سفر هیئت طالبان به چین، گفتوگوها و گمانه زنی های زیای را سبب شده است.
برخی بدین گمان اند که رفت و آمدهای سیاسی طالبان نتیجه مذاکرات فشردهای اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان با سران چین است که بعد از احراز مقام ریاست جمهوری به چین رفت و در سخنانی که در آن کشور بیان داشت از سران چین خواست که به روند صلح افغانستان کمک کند و بر پاکستان فشار وارد آورد تا طالبان را وادار سازد تا پای میز مذاکره با حکومت افغانستان بنشیند. حال این گفتوگو ها به ثمر نشسته باشد یانه، این طالبان هستند که گویا، ابتکارعمل را در دست گرفته و این فاز جدید را می خواهند بپیمایند. بنابراین حداقل بخشی از طالبان از قید و بند سیاست مداران پاکستانی خارج شده و به این نتیجه دست یافته اند که با خشونت به مقصد هرگز نه خواهند رسید. از این جهت است که تصمیم گرفته اند که همانند آدم های متمدن به جای بازی با اسلحه با الفاظ و گفتمان های سیاسی به بازی بپردازند. امتیازها را بدون خطرکردن با جان مردم به دست آورند. اما؛ پارهای از تحلیل گران بدین گمان اند که طالبان گروهی است که با اشارت دیگران عمل کرده، به نظر نمی رسد که این فرصت در اختیار آنها گذاشته شده باشد که ازمیان گزینه های گوناگون آن که صواب است را اختیار کرده باشد و دست از خشونت و رعونت و آدم کشی برداشته باشد. طالبان از بدو تولد خود که محصول آمیزش و ازدواج انگلیسی – عربی است (به قول خانم بوتو نخست وزیر وقت پاکستان) و با دایگی پاکستان به وجود آمده، تا هنوز در خدمت اهداف نظامیان پاکستان قرار داشته و نشانه و علامتی دال بر رشد فکری آن گروه محرز و مسلم نشده است که بتوان به سیاسی شدن این گروه باور ایجاد گردد. گروههایی ازنوع طالبان از دو مجرا به سیاستورزی روی می آورند؛ نخست این که فضای تنفسی لازم به وجود آید، مدتی از فاز نظامی دست کشیده و فاصله بگیرند و به تفکر و اندیشه بپردازند و شاید نتیجه تفکر و اندیشهورزی، آنها را به این اصل و حقیقت معتقد و باورمند سازد که خشونت ورزی نه از آدمیان عاقل سر می زند و نه هم نتیجه عاقلانه به دست می دهد. در این صورت به جای سلاح به صلاح تن می دهند و به جای خون ریزی به چانه زنی های سیاسی می پردازند. از قدیم گفته اند جنگ میان آدمیان وقتی صورت می گیرد که انبان منطق تهی گشته باشد. انسانها تا آنجا که به عصای منطق تکیه کنند از خشونت دوری خواهد گزید و برای رسیدن به امیال و آرزوهای خود آدمیان دیگر را قربانی نه خواهند کرد. راه دومی که گروههای جنگ طلب و خشونت ورز را به روی میز مذاکره می کشاند، زور و اجبار است. در این جهان کسی نیست که دارای زور و قدرت مطلق باشد. هر زوری سرانجام به پای زور دیگر سر خم خواهد کرد و کرنش خواهد نمود. طالبان بیش از یک دهه اسیر دام نظامیان پاکستان بودند، و سران نظامی پاکستان چنین می اندیشیدند که گویا با جنگ وخشونت می توانند به اهداف خود دست پیدا کنند. تا وقتی نیروهای امریکایی حضور داشتند، قصد آن بود که با عملیات نظامی و وارد آوردن تلفات انسانی به غربی ها آنها را مستاصل و مجبور خواهند کرد که خاک افغانستان را ترک گویند و افغانستان همانند گذشته در دست استخبارات پاکستان قرار گیرد، آنگاه هر چه تسمه خواستند از گرده افغان ها بکشند و به هر مقصدی که مایل بودند دست پیدا کنند. پاکستانی ها آرزوی خود را هیچ گاه کتمان نکردند در زمان حکومت حزب مردم، رضا گیلانی نخست وزیر آن کشور، با یک بسته پیشنهادی عنوان حکومت آقای کرزی وارد افغانستان شد، یکی از مواد این بسته این بود که به اقای کرزی پیش نهاد شده بود که به امضای پیمان امنیتی با امریکا مبادرت نکند، پاکستانیها به عوض این عمل، امتیازهای لازم را به حکومت افغانستان خواهد داد. آقای کرزی در برابر این خواسته سکوت کرد ولیکن رسا نههای افغانستان این خواسته های زورگویانه را شدیدا محکوم نمودند و از حکومت نیز درخواست گردید که خواسته های خفت آفرین را نپذیرد. همچنان ازسوی جامعه مدنی افغانستان اعلام شد که این گونه درخواست ها مداخلهی آشکار در امور داخلی