اشرف غنی گفت که این یک جنگ «داخلی» نیست، بلکه یک جنگ مواد مخدر، جنگ تروریزم و همچنین جنگ اعلاننشده دولت با دولت است. ابعاد گوناگون این جنگ باید روشن شود تا بتوانیم توجهمان را روی تروریزم متمرکز کنیم.
به گزارش خبرگزاری صدای افغان(آوا) متن (ترجمه) سخنرانی محمد اشرف غنی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان در پنجاه و سومین کنفرانس امنیتی مونیخ – آلمان | ۳۰ دلو ۱۳۹۵ | ۱۸ فبروری ۲۰۱۷
بسم الله الرحمن الرحیم
همکاران گرامی، جلالتمآبان، خانمها و آقایان!
تروریزم به عنوان چالش عصر حاضر تعریف میگردد. غالب شدن بر این چالش نیازمند تعهد نسل ها خواهد بود. تروریزم پدیدهای نیست که بتوان آن را طی دو سال مهار کرد، بلکه برای مهار کردن آن، احتمالاً به دو دهه زمان نیاز است. مردان و زنان خردمند در سال ۱۹۴۵ میلادی که عصر کنونی را درک کرده بودند، نیم جهان را از نظر دموکراسی، حاکمیت قانون و رفاه مصؤون ساختند. با حضور در برهه کنونی که قرن بیست و یکم را تعریف میکند، وظیفه ما در قبال مبارزه با تروریزم، نیازمند توجه در سطح جهانی، قارهیی، اسلامی، منطقوی و ملی است. ما در مقطعی قرار داریم که نظم جهان در حال دوباره تعریف شدن است و این به خودمان برمیگردد که در این روند، مؤثر، مخل و یا مخرب واقع گردیم.
دیدگاه ما برخاسته از مکانی است که در آن قرار داریم؛ مدل در حالظهور (تروریزم) که در مکانهای دیگر به سختی دیده میشود را احساس نموده و در مقابل آن پاسخ میدهیم. مبارزه با بیست گروهی که ایالات متحده امریکا و سازمان ملل متحد آنان را به عنوان گروههای تروریستی شناسایی کردهاند، بیانگر این است که ما در خط مقدم مبارزه با تروریزم قرار داریم. در این جنگ، ما تنها برای آزادی خودمان نه، بلکه به خاطر امنیت جهان نیز مبارزه میکنیم.
ما چه میآموزیم؟
میخواهم بعضی از مشخصههای تروریزم را که با آن مواجه هستیم، برای شما خاطرنشان سازم.
در کنفرانسهای امنیتی مونیخ که قبلاً تدویر یافته بود، نظریهای را مطرح کردم که تروریزم کنونی «موج پنجم خشونت سیاسی» میباشد که با تلفیق و گسترش تکنیکهایی که مورد استفاده امواج قبلی در یکصد و شصت سال گذشته بوده، ظهور نموده است. خشونت دارای یک تاریخچه دوامدار است. هیچ تمدن، دین یا بخشی از دنیا وجود ندارد که طی یکصد و شصت سال گذشته کانون توجه تروریزم نشده باشد و از گزند آن در امان مانده باشد. تروریزم به هیچ طریق، شکل و یا نوعی به یک تمدن یا دین مشخص مرتبط نمیگردد.
اشکال قبلی تروریزم باید درک شود، زیرا این پدیده شامل سلسلهای از تکنیکهای بههمپیوسته است. تروریزم با یک قوهی مهلک، شبکههای اجتماعی و مجازی را درآمیخته است. شبکههای اجتماعی ادامه اشکال قبلی بوده و شبکههای مجازی مرحله جدیدی است که مشخصه مهلک بودن را با خود دارد. شبکههای قبلی رو به یکدیگر بودند در حالی که شبکه کنونی (مجازی) رو به فیسبوک قرار دارند.
از مشخصههای دیگر تروریزم میتوان به روابط ذاتی و اساسی آنان با شبکههای اقتصادی جرمی بالاخص شبکههای مواد مخدر که به مثابه عرصهای برای سیاستهای جرمی و جهانی میباشد، اشاره نمود.
مهم است که ما تفاوتی بین اقتصاد جرمی و سیاستهای جرمی قایل نشویم. ایجاد یک کارتل از کجا شروع میشود و تحرکات تروریستی در کجا پایان مییابد؟ فکر میکنم ما توجه خود را روی رابطهای که بین این دو وجود دارد، متمرکز نکردهایم و آن را نادیده گرفتهایم. قسمت اعظم سود حاصل از اقتصاد جرمی درست به اروپا و امریکای شمالی برمیگردد که تنها نیازمند سه کلیک در کمپیوتر است! این اقتصاد در فضاهای خارج از حاکمیت دولت رشد میکند و به سرعت در فضاهای مذکور گسترش مییابد. فضاهای خارج از حاکمیت دولت برای فعالیت شبکههای تروریستی نقش حیاتی دارد. این گروهها از نظم نفرت دارند؛ بینظمی همان چیزی است که آنان به خاطرش تلاش میکنند. از این جهت، تنظیم قوا و درک این که بینظمی چهگونه ایجاد میشود، در این زمینه حایز اهمیت است.
یکی از مهمترین بخشهایی که نیازمند توجه شما میباشد این است که مدارای دولتها با این شبکهها و تمویل نمودن آنها از یک سو و ضعف دولتها به خصوص در زمینه فساد از سوی دیگر، عرصه را برای فعالیت و گسترش این شبکهها فراهم میسازد. در بسیاری از موارد شاهد آن بودهایم که دولتها به عناصر تبهکار غیردولتی به مثابه ابزار سیاست دولتی خود تکیه میکنند. این قبیل دولتها این عناصر را به عنوان ابزاری برای دولتهای ضعیف در نظر میگیرند. باید گفت که ابزارهایی از این قبیل وجود ندارند؛ چرا که ما همگی یکجا هستیم، یکجا شنا میکنیم و یا غرق میشویم.
اهداف تروریزم و روشی که اتخاذ میکنند، کدام ها اند؟
اگر ساده بیان کنیم، آنان قرارداد اجتماعی قرن بیستم بین دولت و شهروند را هدف قرار میدهند. چرا آنان به سرکها حمله میکنند؟ به خاطر این که آنان میخواهند آزادی ما در حرکت را از ما سلب کنند. چرا میدانهای هوایی را مورد حمله قرار میدهند؟ زیرا آنان میخواهند آزادی ما در سفر کردن را مورد سؤال قرار دهند. چرا تمامی مکانهای مذهبی، اجتماعی و سرکها مورد حمله آنان قرار میگیرند؟ به خاطر اینکه دقیقاً همان مکانهایی هستند که در قرارداد قرن بیستم و نیمجهانی که آچیسون آن را بهخوبی تشریح کرده است، وجود دارند.
توافق نظری در این زمینه وجود دارد که موج کنونی ممکن است چالشی برای دو دهه آینده باشد. هر کدام از امواج قبلی دو الی چهار دهه را در بر گرفته است. بنابراین، ما باید در این زمینه اقدام متمرکز خود را در کوتاهمدت با دیدگاههای وسطمدت و درازمدت تلفیق کنیم.
هیچ سرحدی وجود ندارد که تروریزم از آن نگذرد و همچنین از هیچ مکان یا گروه اجتماعی دریغ نخواهد کرد. البته هیچ پیشینهای مبنی بر این که با آنان برخورد صلحآمیز صورت گرفته باشد، وجود ندارد. جنگ با آنها جنگ داخلی نیست، زیرا زمانی که شما با بیست گروه تروریستی از سراسر جهان مقابل هستید، چهطور برخورد میکنید؟ چهطور همراه آنان صلح میکنید؟ جنگهای داخلی در ذات خود اختلافات سیاسی هستند که بر سر جهتِ حرکت به سوی آینده و همچنین چگونگی اِعمال قدرت میباشد. چه گفتوگویی میتوان همراه گروههای تروریستی انجام داد؟ این گفتوگو چهگونه صورت خواهد گرفت؟
از طرف دیگر، ملاحظات رعبانگیزی وجود دارند که امیدوارم غلط ثابت گردند، اینکه تروریزم به دنبال تکرار تراژیدی یازدهم سپتمبر در روزها، هفتهها و ماههای آینده میباشد. عکسالعمل ما در مقابل اینچنین رویدادی، ترسیمکنندهی تصویر دهههای آینده میباشد.
آنچه مورد نیاز است یک رویکرد متمرکز میباشد که منتج به اجماع روی موضوعات ذیل گردد:
- یک رویکرد وسطمدت منسجم که در آن، اقدامات، اعم از استخباراتی و نظامی، و به طور اخص اقدام در سطح اجتماعی، روی دست گرفته شود.
- منظم ساختن اقدامات در سطوح ملی و جهانی: ما از اقداماتی که در افغانستان در سطح جهانی صورت گرفت، بینهایت سپاسگزاریم. برخلاف ادعاها، رابطه ناتو در جنگهایی که به آن تعهد کرده بود – تعهدی که در بروکسل نسبت به ما صورت گرفت – نشانهای از مؤثریت اقدامات جهانی تحت یک اجماع جهانی است. مشکل ما در سطح منطقوی است. ما در بخشی از جهان زندگی میکنیم که در آن قوانین بازی که تعامل بین دولتها را تعریف کند وجود ندارد و در آن تفکیکی بین آن چه از لحاظ اخلاقی منع است و آن چه که به عنوان ابزار در این شرایط مورد قبول است، وجود ندارد.
- ما به یک رویکرد جامع نیاز داریم که در آن استعمال مشروع قوه یک ضرورت است، اما کافی نیست؛ زیرا منشأ بهکارگیری قوه، فقر گسترده، بیزاری، محرومسازی، و به طور خاص فساد در سطح حکومت میباشد. در صورتی که اقشاری که امروز احساس محرومیت میکنند، نادیده گرفته شوند و به صورت آگاهانه و منسجم به این مسیر برنگردند، دیگر مسیری وجود نخواهد داشت.
- در حاشیه قرار دادن دولتهایی که بر تروریزم به مثابه ابزار سیاست دولتی تکیه میکنند، یک چالش عمده برای نهادها و سازمانها میباشد. ما به صورت مکرر در زمینه ترسیم قوانین بازی برای آنانی که آزادانه، سیستماتیک و مداوم قوانین و مکلفیتهای دولتداری که روی آنها توافق صورت گرفته را زیر پا میگذارند، ناکام ماندهایم. در صورتی که مکانیزمهایی به منظور تضمین هماهنگی یا حداقل عدم مداخله (در امور دیگران) وجود نداشته باشد، این پدیده دوام خواهد کرد.
خاصتاً به افغانستان میپردازم. میخواهم که به شما یادآوری کنم جهان با ما یکجا شد تا از یک تراژیدی دیگر به پیمانه یازدهم سپتمبر جلوگیری کند. همچنین تمایل دارم که از کار استثنایی آقای لخضر ابراهیمی، همکار ارشد ما و کاکای تمام مردم افغانستان، به خاطر همکاریشان در این زمینه تقدیر به عمل آورم.
ایجاب میکند که این موضوع را یادآوری کنیم، زیرا زمانی که ۲۰ گروه تروریستی هنوز صلح ما، کشورهای همسایه، منطقه و جهان را در سال ۲۰۱۷ تهدید میکنند، این نشانگر آن است که کار ما تمام نشده است. علیرغم این که کار زیادی انجام شده، اما وظیفه ما نیمهتمام مانده است؛ به خاطر این که این وضعیت ناپایدار است و مرتباً به اشکال مختلف ظهور میکند. تروریزم یک پدیده محکم مانند استوانهای که آن را رنده میکنیم نیست، بلکه یک پدیده متحرک و پویا است و وقتی که ما به آن ضربه میزنیم باید درک کنیم که تروریزم یک پدیدهی در حال تغییر است.
موضوع دومی که میخواهم مطرح کنم این است که ما با ده درصد قوایی که در جریان سال ۲۰۰۹ الی ۲۰۱۴ در افغانستان حضور داشتند، از کشور دفاع میکنیم. اکثر مردم میگویند که این مبارزه به بنبست رسیده است، اما در حقیقت این بنبستی است که ما آن را با یکدهم قوایی که قبلاً وجود داشت، حفظ کردهایم و برای آن قوای قهرمان ما از هیچ گونه قربانی در راستای برآورده ساختن وجیبه میهنیشان دریغ نورزیدهاند.
زمانی که مراسم تحلیف را انجام میدادم، تمامی همکاران ما نابودی را پیشبینی میکردند. تمام آنان سرنگونی حکومت را پیشبینی میکردند، اما باید گفت که دشمنان ما به هیچ کدام از اهداف استراتژیکشان دست نیافتند. هیچ ولایت افغانستان تحت کنترول دشمن نمیباشد. بلی، ما میجنگیم اما این جنگ، مختلط است. میخواهم دوباره اظهار کنم که این یک جنگ «داخلی» نیست، بلکه یک جنگ مواد مخدر، جنگ تروریزم و همچنین جنگ اعلاننشده دولت با دولت است. ابعاد گوناگون این جنگ باید روشن شود تا بتوانیم توجهمان را روی تروریزم متمرکز کنیم.
دستاورد کلیدی ما – به خاطر این که شما در مورد مهاجرت صحبت کردید – یک اعشاریه یک میلیون افغان در سال ۲۰۱۶ ترجیح دادند که به کشورشان بازگردند. از این جمع ۶۵۰ هزار تن از پاکستان و متباقی از ایران عودت نمودهاند. این یک پیام چشمگیر در مورد آینده (ما) است، اما رویکرد ما در این زمینه نیاز به بازبینی دارد.
ما با حزب اسلامی صلح نمودیم و در حال پیشرفت هستیم که نشانگر آن است که صلح به رهبری افغانها نهتنها مطلوب بلکه پایدار و معتبر نیز میباشد.
حملات اخیر بر هلمند، کابل و قندهار، به طور خاص قندهار که در آن مهمانان گرانقدر ما یعنی دیپلوماتهای اماراتی به خاک و خون کشیده شدند، همچنین حملاتی که بر زیارت سند در لاهور صورت گرفت، همگی این را ثابت میکند که تفکیک تروریزم به خوب و بد وجود ندارد. تا زمانی که بین تروریزم خوب و بد تفکیک شود، تمام ما بازنده هستیم. اما اگر ما این تفکیک را انجام ندهیم برخیزیم و قوایمان را باهم بسیج کنیم، این پدیده کنترول خواهد شد. ما پلان همهجانبهای در این راستا داریم که مستلزم حمایت شماست.
اجازه بدهید با گفتن این جمله نتیجهگیری کنم: ما میتوانیم، ما خواهیم توانست و ما باید در مقابل تروریزم پیروز شویم زیرا زندگی و خوشبختی نسلهای آینده وابسته به این پیروزی است. همان طوری که جامعه جهانی در مقابل چالشهای قرن نوزدهم و بیستم بسیج شد، این چالش نیز در چنگ ماست و میتوان بر آن پیروز شد.
تشکر!