به گزارش خبرگزاری صدای افغان (آوا)؛ به مناسبت عید سعید غدیر خم و صدمین سالگرد استرداد استقلال افغانستان، همایش "غدیرخم؛ سرآغاز تداوم راه نبوت در قامت امامت" با حضور شخصیتهای برجسته افغانستانی، روز دوشنبه (28 اسد) در حسینیه شهید مصباح در مشهد مقدس برگزار شد.
در این مراسم، حجتالاسلام والمسلمین سیدعیسی حسینی مزاری رئیس مرکز فعالیتهای فرهنگیاجتماعی تبیان و یکی از سخنرانان برنامه، در رابطه با بحث استقلال افغانستان، طی سخنانی مطالب مهمی را مطرح نمود که ابتدا برشهایی مهم از آن و سپس مشروح سخنان ایشان تقدیم مخاطبان خواهد شد:
* وقتی صحبت از استرداد استقلال افغانستان میشود به صورت طبیعی نام امان الله خان مطرح میگردد. در رابطه با اینکه عامل استرداد استقلال افغانستان جناب امان الله خان بوده یا نه و اینکه وی از این بابت و جهتهای دیگر قابل تقدیس و تکریم هست یا نیست، دیدگاههای مختلفی وجود دارد؛ طرفداران امان الله خان که بیشتر هم از جمع سکولارها و غربگراهای کشور و نیز عمدتا از تبار قوم پشتون هستند، گرایش به تکریم و تقدیس امان الله خان دارند، چون معتقدند که ایشان سردار نبردِ سوم افغان و انگلیس بود و در برابر انگلیسها ایستاد و در نهایت استقلال افغانستان را بدست آورد و بعد از اینکه حکومت خود را دایر کرد، خدمات زیادی انجام داد.
* مخالفین ایشان بیشتر از جمع مسلمانان بوده و اگر مسلمان هم نباشند حداقل وطندوست هستند. این گروه بین مباحث شکلی و محتوایی تفکیک قائل میشوند. میگویند که از نظر شکلی شاید امان الله خان برخی خدمات را انجام داده باشد، اما از نظر محتوا آنچه امان الله خان مرتکب شد نه به عنوان خدمت ملی بلکه میتواند به عنوان یک خیانت ملی مطرح شود. امان الله خان از دید مخالفین به عنوان یک شخصیت خائن شناخته میشود و اگر بر فرض وی را خائن هم ندانند میگویند که امان الله خان نه تنها خدمات زیادی در راستای استقلال افغانستان انجام نداده، بلکه در راستای وابستگی و بردگی افغانستان کار کرده و اثرگذار بوده است.
* نکتهی دومی که مخالفین امان الله خان مطرح میکنند این است که وی بر خلاف افکار و اعتقادات مردم افغانستان، در مسیر بی حجاب کردن مردم حرکت کرد. امان الله خان در راستای کشف حجاب در افغانستان گام اول را برداشت و سعی کرد که شکل، فرم و زندگی ظاهری مردم مانند غربیها شود. -قطعا با تغییر شکل ظاهری مردم، محتوای زندگی آنان هم تغییر خواهد کرد- خب چنین آدمی که در یک کشور اسلامی بر خلاف دستور صریح اسلام عمل کرده باشد و کشور را به سوی سکولاریزه شدن پیش ببرد، چطور میتواند مورد تکریم و تقدیس یک ملت مسلمان انقلابی باشد؟!
* برخلاف نظر طرفدارانِ امان الله خان که میگویند وی یک شخصیت اصلاحگرا بود و در راستای اصلاحات گام میگذاشت، باید گفت که امان الله خان دارای شخصیتی اقتدارگرا و بسیار متعصب و مستبد بود. وی در برابر کسانی که به دنبال اصلاحات بودند به شدت مقاومت میکرد. امان الله خان در مقابل مشروطهخواهانی که در آن زمان شکل گرفته بودند و به دنبال این بودند که اصلاحات بوجود بیاید و شورای ملی تشکیل شود ایستاد.
* در رابطه با بحث استقلال، چه نظر طرفداران امان الله خان درست باشد و چه نظر مخالفان وی، به هر حال استقلال نیاز به مولفههایی دارد. اگر این مولفهها در یک کشور وجود داشته باشد، آن کشور مستقل است و اگر این مولفهها وجود نداشته باشد، استقلالی هم وجود نخواهد داشت. نیازی هم به بحث مخالفت با امان الله خان یا موافقت با وی نمیباشد.
* امروز در افغانستان وابستگی نظامی و امنیتی وجود دارد. در این عرصه نه تنها هیچگونه استقلالی وجود ندارد بلکه وابستگی مطلقِ صددرصدی را مشاهده میکنیم. خب شما چگونه میخواهید استقلال داشته باشید؟ جناب اشرف غنی در قصر دارالامان باد به غبغب میاندازد و از استقلال صحبت میکند، از کدام استقلال؟ تمام نهادهای نظامی و امنیتی ما زیرنظر مشاوران خارجی است. حتی نمیتوانید یک مسئول نظامی و یا امنیتی را بدون نظر مشاوران خارجی تعیین و منصوب کنید. بحث کاپیتالیسیون در افغانستان به وجود آمد و اختیارات مطلق به آمریکاییها داده شد. امروز افغانستان در اختیار آمریکاییهاست. هوای افغانستان در اختیار آمریکاییها است. عرصه سیاسی افغانستان در زیر سلطهی آمریکاییها است.
مشروح سخنان حجتالاسلام والمسلمین حسینی مزاری در همایش "غدیر خم؛ سرآغاز تداوم راه نبوت در قامت امامت" به شرح ذیل است:
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین، سیّما بقیّة الله فی الارضین.
این جلسه به دو مناسبت برگزار شده است. مناسبت اول و اصلی، تجلیل از سالروز عید غدیر خم و مناسبت دوم هم به عنوان سالروز استقلال افغانستان که قرار شد به این بهانه صحبتهایی صورت بگیرد. عنوان بحث روی استقلال به اینجانب واگذار شد و قرار است دقایقی در این رابطه خدمت شما باشم. در رابطه با بحث غدیر جناب حجتالاسلام و المسلمین حاج آقای روحانی خدمت عزیزان خواهند بود.
وقتی صحبت از استرداد استقلال افغانستان میشود به صورت طبیعی نام امان الله خان مطرح میگردد. در رابطه با اینکه عامل استرداد استقلال افغانستان جناب امان الله خان بوده یا نه و اینکه وی از این بابت و جهتهای دیگر قابل تقدیس و تکریم هست یا نیست، دیدگاههای مختلفی وجود دارد؛ طرفداران امان الله خان که بیشتر هم از جمع سکولارها و غرب گراهای کشور و نیز عمدتا از تبار قوم پشتون هستند، گرایش به تکریم و تقدیس امان الله خان دارند، چون معتقدند که ایشان سردار نبردِ سوم افغان و انگلیس بود و در برابر انگلیسها ایستاد و در نهایت استقلال افغانستان را بدست آورد و بعد از اینکه حکومت خود را دایر کرد، خدمات زیادی انجام داد.
من مطالب و نکاتی را که طرفداران امان الله خان مطرح میکنند یادداشت کردهام و بخشی آن را خدمت شما به صورت فهرست وار ارائه میدهم.
الف- تاسیس شورای دولت مِنحیث مرجع تصویب قوانین، تشکیل کابینه به شکل جدید و تدبیر منظم مجلس وزرا، همچنین تاسیس مجالس مشوره در ولایات، تجدید نظر بر تشکیلات اساسی افغانستان، تدبیر لویهجرگه به حیث مرجع عالی تصمیم گیری ملی در کشور، تصویب پلیس شهری، برقراری روابط سیاسی با کشورهای خارجی، گشودن سفارتخانهها، همچنین تثبیت بیرق ملی و توزیع تذکره برای اتباع افغانستان و لغو سیستم 8 نفری در مکلفیت عسکری و بجای آن عام ساختن خدمت زیر بیرق برای همه جوانان، از جمله مواردی است که طرفداران امان الله خان به عنوان خدمات وی در ساحهی سیاسی و اداری عنوان میکنند.
ب- در ساحهی اجتماعی و فرهنگیِ امان الله خان نیز فهرست طولانی عنوان شده است؛ از جمله قطع معاشات مستمری اعضای خانوادهی شاهی، درباریان و سران قبایل، قطع کمک پولی برای ملاها و الغای پیری و مریدی برای منسوبین عسکری، تغییر در مسائل نکاح، عروسی، ختنه سوری، فاتحه و مراسم عزاداری، تغییر در مورد طرز لباس از همه مهمتر، طرح حجاب زنان، تغییر روز رخصتی عمومی هفته از جمعه به پنجشنبه و در عرصه ی اطلاعات عامه.
ج- در ساحه اطلاعات عامه، د- در ساحهی اقتصادی، ه- در ساحه تعلیم و تربیت، و- در ساحه ساختمان و خدمات نیز، مطالب زیادی را عنوان میکنند که امان الله خان خدمت کرد، مثلا قطار شهری در زمان امان الله خان تاسیس شد، ساختمانهای مدرن در زمان امان الله خان تاسیس شد، اولین قانون اساسی افغانستان در زمان اماناللهخان نوشته شد و مباحث مختلف دیگر.
طرفداران امان الله خان با توجه به این مباحث میگویند که ایشان برای افغانستان خدمات گستردهای انجام داد، بنابراین ضروری است که از روز استقلال که به وسیلهی سردار امان الله خان استرداد و به دست آورده شد، مراسم و اجتماعاتی تشکیل و از این روز تجلیل شود و هم از جناب امان الله خان که موثر در استرداد استقلال بود تکریم و تجلیل شود و به عنوان قهرمان ملی یادبود به عمل بیاید.
تفکیک بین شکل و محتوا
اما طیف دیگر، مخالفین امان الله خان هستند. مخالفین ایشان بیشتر از جمع مسلمانان بوده و اگر مسلمان هم نباشند حداقل وطندوست هستند. این گروه بین مباحث شکلی و محتوایی تفکیک قائل میشوند. میگویند که از نظر شکل شاید امان الله خان برخی خدمات را انجام داده باشد، اما از نظر محتوا آنچه امان الله خان مرتکب شد نه به عنوان خدمت ملی بلکه میتواند به عنوان یک خیانت ملی مطرح شود. امان الله خان از دید مخالفین به عنوان یک شخصیت خائن شناخته میشود و اگر بر فرض، وی را خائن هم ندانند میگویند که نه تنها خدمات زیادی در راستای استقلال افغانستان انجام نداده، بلکه در راستای وابستگی و بردگی افغانستان کار کرده و اثرگذار بوده است.
مخالفان امان الله خان و بحث محتوا
مخالفین امان الله خان در بحث محتوا از دو جهت وی را شایسته تکریم و تقدیس نمیدانند.
جهت اول) عدم صلاحیت امان الله جهت تقدیس و تکریم
مخالفان امان الله میگویند به خاطر نکات ذیل نمیتوان امان الله خان را صالح برای تکریم و تقدیس و گرامیداشت دانست:
نکتهی اول اینکه امان الله خان اصولا اهلیت و شأنیت این را ندارد که از طرف مردمِ مسلمان مورد تکریم و تجلیل قرار بگیرد، چرا؟ بخاطر اینکه ایشان یک عنصر قاتل است، آن هم قاتلِ پدر خود. امان الله خان با قتل پدرش قدرت را به دست میگیرد. خب یک انسانی که در کشور اسلامی هم باشد و بخواهد در سطح کشور اسلامی حاکمیت کند، بعد بیاید پدر خود را بکشد؛ این چه تجلیل و چه تقدیسی دارد؟ یک قاتل بایستی قصاص شود و یا حداقل مورد نفرین و نکوهش و سرزنش و شماتت باشد، نه اینکه چنین انسانی تقدیس شود و مورد تکریم و تجلیل قرار بگیرد.
نکته دوم، وی بر خلاف افکار و اعتقادات مردم افغانستان، در مسیر بی حجاب کردن مردم حرکت کرد. امان الله خان در راستای کشف حجاب در افغانستان گام اول را برداشت و سعی کرد که شکل، فرم و زندگی ظاهری مردم مانند غربیها شود. -قطعا با تغییر شکل ظاهری مردم، محتوای زندگی آنان هم تغییر خواهد کرد- خب چنین آدمی که در یک کشور اسلامی بر خلاف دستور صریح اسلام عمل کرده باشد و کشور را به سوی سکولاریزه شدن پیش ببرد، چطور میتواند مورد تکریم و تقدیس یک ملت مسلمان انقلابی باشد؟!
نکتهی سوم اینکه این شخص قدرت را به وسیلهی کودتا بدست آورده است. در ابتدا گفته شد که امان الله خان پدر خود را به قتل رساند. لذا به یک شکلی کودتا کرد تا قدرت را بدست بگیرد. کسی که تا این اندازه خودخواه باشد، اینقدر قدرتطلب و انحصارگرا باشد و بخاطر رسیدن به دنیا حتی به پدر خود رحم نکند و حتی یک شخص دیگر را به عنوان قاتل بگیرد و تکهتکه کند، عموی خود را زندانی کند و نسبت به خانوادهی خود ظلم و جفا کند، چگونه میشود مورد تجلیل و تکریم قرار بگیرد.؟
نکتهی چهارم اینکه امان الله خان بنیان تفکر قومی را به صورت سازمانیافتهتر گذاشت. در زمان پدربزرگش امیر عبدالرحمن خان، اقوام غیرپشتون بخصوص هزارهها و تاجیکها، یا از مناطق پشتوننشین فعلی به سمت شمال کوچانده شدند و یا قتلعام گردیدند. اکثر اقوام غیرپشتون که قبلا در جنوب و جنوبشرق و جنوبغرب کشور زندگی داشتهاند به سمت شمال و شمالشرق و شمالغرب کشور آمدند. اما امان الله خان اینبار سعی کرد که پشتون جنوب و جنوبغرب را به صورت سازمانیافته به سمت شمال منتقل کند.
لذا انتقال پشتونها در سالهای اخیر تازگی ندارد. این که ما نگرانی داشته باشیم که جناب آقای کرزی در راستای انتقال پشتونها عمل کرد و یا جناب آقای اشرف غنی اینکار را در حال حاضر انجام میدهد، نخیر! این حرکتی است که از همان زمان امان الله خان روی دست گرفته شد. وی نظامنامهای برای ناقلین ایجاد کرد که بر اساس این نظامنامه حکومتهای محلیِ شمال موظف بودند به محض اینکه یک خانواده پشتون از جنوب و جنوبغرب و جنوبشرق حرکت کرده و به سمت شمال میآیند، در بهترین مناطق با آب و هوای خوب به آنان زمین و خانه بدهند تا آنها در آن سکنی گزینند.
نکته دیگر، تغییر نام سرزمین به افغانستان بود که توسط امان الله خان انجام گرفت. اگرچه در تاریخ افغانستان عنوان میشود که احمدشاه ابدالی نام فعلی افغانستان را انتخاب کرد اما واقعیت امر این است که این کار توسط امان الله خان صورت گرفت. آن زمان نامِ افغانستان خراسان بود. امان الله خان خراسان را به افغانستان تغییر داد. همچنین آن زمان زبان پشتو به عنوان زبان رسمی مطرح نبود، تکلم و نوشتار شاهان قبلی افغانستان به زبان فارسی بود، حتی متن روی سکهها به زبان فارسی بود. امان الله خان آمد زبان پشتو را در کنار زبان فارسی رسمی ساخت و اصطکاکهای زبانی را در افغانستان به وجود آورد.
برخلاف نظر طرفدارانِ امان الله خان که میگویند وی یک شخصیت اصلاحگرا بود و در راستای اصلاحات گام میگذاشت، باید گفت که امان الله خان دارای شخصیتی اقتدارگرا و بسیار متعصب و مستبد بود. وی در برابر کسانی که به دنبال اصلاحات بودند به شدت مقاومت میکرد. امان الله خان در مقابل مشروطهخواهانی که در آن زمان شکل گرفته بودند و به دنبال این بودند که اصلاحات بوجود بیاید و شورای ملی تشکیل شود ایستاد. همین مقاومت نیز باعث شد که مشروطهخواهان هم از امان الله خان دور شوند و به عنوان مخالفان وی در صحنه تبارز کنند.
از سویی هم، عناصر دیگری که از نظر دینی و مذهبی علیه امان الله خان حساس شده بودند در کنار مشروطهخواهان همه دست به دست هم دادند و علیه امان الله خان قیام نموده و حکومت وی را سرنگون کردند. بعد از سرنگونی امان الله خان، حبیب الله که معروف است به بچه سقاو چند ماه حکومت کرد، بعد از او هم نادرشاه و ظاهرخان و داوودخان و بعد هم کودتای حکومت کمونستی شکل گرفت.
جهت دوم) دست نداشتن امان الله خان در استرداد استقلال
جهت دوم مخالفان امان الله خان این مطلب است که اولا امان الله خان هیچ نقشی در استرداد استقلال افغانستان ندارد بلکه کودتای او و به قدرت رسیدنش همزمان بود با خیزش عمومی علیه حضور انگلیسیها در افغانستان و از سویی انگلیسیها تازه از جنگ جهانی اول خلاص شده بودند و سربازان و ارتش آن به کلی خسته بود. انگلیسیها نگران بودند که مبادا خیزش عمومی مردم افغانستان قدرت بیش از پیش بگیرد و نظامیان انگلیس هم تاب مقاوت نیاورده و خیزش به داخل سرزمینهای هند بریتانوی سرایت کند و آنگاه بود که ضربات بسیار مهلکتر نصیب انگلیسها میشد؛ ازین رو دستاندرکاران انگلیس با تبانی پشت پرده با شاه، تفاهمنامهای امضا میکنند و ظاهرا استقلال افغانستان را به رسمیت میشناسند و اینگونه بود که شکست انگلیسیها و بیرون شدنشان از افغانستان به نام امان الله خان ختم میگردد، و ثانیا برفرض اعتراف کنیم امان الله خان در استرداد استقلال افغانستان در عرصه نظامی مؤثر بوده است اما مطمئنا افغانستان در عرصه سیاسی همچنان مستعمره انگلیسها بوده و بدون هماهنگی زمامداران انگلیس هیچیک از سیاستهای داخلی و خارجی کشور رقم نمیخورد و روند سکولاریزه ساختن افغانستان به وسیله امان الله خان گواه زندهای بر این مدعاست.
آنچه گفته شد توضیح دو نظر موافقان و مخالفان امان الله خان و روز استقلال افغانستان بود.
اما واقعیت امر این است که در رابطه با بحث استقلال چه نظر اول درست باشد و چه نظر دوم، به هر حال استقلال نیاز به مؤلفههایی دارد. اگر این مولفهها در یک کشور وجود داشته باشد، آن کشور مستقل است و اگر این مؤلفهها وجود نداشته باشد، استقلالی هم وجود نخواهد داشت. نیازی هم به بحث مخالفت با امان الله یا موافقت با وی نخواهد بود.
مؤلفههای استقلال یک کشور
1- هویت ملی
اولین مؤلفه، هویت ملی است. هویت ملی یعنی احساس تعلق و وفاداری به عناصر و نمادهای مشترک در یک اجتماع. اگر افراد و جریانهای یک کشور به عناصر و نمادهای مشترک وفادار بودند و به آنها تعلق خاطر داشتند، هویت ملی شکل میگیرد. این وجود هویت ملی اولین مولفهی وجود استقلال در یک کشور است.
2- ملت شدن
دومین مؤلفه، ملتشدن است. وقتی هویت ملی شکل گرفت، ملت بهوجود میآید. ملت اگر بهوجود آمد، دومین مولفهی استقلال شکل خواهد گرفت.
3- حقوق شهروندی
سومین مؤلفه، وجود حقوق شهروندی است، آن هم به صورت برابر نه اینکه با تضاد و تبعیض و اصطکاک همراه باشد.
4- رعایت خواست اکثریت
چهارمین مؤلفه، رعایت خواست اکثریت مردم در تأسیس حاکمیت و اجرای قوانین و برنامهها هست.
5- اتکا به داشتههای داخلی
پنچمین مؤلفه، اتکا به داشتههای داخلی و تعامل با خارج بر اساس اصول مشروع معنوی و قوانین سیاسی کشور است.
6- خودکفایی اقتصادی
ششمین مولفه، خودکفایی اقتصادی و عدم وابستگی در این عرصه است.
7- عدم وابستگی فرهنگی
هفتمین مؤلفه، توجه به فرهنگ بومی و اتکا به داشتههای فرهنگ داخلی و مورد قبول جامعه و عدم وابستگی به فرهنگهای بیگانه است.
8- عدم وابستگی سیاسی
هشتمین مؤلفه، عدم وابستگی سیاسی است.
9- عدم وابستگی نظامی و امنیتی
نهمین مؤلفه، عدم وابستگی نظامی و امنیتی و سپس ایجاد یک نظام قدرتمند و توانمند ملی است. با رعایت این مؤلفههاست که در کشور استقلال بوجود خواهد آمد.
خب حالا شما بررسی کنید و ببینید که این مؤلفهها در زمان امان الله خان وجود داشت یا خیر؟. حتی یکی از این مؤلفهها در آن زمان وجود نداشت. هویت ملی وجود نداشت. ملت شدنی در کار نبود. حقوق برابر شهروندی در زمان امان الله خان وجود نداشت -نه در آن زمان وجود نداشت و نه در ادامه راه و نه در شرایط فعلی وجود دارد.
شما فکر میکنید در شرایط موجود در افغانستان هویت ملی وجود دارد؟ یعنی تمام اتباع افغانستان به نمادهای مشترک احساس تعلق، وابستگی و دوستی دارند؟ نخیر. شما حتی یک نماد مشترکی را فعلا در افغانستان مشاهده نمیکنید که تمام اتباع کشور نسبت به آن نماد احساس تعلق داشته باشند. مردم، شخصیتها و آحاد ملت ممکن است به نمادهای خارج از افغانستان احساس تعلق داشته باشند مثلا بخشی از مردم با پاکستان و بخشی هم به نمادهای امریکا و غرب و شرق و امثال اینها؛ اما ما نمیبینیم که مردم افغانستان به صورت مشترک و یکدست به نماد مشترکی احساس دوستی داشته باشند.
امروز در افغانستان عنوان ملت مطرح نمیشود. ملت در افغانستان وجود ندارد. نه در آن زمان وجود داشت و نه در شرایط فعلی وجود دارد. در بحث حقوق شهروندی نه در آن زمان بحث برابری وجود داشت و نه حالا وجود دارد. آن زمان تبعیض، جدایی و نگاه متفاوت به اقوام وجود داشت، چنانچه بحث پشتون و غیرپشتون وجود داشت. در شرایط فعلی هم این دیدگاه و نگاههای قومی در افغانستان وجود دارد. شما در جریان هستید که بعد از طالبان، حکومت در کشور بر مبنای قومیت تاسیس شد. کابینه بر مبنای قومیتی تشکیل شد و فعلا هم بحث قومیت مطرح است. حتی رئیس جمهور، معاونین رئیس جمهور، وزرا و حضراتی که در مسیر فاشیزم پشتونی حرکت میکنند امروز با نهایت تلاش سعی دارند که تصفیه قومی بکنند. شما امروز در کابینه افغانستان چند نفر غیرپشتون میبینید؟ در وزارتخانهها چند نفر غیرپشتون میبینید؟ در ولایتها به عنوان والی چند نفر غیرپشتون میبینید؟
لذا میتوان گفت برابری حقوق شهروندی در افغانستان وجود ندارد.
خواست اکثریت مردم نیز رعایت نمیشود. شما در انتخابات قبل دیدید که یک کاندید رأی اکثریت را آورد اما کاندید دیگر تقلب کرد و به عنوان رئیس جمهور بر مسند نشست. اشرف غنی احمدزی مشخصا به وسیله تقلب رئیسجمهور شد و آرای اکثریت مردم مورد احترام قرار نگرفت و فعلا هم آرای اکثریت مردم در اجرای قوانین و برنامهها ارزشی ندارد. مردم افغانستان اسلام و عمل مذهبی میخواهند اما شما میبینید که در سطح حاکمیت تلاش جدی وجود دارد که کشور به سمت سکولاریزه شدن حرکت کند. در این راستا غربیها هم در بیرون کشور و هم در داخل افغانستان کار میکنند. عناصر حاکمیتیِ وابسته به غربیها نیز در این مسیر کار میکنند تا افغانستان را به سمت سکولاریزه شدن ببرند.
در بخش اقتصادی هم نه تنها خودکفایی اقتصادی وجود ندارد بلکه ما شاهد وابستگی صددرصدِ اقتصادی هستیم. امروز اگر امریکاییها معاش پولیس ملی یا اردوی ملی را نپردازند اردوی ملی از هم میپاشد. پولیس ملی دیگر وجود ندارد که کار کند چرا که عمدا این وابستگی را بوجود آوردهاند.
در بخش فرهنگی، فرهنگ بومی و اسلامی ما مورد احترام نیست. نه تنها مورد احترام نیست بلکه مورد هجمه بسیار جدی و عجیبی قرار دارد. بر اساس همین نگاه است که امروز حملههای انتحاری صورت میگیرد؛ و الّا چرا در یک کشوری که عدهای از مردم به نام شیعه از یک طرف حامی دولت باشند و در راستای آبادانی افغانستان تاثیرگذار باشند، از طرف دیگر باید اینگونه مورد اماج حملات انتحاری قرار بگیرند؟ متوجه هستید که از سال 90 این عملیاتها شروع شد و امروز هشت سال است که مردم شیعه در شهرهای مختلف مورد تهاجم جدی قرار میگیرند.
عدهای از اهل سنت هم اگر مورد تهاجم قرار میگیرند دقیقا همان شخصیتها و همان نهادهایی اند که دارای فکر سالم اسلامی و انقلابی و دارای حرکت تاثیرگذار در سطح جهتدهی مردم و افکار عامه مردم افغانستان هستند. اکثرا مساجد شیعه و همچنین تعدادی از مساجد اهل سنت مورد هجمه قرار میگیرند. همه اینها در بحث نگاههای متفاوت و وابستگی فرهنگی است که مردم ما را مورد هجمه قرار میدهند. آخرین عملیاتی که صورت گرفت نیز در سالن کابل دوبی بود که در آن بیش از 60 نفر از شیعیانی که برای عروسی جمع شده بودند به شهادت رسیده و بیش از 200 نفر دیگر زخمی شدند.
آقای رئیس جمهور نیز صرفا حملات را محکوم میکند. از یک طرف به دنبال صلح با طالبان است و از سوی دیگر در رابطه با صحبت با امریکا و غرب مماشات میکند. اما در رابطه با حمایت از مردم در راستای تامین امنیت کار جدی صورت نمیگیرد. یا خودِ دولت و حاکمیت این توان را دارد و نمیکند یا این توان را ندارد، مردم خودشان آماده هستند که در راستای تامین امینت خود اقدام کنند، اما متاسفانه هیچ ساختاری ایجاد نمیشود که این اجازه را به مردم بدهد. از سال گذشته قرار بود که در سطح مساجد نیروهای امنیتی از طرف مردم مسلح شوند و اجرای برنامه بکنند، اما متاسفانه چنین برنامهای ایجاد نمیشود. حالا ما میگوییم که دولت و نیروهای نظامی توان تامین امنیت را ندارد، باشد شما نداشته باشید پس چرا اجازه نمیدهید که مردم در صحنه حضور پیدا کنند و در راستای تامین امنیت کار کنند. لذا انسان به این نتیجه میرسد که تعمد وجود دارد.
از جانب حکومت در برابر فرهنگ دینی و بومی مردم ایستادگی صورت میگیرد. اگر این ادعا درست نیست، پس اینهمه تلویزیونهای مبتذل در کشور چکار میکنند؟ تلویزیونهای خارجی بیبیسی، طلوعنیوز، صدای امریکا از داخل کابل و از آنتنهای داخلی برنامه پخش میکنند. شما اگر واقعا به دنبال استقلال و منافع ملی افغانستان و به دنبال رشد استعدادهای داخلی هستید چرا جلوی این شبکهها را نمیگیرید؟ چرا ممانعت ایجاد نمیکنید تا مردم خودشان به فکر فرهنگ و برنامههای خود باشند؟
امروز در افغانستان وابستگی نظامی و امنیتی وجود دارد. در این عرصه هیچگونه استقلالی وجود ندارد، بلکه وابستگی مطلقِ صددرصدی را مشاهده میکنیم. خب شما چگونه میخواهید استقلال داشته باشید؟ جناب اشرف غنی در قصر دارالامان باد به غبغب میاندازد و از استقلال صحبت میکند، از کدام استقلال؟ تمام نهادهای نظامی و امنیتی ما زیرنظر مشاوران خارجی است. حتی نمیتوانید یک مسئول نظامی و یا امنیتی را بدون نظر مشاوران خارجی تعیین و منصوب کنید. بحث کاپیتالیسیون در افغانستان به وجود آمد و اختیارات مطلق به آمریکاییها داده شد. امروز افغانستان در اختیار آمریکاییهاست. هوای افغانستان در اختیار آمریکاییها است، زمین افغانستان در اختیار امریکایی هاست. عرصه سیاسی افغانستان در زیر سلطهی آمریکاییها است.
در رابطه با بحث صلح، امریکاییها مستقلا کار میکنند و در دبی، قطر و نقاط دیگر با طالبان جلسه دارند و مباحث را تمام کردند، نه رئیس جمهور و کابینه و مجلس و نه مردم افغانستان از جزئیات مذاکرات و توافقات خبر ندارند. مردم کشور هیچگونه مالکیتی نسبت به صلح ندارند. آن وقت آقای رئیس جمهور از استقلال دم میزند و روز 28 اسد را به عنوان روز استقلال تجلیل میکند!!! کدام عقل سالم و کدام آدم باشعوری میتواند خود را قانع کند که ما در 28 اسد میتوانیم از سالروز استقلال تجلیل کنیم؟ در شرایط فعلی داشتن استقلال یک رؤیاست، چون زمین و هوای کشور در اختیار آمریکاییهاست، امروز ما در هیچ عرصهای استقلال نداریم. لذا اگر مؤلفههای استقلال در یک کشور نباشد، استقلالی وجود نخواهد داشت.
در زمان امان الله خان مولفههای چندگانهی استقلال که نام بردم وجود نداشت. بعد از امان الله خان، بچه سقاو آمد، بعد نادر خان آمد، بعد از آن ظاهرخان آمد و بعد از او هم داوودخان آمد. سپس کودتای کمونیستی شد و بعد از کودتای کمونیستی هم مجاهدین آمدند. بعد طالبان آمد و بعد از طالبان هم اکنون ما شاهد این حکومت 18 ساله هستیم. ما در هیچ یک از این مراحل و نقل و انتقال قدرت، مؤلفههای استقلال را مشاهده نمیکنیم.
بنابراین خواهران و برادران! اگر ما خواهان استقلال هستیم بایستی در راستای ایجاد مؤلفههای به دست آوردن استقلال کار کنیم. جنس کار هم کارِ درازمدت است. کاری نیست که به سرعت ثمر بدهد و ما امروز و فردا منتظر نتیجهی آن باشیم. باید در این عرصه کار فرهنگی صورت بگیرد، باید در این عرصه کار تبلیغی صورت بگیرد. علمای ما همانگونه که در گذشتهها در صحنه بودند و خون دادند و زحمت کشیدند، اکنون نیز وارد صحنه شوند و در این عرصه کار نمایند.
تا زمانی که ما در عرصه رشد فکری و فرهنگی مردم افغانستان برنامه نداشته باشیم، تا زمانی که ما زمینههای سالم فکری و فرهنگی را در داخل کشور فراهم نکنیم. تا زمانی که مؤلفههای استقلال را آهسته آهسته یکی پس از دیگری در کشور به وجود نیاورده و از دل این تفکر و این ذهنیت، یک حاکمیت مطلوب به وجود نیاوریم تا آن حاکمیت یک نظام قدرتمند در افغانستان تاسیس بکند، قطعا ما نخواهیم توانست استقلال خود را به دست بیاوریم.
امروز تنها کشوری که در جهان اسلام توانسته مؤلفههای به دست آوردن استقلال را تا حدودی ایجاد کند، جمهوری اسلامی ایران است. امروز ایرانیها در عرصههای مختلف استقلال دارند. هویت ملی دارند. ملت دارند. اقتصاد خودکفا دارند. در بحث فرهنگی، اجتماعی، امنیتی، نظامی و سیاسی مستقلاند و نظام قدرتمندی دارند. امروز این نظام و حاکمیت میتواند الگوی خوبی برای مردم افغانستان باشد. مردم ایران میتوانند الگوی مناسبی برای مردم افغانستان باشند، بخصوص مهاجرین ما که در جمهوری اسلامی حضور دارند میتوانند خیلی راحت و خوب برداشتهای سالمی از شرایط ایران داشته باشند و این برداشتها را به داخل افغانستان منتقل کرده و در آن جا کار و فعالیت نموده و با توکل بر خدا و توسل به ائمه معصومین (علیهمالسلام) در راستای انجام وظایف دینی خویش عمل جدی و اثرگذار داشته باشند.
من بیش از این مزاحم عزیزان نمیشوم. در پایان باز هم سالروز عید غدیر را به محضر مولای ما حضرت امام مهدی (عج) و نائب بر حقش حضرت امام خامنهای و شما عزیزان تبریک و تهنیت میگویم و امیدوار هستم که ما به عنوان سربازان آقا امام زمان توفیق خدمت و کار و اجرای برنامه پیدا بکنیم و آخر عمرمان هم شهادت در راه خدا و در مسیر ائمه معومین (ع) نصیب ما شود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
در این مراسم، حجتالاسلام والمسلمین سیدعیسی حسینی مزاری رئیس مرکز فعالیتهای فرهنگیاجتماعی تبیان و یکی از سخنرانان برنامه، در رابطه با بحث استقلال افغانستان، طی سخنانی مطالب مهمی را مطرح نمود که ابتدا برشهایی مهم از آن و سپس مشروح سخنان ایشان تقدیم مخاطبان خواهد شد:
* وقتی صحبت از استرداد استقلال افغانستان میشود به صورت طبیعی نام امان الله خان مطرح میگردد. در رابطه با اینکه عامل استرداد استقلال افغانستان جناب امان الله خان بوده یا نه و اینکه وی از این بابت و جهتهای دیگر قابل تقدیس و تکریم هست یا نیست، دیدگاههای مختلفی وجود دارد؛ طرفداران امان الله خان که بیشتر هم از جمع سکولارها و غربگراهای کشور و نیز عمدتا از تبار قوم پشتون هستند، گرایش به تکریم و تقدیس امان الله خان دارند، چون معتقدند که ایشان سردار نبردِ سوم افغان و انگلیس بود و در برابر انگلیسها ایستاد و در نهایت استقلال افغانستان را بدست آورد و بعد از اینکه حکومت خود را دایر کرد، خدمات زیادی انجام داد.
* مخالفین ایشان بیشتر از جمع مسلمانان بوده و اگر مسلمان هم نباشند حداقل وطندوست هستند. این گروه بین مباحث شکلی و محتوایی تفکیک قائل میشوند. میگویند که از نظر شکلی شاید امان الله خان برخی خدمات را انجام داده باشد، اما از نظر محتوا آنچه امان الله خان مرتکب شد نه به عنوان خدمت ملی بلکه میتواند به عنوان یک خیانت ملی مطرح شود. امان الله خان از دید مخالفین به عنوان یک شخصیت خائن شناخته میشود و اگر بر فرض وی را خائن هم ندانند میگویند که امان الله خان نه تنها خدمات زیادی در راستای استقلال افغانستان انجام نداده، بلکه در راستای وابستگی و بردگی افغانستان کار کرده و اثرگذار بوده است.
* نکتهی دومی که مخالفین امان الله خان مطرح میکنند این است که وی بر خلاف افکار و اعتقادات مردم افغانستان، در مسیر بی حجاب کردن مردم حرکت کرد. امان الله خان در راستای کشف حجاب در افغانستان گام اول را برداشت و سعی کرد که شکل، فرم و زندگی ظاهری مردم مانند غربیها شود. -قطعا با تغییر شکل ظاهری مردم، محتوای زندگی آنان هم تغییر خواهد کرد- خب چنین آدمی که در یک کشور اسلامی بر خلاف دستور صریح اسلام عمل کرده باشد و کشور را به سوی سکولاریزه شدن پیش ببرد، چطور میتواند مورد تکریم و تقدیس یک ملت مسلمان انقلابی باشد؟!
* برخلاف نظر طرفدارانِ امان الله خان که میگویند وی یک شخصیت اصلاحگرا بود و در راستای اصلاحات گام میگذاشت، باید گفت که امان الله خان دارای شخصیتی اقتدارگرا و بسیار متعصب و مستبد بود. وی در برابر کسانی که به دنبال اصلاحات بودند به شدت مقاومت میکرد. امان الله خان در مقابل مشروطهخواهانی که در آن زمان شکل گرفته بودند و به دنبال این بودند که اصلاحات بوجود بیاید و شورای ملی تشکیل شود ایستاد.
* در رابطه با بحث استقلال، چه نظر طرفداران امان الله خان درست باشد و چه نظر مخالفان وی، به هر حال استقلال نیاز به مولفههایی دارد. اگر این مولفهها در یک کشور وجود داشته باشد، آن کشور مستقل است و اگر این مولفهها وجود نداشته باشد، استقلالی هم وجود نخواهد داشت. نیازی هم به بحث مخالفت با امان الله خان یا موافقت با وی نمیباشد.
* امروز در افغانستان وابستگی نظامی و امنیتی وجود دارد. در این عرصه نه تنها هیچگونه استقلالی وجود ندارد بلکه وابستگی مطلقِ صددرصدی را مشاهده میکنیم. خب شما چگونه میخواهید استقلال داشته باشید؟ جناب اشرف غنی در قصر دارالامان باد به غبغب میاندازد و از استقلال صحبت میکند، از کدام استقلال؟ تمام نهادهای نظامی و امنیتی ما زیرنظر مشاوران خارجی است. حتی نمیتوانید یک مسئول نظامی و یا امنیتی را بدون نظر مشاوران خارجی تعیین و منصوب کنید. بحث کاپیتالیسیون در افغانستان به وجود آمد و اختیارات مطلق به آمریکاییها داده شد. امروز افغانستان در اختیار آمریکاییهاست. هوای افغانستان در اختیار آمریکاییها است. عرصه سیاسی افغانستان در زیر سلطهی آمریکاییها است.
مشروح سخنان حجتالاسلام والمسلمین حسینی مزاری در همایش "غدیر خم؛ سرآغاز تداوم راه نبوت در قامت امامت" به شرح ذیل است:
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین، سیّما بقیّة الله فی الارضین.
این جلسه به دو مناسبت برگزار شده است. مناسبت اول و اصلی، تجلیل از سالروز عید غدیر خم و مناسبت دوم هم به عنوان سالروز استقلال افغانستان که قرار شد به این بهانه صحبتهایی صورت بگیرد. عنوان بحث روی استقلال به اینجانب واگذار شد و قرار است دقایقی در این رابطه خدمت شما باشم. در رابطه با بحث غدیر جناب حجتالاسلام و المسلمین حاج آقای روحانی خدمت عزیزان خواهند بود.
وقتی صحبت از استرداد استقلال افغانستان میشود به صورت طبیعی نام امان الله خان مطرح میگردد. در رابطه با اینکه عامل استرداد استقلال افغانستان جناب امان الله خان بوده یا نه و اینکه وی از این بابت و جهتهای دیگر قابل تقدیس و تکریم هست یا نیست، دیدگاههای مختلفی وجود دارد؛ طرفداران امان الله خان که بیشتر هم از جمع سکولارها و غرب گراهای کشور و نیز عمدتا از تبار قوم پشتون هستند، گرایش به تکریم و تقدیس امان الله خان دارند، چون معتقدند که ایشان سردار نبردِ سوم افغان و انگلیس بود و در برابر انگلیسها ایستاد و در نهایت استقلال افغانستان را بدست آورد و بعد از اینکه حکومت خود را دایر کرد، خدمات زیادی انجام داد.
من مطالب و نکاتی را که طرفداران امان الله خان مطرح میکنند یادداشت کردهام و بخشی آن را خدمت شما به صورت فهرست وار ارائه میدهم.
الف- تاسیس شورای دولت مِنحیث مرجع تصویب قوانین، تشکیل کابینه به شکل جدید و تدبیر منظم مجلس وزرا، همچنین تاسیس مجالس مشوره در ولایات، تجدید نظر بر تشکیلات اساسی افغانستان، تدبیر لویهجرگه به حیث مرجع عالی تصمیم گیری ملی در کشور، تصویب پلیس شهری، برقراری روابط سیاسی با کشورهای خارجی، گشودن سفارتخانهها، همچنین تثبیت بیرق ملی و توزیع تذکره برای اتباع افغانستان و لغو سیستم 8 نفری در مکلفیت عسکری و بجای آن عام ساختن خدمت زیر بیرق برای همه جوانان، از جمله مواردی است که طرفداران امان الله خان به عنوان خدمات وی در ساحهی سیاسی و اداری عنوان میکنند.
ب- در ساحهی اجتماعی و فرهنگیِ امان الله خان نیز فهرست طولانی عنوان شده است؛ از جمله قطع معاشات مستمری اعضای خانوادهی شاهی، درباریان و سران قبایل، قطع کمک پولی برای ملاها و الغای پیری و مریدی برای منسوبین عسکری، تغییر در مسائل نکاح، عروسی، ختنه سوری، فاتحه و مراسم عزاداری، تغییر در مورد طرز لباس از همه مهمتر، طرح حجاب زنان، تغییر روز رخصتی عمومی هفته از جمعه به پنجشنبه و در عرصه ی اطلاعات عامه.
ج- در ساحه اطلاعات عامه، د- در ساحهی اقتصادی، ه- در ساحه تعلیم و تربیت، و- در ساحه ساختمان و خدمات نیز، مطالب زیادی را عنوان میکنند که امان الله خان خدمت کرد، مثلا قطار شهری در زمان امان الله خان تاسیس شد، ساختمانهای مدرن در زمان امان الله خان تاسیس شد، اولین قانون اساسی افغانستان در زمان اماناللهخان نوشته شد و مباحث مختلف دیگر.
طرفداران امان الله خان با توجه به این مباحث میگویند که ایشان برای افغانستان خدمات گستردهای انجام داد، بنابراین ضروری است که از روز استقلال که به وسیلهی سردار امان الله خان استرداد و به دست آورده شد، مراسم و اجتماعاتی تشکیل و از این روز تجلیل شود و هم از جناب امان الله خان که موثر در استرداد استقلال بود تکریم و تجلیل شود و به عنوان قهرمان ملی یادبود به عمل بیاید.
تفکیک بین شکل و محتوا
اما طیف دیگر، مخالفین امان الله خان هستند. مخالفین ایشان بیشتر از جمع مسلمانان بوده و اگر مسلمان هم نباشند حداقل وطندوست هستند. این گروه بین مباحث شکلی و محتوایی تفکیک قائل میشوند. میگویند که از نظر شکل شاید امان الله خان برخی خدمات را انجام داده باشد، اما از نظر محتوا آنچه امان الله خان مرتکب شد نه به عنوان خدمت ملی بلکه میتواند به عنوان یک خیانت ملی مطرح شود. امان الله خان از دید مخالفین به عنوان یک شخصیت خائن شناخته میشود و اگر بر فرض، وی را خائن هم ندانند میگویند که نه تنها خدمات زیادی در راستای استقلال افغانستان انجام نداده، بلکه در راستای وابستگی و بردگی افغانستان کار کرده و اثرگذار بوده است.
مخالفان امان الله خان و بحث محتوا
مخالفین امان الله خان در بحث محتوا از دو جهت وی را شایسته تکریم و تقدیس نمیدانند.
جهت اول) عدم صلاحیت امان الله جهت تقدیس و تکریم
مخالفان امان الله میگویند به خاطر نکات ذیل نمیتوان امان الله خان را صالح برای تکریم و تقدیس و گرامیداشت دانست:
نکتهی اول اینکه امان الله خان اصولا اهلیت و شأنیت این را ندارد که از طرف مردمِ مسلمان مورد تکریم و تجلیل قرار بگیرد، چرا؟ بخاطر اینکه ایشان یک عنصر قاتل است، آن هم قاتلِ پدر خود. امان الله خان با قتل پدرش قدرت را به دست میگیرد. خب یک انسانی که در کشور اسلامی هم باشد و بخواهد در سطح کشور اسلامی حاکمیت کند، بعد بیاید پدر خود را بکشد؛ این چه تجلیل و چه تقدیسی دارد؟ یک قاتل بایستی قصاص شود و یا حداقل مورد نفرین و نکوهش و سرزنش و شماتت باشد، نه اینکه چنین انسانی تقدیس شود و مورد تکریم و تجلیل قرار بگیرد.
نکته دوم، وی بر خلاف افکار و اعتقادات مردم افغانستان، در مسیر بی حجاب کردن مردم حرکت کرد. امان الله خان در راستای کشف حجاب در افغانستان گام اول را برداشت و سعی کرد که شکل، فرم و زندگی ظاهری مردم مانند غربیها شود. -قطعا با تغییر شکل ظاهری مردم، محتوای زندگی آنان هم تغییر خواهد کرد- خب چنین آدمی که در یک کشور اسلامی بر خلاف دستور صریح اسلام عمل کرده باشد و کشور را به سوی سکولاریزه شدن پیش ببرد، چطور میتواند مورد تکریم و تقدیس یک ملت مسلمان انقلابی باشد؟!
نکتهی سوم اینکه این شخص قدرت را به وسیلهی کودتا بدست آورده است. در ابتدا گفته شد که امان الله خان پدر خود را به قتل رساند. لذا به یک شکلی کودتا کرد تا قدرت را بدست بگیرد. کسی که تا این اندازه خودخواه باشد، اینقدر قدرتطلب و انحصارگرا باشد و بخاطر رسیدن به دنیا حتی به پدر خود رحم نکند و حتی یک شخص دیگر را به عنوان قاتل بگیرد و تکهتکه کند، عموی خود را زندانی کند و نسبت به خانوادهی خود ظلم و جفا کند، چگونه میشود مورد تجلیل و تکریم قرار بگیرد.؟
نکتهی چهارم اینکه امان الله خان بنیان تفکر قومی را به صورت سازمانیافتهتر گذاشت. در زمان پدربزرگش امیر عبدالرحمن خان، اقوام غیرپشتون بخصوص هزارهها و تاجیکها، یا از مناطق پشتوننشین فعلی به سمت شمال کوچانده شدند و یا قتلعام گردیدند. اکثر اقوام غیرپشتون که قبلا در جنوب و جنوبشرق و جنوبغرب کشور زندگی داشتهاند به سمت شمال و شمالشرق و شمالغرب کشور آمدند. اما امان الله خان اینبار سعی کرد که پشتون جنوب و جنوبغرب را به صورت سازمانیافته به سمت شمال منتقل کند.
لذا انتقال پشتونها در سالهای اخیر تازگی ندارد. این که ما نگرانی داشته باشیم که جناب آقای کرزی در راستای انتقال پشتونها عمل کرد و یا جناب آقای اشرف غنی اینکار را در حال حاضر انجام میدهد، نخیر! این حرکتی است که از همان زمان امان الله خان روی دست گرفته شد. وی نظامنامهای برای ناقلین ایجاد کرد که بر اساس این نظامنامه حکومتهای محلیِ شمال موظف بودند به محض اینکه یک خانواده پشتون از جنوب و جنوبغرب و جنوبشرق حرکت کرده و به سمت شمال میآیند، در بهترین مناطق با آب و هوای خوب به آنان زمین و خانه بدهند تا آنها در آن سکنی گزینند.
نکته دیگر، تغییر نام سرزمین به افغانستان بود که توسط امان الله خان انجام گرفت. اگرچه در تاریخ افغانستان عنوان میشود که احمدشاه ابدالی نام فعلی افغانستان را انتخاب کرد اما واقعیت امر این است که این کار توسط امان الله خان صورت گرفت. آن زمان نامِ افغانستان خراسان بود. امان الله خان خراسان را به افغانستان تغییر داد. همچنین آن زمان زبان پشتو به عنوان زبان رسمی مطرح نبود، تکلم و نوشتار شاهان قبلی افغانستان به زبان فارسی بود، حتی متن روی سکهها به زبان فارسی بود. امان الله خان آمد زبان پشتو را در کنار زبان فارسی رسمی ساخت و اصطکاکهای زبانی را در افغانستان به وجود آورد.
برخلاف نظر طرفدارانِ امان الله خان که میگویند وی یک شخصیت اصلاحگرا بود و در راستای اصلاحات گام میگذاشت، باید گفت که امان الله خان دارای شخصیتی اقتدارگرا و بسیار متعصب و مستبد بود. وی در برابر کسانی که به دنبال اصلاحات بودند به شدت مقاومت میکرد. امان الله خان در مقابل مشروطهخواهانی که در آن زمان شکل گرفته بودند و به دنبال این بودند که اصلاحات بوجود بیاید و شورای ملی تشکیل شود ایستاد. همین مقاومت نیز باعث شد که مشروطهخواهان هم از امان الله خان دور شوند و به عنوان مخالفان وی در صحنه تبارز کنند.
از سویی هم، عناصر دیگری که از نظر دینی و مذهبی علیه امان الله خان حساس شده بودند در کنار مشروطهخواهان همه دست به دست هم دادند و علیه امان الله خان قیام نموده و حکومت وی را سرنگون کردند. بعد از سرنگونی امان الله خان، حبیب الله که معروف است به بچه سقاو چند ماه حکومت کرد، بعد از او هم نادرشاه و ظاهرخان و داوودخان و بعد هم کودتای حکومت کمونستی شکل گرفت.
جهت دوم) دست نداشتن امان الله خان در استرداد استقلال
جهت دوم مخالفان امان الله خان این مطلب است که اولا امان الله خان هیچ نقشی در استرداد استقلال افغانستان ندارد بلکه کودتای او و به قدرت رسیدنش همزمان بود با خیزش عمومی علیه حضور انگلیسیها در افغانستان و از سویی انگلیسیها تازه از جنگ جهانی اول خلاص شده بودند و سربازان و ارتش آن به کلی خسته بود. انگلیسیها نگران بودند که مبادا خیزش عمومی مردم افغانستان قدرت بیش از پیش بگیرد و نظامیان انگلیس هم تاب مقاوت نیاورده و خیزش به داخل سرزمینهای هند بریتانوی سرایت کند و آنگاه بود که ضربات بسیار مهلکتر نصیب انگلیسها میشد؛ ازین رو دستاندرکاران انگلیس با تبانی پشت پرده با شاه، تفاهمنامهای امضا میکنند و ظاهرا استقلال افغانستان را به رسمیت میشناسند و اینگونه بود که شکست انگلیسیها و بیرون شدنشان از افغانستان به نام امان الله خان ختم میگردد، و ثانیا برفرض اعتراف کنیم امان الله خان در استرداد استقلال افغانستان در عرصه نظامی مؤثر بوده است اما مطمئنا افغانستان در عرصه سیاسی همچنان مستعمره انگلیسها بوده و بدون هماهنگی زمامداران انگلیس هیچیک از سیاستهای داخلی و خارجی کشور رقم نمیخورد و روند سکولاریزه ساختن افغانستان به وسیله امان الله خان گواه زندهای بر این مدعاست.
آنچه گفته شد توضیح دو نظر موافقان و مخالفان امان الله خان و روز استقلال افغانستان بود.
اما واقعیت امر این است که در رابطه با بحث استقلال چه نظر اول درست باشد و چه نظر دوم، به هر حال استقلال نیاز به مؤلفههایی دارد. اگر این مولفهها در یک کشور وجود داشته باشد، آن کشور مستقل است و اگر این مؤلفهها وجود نداشته باشد، استقلالی هم وجود نخواهد داشت. نیازی هم به بحث مخالفت با امان الله یا موافقت با وی نخواهد بود.
مؤلفههای استقلال یک کشور
1- هویت ملی
اولین مؤلفه، هویت ملی است. هویت ملی یعنی احساس تعلق و وفاداری به عناصر و نمادهای مشترک در یک اجتماع. اگر افراد و جریانهای یک کشور به عناصر و نمادهای مشترک وفادار بودند و به آنها تعلق خاطر داشتند، هویت ملی شکل میگیرد. این وجود هویت ملی اولین مولفهی وجود استقلال در یک کشور است.
2- ملت شدن
دومین مؤلفه، ملتشدن است. وقتی هویت ملی شکل گرفت، ملت بهوجود میآید. ملت اگر بهوجود آمد، دومین مولفهی استقلال شکل خواهد گرفت.
3- حقوق شهروندی
سومین مؤلفه، وجود حقوق شهروندی است، آن هم به صورت برابر نه اینکه با تضاد و تبعیض و اصطکاک همراه باشد.
4- رعایت خواست اکثریت
چهارمین مؤلفه، رعایت خواست اکثریت مردم در تأسیس حاکمیت و اجرای قوانین و برنامهها هست.
5- اتکا به داشتههای داخلی
پنچمین مؤلفه، اتکا به داشتههای داخلی و تعامل با خارج بر اساس اصول مشروع معنوی و قوانین سیاسی کشور است.
6- خودکفایی اقتصادی
ششمین مولفه، خودکفایی اقتصادی و عدم وابستگی در این عرصه است.
7- عدم وابستگی فرهنگی
هفتمین مؤلفه، توجه به فرهنگ بومی و اتکا به داشتههای فرهنگ داخلی و مورد قبول جامعه و عدم وابستگی به فرهنگهای بیگانه است.
8- عدم وابستگی سیاسی
هشتمین مؤلفه، عدم وابستگی سیاسی است.
9- عدم وابستگی نظامی و امنیتی
نهمین مؤلفه، عدم وابستگی نظامی و امنیتی و سپس ایجاد یک نظام قدرتمند و توانمند ملی است. با رعایت این مؤلفههاست که در کشور استقلال بوجود خواهد آمد.
خب حالا شما بررسی کنید و ببینید که این مؤلفهها در زمان امان الله خان وجود داشت یا خیر؟. حتی یکی از این مؤلفهها در آن زمان وجود نداشت. هویت ملی وجود نداشت. ملت شدنی در کار نبود. حقوق برابر شهروندی در زمان امان الله خان وجود نداشت -نه در آن زمان وجود نداشت و نه در ادامه راه و نه در شرایط فعلی وجود دارد.
شما فکر میکنید در شرایط موجود در افغانستان هویت ملی وجود دارد؟ یعنی تمام اتباع افغانستان به نمادهای مشترک احساس تعلق، وابستگی و دوستی دارند؟ نخیر. شما حتی یک نماد مشترکی را فعلا در افغانستان مشاهده نمیکنید که تمام اتباع کشور نسبت به آن نماد احساس تعلق داشته باشند. مردم، شخصیتها و آحاد ملت ممکن است به نمادهای خارج از افغانستان احساس تعلق داشته باشند مثلا بخشی از مردم با پاکستان و بخشی هم به نمادهای امریکا و غرب و شرق و امثال اینها؛ اما ما نمیبینیم که مردم افغانستان به صورت مشترک و یکدست به نماد مشترکی احساس دوستی داشته باشند.
امروز در افغانستان عنوان ملت مطرح نمیشود. ملت در افغانستان وجود ندارد. نه در آن زمان وجود داشت و نه در شرایط فعلی وجود دارد. در بحث حقوق شهروندی نه در آن زمان بحث برابری وجود داشت و نه حالا وجود دارد. آن زمان تبعیض، جدایی و نگاه متفاوت به اقوام وجود داشت، چنانچه بحث پشتون و غیرپشتون وجود داشت. در شرایط فعلی هم این دیدگاه و نگاههای قومی در افغانستان وجود دارد. شما در جریان هستید که بعد از طالبان، حکومت در کشور بر مبنای قومیت تاسیس شد. کابینه بر مبنای قومیتی تشکیل شد و فعلا هم بحث قومیت مطرح است. حتی رئیس جمهور، معاونین رئیس جمهور، وزرا و حضراتی که در مسیر فاشیزم پشتونی حرکت میکنند امروز با نهایت تلاش سعی دارند که تصفیه قومی بکنند. شما امروز در کابینه افغانستان چند نفر غیرپشتون میبینید؟ در وزارتخانهها چند نفر غیرپشتون میبینید؟ در ولایتها به عنوان والی چند نفر غیرپشتون میبینید؟
لذا میتوان گفت برابری حقوق شهروندی در افغانستان وجود ندارد.
خواست اکثریت مردم نیز رعایت نمیشود. شما در انتخابات قبل دیدید که یک کاندید رأی اکثریت را آورد اما کاندید دیگر تقلب کرد و به عنوان رئیس جمهور بر مسند نشست. اشرف غنی احمدزی مشخصا به وسیله تقلب رئیسجمهور شد و آرای اکثریت مردم مورد احترام قرار نگرفت و فعلا هم آرای اکثریت مردم در اجرای قوانین و برنامهها ارزشی ندارد. مردم افغانستان اسلام و عمل مذهبی میخواهند اما شما میبینید که در سطح حاکمیت تلاش جدی وجود دارد که کشور به سمت سکولاریزه شدن حرکت کند. در این راستا غربیها هم در بیرون کشور و هم در داخل افغانستان کار میکنند. عناصر حاکمیتیِ وابسته به غربیها نیز در این مسیر کار میکنند تا افغانستان را به سمت سکولاریزه شدن ببرند.
در بخش اقتصادی هم نه تنها خودکفایی اقتصادی وجود ندارد بلکه ما شاهد وابستگی صددرصدِ اقتصادی هستیم. امروز اگر امریکاییها معاش پولیس ملی یا اردوی ملی را نپردازند اردوی ملی از هم میپاشد. پولیس ملی دیگر وجود ندارد که کار کند چرا که عمدا این وابستگی را بوجود آوردهاند.
در بخش فرهنگی، فرهنگ بومی و اسلامی ما مورد احترام نیست. نه تنها مورد احترام نیست بلکه مورد هجمه بسیار جدی و عجیبی قرار دارد. بر اساس همین نگاه است که امروز حملههای انتحاری صورت میگیرد؛ و الّا چرا در یک کشوری که عدهای از مردم به نام شیعه از یک طرف حامی دولت باشند و در راستای آبادانی افغانستان تاثیرگذار باشند، از طرف دیگر باید اینگونه مورد اماج حملات انتحاری قرار بگیرند؟ متوجه هستید که از سال 90 این عملیاتها شروع شد و امروز هشت سال است که مردم شیعه در شهرهای مختلف مورد تهاجم جدی قرار میگیرند.
عدهای از اهل سنت هم اگر مورد تهاجم قرار میگیرند دقیقا همان شخصیتها و همان نهادهایی اند که دارای فکر سالم اسلامی و انقلابی و دارای حرکت تاثیرگذار در سطح جهتدهی مردم و افکار عامه مردم افغانستان هستند. اکثرا مساجد شیعه و همچنین تعدادی از مساجد اهل سنت مورد هجمه قرار میگیرند. همه اینها در بحث نگاههای متفاوت و وابستگی فرهنگی است که مردم ما را مورد هجمه قرار میدهند. آخرین عملیاتی که صورت گرفت نیز در سالن کابل دوبی بود که در آن بیش از 60 نفر از شیعیانی که برای عروسی جمع شده بودند به شهادت رسیده و بیش از 200 نفر دیگر زخمی شدند.
آقای رئیس جمهور نیز صرفا حملات را محکوم میکند. از یک طرف به دنبال صلح با طالبان است و از سوی دیگر در رابطه با صحبت با امریکا و غرب مماشات میکند. اما در رابطه با حمایت از مردم در راستای تامین امنیت کار جدی صورت نمیگیرد. یا خودِ دولت و حاکمیت این توان را دارد و نمیکند یا این توان را ندارد، مردم خودشان آماده هستند که در راستای تامین امینت خود اقدام کنند، اما متاسفانه هیچ ساختاری ایجاد نمیشود که این اجازه را به مردم بدهد. از سال گذشته قرار بود که در سطح مساجد نیروهای امنیتی از طرف مردم مسلح شوند و اجرای برنامه بکنند، اما متاسفانه چنین برنامهای ایجاد نمیشود. حالا ما میگوییم که دولت و نیروهای نظامی توان تامین امنیت را ندارد، باشد شما نداشته باشید پس چرا اجازه نمیدهید که مردم در صحنه حضور پیدا کنند و در راستای تامین امنیت کار کنند. لذا انسان به این نتیجه میرسد که تعمد وجود دارد.
از جانب حکومت در برابر فرهنگ دینی و بومی مردم ایستادگی صورت میگیرد. اگر این ادعا درست نیست، پس اینهمه تلویزیونهای مبتذل در کشور چکار میکنند؟ تلویزیونهای خارجی بیبیسی، طلوعنیوز، صدای امریکا از داخل کابل و از آنتنهای داخلی برنامه پخش میکنند. شما اگر واقعا به دنبال استقلال و منافع ملی افغانستان و به دنبال رشد استعدادهای داخلی هستید چرا جلوی این شبکهها را نمیگیرید؟ چرا ممانعت ایجاد نمیکنید تا مردم خودشان به فکر فرهنگ و برنامههای خود باشند؟
امروز در افغانستان وابستگی نظامی و امنیتی وجود دارد. در این عرصه هیچگونه استقلالی وجود ندارد، بلکه وابستگی مطلقِ صددرصدی را مشاهده میکنیم. خب شما چگونه میخواهید استقلال داشته باشید؟ جناب اشرف غنی در قصر دارالامان باد به غبغب میاندازد و از استقلال صحبت میکند، از کدام استقلال؟ تمام نهادهای نظامی و امنیتی ما زیرنظر مشاوران خارجی است. حتی نمیتوانید یک مسئول نظامی و یا امنیتی را بدون نظر مشاوران خارجی تعیین و منصوب کنید. بحث کاپیتالیسیون در افغانستان به وجود آمد و اختیارات مطلق به آمریکاییها داده شد. امروز افغانستان در اختیار آمریکاییهاست. هوای افغانستان در اختیار آمریکاییها است، زمین افغانستان در اختیار امریکایی هاست. عرصه سیاسی افغانستان در زیر سلطهی آمریکاییها است.
در رابطه با بحث صلح، امریکاییها مستقلا کار میکنند و در دبی، قطر و نقاط دیگر با طالبان جلسه دارند و مباحث را تمام کردند، نه رئیس جمهور و کابینه و مجلس و نه مردم افغانستان از جزئیات مذاکرات و توافقات خبر ندارند. مردم کشور هیچگونه مالکیتی نسبت به صلح ندارند. آن وقت آقای رئیس جمهور از استقلال دم میزند و روز 28 اسد را به عنوان روز استقلال تجلیل میکند!!! کدام عقل سالم و کدام آدم باشعوری میتواند خود را قانع کند که ما در 28 اسد میتوانیم از سالروز استقلال تجلیل کنیم؟ در شرایط فعلی داشتن استقلال یک رؤیاست، چون زمین و هوای کشور در اختیار آمریکاییهاست، امروز ما در هیچ عرصهای استقلال نداریم. لذا اگر مؤلفههای استقلال در یک کشور نباشد، استقلالی وجود نخواهد داشت.
در زمان امان الله خان مولفههای چندگانهی استقلال که نام بردم وجود نداشت. بعد از امان الله خان، بچه سقاو آمد، بعد نادر خان آمد، بعد از آن ظاهرخان آمد و بعد از او هم داوودخان آمد. سپس کودتای کمونیستی شد و بعد از کودتای کمونیستی هم مجاهدین آمدند. بعد طالبان آمد و بعد از طالبان هم اکنون ما شاهد این حکومت 18 ساله هستیم. ما در هیچ یک از این مراحل و نقل و انتقال قدرت، مؤلفههای استقلال را مشاهده نمیکنیم.
بنابراین خواهران و برادران! اگر ما خواهان استقلال هستیم بایستی در راستای ایجاد مؤلفههای به دست آوردن استقلال کار کنیم. جنس کار هم کارِ درازمدت است. کاری نیست که به سرعت ثمر بدهد و ما امروز و فردا منتظر نتیجهی آن باشیم. باید در این عرصه کار فرهنگی صورت بگیرد، باید در این عرصه کار تبلیغی صورت بگیرد. علمای ما همانگونه که در گذشتهها در صحنه بودند و خون دادند و زحمت کشیدند، اکنون نیز وارد صحنه شوند و در این عرصه کار نمایند.
تا زمانی که ما در عرصه رشد فکری و فرهنگی مردم افغانستان برنامه نداشته باشیم، تا زمانی که ما زمینههای سالم فکری و فرهنگی را در داخل کشور فراهم نکنیم. تا زمانی که مؤلفههای استقلال را آهسته آهسته یکی پس از دیگری در کشور به وجود نیاورده و از دل این تفکر و این ذهنیت، یک حاکمیت مطلوب به وجود نیاوریم تا آن حاکمیت یک نظام قدرتمند در افغانستان تاسیس بکند، قطعا ما نخواهیم توانست استقلال خود را به دست بیاوریم.
امروز تنها کشوری که در جهان اسلام توانسته مؤلفههای به دست آوردن استقلال را تا حدودی ایجاد کند، جمهوری اسلامی ایران است. امروز ایرانیها در عرصههای مختلف استقلال دارند. هویت ملی دارند. ملت دارند. اقتصاد خودکفا دارند. در بحث فرهنگی، اجتماعی، امنیتی، نظامی و سیاسی مستقلاند و نظام قدرتمندی دارند. امروز این نظام و حاکمیت میتواند الگوی خوبی برای مردم افغانستان باشد. مردم ایران میتوانند الگوی مناسبی برای مردم افغانستان باشند، بخصوص مهاجرین ما که در جمهوری اسلامی حضور دارند میتوانند خیلی راحت و خوب برداشتهای سالمی از شرایط ایران داشته باشند و این برداشتها را به داخل افغانستان منتقل کرده و در آن جا کار و فعالیت نموده و با توکل بر خدا و توسل به ائمه معصومین (علیهمالسلام) در راستای انجام وظایف دینی خویش عمل جدی و اثرگذار داشته باشند.
من بیش از این مزاحم عزیزان نمیشوم. در پایان باز هم سالروز عید غدیر را به محضر مولای ما حضرت امام مهدی (عج) و نائب بر حقش حضرت امام خامنهای و شما عزیزان تبریک و تهنیت میگویم و امیدوار هستم که ما به عنوان سربازان آقا امام زمان توفیق خدمت و کار و اجرای برنامه پیدا بکنیم و آخر عمرمان هم شهادت در راه خدا و در مسیر ائمه معومین (ع) نصیب ما شود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته