خبرگزاری آوا طی سلسله مطالب اختصاصی، بهمنظور ارائه تصویری روشنتر از سوابق و کارنامههای گذشته و برنامههای آینده نامزدها، سعی میکند ضمن ترغیب مردم به مشارکت در انتخابات، به آنها در انتخاب دقیق، آگاهانه و مسؤولانه نامزد مورد نظرشان کمک کند.
آنچه در ادامه میآید نخستین بخش از این مطالب است که بهطور پیوسته تا روز برگزاری انتخابات، منتشر خواهد شد.
حکیم تورسن، از دیگر نامزدهای احراز سمت ریاست جمهوری آینده در انتخابات تابستان سال ۹۸ است. او فارع التحصیل رشته ادبیات فارسی از دانشگاه کابل است، در دهه ۷۰ خورشیدی در بخش اطلاعاتی فعالیت داشته و معاون نظامی داکتر نجیب؛ آخرین رئیسجمهوری کمونیست افغانستان بوده است.
آقای تورسن، نادرشاه احمدزی و شفیع قیصاری را به عنوان معاونان اول و دوم خود معرفی کرده است.
تورسن میگوید که اگر کمیسیون مستقل انتخابات شفاف و عدالت را رعایت کند، وی پیروز انتخابات خواهد بود و دیگر نامزدان به ویژه رییسجمهور غنی فرصتی برای پیروزشدن نخواهند داشت: «شناختیکه من از مردم افغانستان دارم.... آقای غنی هم نمیتوانند با من رقابت بکنند.»
آقای تورسن در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۴ نیز در انتخابات ریاست جمهوری حضور داشت بود؛ اما نتوانست رأی بیاورد، میگوید: «(در دوران کار من) کار به اهل کار سپرده میشود، زمینۀ کار برای مردم مساعد میشود و در پهلوی این در قدم اول یگانه تلاش من این است که علیۀ غاصب، فاسد، مفسد و جاسوس مبارزه بکنم.»
تورسن نامزدی «خارج از سیستم» است. او قالب های موجود را قبول ندارد، مصمم به مبارزه با فساد و جرم و جنایت است و می گوید که دولتمردان فعلی را در دولت اش، جای نخواهد داد.
او را در میان سیاستمداران و رهبران امروز جهان می توان به عنوان یک چهره متعلق به جناح «راست افراطی» طبقه بندی کرد؛ نسلی که به ویژه در سال های اخیر، به نحو غیرقابل باوری در حال رشد است. این نشان می دهد که توده ها از سیاست های پایدار سیستم های محافظه کار حاکم، زده و سرخورده شده و خواستار درهم شکستن شالوده های کهن در سیاست، و ایجاد تغییرات شگرف و سریع تازه است؛ چیزی که نمونه ای از آن را می توان در تظاهرات ضد سیستم سراسری «زردپوشان» فرانسه هم دید.
اگرچه آقای تورسن، سابقه فعالیت های چپگرایانه دارد، و تظاهرات و اهداف زردپوشان فرانسه هم بیشتر رنگ و بوی چپی دارد؛ اما ویژگیهای مشترک فراوانی میان آقای تورسن و راست های افراطی وجود دارد و به همین دلیل میتوان او را در این طیف جای داد.
دونالد ترامپ در امریکا، رودریگو دوترته در فیلیپین و ژایر بولسونارو در برازیل، نمونه هایی موفق از چهره های «خارج از سیستم» هستند. افراد نامبرده، برخلاف تمامی محاسبات و ارزیابی های کارشناسان و تحلیلگران، اکنون رؤسای جمهوری کشورهای متبوع خود هستند. البته نشانه های دیگری نیز از رشد جریان «راست افراطی» در اروپا (به ویژه ایتالیا، آلمان و فرانسه) و دیگر کشورهای جهان، مشهود است و اگر وضعیت به همین صورت، ادامه پیدا کند، در سال های پیش رو، احتمالا شاهد ظهور یک نسل قدرتمند از رهبران پوپولیست، توده ای، خارج از سیستم و مخالف جریان های رایج حاکم خواهیم بود.
راستهای افراطی را می توان با ویژگی های مشترک شان شناخت. آنها دولت های حاکم و احزابی را که سال ها سیاست و قدرت را قبضه کرده اند، متهم به فاصله گرفتن از آرمان های توده در حوزه مبارزه با فساد، تضاد طبقاتی، برقراری عدالت اجتماعی، مبارزه با باندهای تبهکار و سازمانهای مافیایی می کنند و میگویند که طبقات حاکمه به گونه ای اعمال قدرت می کنند که طبقه فرودست جامعه، به حاشیه رانده شود، خواسته های شان نادیده گرفته شود و باندهای عظیم مافیایی، لابی های قدرتمند اقتصاد و مواد مخدر، طیف های طبقاتی، سیاسی و قومی و شرکت های چندملیتی، خواسته ها، اهداف و منافع خود را بر دولت تحمیل کنند.
این اهداف و آرمان ها، بنفسه بد نیستند؛ اما زبان، ادبیات و ابزارهایی که راست افراطی برای تبیین و تحقق آنها به کار می بندد، عمیقا هنجارشکنانه، گاه تهدیدآمیز و خطرناک و عمدتا زننده و زشت اند.
به عنوان نمونه، رودریگو دوترته؛ رییس جمهوری فیلیپین، باری در یک بیان بحث برانگیز، باراک اوباما؛ رییس جمهوری پیشین امریکا را «حرامزاده» خوانده بود.
این ادبیات حرمتشکنانه، ویژه راست افراطی است. اعمال و رفتار آنها هم درست شبیه زبان و بیان شان است.
همین زبان و ادبیات را در اظهارات آقای تورسن در افغانستان هم می توان سراغ گرفت. به عنوان نمونه او اخیرا در یک مصاحبه تلویزیونی گفته بود که اگر رئیس جمهور شود، رئیس جمهور غنی و رئیس اجراییه داکتر عبدالله را به عنوان "شاگرد چاینکیپز" هم نخواهد گرفت؛ چرا که به گفته او، آنها ممکن است گوشت را از داخل «چاینکی» بدزدند!
یکی دیگر از ویژگی های این طیف آن است که نگران عواقب و پیامدهای اظهارات خود نیستند. مثلا آقای دوترته، پس از یک گفتگوی تلفنی بسیار گرم و دوستانه با دونالد ترامپ؛ همتای امریکایی اش گفت که ممکن است به دلیل گرفتاری های کاری نتواند دعوت ترامپ برای دیدار از کاخ سفید را قبول کند!
آقای تورسن هم گفته است که اشرف غنی، عبدالرشید دوستم، محمد محقق و صلاحالدین ربانی میخواستند معاونان او باشند!
او در پاسخ به این سؤال که آیا تاکنون از میان نامزدان دیگر تقاضایی مبنی بر معاون شدن وجود داشته است یاخیر، گفت: "بله... اول آقای غنی مراجعه کردند که مرا به صفت معاون اولات بگیر، آقای جنرال دوستم مراجعه کردند که مرا به صفت معاون دوم بگیر، آقای محقق مراجعه کردند که به صفت معاون دوم بگیر، آقای ربانی... و من از طریق رسانهها میگویم که از لحاظ سیاسی بزرگترین دستاورد بود برای من که رئيس جمهور برحال افغانستان معاون اولام باشد، معاون اول برحال رئیس جمهور افغانستان معاون دوم".
یک نمونه دیگر از نسل در حال ظهور سیاستمداران راست افراطی، ژایر بولسونارو؛ رییس جمهوری برازیل است.
منتقدانش او را نژادپرست، همجنسگراستیز و ضد زن می دانند. جالب است بدانید که همین توصیفات را درباره دونالد ترامپ؛ رهبر کبیر راست های افراطی جهان هم به کار می برند. ظاهرا این موارد هم از اوصاف مشترک این طیف در حال رشد، محسوب می شود؛ هرچند در مورد آقای تورسن، هنوز چیزی در این زمینه به اثبات نرسیده است.
آقای بولسونارو را مدافع حمل سلاح، ضد فساد و جنایت و خارج از سیستم می دانند؛ ویژگی های مشترک او دونالد ترامپ و رودریگو دوترته.
در مورد آقای تورسن نیز ضدیت او با فساد و جنایت و خارج از سیستم بودنش قطعی است؛ اما در خصوص حمل سلاح، هنوز چیزی مشخص نیست؛ اما از آنجا که او سابقه کار نظامی و استخباراتی را دارد، بعید نیست که طرفدار این دیدگاه هم باشد.
نکته قابل تأمل، همبستگی و احساس همذاتپنداری شگفت آور و رشک برانگیز راست های افراطی در سراسر جهان با همدیگر است.
به عنوان نمونه، گفته می شود که رودریگو دوترته، روابط بسیار صمیمانه و نزدیکی با دونالد ترامپ دارد.
از سوی دیگر، برپایه گزارش ها، عقاید و سیاست های رئیس جمهوری برازیل نیز به چشم و گوش رئیس جمهوری امریکا خوش آمده، آنقدر که آقای ترامپ در توییتی، به همتای برازیلی اش بابت سخنرانی تحلیفاش تبریک گفته و اعلام کرده که امریکا با اوست!
این نشان می دهد که راست های افراطی برای سلطه سراسری بر جهان، برنامه دارند و از رشد و تکثیر نسل شان به خوبی آگاه اند و در این راستا کار می کنند.
با این حساب، آیا تورسن هم می تواند حمایت همفکرانش در فیلیپین، برازیل و مهم تر از همه امریکا را جلب کند و با حمایت آنها رییس جمهوری آینده افغانستان شود؟