به گزارش خبرگزاری آوا، میلیتاری تایمز نوشته است، جنگ غالبا اشتباهاتی به همراه دارد و این جزئی از طبیعت تجارت کشنده جنگ است. برخی از این اشتباهات نتیجه تغییر شرایط اند، در حالی که برخی دیگر بیشتر به صورت سیستماتیک هستند.
براساس این گزارش، ایالات متحده امریکا در طول 18 سال حضور در افغانستان، اشتباهاتی را مرتکب شده است. در واقع، جنگ داستان یک اشتباه پس از اشتباهی دیگر است و تعبیر ما از پیروزی یا موفقیت معمولا دور از دسترس میباشد.
رهبران سیاسی امریکا، سیاست گذاران، افسران ارشد اردوی ملی در داخل و بیرون از واشنگتن موجب شکست واحدهای تاکتیکی اردوی امریکا در افغانستان شدند. اگرچه عملکرد سطوح تاکتیکی اردوی ملی خوب بوده است، اما تاکتیک خوب نمیتواند یک استراتژی بد را اصلاح کند. کمبود یک استراتژی جامع و با ثبات در افغانستان موجب شد که ملت این کشور نتوانند حتی سطوح پایینی از ثبات را تجربه کنند.
اشتباه اول: «گسترش نیروهای امریکایی و استقرار واحدهای بزرگ نظامی در مناطق وسیعی از افغانستان
علی رغم این که امریکا تمام درسهای لازم را از روسیه گرفته است، ولی از آنها استفادهای نکرد. پذیرفتن مسئولیت جنگ و انجام راه حلهایی که امریکا برای حل بحران افغانستان در نظر گرفته بود، نشان داد که رهبران امریکا هزاران سال تاریخ افغانستان را نادیده گرفتند و افغانها را از پیشتاز بودن در انجام امور کشورشان محروم کردند. در واقع امریکا دلیل تحقیر بریتانیا و شوروی در افغانستان و همچنین به کاربردن عبارت گورستان امپراتوریها برای آن کشور را فراموش کرد».
در ادامه این گزارش آمده است، امریکا همچنین از یاد برد که افغانها از کمک استقبال میکنند، اما اگر یک نیروی خارجی مدت زیادی در این کشور بماند، آنها به راحتی میتوانند تغییر موضع دهند و به مقابله با آن بپردازند. امریکا به جای سرمایهگذاری در نیروهای امنیتی محلی و دولت محلی افغان، به دنبال تقویت دولت ملی بود و راه حلهای بالا به پایین را انتخاب کرد. در واقع امریکا تصمیم گرفت که ساخت این خانه را از سقف آن آغاز کند و به پایین تعمیر برسد. البته سقفی که چکه میکند.
اشتباه دوم: «اجازه بازگشت به طالبان در افغانستان طی سالهای 2003 الی 2009 و همچنین 2014 الی 2019.
تجدید حیات و بازگشت شورشیان طالبان نتیجه اجتناب ناپذیر ایتلاف ناکارآمد ناتو بود که از ساختار سازمانی نامناسب و استراتیژی غیر موثر رنج میبرد. انحراف توجه ها و منابع از افغانستان به سوی جنگ عراق به همراه ارزیابی نادرست از قدرت طالبان و مدت زمان حیات آن گروه، منجر به احیای جنبش طالبان شد».
طالبان در سال 2004، سازماندهی خود را به حیث یک نیروی شورشی آغاز کرد. برای این منظور، طالبان حمایت ریش سفیدان قریهها و پشتیبانی توده مردم عادی را به دست آورد. طالبان و دیگر گروههای «تروریستی» تا سالهای 2005 الی 2006 جای پای خود را در افغانستان پیدا کردند. طالبان در خلال سال 2009 توانست انگیزه لازم را به دست آورد و به صورت موثر در افغانستان به اجرای عملیات بپردازد.
براساس این گزارش، در خلال سالهای 2010 الی 2013 تنها دورهای بود که امریکا توانست با کمک یک استراتیژی جامع ضد تروریستی، دستاوردهای امنیتی بیسابقهای به دست آورد. عملیات پایداری قریهیی در مناطق قریه نشین، فضا را برای شورشیان تنگ کرد. در آن دوران، امنیت بهبود پیدا کرد. به خصوص با ایجاد پولیس محلی افغان (ALP) که آزادی عمل طالبان را کاهش میداد.
متاسفانه امریکا پس از تغییر سیاست و استراتیژی طی سال 2013، دستاوردهای امنیتی خود در افغانستان را از دست داد.
اشتباه سوم: «ناتوانی امریکا در حل مسئله تجارت مواد مخدر در افغانستان
تولید کوکنار به حیث یکی از مهمترین مشکلات داخلی افغانستان شناخته میشود که طالبان از طریق آن درآمد قابل توجهی کسب میکنند تا بتواند به عملیاتهای خود ادامه دهد».
یک راه حل عملی این است که بخشی از تولید کوکنار به منظور مصارف طبی، داروئی و تحقیقاتی تجاری سازی شود. همچنین معرفی محصول جایگزین برای خشخاش به زارعان و حمایت از زارعان برای تغییر محصول خود نیز یک راه حل مبارزه با تولید خشخاش شناخته شده است.
میلیتاری تایمز میگوید، برای اینکه سلاحهای خطرناک از دست گروههای مخالف مسلح دولت افغانستان خارج شود، امریکا و متحداناش یعنی ناتو باید منافع استراتژیک مشترک خود و همچنین بازیگران منطقوی را شناسایی کنند. سپس با تدوین استراتژی مناسب از منافع خود حمایت کنند. امریکا برای توسعه این استراتژی باید بداند اجرای کدام یک از این استراتژیها برای واشنگتن حیاتی است و کدامیک از این اهداف را میتواند به افغانها واگذار کند.