افغانستان با دو پیش بینی همراه است یا به جنگ فرسایشی میان دو گروه(طالبان و داعش) می انجامد و یا به حذف کامل گروه طالبان منجر می شود که در هر دو صورت، مدیریت جنگ از دست حکومت و نظامیان پاکستانی بیرون می رود، حکومت پاکستان به هیچ خواسته ای دست پیدا نکند.
تصور این وضعیت برای پاکستانی ها دشوار است، گرچه سیاستمردان حکومت گذشته و برخی منتقدان، حکومت وحدت ملی را به باد انتقاد گرفته اند که هدایت سیاست خارجی را در دست حکومت پاکستان قرار داده اما تصور بسیاری ها آنست که قبل از آن که وضعیت کنونی با ابتکار و خلاقیت حکومت وحدت ملی بستگی داشته باشد دگردیسی سیاسی نظامیان پاکستان است که این وضعیت را به وجود آورده است.
نظامیان پاکستانی می دانند که وضعیت آشفته امنیتی و ظهور گروه های جدید تروریستی رسیدن به اهداف را برای آن ها دشوار می سازد.
فراموش نکنیم که اولین گام از سوی نظامیان پاکستان بعد از حمله گروه طالبان به مدرسه نظامی در پیشاور برداشته شد. آن حمله از هر طرف و با هر انگیزه ای که بود در نهایت نظامیان پاکستانی را به این آگاهی رساند که ادامه حمایت از تروریستان، کار را برای آن کشور دشوار می سازد . ظهور گروه داعش نیز خطر دیگری است که هم امتیازهای سیاسی لازم را از دست پاکستانی ها بیرون می برد و هم پاکستان را در وضعیتی ناگوار امنیتی قرار خواهند داد.
بنابراین وقتی حوادث و رخدادها، خارج از دست حکومت باشد نباید گروه و دسته ای را وادار به دشمنی با این حکومت سازد. آنچه که تغییر رویکرد حکومت پنداشته می شود، یک فرایند غیر منتظره است و تنها نقدی که بر حکومت وارد می آید آنکه جنبه ها و وجوهی ناپیدای کنونی را آشکار سازد و در دید و نظر آگاهان سیاسی قرار دهد تا همه مردم افغانستان خود را در روند کنونی شریک و سهیم بدانند و تصمیم های حکومت را یک امر غیر منتظره برای مردم نباشد.
مولف : م. سمنگانی