تاریخ انتشار :سه شنبه ۱۹ حوت ۱۳۹۳ ساعت ۲۲:۱۳
کد مطلب : 108305
زن و خشونت پایان ناپذیر!
هشتم مارچ روز گرامی داشت از مقام زن سپری شده است؛ اما داستان بی پایان خشونت علیه زنان هم چنان ادامه دارد. بر اساس آماری که نهاد حقوق بشر افغانستان ارائه داده است، میزان خشونت بر زنان نسبت به سال های گذشته افزایش یافته است. با توجه به این که در سیزده سال اخیر توجه زیادی برای ارتقای جایگاه زنان در جامعه صورت گرفته و هزینه های هنگفتی از جانب خارجی ها و هم حکومت افغانستان به مصرف رسیده، نهادهای گوناگونی بنیاد نهاده شده تا از حقوق زنان دفاع کنند و زنان را مورد حمایت خود قرار دهند، این پرسش به نحوی ایجاد می شود که چرا خشونت علیه زنان نه تنها کاهش نیافته که افزایش چشم گیر نیز یافته است؟

آیا ایجاد این روند معکوس به معنای آنست که سیزده سال تلاش ها ناکام و ناموفق بوده به جای آن که به نتیجه ثمربخش و مطلوبی برسد به نتیجه معکوس رسیده است یا آنکه بنابر ضرب المثل معروف فارسی؛ گندم تر بوده یا آسیاب کند! یا فرهنگ اجتماعی افغانستان از ظرفیت پذیرش برخوردار نبوده و نتوانسته است این همه تلاش ها را پذیرا باشد یا آن که تلاش هایی که صورت گرفته، بدون روش علمی و متودهای پذیرفته شده جامعه شناسی و مردم شناسی بوده است که بازخورد مثبت به همراه نیاورده است؟

برای یافتن پاسخ، نمی توان فردی یا نهادی را متهم داشت که درست عمل نکرده اند. اما وقتی به آمارها دیده می شود که میزان خشونت افزایش یافته، بی هیچ تردید به این نتیجه می توان رسید که حتما کاستی هایی وجود داشته که نتایج مثبت و ثمربخشی به همراه نداشته است.

ممکن است یکی از کاستی های محرز و مسلم این باشد که نهادهایی که مسئولیت دفاع و آموزش حقوقی زنان را به عهده داشته اند به آسیب شناسی عمل خود نپرداخته و اشتباهات خود را تکرار کرده اند. در صورتی که لازم است هر نهادی به ارزیابی کارکرد خود بپردازد و نقاط قوت و ضعف خود را پیدا کند و از نقاط منفی کار خود درس عبرت بگیرد و به نکات مثبت کار خود بیشتر بپردازد.

علاوه برآنچه تذکر رفت به دو نکته اساسی می توان اشاره داشت:
نخست این که در سیزده سال گذشته، حقوق زن در قالب حقوق عمومی در نظر گرفته نشده است. در حالی حقوق زن جدایی از حقو ق بشر نیست. وقتی حقوق زن مورد احترام قرار می گیرد که حقوق بشر مورد حرمت قرار گرفته باشد.

در سیزده سال گذشته در افغانستان فرهنگ خشونت حاکم بوده، انسان به عنوان انسان از جایگاه و اعتباری برخوردار نبوده است. در چنین فضایی چگونه می توان از حقوق زن بدون در نظر گرفتن حقوق بشر سخن گفت. در حالی که حقوق زن در قالب فرهنگ عمومی جامعه افغانستان باید مورد بررسی قرار گیرد و این حقوق در همین چهار چوب به اجرا گذاشته شود.

به طور مثال: وقتی سخن از دموکراسی، حقوق شهروندی و بسیاری از واژه ها به میان می آید این گونه استدلال می شود که آمدن این واژه ها و اصطلاحات امر جدیدی است و نیازمند گذشت زمانست تا بتواند جایی برای خود احراز کرده و مورد قبول جامعه قرار گیرد. اما وقتی از حقوق زن سخن گفته می شود انگار دشواری های فرهنگی مد نظر قرار نمی گیرد و از حق زن چنان سخن گفته می شود که انگار زنان در این جامعه زندگی نمی کنند.

دوم آن که کسانی که در این سیزده سال سخن از حقوق زن گفته اند و دست به تدویر سمینارهای علمی و حقوقی زده اند تا زنان را از حقوق خود آگاه سازند به این امر توجه نکرده اند که این حقوق نخست باید در خانواده نهادینه شود، یعنی باید نگاه شوهر به زن تغییر پیدا کند. آنگاه در جامعه و حکومت تسری پیدا می کند.

زن وقتی می تواند به حقوق خود دست پیدا کند که مرد خانواده از حقوق زن آگاه باشد، حقوق او را به رسمیت شناخته باشد. وقتی زن طالب حقوق خود می شود مرد هم به این آگاهی رسیده باشد که سخن زن را بفهمد که او چه می خواهد.

آنچه در افغانستان صورت گرفته است آنست که تلاش صورت گرفته تا زنان نسبت به حقوق خود آگاه شوند، بدون آن که به مردان نیز تفهیم شده باشد که زنان دارای حق هستند.

در یک خانواده بی سواد یا کم سواد که مرد خانواده با ذهنیت سنتی زندگی می کند، هرگز نیاموخته است که زن دارای حق است؛ وقتی با حق خواهی یک طرفه زن مواجه می شود به جای آن که تامل کند و نسبت به حق خواهی زن بیشتر بیاندیشد، تصور می برد که حکومت، زن او را تحریک کرده تا زندگی خانوادگی او از هم پاشیده شود.

از یک سوی جهل از دیگر سوی تعصب، او را وا می دارد که به خشونت دست ببرد. بنابراین این گونه می توان نتیجه گرفت که تدویر سمینارهای علمی و اطلاع رسانی هایی که در قالب های گوناگون صورت گرفته است، اول این که تناسب با فرهنگ عمومی جامعه نداشته است. دوم آن که تدویر کنندگان سیمنارها به جای آن که این حقوق را دو طرف و متقابل تعریف کنند نگاه یک طرفه به حقوق زن داشته اند و تنها به زنان توجه کرده اند. در نتیجه به جای آن که نتایج مثبت به دست آورند بر ناهنجاری های اجتماعی افزوده اند.

آگاهی یافتن زنان از حقوق خود به جای آن که راه رسیدن به حقوق زنان را تسهیل کند خود به یک مانع تبدیل شده است.
بنابراین نباید تصوربرده شود که بدون آگاهی عمومی تامین و تضمین حقوق زن امر دست یافتنی است. لذا رسیدن زنان به حقوق اجتماعی و سیاسی خود باید از یک نگاه زودگذر و ابزاری به یک نگاه دراز مدت و استراتژیک تبدیل گردد. حقوق زن متناسب با رشد فکری و فرهنگی جامعه مورد توجه و امعان نظر قرارگیرد. باید به این نکته مهم پی برد که بدون ایجاد یک تحول مثبت فرهنگی نمی توان نگاه به زنان را تغییر داد.
https://avapress.net/vdce7v8znjh87xi.b9bj.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما