به دنبال سفر عبادی سیاسی رییس جمهور و هیات همراه وی به عربستان سعودی، برخی از اعضای شورای عالی صلح بر این باور اند که اگر عربستان سعودی اراده ای برای تامین صلح در افغانستان داشته باشد، می تواند طالبان را وادار به همکاری با روند صلح کند.
قاضی محمد امین وقاد؛ یک عضو شورای عالی صلح گفته که اگر عربستان سعودی بخواهد می تواند تاثیر مثبتی روی پروسه صلح افغانستان داشته باشد.
وی تصریح کرد که عربستان سعودی از نفوذ خوبی بر پاکستان و رهبران طالبان مسلح برخودار بوده و از این طریق می تواند طالبان را وادار به همکاری با روند صلح کند.
به گفته وقاد، یکی از محورهای گفتگوی مقامات افغان و سعودی، جلب همکاری عربستان در تامین صلح افغانستان است.
گفتنی است که حامد کرزی؛ رییس جمهور پیشین نیز بارها از مقامات عربستان سعودی به خاطر تامین صلح در افغانستان خواستار همکاری شده بود؛ اما همواره با بی میلی مقامات سعودی روبرو شد.
با این حساب اکنون نیز این پرسش به صورت جدی مطرح است که آیا سفر ظاهرا عبادی و مذهبی آقای احمدزی می تواند با یک رهاورد بزرگ سیاسی نیز همراه باشد؟ رهاوردی که پیش از این تلاش های بسیاری برای به دست آوردن آن انجام شد؛ اما عملا نتیجه ای در پی نداشت.
در ابتدای سفر اخیر رییس جمهور احمدزی به عربستان سعودی، شاید کمتر کسی تصور می کرد او از این رهگذر به دیدار امرای شبه جزیره نیز بشتابد و در خصوص مسایل مبتلابه، ارتقای سطح روابط و توسعه دامنه مناسبات و همکاری ها با سران سعودی دیدار و گفتگو کند؛ اما اکنون که او اهداف سیاسی را نیز در یک سفر عبادی جای داده است، امیدهای تازه ای برای به جریان افتادن دوباره روند صلح پدیدار گشته است؛ با این حساب، حضور دست کم دو نفر در ترکیب کسانی که او را در این سفر همراهی می کنند، مهم تر و معنادارتر می شود؛ یکی حنیف اتمر؛ مشاور امنیت ملی رییس جمهور و دیگری معصوم استانکزی؛ رییس دارالانشای شورای عالی صلح که هردو به نوعی کار شان در حوزه تامین صلح و امنیت و برگزاری مذاکره با طالبان است.
در این میان، عربستان سعودی نیز تلاش زیادی می کند؛ تا در بازی های سیاسی و امنیتی افغانستان، نقش عمده ای بازی کند.
با این حال، این کشور عربی در این زمینه با حریفان قدرتمندی نیز روبروست. به عنوان نمونه، تحلیلگران می گویند که عربستان سعودی از همان ابتدا با روند صلح قطر یا ترکیه مخالف بود؛ زیرا پررنگ تر شدن نقش قطر و ترکیه در بازی جنگ و صلح افغانستان، متعاقباً نقش سنتی عربستان سعودی در این روند را تحت الشعاع قرار می دهد. البته این چیزی نیست که صرفاً محدود به افغانستان شود. شاهزاده های آل سعود نسبت به ظهور کشوری به نام قطر به عنوان یکی از بازیگران فعال و چه بسا انحصاری در حوزه مسایل جهان عرب و خاورمیانه مانند مساله فلسطین، مصر، لیبی، سوریه و همچنین افغانستان، بدبین اند و آن را تلاشی آشکار در راستای کاهش نفوذ عربستان سعودی ارزیابی می کنند.
از سوی دیگر، عربستان سعودی در گذشته افغانستان به ویژه از زمان تشکیل گروه افراط گرای طالبان تاکنون، کارنامه قابل دفاعی در نزد مردم افغانستان ندارد. دلیل درستی این مدعا نیز واکنش های تند طیف های مختلف مردم افغانستان نسبت به ایجاد یک مرکز آموزش های اسلامی موسوم به ملک عبدالله در کابل بود؛ بنابراین امریکا و دیگر بازیگران خارجی روند صلح، شاید تمایل کمتری به برجسته سازی نقش عربستان در سناریوی صلح افغانستان داشته باشند.
اما این چیزی نیست که حاشیه نشینی در روند صلح افغانستان را برای شاهزاده های سعودی، توجیه پذیر سازد.
عربستان اگر نتواند در اردوگاه حامیان دولت افغانستان در روند صلح نقش بازی کند، از این منظر که خود یکی از بنیانگذاران اولیه جریان افراط در افغانستان می باشد؛ بنابراین با همراهی برخی دیگر از کشورهای همسوی خود مانند امارات متحده عربی و پاکستان می تواند، به خط و نشان کشیدن برای طالبان در نحوه تعامل یا تقابل آن گروه با طرح صلح دولت افغانستان، نقش ایفا کند و این چیزی است که به نظر می رسد کمتر کسی به آن توجه کرده است.
با این حساب، به نظر می رسد هرگونه کسب توفیق در روند صلح و وادارکردن رهبران گروه طالبان برای حضور در پای میز مذاکره، به همان میزان تلاشی که عطف جلب همکاری پاکستان می شود، برای جلب توجه رهبران سعودی نیز نیاز است؛ اما این بستگی تام به چگونگی مدیریت رقابت های منطقه ای موجود میان کشورهای مؤثر در این روند از سوی دولت جدید افغانستان دارد.
به نظر می رسد دولت پیشین در این زمینه توفیقی کسب نکرد و به همین دلیل با وجود بازی همزمان با پاکستان و قطر و ترکیه و عربستان سعودی و امارات و انگلیس و امریکا و ترکمنستان و حتی جاپان و فرانسه و چین به منظور تامین صلح و برقراری رابطه با طالبان، در هیچیک از این تلاش ها موفق نبود و سرانجام، هم جنگ ادامه یافت و هم هزینه های سنگینی صرف یک روند بی حاصل صلح شد.
قاضی محمد امین وقاد؛ یک عضو شورای عالی صلح گفته که اگر عربستان سعودی بخواهد می تواند تاثیر مثبتی روی پروسه صلح افغانستان داشته باشد.
وی تصریح کرد که عربستان سعودی از نفوذ خوبی بر پاکستان و رهبران طالبان مسلح برخودار بوده و از این طریق می تواند طالبان را وادار به همکاری با روند صلح کند.
به گفته وقاد، یکی از محورهای گفتگوی مقامات افغان و سعودی، جلب همکاری عربستان در تامین صلح افغانستان است.
گفتنی است که حامد کرزی؛ رییس جمهور پیشین نیز بارها از مقامات عربستان سعودی به خاطر تامین صلح در افغانستان خواستار همکاری شده بود؛ اما همواره با بی میلی مقامات سعودی روبرو شد.
با این حساب اکنون نیز این پرسش به صورت جدی مطرح است که آیا سفر ظاهرا عبادی و مذهبی آقای احمدزی می تواند با یک رهاورد بزرگ سیاسی نیز همراه باشد؟ رهاوردی که پیش از این تلاش های بسیاری برای به دست آوردن آن انجام شد؛ اما عملا نتیجه ای در پی نداشت.
در ابتدای سفر اخیر رییس جمهور احمدزی به عربستان سعودی، شاید کمتر کسی تصور می کرد او از این رهگذر به دیدار امرای شبه جزیره نیز بشتابد و در خصوص مسایل مبتلابه، ارتقای سطح روابط و توسعه دامنه مناسبات و همکاری ها با سران سعودی دیدار و گفتگو کند؛ اما اکنون که او اهداف سیاسی را نیز در یک سفر عبادی جای داده است، امیدهای تازه ای برای به جریان افتادن دوباره روند صلح پدیدار گشته است؛ با این حساب، حضور دست کم دو نفر در ترکیب کسانی که او را در این سفر همراهی می کنند، مهم تر و معنادارتر می شود؛ یکی حنیف اتمر؛ مشاور امنیت ملی رییس جمهور و دیگری معصوم استانکزی؛ رییس دارالانشای شورای عالی صلح که هردو به نوعی کار شان در حوزه تامین صلح و امنیت و برگزاری مذاکره با طالبان است.
در این میان، عربستان سعودی نیز تلاش زیادی می کند؛ تا در بازی های سیاسی و امنیتی افغانستان، نقش عمده ای بازی کند.
با این حال، این کشور عربی در این زمینه با حریفان قدرتمندی نیز روبروست. به عنوان نمونه، تحلیلگران می گویند که عربستان سعودی از همان ابتدا با روند صلح قطر یا ترکیه مخالف بود؛ زیرا پررنگ تر شدن نقش قطر و ترکیه در بازی جنگ و صلح افغانستان، متعاقباً نقش سنتی عربستان سعودی در این روند را تحت الشعاع قرار می دهد. البته این چیزی نیست که صرفاً محدود به افغانستان شود. شاهزاده های آل سعود نسبت به ظهور کشوری به نام قطر به عنوان یکی از بازیگران فعال و چه بسا انحصاری در حوزه مسایل جهان عرب و خاورمیانه مانند مساله فلسطین، مصر، لیبی، سوریه و همچنین افغانستان، بدبین اند و آن را تلاشی آشکار در راستای کاهش نفوذ عربستان سعودی ارزیابی می کنند.
از سوی دیگر، عربستان سعودی در گذشته افغانستان به ویژه از زمان تشکیل گروه افراط گرای طالبان تاکنون، کارنامه قابل دفاعی در نزد مردم افغانستان ندارد. دلیل درستی این مدعا نیز واکنش های تند طیف های مختلف مردم افغانستان نسبت به ایجاد یک مرکز آموزش های اسلامی موسوم به ملک عبدالله در کابل بود؛ بنابراین امریکا و دیگر بازیگران خارجی روند صلح، شاید تمایل کمتری به برجسته سازی نقش عربستان در سناریوی صلح افغانستان داشته باشند.
اما این چیزی نیست که حاشیه نشینی در روند صلح افغانستان را برای شاهزاده های سعودی، توجیه پذیر سازد.
عربستان اگر نتواند در اردوگاه حامیان دولت افغانستان در روند صلح نقش بازی کند، از این منظر که خود یکی از بنیانگذاران اولیه جریان افراط در افغانستان می باشد؛ بنابراین با همراهی برخی دیگر از کشورهای همسوی خود مانند امارات متحده عربی و پاکستان می تواند، به خط و نشان کشیدن برای طالبان در نحوه تعامل یا تقابل آن گروه با طرح صلح دولت افغانستان، نقش ایفا کند و این چیزی است که به نظر می رسد کمتر کسی به آن توجه کرده است.
با این حساب، به نظر می رسد هرگونه کسب توفیق در روند صلح و وادارکردن رهبران گروه طالبان برای حضور در پای میز مذاکره، به همان میزان تلاشی که عطف جلب همکاری پاکستان می شود، برای جلب توجه رهبران سعودی نیز نیاز است؛ اما این بستگی تام به چگونگی مدیریت رقابت های منطقه ای موجود میان کشورهای مؤثر در این روند از سوی دولت جدید افغانستان دارد.
به نظر می رسد دولت پیشین در این زمینه توفیقی کسب نکرد و به همین دلیل با وجود بازی همزمان با پاکستان و قطر و ترکیه و عربستان سعودی و امارات و انگلیس و امریکا و ترکمنستان و حتی جاپان و فرانسه و چین به منظور تامین صلح و برقراری رابطه با طالبان، در هیچیک از این تلاش ها موفق نبود و سرانجام، هم جنگ ادامه یافت و هم هزینه های سنگینی صرف یک روند بی حاصل صلح شد.
مولف : عبدالکریم محمدی