تاریخ انتشار :سه شنبه ۱۱ دلو ۱۳۹۰ ساعت ۱۹:۱۱
کد مطلب : 35691
جستاری بر زندگانی آفتاب سامرا
از آنجا که شهادت امام هادی علیه السلام در سال 254 ق اتفاق افتاده، طبعاً دوران امامت حضرت عسکری علیه السلام طبق روایت شیخ مفید، شش سال بوده است
امام حسن بن علی عسکری علیه السلام یازدهمین امام شیعیان، بنا به نقل مرحوم کلینی در ماه رمضان یا ربیع الآخر 232 ق چشم به جهان گشود و 28 سال زندگی کرد.(1)

در مورد نام مادر آن حضرت که ام ولد نیز بوده گزارشهای مختلفی وجود دارد . در برخی از مصادر «حدیثه» و در برخی دیگر نام آن بانو «سوسن» ذکر شده است.(2) عیون المعجزات نام صحیح او را «سلیل» دانسته و با عبارت «کانْت مِن العارفات الصّالحات» (او از زنان عارف و نیکو بود) وی را ستوده است.

القاب آن حضرت را «الصّامت»، «الهادی»، «الرّفیق»، «الزّکی» و «النّقی» ذکر کرده‌اند و برخی از مورخین لقب «الخالص» را نیز بر القاب آن حضرت افزوده‌اند. «ابن الرضا» نیز کنیه‌ای بوده که امام جواد و امام عسکری علیهماالسلام هر دو با آن مشهور شده بودند،(3) چنانکه امام هادی و امام عسکری علیهماالسلام به لقب عسکریین معروف شده‌اند .

نقش انگشتری امام عسکری علیه السلام به دو صورت «سبحان من له مقالید السّموات والارض»(4) و «إنّ الله شهید» ذکر شده است.

احمد بن عبیدالله بن خاقان مشخصات ظاهری آن بزرگوار را چنین وصف کرده است: او دارای چشمانی سیاه، قامتی نیکو، صورتی زیبا و بدنی خوب بوده است.(5)

بر گِرد آفتاب

از آنجا که شهادت امام هادی علیه السلام در سال 254 ق اتفاق افتاده، طبعاً دوران امامت حضرت عسکری علیه السلام طبق روایت شیخ مفید، شش سال بوده است.(6) با شهادت امام هادی علیه السلام و به تنصیص آن حضرت ، فرزندش امام عسکری علیه السلام به سِمت امامت شیعیان اثنی عشری منصوب گردید. روایاتی که در وصیت و تنصیص (صراحت) امام هادی علیه السلام درباره امامت فرزندش وارد شده در بسیاری از کتب حدیث و تاریخ شیعه ، فراوان به چشم می‌خورد(7) و با نظر به این وصیت و تنصیص که از نظر شیعیان نشانه صحت امامت است ، آنان امام حسن عسکری علیه السلام را به امامت پذیرفتند .
متوكل آن حضرت را به زندان انداخت بى آنكه سبب آن كار را بگوید و تردید نیست كه سبب، همانا دشمنى و حسد و قبول افتراى سخن چینان بود. هم آنسان‏ كه بین پدران بزرگوار امام علیهم السلام با متوكل جریان داشت و آنان پیوسته گرفتار دربدرى و حبس و انواع آزارها و شكنجه‏ها مى‏بودند

بنا به نقل سعد بن عبدالله جز عده‌ای که به امامت محمد بن علی ـ که در زمان حیات پدرش امام هادی علیه السلام وفات کرد ـ گرویدند و تعداد انگشت شماری که جعفر بن علی را امام خود دانستند ، اکثریت یاران امام هادی علیه السلام به امامت حضرت عسکری علیه السلام گردن نهادند . مسعودی، جمهور (و اکثر قریب به اتفاق) شیعه را از پیروان امام عسکری علیه السلام و فرزندش می‌داند که این فرقه در تاریخ به لقب « قطعیّه» معروف شدند.(8)


ادامه راه پدر

امام حسن عسگرى علیه السلام همراه پدر، امام هادى علیه السلام ناراحتیهاى بسیار تحمل‏كرد و بیشتر زندگانى را در پایتخت عباسیان سپرى ساخت. او همه رنجها وگرفتاریهایى را كه پدر بزرگوارش با آن روبرو بود احساس كرده بود و امامت را پس از پدر بعهده گرفت، در حالى كه بیست و دو ساله بود.

كارها و مواضع او به عنوان مرجع فكرى و روحى اصحاب، و پایگاه او ادامه راه و موضع پدر بود و مصالح عقیدتى و اجتماعى آنان را مراعات میكرد. علاوه بر آن، برنامه ریزى و مقدمه چینى و آمادگى‏ براى غیبت فرزندش حجة بن الحسن مهدى عجل الله تعالی فرجه نیز از وظایف وى بود.

در عصر امام علیه السلام، دشواریها و گرفتاریها پیش آمد و از قدرت عباسیان كاست ‏تا آنجا كه موالى و تركان بر حكومت دست ‏یافتند. در آن محیط و جوّى كه حكومت ناتوان شده بود، این انتظار می رفت كه‏ فشار و شكنجه و آزار به امام علیه السلام و یارانش تخفیف یافته باشد، اما چنین‏ نشد و بلكه موج سختگیرى و فشار و آزار بالا گرفت و با دست‏ خلیفه معتمد، به اوج خود رسید.

بیم و وحشت از فعالیت امام و حركت او تنها منحصر به خلیفه نبود بلكه در خط عمومى اجتماعى نمودار گردید كه خلیفه جز یكى از آن افراد بود. آن خط اجتماعى، همه گیر و پیوسته، در مقابل خط امام و برنامه فكرى‏ و سیاسى او بود و با طرح حاكم كه در این خط اجتماعى عام و طبقه صاحب منفعت منحرف نمودار می گردید متمایز و متناقض بود. از اینجا بود كه پیوسته میان ‏آن دو خط متناقض، كشمكش وجود داشت و كوشش هاى حاكم براى دور داشتن‏ طرح و برنامه امام علیه السلام و رهبرى او از صحنه اجتماعى و سیاسى و بازخواست ‏از او در هر عمل فعالانه و یا هر حركت دخالت مى‏كرد. حتى براى كوچكترین ‏فعالیت و تحرك یا سخن چینى بى معنى، یا خبرى بى اهمیت، قدرت حاكم ‏به دست و پا مى‏افتاد.

متوكل آن حضرت را به زندان انداخت بى آنكه سبب آن كار را بگوید و تردید نیست كه سبب، همانا دشمنى و حسد و قبول افتراى سخن چینان بود. هم آنسان‏ كه بین پدران بزرگوار امام علیهم السلام با متوكل جریان داشت و آنان پیوسته گرفتار دربدرى و حبس و انواع آزارها و شكنجه‏ها مى‏بودند.

غروب غم انگیز

شهادت امام عسکری علیه السلام بنا به گزارش اکثریت روات، هشتم ربیع الاول از سال 260 ق اتفاق افتاده است.(9) در این باره که آیا امام به مرگ طبیعی بدرود حیات گفته و یا به شهادت رسیده است کماکان اختلاف نظر وجود دارد گرچه بنا به نقل طبرسی و دیگران اکثریت علمای شیعه با الهام از امام صادق علیه السلام که فرمود : «ما منّا الّا مَسموم أو مَقتول» (هیچ کدام از ما اهل بیت نیست مگر آنکه مسموم و یا کشته می شود)، حتی درباره امامانی که روایتی دایر بر شهادتشان در دست نیست عقیده‌ دارند که خلفای جور ، آنان را به شهادت رسانده‌اند.(10) البته روایتی درباره شهادت امام عسکری علیه السلام در یکی از منابع تاریخی قرن ششم وجود دارد.(11) از این روی شهادت آن حضرت امری کاملاً محتمل است . سوابق بازداشت و خطری که همواره از طرف دستگاه حاکم متوجه جان حضرتش بود و اینکه آن حضرت یک شخصیت مخالف سیاسی به حساب می‌آمده و رحلت او در سنین جوانی رخ داده همگی می‌تواند مؤید این معنی باشد.

از آنجا که امام یک چهره کاملاً شناخته شده در سامرا بود هنگام شهادتش هاله‌ای از غم و بهت‌زدگی فضای سامرا را فرا گرفت . احمد بن عبیدالله در روایتی که قسمتی از آن پیش از این ارائه شد این صحنه غم انگیز را چنین وصف کرده :

وقتی امام عسکری رحلت کرد صدای شیون و فریاد همه جا را در برگرفت مردم فریاد می‌زدند: «ابن الرضا رحلت کرد»، آنگاه برای تدفین آماده شدند ، بازار به حال تعطیل درآمد ، پدر من (وزیر معتمد عباسی)، بنی هاشم ، شخصیت‌های نظامی و قضائی و منشیان و مردم به سوی جنازه هجوم آوردند ، آن روز در سامرا قیامتی بر پا بود.(12) با حضور امام علیه السلام و پدرش ـ به مدت حداقل 17 سال ـ در سامرا نه تنها مردم جذب آنان شده بودند بلکه بسیاری از شیعیان نیز بدین شهر هجوم آورده بودند ، در چنین شرایطی طبیعی بود که هنگام شهادت آن حضرت ، سامرا یکپارچه در ماتم فرو رفته و در سوگ از دست دادن فرزند پیامبر بی تابی کند و عزا بگیرد.



پی نوشت:

1) كافى، ج1، ص 503 .

2) كافى، ج1، ص 503؛ كمال الدین، ج2، ص 249؛ فصول المهمه، ص 284؛ كشف الغمّه، ج2، ص 402؛ نورالأبصار، ص 166.

3) مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 421؛ بحارالأنوار، ج50، ص 236؛ نورالأبصار، ص 166.

4) نورالأبصار، ص 166.

5) بحارالأنوار، ج 50، ص 238.

6) ارشاد، ص 335.

7) كمال الدین، ج1، ص 40.

8) المقالات و الفرق، ص 101.

9) ارشاد مفید، ص 335؛ المقالات و الفرق، ص 102؛ نورالأبصار، ص 168؛ كافى، ج1، ص 503.

10) بحارالأنوار، ج 50، ص 238؛ اعلام الورى، ص 349؛ فصول المهمه، ص 290.

11) مجمل التواریخ و القصص، ص 458.

12) كمال الدین، ج1، ص 43؛ نور الأبصار، ص 168؛ غیبت شیخ طوسى، ص 132.


منبع: وبسایت تبیان
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)- مشهد مقدس
https://avapress.net/vdcdf90s.yt0kn6a22y.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما