خبرگزاری صدای افغان (آوا) ـ مشهد مقدس: نشست تبیین خدمات سردار شهید قاسم سلیمانی برای افغانستان تحت عنوان "سردار سلیمانی و افغانستان؛ نقش سازنده یا حرکت خراب کننده" سهشنبه شب (1 دلو) در دفتر نمایندگی مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان در مشهد برگزار گردید.
حجتالاسلام والمسلمین سید عیسی حسینی مزاری، در ابتدای سخنان خود با بیان این که شهید سلیمانی در حقیقت خادمِ واقعی دین و مردم مسلمان بود، خدمات او را به دو مقطع دوران زندگی و بعد از شهادت تقسیم کرد.
خدمات سردار سلیمانی در ایام زندگیاش
وی در مورد خدمات سردار سلیمانی در ایام زندگیاش گفت: در ایام زندگی، این سردار بزرگ اسلام خدمات خیلی گسترده و اثرگذاری انجام داده است و در عرصه این خدمت، محدودیت زمانی، مکانی و همچنین محدودیت در عرصه نداشته است.
رییس مرکز تبیان خاطرنشان کرد که سردار شهید سلیمانی از ابتدای جوانی وارد مبارزه شد و تا لحظه شهادت در عرصه مبارزه حضور داشت، از سوی دیگر، تخصص شهید سلیمانی تنها در عرصه نظامی نبود، بلکه ایشان یک شخصیت همه بُعدی که در همه عرصهها تبلور داشت، بود. او در عرصه فرهنگی و رسانهای اشراف و در میدانهای سیاست و همچنان اقتصاد حضور داشت.
به گفته وی، همچنان خدمت سردار شهید سلیمانی محدود در یک جغرافیای خاص نبود؛ دید ایشان در سطح امت مسلمه بود و بحث ایرانی و غیرایرانی نداشت؛ بحث جغرافیای ایران، عراق و یمن و امثال این نداشت، بلکه در هر جایی که وظیفه دینی ایشان ایجاب میکرد، در تمام میادین جغرافیایی سایر کشورهای اسلامی حضور پیدا مینمود.
حضور سردار سلیمانی در کنار مقاومتگران در افغانستان
این فعال سیاسی افغاستان در مورد نقش و حضور سردار شهید سلیمانی در کشور افزود که یکی از مقاطع زندگی این شهید بزرگوار در میدان افغانستان بود؛ اگرچه به گفته او، دشمنان ما از گذشتههای دور علیه این شهید تبلیغات داشتند و غربیها و نوکرانشان در افغانستان تبلیغات مسموم داشتند که اینها (سردار سلیمانی و سپاه قدس) در جهت ناامن ساختن و خراب کردن افغانستان تلاش میکنند و مشکلات میآفرینند.
اما وی تأکید کرد: "شما در کدام مقطع تاریخی دیدید که یک ایرانی بیاید در فلان منطقه عملیات تروریستی انجام بدهد؟ یا یک فرد یا یک جریان ایرانی، یک شخص و یا اشخاص افغانی را برای عملیات تروریستی هدایت کند؟ این طور نیست که اصلا نتوانید حتی یک مورد را گیر بیارید، در حالی که ایرانیها به صورت گسترده در داخل افغانستان کار میکنند، به خصوص در 18 سال اخیر در افغانستان، که ایرانیها غیر از بازسازی و سازندگی، حمایت از حرکتهای فکری و فرهنگی و تلاش در راستای صلح و ثبات، کار دیگری نداشتهاند".
حجتالاسلام والمسلمین حسینی مزاری با این مقدمه در مورد زمینههای حضور و فعالیت سردار شهید سلیمانی در افغانستان ادامه داد: "شهید قاسم سلیمانی نه تنها در 19 سال اخیر، بلکه از زمانی که ایشان در سپاه قدس وظیفه داشته، در عرصه افغانستان حضور داشته است. او گام به گام در کنار دولت استاد ربانی حرکت کرده است و در کنار ایشان در میادین مختلف به عنوان مشاور، راهنما و به عنوان کمککننده اقتصادی و تسلیحاتی حضور داشته است. همچنان شهید احمدشاه مسعود، در زمانها و مقاطع مختلف از کمکهای این شهید استفاده کرده و بهره برده است. سردار سلیمانی در وجب به وجب افغانستان در کنار مقاومتگران حضور جدی داشته است، و اگر حضور وی در کنار استاد ربانی نمیبود، دولت او در کابل، در همان ماه میزان که سقوط کرد و بیرون شدند، در خود کابل محاصره میشد و از بین میرفت".
وی تصریح کرد: "شما شک نکنید که سردار شهید سلیمانی و یاران ایشان در پنجشیر حضور داشتهاند، در بلخاب و دره صوف حضور داشتهاند، و اگر اینها نمیبودند، اصلا مقاومتی شکل نمیگرفت. اگر هدایت و سازماندهی شهید سلیمانی در آن زمان نمیبود، اصولا سقوط دولت طالبان حتی با حضور آمریکاییها شکل نمیگرفت. تازه آمریکاییها باید شکرگزارِ حمایت شهید سردار سلیمانی از جبهه مقاومت و جبهه شمال میشدند که در نتیجه باعث شد طالبان سقوط کند و حاکمیت بعد از سقوط طالبان به وجود آمد".
اما رییس مرکز تبیان با انتقاد تأکید کرد: "تا زمان به شهادت رسیدن ایشان، شخصیتهای افغانی ما با این شهید ارتباط داشتند، اما متاسفانه وقتی ایشان شهید میشود، ما در عرصه افغانستان هیچ تحرک و تلاشی نمیبینیم که اظهار نظر کند و حتی بیانیهای قابل قبول منعکس کند؛ بیانیهای که شخصیتهای سیاسی و همچنین شخصیتهای شیعه و سنی ما به دوستهای ایرانی میدادند، به یک ادبیات بود؛ خیلی دلسوزانه و ناراحت کننده، اما بیاینههایی که در فضای مجازی و در صفحات و سایتهای خودشان منعکس میکردند، دو پهلو بود؛ انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده است".
وی تصریح نمود: "من گمان میکنم حضوری که شهید سردار سلیمانی در عرصه افغانستان داشته و زحمتهایی که کشیده است، اگر بیش از عراق و سوریه نبوده، کمتر نیز نبوده است".
حجتالاسلام والمسلمین حسینی مزاری تأکید نمود که مردم و جریانهای حقیقی و حقوقی افغانستان بایستی قدر این شخصیت را بیش از اینها میدانستند، اما مردم افغانستان قطعا قدر او را میدانند؛ زیرا به محض شهادت این سردار، وارد فضای مجازی شده، پروفایلی را نمیدیده که عکس شهید سلیمانی را نزده و اظهار ناراحتی نکرده باشد.
وی در ادامه خاطرنشان کرد که طبعا خدمت به مردم افغانستان منحصر به حضور سردار سلیمانی در عرصه افغانستان نمیشود، بلکه کار سردار سلیمانی در سوریه، عراق و لبنان هم خدمت به مردم افغانستان بود؛ به خاطر اینکه اگر جبهه در سوریه میشکست و خاکریز از میان میرفت، ضایعات آن شکست متوجه مردم افغانستان هم میشد. به خصوص اینکه اصولا وظیفه ما افغانیهایی که در افغانستان حضور داشتیم، توسط سردار سلیمانی در سوریه انجام شد؛ به ویژه وظیفه حفاظت از عتبات عالیات در سوریه و عراق، بخصوص حرم حضرت زینب (س).
خدمات سردار سلیمانی بعد از شهادت
رییس مرکز تبیان در ادامۀ سخنان خود، تصریح کرد که شهید سردار سلیمانی بعد از شهادت هم خدمت بزرگی به جامعه اسلامی کرد و آن خدمت عبارت است از فراهم کردن زمینه نجات کشورهای اسلامی از دست آمریکاست که مقدماتش فراهم شده و انشاءالله دیری نخواهد پایید که در عمر خود خواهیم دید آمریکا چگونه شکست خورده از کشورهای اسلامی بیرون خواهد شد؛ از عراق، سوریه، افغانستان، لبنان، پاکستان، ترکیه و جای جای کشورهای اسلامی.
شکرگزاری؛ وظیفه ما پس از شهادت سردار سلیمانی
او در بخش نتیجهگیری از سخنان خود، این مسأله را مطرح کرد که وظیفه ما نسبت به عملکرد شهید سلیمانی؛ شکر خداوند است؛ زیرا "وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ"؛ وقتی خداوند شکرگزار یک چنین انسانهایی است، ما نیز حتما باید شکر کنیم: "کسی که فرمان خدا را در انجام کارهای نیک اطاعت کند، خداوند در برابر عمل او شکرگزار و دانا است، و مایی که بنده خدا هستیم، حتما باید شکر بکنیم".
حجتالاسلام والمسلمین حسینی مزاری در مورد اینکه چگونه شکر بکنیم؛ خاطرنشان نمود: "اولین مسیر شکرگزاری از نعمات این شخصیت، این است که ما دعاگوی او باشیم"، و دومین مسیر شکر این است که "به این شخصیت در همه امور زندگی، چه در عرصه مبارزه و جهاد و چه در عرصه عبادت و اخلاق، و چه در سایر عرصههای زندگی باید تأسی بکنیم".
وی ادامه داد، سومین مسیر شکر این است که راه شهید سلیمانی را ادامه بدهیم.
عاقببخیری با نظام جمهوری اسلامی ایران
رییس مرکز تبیان در پایان سخنان خود با یادآوری سخنی از سردار شهید سلیمانی در ضرورت حمایت از نظام جمهوری اسلامی ا ایران، تصریح کرد: ایشان در یک مجلسی میگفت؛ "یکی از شئون عاقبت بخیری، نسبت شما با جمهوری اسلامی ایران است" و باز در مقطع دیگر میگفت: "واللهِ واللهِ واللهِ از دیگر شئون عاقبت بخیری رابطه دلی و قلبی شما با این رهبر حکیمی است که سکان دار انقلاب است، شما در روز قیامت خواهید دید که این ارتباط محور محاسبه و قضاوت خواهد بود".
وی با بیان اینکه این صحبت ایشان صحبت سادهای نیست، تأکید کرد: "البته این حرفی است که ما در طول سالهای گذشته در افغانستان نیز گفتیم، که این نظام ثمره خون ائمه معصومین (ع) و شهدای اسلام از صدر اسلام تا حالا و ثمره عرقریزیهای مراجع بزرگ اسلام است. اگر ما واقعا متدین و مسلمان هستیم، باید خیلی راحت، آشکار و بدون پردهپوشی از این نظام حمایت کنیم."
شرح کامل سخنان حجتالاسلام والمسلمین حسینی مزاری در نشست تبیین خدمات سردار شهید قاسم سلیمانی برای افغانستان تحت عنوان "سردار سلیمانی و افغانستان؛ نقش سازنده یا حرکت خرابکننده" به شرح زیر است:
اگرچه جلسه هفتگی دفتر است، اما با توجه به شهادت سردار رشید اسلام، حاج قاسم سلیمانی و ابعاد مختلف مبارزاتی ایشان، لازم دیده شد که امشب به بررسی ابعاد مختلف زندگی ایشان به خصوص در ارتباط با افغانستان اختصاص پیدا بکند. البته جلسات خیلی خوبی از طرف مهاجرین افغانستانی هم در مشهد مقدس و هم در قم برگزار شد و مرکز تبیان نیز جلسه خوبی در مشهد داشت و روز جمعه گذشته جلسه بسیار باشکوهی در قم در این رابطه دایر کرد، اما متاسفانه در هیچ یکی از این مراسم و مجالس در رابطه با حضور سردار سلیمانی در عرصه افغانستان اشارهای صورت نگرفت. قرار بر این است که امشب در این رابطه اشاراتی صورت بگیرد.
دو مقطع خدمات سردار شهید سلمانی
صحبت خود را از اینجا آغاز میکنم که شهید سلیمانی در حقیقت خادمِ واقعی دین و مردم مسلمان بود. ما میتوانیم خدمت ایشان را در دو مقطع تقسیم کنیم؛ مقطع اول در ایام زندگی و مقطع دوم بعد از شهادت ایشان است.
خدمات سردار سلیمانی در ایام زندگی
در ایام زندگی، این سردار بزرگ اسلام خدمات خیلی گسترده و اثرگذاری انجام داده است، منتهی در عرصه این خدمت محدودیت زمانی نداشته است. او از ابتدای جوانی وارد مبارزه شد و تا لحظه شهادت در عرصه مبارزه حضور داشت و کار بسیار جدی انجام میداد. او مثل بعضیها نبود که در یک مقطعی از زندگی مبارزه و جهاد بکند، اما در یک مقطع دیگر، عقب بنشیند. اگر از آنها سوال شود که چرا حالا در صحنه حضور ندارید، شاید بگویند که ما سهم خود را در ایام جهاد انجام دادیم، سهم خود را در هشت سال جنگ علیه عراق تمام کردیم، حالا دیگر نوبت این است که زندگی کنیم! یا در ایام جوانی توان داشتیم و در صحنه بودیم، حالا در ایام میان سالی و پیری، دیگر لزومی ندارد! اما شهید سلیمانی از جوانی در جبهههای جنگ علیه عراق حضور جدی داشت و بعد از آن هم در سایر عرصهها و مسئولیتها به خصوص فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران.
ایشان از اول همان فکر و اندیشهای را که انتخاب کرده بود، تا انتها بدون انحراف ادامه داد، تا سرانجام جان خودش را پای همان تفکر داد؛ بر خلاف برخی که روند مبارزاتشان فراز و نشیب دارد، اما شهید سلیمانی یک چنین شخصیتی نبود.
خدمت شهید سلیمانی محدودیت عرصه هم نداشت. ما نمیتوانیم بگوییم که تنها تخصص شهید سلیمانی در عرصه نظامی بود، بلکه ایشان یک شخصیت همه بُعدی در همه عرصه ها تبلور داشت و یکی از تخصصهای ایشان عرصه نظامی بود. او در عرصه فرهنگی و رسانهای اشراف داشت و در میدانهای سیاست و همچنان اقتصاد حضور داشت؛ چنانکه که بعد از شهادتش، یکی از وزرای کابینه آقای روحانی اعتراف کرد که در بحث دور زدن تحریمها و واردات دارو، شهید سلیمانی همکار خیلی جدیِ دولت ایران بود.
نقش و حضور سردار سلیمانی در افغانستان
همچنان خدمت ایشان محدود در یک جغرافیای خاص نبود؛ دید ایشان در سطح امت مسلمه بود و بحث ایرانی و غیرایرانی نداشت؛ بحث جغرافیای ایران، عراق و یمن و امثال این نداشت، در هر جایی که وظیفه دینی ایشان ایجاب میکرد، در تمام میادین جغرافیایی سایر کشورهای اسلامی حضور پیدا مینمود.
حالا یکی از مقاطع زندگی این شهید بزرگوار در این سه میدان و زاویه، در میدان افغانستان بود. اگرچه دشمنان ما از گذشتههای دور علیه این شهید تبلیغات داشتند و غربیها و نوکرانشان در افغانستان تبلیغات مسموم داشتند که اینها (سردار سلیمانی و سپاه قدس) در جهت ناامن ساختن و خراب کردن افغانستان تلاش میکنند و مشکلات میآفرینند.
اتفاقا من در کابل در یکی از موقعیتها با یکی از مسوولین افغانستان برخوردم. ایشان خیلی از جمهوری اسلامی ایران ناراحت بود، که ایرانیها این کار را میکنند، آن کار را میکنند. من به ایشان گفتم، آقای محترم، شما یک مورد حرکتِ تخریبکننده از ناحیه جمهوری اسلامی ایران نشان بدهید؛ یک سند یا یک مدرک، با تبلیغات و هیاهو که نمیشود! ما اگر این اتهامها را نسبت به پاکستان وارد میکنیم، خب میدانیم و میبینیم که نیروهای پاکستان در داخل کشور و در شهرهای مختلف، عملیات انتحاری انجام میدهند؛ هم آدم میکشند و هم زیر ساختهای کشور ما را تخریب میکنند، اما اینکه شما متوجه ایرانیها هستید و تبلیغات وسیعی وجود دارد، این برای ما غیرقابل قبول است. شما در کدام مقطع تاریخی دیدید که یک ایرانی بیاید در فلان منطقه عملیات تروریستی انجام بدهد؟ یا یک فرد یا یک جریان ایرانی، یک شخص و یا اشخاص افغانی را برای عملیات تروریستی هدایت کند؟ این طور نیست که شما اصلا نتوانید حتی یک مورد را گیر بیارید، در حالی که ایرانیها به صورت گسترده در داخل افغانستان کار کنند، به خصوص در 18 سال اخیر در افغانستان، ایرانیها غیر از بازسازی و سازندگی، حمایت از حرکتهای فکری و فرهنگی و تلاش در راستای صلح و ثبات، کار دیگری نداشتهاند.
حتی من در بحث ساخت و ساز گفتم که سرک یا جاده کابل تا قندهار و هرات، توسط آمریکاییها ساخته شده است، با پول آمریکاییها، اما جاده اسلام قلعه تا هرات توسط ایرانیها؛ حالا بعد از 10 یا 15 سال بیایید هر دو جاده را مقایسه کنید؛ کدام یکی کار درستی انجام داده است؟! اگر حقیقیترین کمک اقتصادی، تلاش در راستای تامین امنیت و ثبات و یا کار فرهنگی و اجتماعی در راستای ساختن افغانستان صورت گرفته باشد، توسط جمهوری اسلامی ایران بوده و بقیه کشورها جز تخریب، کار دیگری نداشتهاند. در مثال دیگر، شما بیایید در رابطه با پرونده آمریکاییها دقت کنید و ببینید که این کشور از روزی که وارد افغانستان شده، تا حالا با تمام توان و در ابعاد مختلف در جهت تخریب افغانستان عمل کرده اند؛ هم در راستای تخریب فکر و ذهن و اعتقاد مردم، در جهت فروپاشاندن بنیادهای خانواده و حرکتها و برنامههای اجتماعی مردم و هم در جهت کشت و کشتار وسیع در ولایتهای مختلف و ترورهای عجیب و غریبی که یکی از آن عملیاتهای بسیار وحشیانه آمریکاییها، انفجار دفاتر مرکزی مرکز تبیان و خبرگزاری آوا در کابل بود که 52 نفر شهید شدند و بیش از 90 نفر دیگر زخمی گردیدند. این حملات توسط خود آمریکایی ها صورت گرفته، نه توسط طالبان یا داعش! داعش تنها یک نام است، طالب هم به هر حال در بسیاری از مواقع تروریستی یک نام است؛ بلکه کار، کارِ خودِ آمریکاییها است. حالا فرصتش نیست که به صورت اختصاصی به همه عرصه بپردازم؛ انگلیس هم همینطو، فرانسه، عربستان، کویت، امارات و سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس، در افغانستان جز خرابکاری نداشته اند.
خب حالا در عرصه آبادانی و پیشرفت و صلح و سازندگی در افغانستان، یکی از شخصیتهایی که در راس این حرکت تاثیرگذار بوده، شهید قاسم سلیمانی بوده است. شهید قاسم سلیمانی نه تنها در 19 سال اخیر، بلکه از زمانی که ایشان در سپاه قدس وظیفه داشته، در عرصه افغانستان حضور داشته است. او گام به گام در کنار دولت استاد ربانی حرکت کرده است و در کنار ایشان در میادین مختلف به عنوان مشاور، راهنما و به عنوان کمککننده اقتصادی و تسلیحاتی حضور داشته است. همچنان شهید احمدشاه مسعود، در زمانها و مقاطع مختلف از کمکهای این شهید استفاده کرده و بهره برده است. سردار سلیمانی در وجب به وجب افغانستان در کنار مقاومتگران حضور جدی داشته است، و اگر حضور وی در کنار استاد ربانی نمیبود، دولت او در کابل، در همان ماه میزان/ مهر که سقوط کرد و بیرون شدند، در خود کابل محاصره میشد و از بین میرفت.
یک روز قبل از سقوط دولت استاد ربانی من در کابل بودم، جناب آقای حبیبی دنبال ویزا رفت، البته ما زودتر به سمت ایران آمدنی بودیم، ولی دیدیم که اوضاع دارد به هم میریزد و ممکن است سفارت ایران تعطیل شود، من به ایشان گفتم شما بروید ویزایی را که قبلا پاسپورتها را داده بودیم، بگیرید و برگردیم. وقتی ایشان به سفارت ایران میرود، متوجه میشود که سردار هنوز هم در سفارت حضور دارد، تا آن لحظه این شهید در آنجا بوده و بعید نیست که در قسمت خارج شدن احمدشاه مسعود از حوزه کابل، نظر مساعد و مثبت ایشان بوده باشد؛ چون اگر احمدشاه مسعود و دولت استاد ربانی در ماه میزان/ مهر سال 75 در کابل میماندند، با توجه به فضایی که ایجاد شده بود، قطعا 100 درصد سقوط میکردند، دستگیر میشدند و همانجا همه توسط گروه طالبان تیرباران میگردیدند. سپس در بحث پایگاه مقاومت پنجشیر و سایر پایگاههای مقاومت، شما شک نکنید که سردار شهید سلیمانی و یاران ایشان در پنجشیر حضور داشتهاند، در بلخاب و دره صوف حضور داشتهاند، و اگر اینها نمیبودند، اصلا مقاومتی شکل نمیگرفت. اگر هدایت و سازماندهی شهید سلیمانی در آن زمان نمیبود، اصولا سقوط دولت طالبان حتی با حضور آمریکاییها شکل نمیگرفت. تازه آمریکاییها باید شکرگزارِ حمایت شهید سردار سلیمانی از جبهه مقاومت و جبهه شمال میشدند که در نتیجه باعث شد طالبان سقوط کنند و زمینه تسلط بر کابل فراهم گردید و حاکمیت بعد از سقوط طالبان به وجود آمد.
به هر حال اگرچه رشته کاری من ایجاب نمیکرد که از نزدیک با این شهید در ارتباط بوده و نشسته باشم و اطلاعات دقیق هم از گستره کار ایشان ندارم، چون قطعا گستره کار ایشان به مراتب بیش از این چیزهایی است که خدمت شما عنوان میکنم و بیش از این نیز اطلاعات کافی ندارم. اما شخصیتهای شیعه و سنی که در افغانستان کارهای حزبی و نظامی و همچنین کارهای گسترده سیاسی داشتهاند، تک تکشان با شهید سلیمانی ارتباط داشتند و از هدایتها و کمکهای اقتصادی و تسلیحاتی این شخصیت بهره بردند.
تا زمان به شهادت رسیدن ایشان، شخصیتهای افغانستانی ما با این شهید ارتباط داشتند، اما متاسفانه وقتی ایشان شهید میشود، ما در عرصه افغانستان هیچ تحرک و تلاشی نمیبینیم که اظهار نظر و حتی بیانیهای قابل قبول منعکس کنند؛ بیانیهای که شخصیتهای سیاسی و همچنین شخصیتهای شیعه و سنی ما به دوستهای ایرانی میدادند، به یک ادبیات بود؛ خیلی دلسوزانه و ناراحت کننده، اما بیاینههایی که در فضای مجازی و در صفحات و سایتهای خودشان منعکس میکردند، دو پهلو بود؛ انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده است.
من گمان میکنم حضوری که شهید سردار سلیمانی در عرصه افغانستان داشته و زحمتهایی که کشیده است، اگر بیش از عراق و سوریه نبوده، کمتر نیز نبوده است.
اینجاست که زحمات این شخصیت و فعالیتهای او قابل قدر است، قابل تقدیر است و مردم و جریانهای حقیقی و حقوقی افغانستان بایستی قدر این شخصیت را بیش از اینها میدانستند و مردم افغانستان قطعا میدانند. به محض شهادت این سردار، وقتی اول صبح جمعه متوجه شدم و وارد فضای مجازی شدم، من آن طور پروفایلی را نمیدیدم که عکس شهید سلیمانی زده نشده باشد و اظهار ناراحتی نبوده باشد، تمام پروفایلها و تمام صفحات مجازی، اعم از فیسبوک، توییتر و اینستاگرام، پر بود از عکسالعمل نسبت به این شهادت و اظهار تنفر و انزجار. حتی کسانی را میدیدم که نسبت به این قضیه عکسالعمل نشان داده که در گذشته این باور و احساس را نداشتند، که این آقا و این شخصیت یک چنین دیدگاه دینی و مذهبی و مخالفت با استکبار جهانی، آمریکا را داشته باشد.
خب، طبعا خدمت به مردم افغانستان منحصر به حضور سردار سلیمانی در عرصه افغانستان نمیشود، بلکه کار سردار سلیمانی در سوریه، عراق و لبنان هم خدمت به مردم افغانستان بود، به خاطر اینکه اگر جبهه در سوریه میشکست و خاکریز از میان میرفت، ضایعات آن شکست متوجه مردم افغانستان هم میشد. اصولا وظیفه ما افغانستانیهایی که در افغانستان حضور داشتیم، توسط سردار سلیمانی در سوریه انجام شد. مگر ما وظیفه نداشتیم که از حرم حضرت زینب (س) دفاع کنیم؟!، مگر ما وظیفه نداشتیم از عتبات عالیات در عراق دفاع کنیم؟!، مراکزی که توسط دشمن مورد هجمه بود و هر لحظه این احتمال میرفت که سقوط کند، و این اماکن از میان برود، ما این وظیفه را داشتیم. من در سال 91 ـ 92 در محفل و مجلسی در کابل رسما عنوان کردم که ما این وظیفه را داریم. خب ما نتوانستیم برویم، سایر شخصیتهای ما از داخل افغانستان این فرصت و توفیق را پیدا نکردند که در آن عرصه، مبارزه و جهاد کنند، اما سردار شهید آن جا بود و در حقیقت نائب ما و نماینده کل مردم افغانستان در برابر دشمنان اسلام بود و مبارزه میکرد. این خود خدمتی بزرگ برای جامعه و مردم افغانستان بخصوص مردم دینمدار، مردمی که دارای احساسات دینی بودند و علاقه داشتند در عرصه مبارزه با داعش حضور داشته باشند، بود و این خدمت را شهید سردار سلیمانی انجام داد.
گذشته از این، هر کاری در هر گوشه از کشورهای اسلامی، خدمت و کمک به گوشه دیگری از کشورهای اسلامی خواهد بود. خدمت به یک بخش از امت اسلامی، خدمت به بخش دیگر و بلکه کل امت اسلامی خواهد بود. شهید سردار سلیمانی در هر گوشهای که کار کرده و حضور داشته، به نفع امت مسلمه و امت واحده اسلام بوده است؛ بنابراین برای آحاد امت مسلمه واجب است که از این شخصیت و زحماتش تجلیل کنند. من امروز فیلمی از سریلانکا دیدم که تظاهراتی برپا کرده بودند. نمونه این تظاهرات را در هیچ یک از کشورهای اسلامی به جز خودِ ایران ندیده بودم، خیلی با شکوه و پرشور، ببینید که این آدم در کجا حضور داشته و حداقل از نگاه معنوی، در کدام کشورها و کدام بخشِ امت اسلامی سلطه و سیطره داشته است.
خب این زحمات و این خدمات در ایام زندگی این شهید صورت گرفته؛ خدماتی که اصلا قابل شمارش نیست. یعنی ما توانش را نداریم و این فرصت و ظرفیت را در چند ساعت یا چند روز نداریم که بنشینیم و از خدمات این شهید و سردار عظیم و بزرگ اسلام شمارش نموده سپس تجلیل و تقدیر کنیم.
من در رابطه با خدمات این شهید در زندگی ایشان همین قدر اکتفا میکنم و امیدوار هستم که در آینده نخبگان جامعه افغانستانی یا غیرافغانستانی بنشینند و پیش از هر زمان دیگری در رابطه با این شخصیت تمرکز و توجه کنند، مطالبِ خوب و بکری استخراج کنند و پیش روی جوانان کشور بگذارند تا جوانان متوجه شوند که راه آینده خود را با تأسی به این شخصیت پیدا کنند و مبارزه جدی را در پیش بگیرند.
خدمات سردار سلیمانی بعد از شهادت
شهید سردار سلیمانی بعد از شهادت هم خدمت بزرگی به جامعه اسلامی کرد و آن خدمت عبارت است از فراهم کردن زمینه نجات کشورهای اسلامی از دست آمریکاست که مقدماتش فراهم شده و انشاءالله دیری نخواهد پایید که ما در عمر خود خواهیم دید که آمریکا چگونه شکست خورده، از کشورهای اسلامی بیرون خواهد شد؛ از عراق، سوریه، افغانستان، لبنان، پاکستان، ترکیه و جای جای کشورهای اسلامی. من به صورت فهرست وار، نه تحلیلی، به برخی از این مقدمات اشاره میکنم؛ چون نمیخواهم وقت زیادی گرفته شود.
1ـ اولین مقدمه آزادی جهان اسلام از کفر آمریکایی، کوچکی آمریکا پس از ترور شهید سلیمانی بود. دنیا سرانجام به این درک رسید که این کشور، ابرقدرت نیست. یک ابرقدرت تحت هیچ شرایطی دزدکی نمیآید در برابر یک شخصیت بزرگ و جهانی بایستد و او را با پهباد بزند و ترور بکند. این نشانگر کوچکی آمریکا است. همه افکار و اذهان جهانی متوجه شدند که بله! آمریکا توان جنگ رو در رو را با سردار شهید سلیمانی و هیچ یک از یاران و همسنگرانش نداشته است؛ لذا به عملیات ترور متوسل شده است. این آغاز فروپاشی آمریکا و آغاز تزلزل پایههای به ظاهر قدرتمند، اما پوشالی ساختمان فکری، اعتقادی، اقتصادی و نظامی آمریکا خواهد بود.
2ـ مقدمه دوم، مجلس عراق بلافاصله شجاعانه تصمیم بر خروج آمریکا از عراق گرفت. حالا آمریکاییها هی میگویند که ما خارج نمیشویم، اما این تصمیم، خیلی جدی است و از نظر قانونی، زمینه را برای تمام مردم عراق و جریانها و سازمانهای اسلامی فراهم میکند که اگر آمریکاییها به خودی خود از عراق خارج نشوند، قطعا با عملیاتهای خشن مواجه خواهند شد؛ آنگاه سرشکسته از این کشور بیرون خواهند رفت.
3ـ سومین مقدمه و پیامد شهادت سردار سلیمانی، تشییع جنازه دهها میلیونی در عراق و ایران بود. در عراق که اصلا یک چنین تشییع جنازهای دیده نشده بود، اما در ایران قبلا حضرت امام خمینی(ره) تشییع جنازه شد و ممتازترین تشییع جنازه در کل دنیا بود که پیش از 12 میلیون در تهران حضور داشتند. ولی در عراق چنین حالتی وجود نداشته و این خود نشانگر قدرت و عظمت جریانهای اسلامی در عراق است. در ایران هم که به گفته حضرت امام خامنهای (حفظهالله) قیامتی برپا شد. ما در مراسم تشییع جنازه در مشهد شرکت کردیم، ما از اینجا حرکت کرده بودیم، به فکر این که مثل روز قدس یا 22 بهمن است، تعدادی رفتیم و وقتی از مسیر خیابان خاکی یا آخوند خراسانی رفتیم، از فلکه آخوند خراسانی به آن طرف به زحمت خود را بیش از یک ساعت به خیابان بهار، نزدیک حسینیه هراتیها رساندیم، که محل تجمع مهاجرین و شخصیتهای افغانستانی بود. خب این نشانگر عظمت اسلام و حرکتهای انقلابی و ضعف آمریکاییها خواهد بود.
4ـ مطلب و نکته دیگر هماهنگی و همسویی بیش از بیش دو ملت ایران و عراق بود. در سالهای اخیر متوجه بودید که چه مقدار تلاش میشد تا ایران و عراق را از هم جدا کنند؛ تظاهراتهای اخیری که در عراق صورت گرفت، چه شعارهایی که دادند، کنسولگری ایران در نجف آتش زده شد و...، در خودِ ایران، نفوذیها و مخالفین چه مقدار علیه عراقیها حرف میزدند و تلاش میکردند، اما شهادت سردار سلیمانی باعث شد که نه فقط هماهنگی، بلکه زمینههای وحدت دو ملت ایران و عراق فراهم شود.
5ـ نکته دیگر اتحاد ملت ایران و حضور در خط رهبری است. در خودِ ایران مشکلات و معضلاتی وجود داشت، اما الحمدالله این خون باعث شد که در سطح ملت ایران جوشش جدی داشته باشد و حقانیت و کارآمدی خط ولایت و رهبری بیش از پیش درخشش داشته باشد.
6ـ مطلب دیگر، همسویی و همدلی مسلمانان با ایرانیان و تثبیت محوریت انقلاب اسلامی است و این توجه نسبت به انقلاب اسلامی و همدلی با ملت و مردم مبارز انقلابی ایران در دنیا فراهم شد و این انشالله خود زمینه فروپاشی امریکا و اخراج مفتضحانه آمریکاییها را از کشورهای اسلامی فراهم میکند.
7ـ دمیدن روح تازه به محور مقاومت، پیش زمینه و مقدمه دیگر خروج آمریکاییها از کشورهای اسلامی است.
8ـ و مهم تر از همه ایجاد فرهنگ جهاد و مقاومت در جهان و توجه به مبانی اسلام است؛ امروز این حس به وجود آمده، یک بار با پیروزی انقلاب اسلامی این حس جهانی به وجود آمد و در کشورهای مختلف عملیاتی و نهادینه شد؛ مثل افغانستان، لبنان، فلسطین، بخشهایی از عراق و جای جای کشورهای اسلامی، اما غربیها بلافاصله دست به کار شدند و مبارزه با این حس و فرهنگ را شروع کردند. آنها بالاخره در منطقه حضور پیدا کردند و تخریبات عجیب و قریبی را شروع نمودند، اما با شهادت سردار سلیمانی این حس جهانیتر شد، حتی بیش از اوایل انقلاب اسلامی. این حس نه فقط در سطح مردم مسلمان در کشورهای اسلامی ریشه دواند، بلکه در سطح غرب برجسته گردید. در خودِ آمریکا به حمایت از شهید سردار سلیمانی، در چندین نقطه، تظاهرات شد. آن طوری که من شنیدهام، در 72 نقطه آمریکا علیه رژیم پوشالی این کشور و به حمایت از جمهوری اسلامی ایران و برای همدلی با ملت این کشور، تظاهرات برپاشد. در کاندا تظاهرات شد، در استرالیا، آلمان و در اکثر کشورها و جای تعجبتر از همه، هندوستان که دهها نقطه این کشور شاهد تظاهرات عجیب و غریب به حمایت از جمهوری اسلامی ایران بود.
9ـ پیشزمینه دیگر اخراج آمریکاییها از منطقه، ایجاد اختلاف در میان سران آمریکا شد و خود ترامپ در مضیقه قرار گرفت. یکی از اهداف ترامپ از ترور شهید سلیمانی این بود که از بحث استیضاح فرار کند و در بحث انتخابات پیروز شود، اما با این حرکت، خود در مضیقه قرار گرفت و اکثر شخصیتهای سیاسی امریکا، حتی جمهوریخواهان همحزبیهای ترامپ، علیه او موضع گرفتند و بسیاری به تمسخر او پرداختند.
10ـ نکته دیگر تنفر و انزجار جهانی علیه آمریکا است. این مهمترین نکتهای است که شاخ آمریکا را شکست و پوشالی بودن این کشور را برای جهانیان نشان داد و فهماند، که دیگر آمریکا قدرت برتر نیست. سیلی محکمی که در بامداد چهارشنبه به صورت ترامپ و آمریکاییها نواخته شد و پایگاه مهم عین الاسد مورد تهاجم موشکهای ایرانی قرار گرفت، خیلی برای ملتهای مسلمان تاثیرگذار و روحیه بخش است، و در مقابل، خیلی تضعیفکننده روحیه منفور آمریکایی و غربی و عوامل آنها در منطقه بود.
11ـ مهمترین مقدمه دیگر، نماز جمعه دو هفته گذشته به امامت رهبر انقلاب، امام خامنهای (حفظهالله تعالی) بود. در طول تاریخ اسلام، بزرگترین نماز جمعه در تهران شکل گرفت و بیش از دو میلیون نفر در این نماز جمعه شرکت داشتند.
وظایف ما؟
اینها پیشزمینه ضربه اصلی علیه آمریکا و اخراج آمریکاییها خواهد بود؛ نه خروجی آمریکاییها، اخراج آمریکاییها از منطقه ما خواهد بود. منتهی در این صورت وظایف ما چه میتواند باشد؟
ـ شکر کنیم!
وظیفه ما نسبت به عملکرد شهید سلیمانی تشکر از او است؛ سردار سلیمانی هم در زندگیاش چه نعماتی را به وجود آورد و در اختیار کشورها و ملتهای مسلمان قرار داد و پس از شهادتش هم چه نعمتهای دیگری. اگرچه از دست دادن او ضایعه بزرگی است، شخصیتهای خیلی توامندی از دست ما رفتند و ما متاثر هستیم، اما به هر حال خوشا به حال شهید سلیمانی که به گفته خودش، به دنبال قاتلش بود و نسبت به برادران عربش فریاد میکشید؛ "عربی که تو به دنبال ما هستی، اگر تو مرا شهید بکنی، در روز قیامت قول میدهم که تو را شفاعت بکنم". حالا دست آن برادر عرب به ایشان نرسید، اما شقیترین و پلیدترین فرد روی این دنیا دستور ترور این شهید را داد. حالا ما بایستی از این شخصیت تشکر کنیم، شکر کنیم، زیرا؛ "وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ"؛ وقتی خداوند شکرگزار یک چنین آدم هایی است، ما نیز حتما باید شکر کنیم. کسی که فرمان خدا را در انجام کارهای نیک اطاعت کند، خداوند در برابر عمل او شکرگزار و دانا است، و مایی که بنده خدا هستیم، حتما باید شکر بکنیم.
شکر ما چگونه است؟
شکر خداوند با شکر ما فرق دارد؛ شکر خداوند این است که برای یک چنین آدمهایی پاداش بزرگی عنایت میکند، اما شکر ما چیست؟
1ـ اولین مسیر شکرگزاری از نعمات این شخصیت، این است که ما دعاگوی او باشیم، همه ما وظیفه داریم، در هر مقطعی که حال پیدا کردیم، برای شادی روح این شهید و سایر شهدای مقاومت و تمام شهدایی که در مسیر ضد آمریکایی شهید شدند، درود بفرستیم، حمد و سوره بخوانیم و برای شادی روح آنها دعا کنیم.
2ـ دومین مسیر شکر این است که به این شخصیت در هر همه امور زندگی، چه در عرصه مبارزه و جهاد و چه در عرصه عبادت و اخلاق، و چه در سایر عرصههای زندگی باید تأسی بکنیم. سردار سلیمانی الگویی به تمام معنا برای ما است و ما میتوانیم راه زندگی آینده خود را با اقتدا به او پیدا کنیم و بدانیم که اگر ما هم مثل شهید سلیمانی عمل کنیم، چقدر میتوانیم در جامعه تاثیرگذار باشیم و برای خدای خود و ائمه معصومین (علیهم السلام) در مسیر فکر و اندیشهای که داریم، موفق عمل کنیم! اگر ما به این شخصیت تأسی کردیم، قطعا شکرگزار نعماتی هستیم که توسط او به ارمغان آورده شده و در افغانستان و سایر کشورها در اختیار ملتهای مسلمان قرار داده شده است.
3ـ سومین مسیر شکر این است که ما راه شهید سلیمانی را باید ادامه بدهیم. هر کدام ما در هر زمینهای که میتوانیم، در هر کسوتی که هستیم؛ تاجر، سرمایهگذار، بازاری، کسبه، فرهنگی، سیاسی و در هر رشتهای که حضور داریم، بایستی راه این شهید را ادامه بدهیم.
اگر این سه کار را کردیم، ما به هر حال شکرگزار این نعمت و این شخصیت خواهیم بود، اما اگر این سه تا کار را نکردیم، معنایش این است که ما از شهید سلیمانی تشکر و تقدیر نکردیم؛ "مَنْ لَمْ يَشْكُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ"؛ اگر کسی را که کار نیک انجام داده، مورد تشکر قرار ندادیم، خدا را هم شکر نکردیم؛ پس بنابراین ادعای مسلمانی نکنیم، ادعای شیعه بودن هم نکنیم و ادعای مبارزه و جهاد و فلان و بهمان را نیز بایستی نداشته باشیم.
خط سردار سلیمانی؛ خط نجات
این بود نکاتی که قرار شد امشب خدمت عزیزان تقدیم کنم و امیدوار هستم که مرکز تبیان و
خبرگزاری صدای افغان(آوا) در این زمینه نشستهای تخصصی بیشتری دایر بکند و در رابطه با شخصیت شهید سلیمانی و سایر شخصیتهای جهان اسلام کنکاش و بررسی نماید؛ مطالب خوب و بکر استخراج کند و در مسیر راه جوانان امروزی قرار بدهد تا جوانان ما به عنوان مدیران حال و آینده کشور، انشاءالله در مسیر عمل، گامهای محکم، استوار و درست بردارند و بگذارند به خصوص کشور اسلامی ما افغانستان را از این بحرانِ موجود نجات ببخشند. تنها راه نجات افغانستان و مردم ما هم همان خطی است که سرادر سلیمانی داشت؛ سردار سلیمانی پیرو خط انقلاب و اسلام بود.
حمایت از نظام جمهوری اسلامی ایران؛ اوجب واجبات
یک مطلبی به نقل از شهید سلیمانی یادداشت کرده بودم، ظاهرا نیاوردهام، ایشان در یک مجلسی سخنرانی میکرد و میگفت؛ "یکی از شئون عاقبت بخیری، نسبت شما با جمهوری اسلامی ایران است" و باز در مقطع دیگر میگفت: "واللهِ واللهِ واللهِ از دیگر شئون عاقبت بخیری رابطه دلی و قلبی شما با این رهبر حکیمی است که سکان دار انقلاب است، شما در روز قیامت خواهید دید که این ارتباط محور مهم محاسبه و قضاوت خواهد بود".
این صحبت این سردار است. این صحبت ایشان صحبت سادهای نیست. ضمن اینکه ایشان یک آدم عملیاتی و اجرایی در صحنه بود، با کمال عرفان، به خدا و ائمه معصومین(ع) متصل بود و این یک صحبت جدی است. البته این حرفی است که ما در طول سالهای گذشته در افغانستان نیز گفتیم، که این نظام ثمره خون ائمه معصومین(ع) و شهدای اسلام از صدر اسلام تا حالا و ثمره عرقریزیهای مراجع بزرگ اسلام است. اگر ما واقعا متدین و مسلمان هستیم، باید خیلی راحت، آشکار و بدون پردهپوشی از این نظام حمایت کنیم.
گذشته از همه، مگر ما نمیگوییم امام خمینی(ره) یکی از مراجع بزرگ جهان تشیع بود، خیلی از ما و شما هم مقلد ایشان بودیم و حالا هم شاید خیلیها مقلد ایشان باقی مانده باشند؛ ایشان میفرمود که حفظ این نظام از اوجب واجبات است؛ براداران اوجب واجبات یعنی چی؟ واجب تر از نماز، روزه، ذکات و واجبتر از هر واجبی که در اسلام داریم؛ حمایت و حفاظت از این نظام است. اگر چنین وضعیتی وجود دارد، تکلیف ما روشن است.
ما گاهی در محافل و مجالس صحبت میکنیم، البته این صحبتهای داخل مشهد و ایران نیست، من این صحبتها را در کابل هم کردم، یک کلیپ هم دوستان تهیه کردند و در مجلس قم هم پخش شد، که ما در کابل بعد از یک هفته از شهادت همکاران مان در دفاتر مرکزی مرکز تبیان و خبرگزاری آوا، صحبت کردیم و به این موضوع در محضر دهها رسانه اذعان کردیم؛ این موضع رسمی ما از ابتدا بوده؛ تا حالا هم است و انشاءالله تا آخر ادامه خواهد داشت.
خداوند توفیق بدهد که این مسیر را تا آخر ادامه بدهیم و حالا دنیا متوجه میشود که این حرف، مسیر و این حرکت، حرکت حقی است. امروز خط حق و باطل کاملا مشخص شده و روز، روز انتخاب است. اگرچه ما باید از قبل انتخاب میکردیم، که حتما خیلیها انتخاب کردهاند، اما اگر تا حالا هم انتخاب نکرده باشید، شاید از مسلمانی ما خیر و برکتی نباشد، اما ما امروز در جبهه حق هستیم و باید در این جبهه حضور داشته و جدی عمل کنیم. در خفا و آشکار در همه امور و در رابطه با این موضوع اعلام نظر و موضع داشته باشیم و حرف خود را شفاف و پوستکنده بزنیم. مرگ و زندگی هم دست خدا است و خوشا به حال آن کسانی که در این مسیر به شهادت میرسند و قطعا به فوض عظیم نائل خواهند شد.
پیش از این وقت شما عزیزان را نمیگیرم، والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته