امام علی النقی ـ علیهالسّلام ـ امام دهم شیعیان جهان است که در نیمه ذی حجه سال ۲۱۲ هـ. ق در شهر صریا (حومه مدینه) به دنیا آمد. پدرش امام جواد ـ علیهالسّلام ـ و مادر گرامیاش سمانه نام دارد. (شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاّتی، ج۲، ص۴۱۷ـ۴۱۸ . پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، موسسة امام صادق، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۱ش، ص۵۶۷ . طبرسی، امین الاسلام، اعلام الوری، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ سوم، ص۳۵۵)
حضرت امام هادی ـ علیهالسّلام ـ در ۸ سالگی پس از شهادت پدر بزرگوارشان عهده دار مقام امامت شد و پس از ۳۳ سال امامت در سن ۴۱ سالگی در سامرا در زمان خلافت معتز به شهادت رسید. (الارشاد ، همان . اعلام الوری ، همان) و جسم پاک حضرت در سامرا در خانه مسکونی حضرت مدفون گردید. (پیشوایی، همان، ص۶۱۲ به نقل از شبلنجی، نورالابصار، ص۱۶۶. شیخ مفید در الارشاد به جای شهادت از لفظ وفات استفاده کرده است)
نکته مهم در شهادت امام هادی ـ علیهالسّلام ـ این است که حضرت در سامراء به شدت تحت نظر بود و به خاطر کنترل بسیار شدید و خفقان حاکم و منع دوستان و شیعیان از دیدار با حضرت و عقوبت سخت متخلفین حتی نزدیکترین یاران امام نیز از حال و وضع امام بی خبر یا بسیار کم اطلاع بودند و به همین دلیل است که منابع اشاره دقیقی به نحوه شهادت امام ندارد، بلکه فقط شهادت حضرت در زمان معتز را ذکر کردهاند بدون ذکر زمان دستور خلیفه به مسموم کردن و اینکه چه کسانی مأمور این جنایت شدند و چه زمانی این عمل پلید از آنان سر زد و حتی در روز شهادت حضرت هم اتفاق نظر نیست.
امام هادی ـ علیهالسّلام ـ در طول دوران امامت خود از سرکشان و حاکمان فاسد بنی عباس رنجها و محنتهای زیادی کشید و در این میان متوکل در ظلم و ستم به حضرت و سنگدلی گوی سبقت را از دیگران ربود.
متوکل وجود امام هادی ـ علیهالسّلام ـ را خطر بزرگی برای حکومت خویش احساس میکرد، لذا تصمیم گرفت تا با دو روش هم زمان در یک اقدام از بحرانیتر شدن اوضاع جلوگیری کند:
یکی حمله به یاران امام ـ علیهالسّلام ـ و نابود کردن آثار شیعیان تا حدی که قبر مطهر امام حسین ـ علیهالسّلام ـ را نیز تخریب کرد.
دوم دور کردن امام ـ علیهالسّلام ـ از مدینه که پایگاه سازمان تشیع بود. (اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، نجف، منشورات المکتبة الحیدریة، ۱۳۸۵ق، ص۳۹۵. سیره پیشوایان، ص۵۷۱. زندگانی تحلیلی پیشوایان ما، پیشین ، ص۲۵۶. زندگانی پیشوای دهم امام هادی(ع)، پیشین، ص۵۳ـ۵۴. قرشی، باقر شریف، زندگانی امام علی الهادی، انتشارات اسلامی، ۱۳۷۱، ص۳۸۶)
یکی از بهانههای متوکل این بود که عبدالله بن محمد فرماندار مدینه از دشمنان اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ بود و از امام نزد متوکل سعایت میکرد و پیوسته قصد آزار آن جناب را داشت.
امام هادی ـ علیهالسّلام ـ در نامهای به متوکل سعایت و دروغگویی او را یاد آوری کرد ولی متوکل که زمینه را برای تبعید امام از مدینه و تحت نظر گرفتن مناسب میدید در نامهای ظاهرا محترمانه از حضرت خواست به سامرا بیاید. (الارشاد، پیشین، ص۴۳۵. اعلام الوری، پیشین، ص۳۶۵. قرشی، زندگانی امام علی الهادی، پیشین، ص۳۸۶)
نامه متوکل رسید و حضرت آماده رفتن به سامرا شد و وقتی آن حضرت به سامرا رسید، متوکل با آن همه وعده و احترام که در نامهاش بود، یک روز خود را پنهان کرد و آن حضرت را در کاروانسرایی که به کاروانسرای گداها معروف بود فرود آورد. (الارشاد، پیشین، ص۴۳۸)
سپس متوکل دستور داد: حضرت را کاملا تحت نظر گیرند و خانه شان را محاصره کرده و مانع دیدار شیعیان با ایشان و استفاده دانش پژوهان از آن سرچشمه علم و معرفت گردند و حتی ایشان را در تنگنا و محاصره اقتصادی قرار داد و رساندن حقوق شرعیه و هدایا را از داخل و خارج بر حضرت ممنوع کرد و متخلفان را عقوبتی سخت نمود. (قرشی، باقر شریف، زندگانی امام علی الهادی، پیشین ، ص ۳۸۶)
این وضعیت جز در حکومت شش ماهه منتصر تا زمان شهادت امام ـ علیهالسّلام ـ ادامه داشت و در زمان معتز شدت گرفت.
یکی دیگر از سختگیریهای متوکل در آزار امام هادی ـ علیهالسّلام ـ این بود که گاه بگاه به مأموران خود دستور میداد تا ناگهانی به خانه امام ریخته و آنجا را بازرسی کنند به امید آنکه سلاح یا مدرکی دال بر فعالیت ایشان علیه حکومت بدست آورند. لکن در این حملههای شبانه جز کتابهای علمی و ادعیه چیزی یافت نشد. (همان، ص ۳۸۷)
متوکل گاهی در هر حالتی که بود، فرمان میداد که حضرت هادی(ع) را به دربار آورند. در یکی از این احضارها امام در حالی بر متوکل وارد شد که او مست و لا یعقل در کنار جامها و سبوهای شراب و در میان گروههای خنیاگر و رقاصه افتاده بود.
امام بیتوجه به موقعیت خطیر و خطرات احتمالی به شدت او را سرزنش و ملامت کرد و به نصیحتگویی و یادآوری قیامت پرداخت و فسق و فجور و میخوارگی و بد کارگی او را محکوم ساخت.
متوکل بر آشفت و دستور داد ایشان را در زندان محبوس سازند. حضرت روانه زندان شد و شخصی از حضرت شنید که میفرمودند: انا اکرم علی الله من ناقة صالح و سپس این آیه را خواندند: «تَمَتَّعُوا فِی دَارِکُمْ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ ذَلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ؛ در خانههایتان سه روز به آسایش و خوشگذرانی سپری کنید (سپس عذاب الهی خواهد رسید) آن وعدهای است که دروغ نخواهد بود.» (هود/ ۶۵) بیش از سه روز نگذشت که متوکل به دست فرزندش منتصر به هلاکت رسید. (اعلام الوری، پیشین ، ص۳۶۳. عماد الدین طبری، مناقب الطاهرین، تهران، انتشارات رایزن، ۱۳۷۹، ج ۲، ص ۸۲۷)
منتصر گرچه بر امام سخت نگرفت، ولی این آرامش نسبی امام و شیعیان پس از شش ماه تمام شد و دوباره آزار و حصر و شکنجه و قتل راه کار اساسی خلافت در مقابل شیعیان بود.
امام هادی ـ علیهالسّلام ـ با حاکمان ستمگر سازش نکرد و آنها از مبارزه منفی و عدم همکاری حضرت هراس داشتند و رنج میبردند تا اینکه تنها راه خویش را خاموش کردن نور خدا پنداشتند و بدین ترتیب امام هادی ـ علیهالسّلام ـ نیز مانند امامان پیشین به مرگ طبیعی از دنیا نرفت بلکه در زمان معتز مسموم شد. (سیره پیشوایان، پیشین ، ص۶۱۲ به نقل از شبلنجی، نوار الابصار، ص ۱۶۶)
منابع معتبر و مورخان شیعه شهادت حضرت را در ماه رجب سال ۲۵۴ قمری میدانند. (الارشاد، پیشین، ص۴۳۹. طبرسی، اعلام الوری، همان، ص۳۵۵. سیره پیشوایان، پیشین، ص۵۶۷)
مرحوم آیت الله مرعشی نجفی، شهادت حضرت را در روز دوشنبه سوم رجب سال ۲۵۴ ه.ق میداند (مرعشی نجفی، سید شهاب الدین، مجموعه نفیسه، ص۵۶) گرچه برخی منابع شهادت حضرت را در ماه جمادی الثانی یا ۲۷ رجب نیز ذکر کردهاند. (عقیقی بخشایشی، زندگانی پیشوای دهم امام هادی(ع)، پیشین، ص۹۰ و ۱۱۲ به نقل از قندوزی، شیخ سلیمان بلخی، نیابیع المودة، بیروت، ج۳، ص۱۴)