رییس جمهوری فراری در گفتگو با شبکه ABN دستهای متعددی را در سقوط نظام دخیل دانسته و به خصوص نقش زلمی خلیلزاد و عبدالله عبدالله را در این زمینه برجسته عنوان کرد.
او گفت: مشکل زلمی خلیلزاد با من این بود که من افغان و مسلمان بودم. به گفته او، خلیلزاد با طرحها و وعدههای خود قشر سیاسی افغانستان را تقسیم کردهبود.
او این مقام پیشین امریکا را یک فرد «بیکفایت، مفسد و منفور» خواند.
او همچنین عبدالله عبدالله را به دلیل سهم ۵۰ درصدی در قدرت، مانع استحکام نظام جمهوری دانسته و به خیانت ملی متهم کرده است.
مصاحبه اخیر او که نخستین گفتگوی رویارو با یک رسانه پس از فرار بزدلانه اش از افغانستان بود، نشان داد که او نه تنها از کاری که انجام داده، احساس شرمساری و پشیمانی نمی کند؛ بلکه به آن افتخار و مباهات می ورزد و با مقصر جلوه دادن دیگران در پی توجیه و تبرئه خود است.
این نشان می دهد که او با وجود یک سال زندگی در انزوای تحقیرآمیز، هنوز به این نتیجه نرسیده که کار اشتباهی انجام داده است. خیانت به آرمان های مردمی که استحقاق زندگی انسانی در وطن خویش را داشتند، چیزی نیست که از دید غنی، گناه بزرگی به حساب بیاید.
او در حالی که با وقاحت تمام ادعا می کند که هنوز رییس جمهور «منتخب» مردم افغانستان است و تا زمانی که قدرت از مجرای مردم به فرد دیگری منتقل نشده، این عنوان را حفظ خواهد کرد؛ اما به عنوان «رییس جمهور منتخب» نمی خواهد مسئولیت مستقیم خود درباره فروپاشی بزرگ و فرارسیدن فقر و فاجعه برای میلیون ها نفر را بپذیرد. این در حالی است که او اگر به واقع رییس جمهور بود و هنوز هم تصور می کند که رییس جمهور است، پس چرا به مسئولیت خود در قبال نجات مردم اش از فقر و فاجعه عمل نمی کند؟
او می گوید که خلیلزاد و عبدالله در سقوط، نقش داشتند. هیچکس منکر نقش منفی و مخرب زلمی خلیلزاد به عنوان نماینده قدرت استکباری امریکا در معادلات افغانستان نیست. این نیز درست است که او به تعبیر غنی از افغانیت و هویت اسلامی خود انکار کرده و دست کشیده بود؛ اما افغانیت و اسلامیت غنی کجا رفت که به دستورات خلیلزاد تمکین کرد و کشور را به سمت فاجعه و فروپاشی هدایت کرد؟ آیا یک رهبر افغان و مسلمان به دستورات یک عنصر فرومایه و مزدور، گوش فرامی دهد؟ او چرا برای مقابله با خلیلزاد و طرح های ویرانگر کسی که به تعبیر غنی «بی کفایت، مفسد و منفور» شده بود، به مردم مراجعه نکرد و از آنان کمک نخواست؟ مگر او «منتخب» مردم نبود و در قبال سرنوشت آنان مسئولیت مستقیم نداشت؟ چرا این حرف ها را یکسال بعد می گوید: زمانی که از کشور گریخته و همه چیز را نابود کرده است؟
مواضع منفعلانه و بازی های حاشیه ای عبدالله در راستای سلب اعتبار و مشروعیت از قانون اساسی و اعطای مشروعیت ناعادلانه به رییس جمهوری که از راه تقلب و تزویر و دستبرد به آرای مردم، کودتا علیه قانون اساسی و اعمال اراده سفارتخانه های غربی و فرماندهان نظامی ناتو قدرت را غصب کرده بود هم قابل انکار نیست؛ اما هیچیک از این موارد، از اشرف غنی در قبال سقوط و فروپاشی و فاجعه، سلب مسئولیت نمی کند؛ زیرا او به زعم خودش «رییس جمهور منتخب» بود، فرمانده اعلای قوای مسلح بود و تمام راه ها از انعقاد و امضای پیمان های صلح تا راه اندازی جنگ و تسلیم و واگذاری قدرت و سقوط نظام به او ختم می شد.
اینکه او ادعا می کند که آخرین فردی بوده که از کشور فرار کرده نیز حقیقت ندارد؛ زیرا بربنیاد یک سناریوی فریبکارانه، دقایقی قبل از فرار با وزیر دفاع، قرار ملاقات گذاشته بود. این یعنی وزیر دفاع هنوز در کابل حضور داشته است.
از سوی دیگر، همان عبدالله که از سوی غنی متهم به «خیانت ملی» شده و از مقصران سقوط خوانده می شود، در کابل ماند و فرار نکرد. پس این فرار غنی بود که سقوط را رقم زد.
با اینهمه گفتگوی اخیر او یکبار دیگر خشم و نفرت و انزجار مردم افغانستان را نسبت به این رهبر فاسد و مزدور و دست نشانده و بی لیاقت برانگیخت؛ کسی که یکسال پس از تحمیل فجایع مرگبار بر یک ملت بی پناه، حتی حاضر نیست تقصیر خود را بپذیرد و یک عذرخواهی ساده انجام دهد.