افغانستان است و نباید ازسوی حکومت مورد قبول واقع شود. به هرحال زمان گذشت گرچه آقای کرزی از امضای پیمان امنیتی میان افغانستان و امریکا استنکاف ورزید. ولیکن پیمان امنیتی به امضا رسید و حضور بخشی از نیروهای غربی در افغانستان مسجل شد و این گونه گفته شد که اگر نیروهای افغان از نیروهای محدود امریکا طلب کمک کند، آن نیروها به کمک افغان ها خواهند شتافت واز ارتش و پولیس ملی افغانستان پشتیبانی خواهند کرد. حضور نیروهای غربی در افغانستان، پشتیبانی نهادهای بین المللی از حکومت وحدت ملی و اقبال این حکومت در مجامع بین المللی پیامی روشنی به طالبان و حکومت پاکستان داشت. تصور برآنست که پاکستانی ها با توجه به مشکلات داخلی و افزایش بی رویه جنگ وخشونت در آن کشور بر سر این دوراهی قرار گرفته اند. نخست این که به جنگ و خشونت فرسایشی با حکومت افغانستان بپردازند و سالهای متمادی درگیر چنین جنگ بینتیجه باشند یا آن که به سیاسی کردن طالبان بپردازند، از این طریق حداقل به بخشی از اهداف خود نایل آیند؟ به نظر می رسد که از میان دو گزینه، گزینه سیاسی کردن طالبان را در پیش گرفته اند و می کوشند با سیاسی کردن این گروه اهداف خودرا از راه دیگر دنبال کنند. سیاسی شدن، از یک سو، بخشی از طالبان در بدنه حکومت افغانستان جای می گیرند و میتواند منافع سیاسی برای پاکستانیها کمایی کنند. از سوی دگر افراط گرایی و خشونت ورزی طالبان پاکستان را نیز در کام خواهد کشید و در نتیجه به نفع حکومت پاکستان نیز تمام نه خواهد شد، کما این که نتایج خشونت ورزی در افغانستان این نتیجه معکوس را برای پاکستانیها نیز به بار آورده است. نتیجه ای که می توان گرفت آنست که سیاسی کردن طالبان پروژه ای از سوی حکومت پاکستان است تا با فاز جدید به بازی بپردازند. و این گزینه را امتحان کند که چقدر میتواند به اهداف خود دست یابد. البته اگر این روند به نتیجه نرسید کارتهایی دیگری به نام گروه حقانی در اختیار پاکستان قرار دارد که ممکن است بار دیگر از آنها استفاده کند.
برخی بدین گمان اند که رفت و آمدهای سیاسی طالبان نتیجه مذاکرات فشردهای اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان با سران چین است که بعد از احراز مقام ریاست جمهوری به چین رفت و در سخنانی که در آن کشور بیان داشت از سران چین خواست که به روند صلح افغانستان کمک کند و بر پاکستان فشار وارد آورد تا طالبان را وادار سازد تا پای میز مذاکره با حکومت افغانستان بنشیند. حال این گفتوگو ها به ثمر نشسته باشد یانه، این طالبان هستند که گویا، ابتکارعمل را در دست گرفته و این فاز جدید را می خواهند بپیمایند. بنابراین حداقل بخشی از طالبان از قید و بند سیاست مداران پاکستانی خارج شده و به این نتیجه دست یافته اند که با خشونت به مقصد هرگز نه خواهند رسید. از این جهت است که تصمیم گرفته اند که همانند آدم های متمدن به جای بازی با اسلحه با الفاظ و گفتمان های سیاسی به بازی بپردازند. امتیازها را بدون خطرکردن با جان مردم به دست آورند. اما؛ پارهای از تحلیل گران بدین گمان اند که طالبان گروهی است که با اشارت دیگران عمل کرده، به نظر نمی رسد که این فرصت در اختیار آنها گذاشته شده باشد که ازمیان گزینه های گوناگون آن که صواب است را اختیار کرده باشد و دست از خشونت و رعونت و آدم کشی برداشته باشد. طالبان از بدو تولد خود که محصول آمیزش و ازدواج انگلیسی – عربی است (به قول خانم بوتو نخست وزیر وقت پاکستان) و با دایگی پاکستان به وجود آمده، تا هنوز در خدمت اهداف نظامیان پاکستان قرار داشته و نشانه و علامتی دال بر رشد فکری آن گروه محرز و مسلم نشده است که بتوان به سیاسی شدن این گروه باور ایجاد گردد. گروههایی ازنوع طالبان از دو مجرا به سیاستورزی روی می آورند؛ نخست این که فضای تنفسی لازم به وجود آید، مدتی از فاز نظامی دست کشیده و فاصله بگیرند و به تفکر و اندیشه بپردازند و شاید نتیجه تفکر و اندیشهورزی، آنها را به این اصل و حقیقت معتقد و باورمند سازد که خشونت ورزی نه از آدمیان عاقل سر می زند و نه هم نتیجه عاقلانه به دست می دهد. در این صورت به جای سلاح به صلاح تن می دهند و به جای خون ریزی به چانه زنی های سیاسی می پردازند. از قدیم گفته اند جنگ میان آدمیان وقتی صورت می گیرد که انبان منطق تهی گشته باشد. انسانها تا آنجا که به عصای منطق تکیه کنند از خشونت دوری خواهد گزید و برای رسیدن به امیال و آرزوهای خود آدمیان دیگر را قربانی نه خواهند کرد. راه دومی که گروههای جنگ طلب و خشونت ورز را به روی میز مذاکره می کشاند، زور و اجبار است. در این جهان کسی نیست که دارای زور و قدرت مطلق باشد. هر زوری سرانجام به پای زور دیگر سر خم خواهد کرد و کرنش خواهد نمود. طالبان بیش از یک دهه اسیر دام نظامیان پاکستان بودند، و سران نظامی پاکستان چنین می اندیشیدند که گویا با جنگ وخشونت می توانند به اهداف خود دست پیدا کنند. تا وقتی نیروهای امریکایی حضور داشتند، قصد آن بود که با عملیات نظامی و وارد آوردن تلفات انسانی به غربی ها آنها را مستاصل و مجبور خواهند کرد که خاک افغانستان را ترک گویند و افغانستان همانند گذشته در دست استخبارات پاکستان قرار گیرد، آنگاه هر چه تسمه خواستند از گرده افغان ها بکشند و به هر مقصدی که مایل بودند دست پیدا کنند. پاکستانی ها آرزوی خود را هیچ گاه کتمان نکردند در زمان حکومت حزب مردم، رضا گیلانی نخست وزیر آن کشور، با یک بسته پیشنهادی عنوان حکومت آقای کرزی وارد افغانستان شد، یکی از مواد این بسته این بود که به اقای کرزی پیش نهاد شده بود که به امضای پیمان امنیتی با امریکا مبادرت نکند، پاکستانیها به عوض این عمل، امتیازهای لازم را به حکومت افغانستان خواهد داد. آقای کرزی در برابر این خواسته سکوت کرد ولیکن رسا نههای افغانستان این خواسته های زورگویانه را شدیدا محکوم نمودند و از حکومت نیز درخواست گردید که خواسته های خفت آفرین را نپذیرد. همچنان ازسوی جامعه مدنی افغانستان اعلام شد که این گونه درخواست ها مداخلهی آشکار در امور داخلی افغانستان است و نباید ازسوی حکومت مورد قبول واقع شود. به هرحال زمان گذشت گرچه آقای کرزی از امضای پیمان امنیتی میان افغانستان و امریکا استنکاف ورزید. ولیکن پیمان امنیتی به امضا رسید و حضور بخشی از نیروهای غربی در افغانستان مسجل شد و این گونه گفته شد که اگر نیروهای افغان از نیروهای محدود امریکا طلب کمک کند، آن نیروها به کمک افغان ها خواهند شتافت واز ارتش و پولیس ملی افغانستان پشتیبانی خواهند کرد. حضور نیروهای غربی در افغانستان، پشتیبانی نهادهای بین المللی از حکومت وحدت ملی و اقبال این حکومت در مجامع بین المللی پیامی روشنی به طالبان و حکومت پاکستان داشت. تصور برآنست که پاکستانی ها با توجه به مشکلات داخلی و افزایش بی رویه جنگ وخشونت در آن کشور بر سر این دوراهی قرار گرفته اند. نخست این که به جنگ و خشونت فرسایشی با حکومت افغانستان بپردازند و سالهای متمادی درگیر چنین جنگ بینتیجه باشند یا آن که به سیاسی کردن طالبان بپردازند، از این طریق حداقل به بخشی از اهداف خود نایل آیند؟ به نظر می رسد که از میان دو گزینه، گزینه سیاسی کردن طالبان را در پیش گرفته اند و می کوشند با سیاسی کردن این گروه اهداف خودرا از راه دیگر دنبال کنند. سیاسی شدن، از یک سو، بخشی از طالبان در بدنه حکومت افغانستان جای می گیرند و میتواند منافع سیاسی برای پاکستانیها کمایی کنند. از سوی دگر افراط گرایی و خشونت ورزی طالبان پاکستان را نیز در کام خواهد کشید و در نتیجه به نفع حکومت پاکستان نیز تمام نه خواهد شد، کما این که نتایج خشونت ورزی در افغانستان این نتیجه معکوس را برای پاکستانیها نیز به بار آورده است. نتیجه ای که می توان گرفت آنست که سیاسی کردن طالبان پروژه ای از سوی حکومت پاکستان است تا با فاز جدید به بازی بپردازند. و این گزینه را امتحان کند که چقدر میتواند به اهداف خود دست یابد. البته اگر این روند به نتیجه نرسید کارتهایی دیگری به نام گروه حقانی در اختیار پاکستان قرار دارد که ممکن است بار دیگر از آنها استفاده کند.
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) - کابل